هنوز توافق ایران و گروه پنج بعلاوه یک بر سر برنامه اتمی رسما امضا نشده، رجز خوانی مقام های جمهوری اسلامی شروع شده است.
روح الله خمینی بنیانگذار جمهوری اسلامی آن قدر شهامت داشت که بپذیرد سیاست جنگ جنگ تا پیروزی و رسیدن به قدس از راه کربلا اشتباه بوده و بهتر است هر چه زودتر با توافق دو کشور بر بازگشتن به مرز های پیشین به جنگ پایان داده شود. و مهمتر از آن این که خود شخصا مسوولیت آن را بر عهده گرفت و از آن به جام زهر تعبیر کرد. اما علی خامنه ای رهبر کنونی جمهوری اسلامی، که مستقیما مسوول پایان دادن توافق قبلی ایران و غرب بر سر برنامه اتمی در سال ۱۳۸۴ به دست محمود احمدی نژاد است حاضر نیست مسوولیت تحمیل چنین شرایطی بر کشور را بپذیرد.
او چنان سخن می گوید گویی همه از یاد برده اند که تا هنگامی که تحریم ها حلقه را چنان تنگ نکرده بود، او و رییس جمهوری نزدیک به او تحریم ها را بی اثر می خواندند و همه توصیه ها و هشدار های کارشناسان و درخواست های مردم را نادیده می گرفتند.
وقتی مردم در انتخابات به طور غیر مستقیم به پایان دادن به تحریم ها رای دادند، تندروهای حامی آقای خامنه ای دو سال تمام با تهدید ضمنی، رسیدن به توافق و پایان دادن به تحریم ها را گروگان گرفتند تا مردم را وادارند همه موارد نقض حقوق خود و عدم اجرای وعده های انتخاباتی آقای روحانی را به امید پایان یافتن مذاکرات تحمل کنند.
روز گذشته آقای خامنه ای در پاسخ به پرسشی در باره تکلیف استکبار ستیزی پس از مذاکرات اتمی گفت مبارز با استکبار تعطیل بردار نیست، و امریکا را کامل ترین مصداق استکبار دانست. این لحن سخن گفتن قابل فهم است. آقای خامنه ای در پیش بردن سیاست اتمی مورد نظر خود که دور از چشم و نظارت نمایندگان مردم و حتی دولت و از طریق سپاه پاسداران پیش می برد، شکست خورده و تن به توافقی داده است که معنای آن تغییر ماهیت برنامه اتمی ایران از طریق ”زور استکبار” است. آقای خامنه ای در طول مذاکرات کوشید تا با رجز خوانی و ادامه دادن به جنگ لفظی با امریکا نمایش دهد که در حال رویارویی با غرب و امریکاست و نه در حال چانه زنی برای حفظ حداقل سرمایه گذاری که در ۱۵ سال اخیر کرده است.
روشن است که هدف نمایش قدرت آقای خامنه ای رهبران استکبار نیستند چرا که این رهبران در وین از کم و کیف محدودیت هایی که بر ایران تحمیل می شود باخبرند و می دانند که در نتیجه مخمصه مالی و سیاسی که جمهوری اسلامی با آن روبرو شده است در حال فروش حقوق اولیه ایران به ایران هستند؛ حقوقی که اگر برنامه اتمی ایران در در چنین مسیری پیش نرفته بود نیازی به گرفتن آن در چنین مذاکرات نفس گیری و به قیمت از دست دادن حداقل ۱۰ سال زمان حساس و سرمایه های اقتصادی و اجتماعی نبود.
بنا بر این هدف آقای خامنه ای از این نمایش قدرت فقط می تواند زمینه سازی برای ادامه همان شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی پیش از توافق در درون ایران باشد. وقتی آقای خامنه ای می گوید هدف تحریم ها مساله هسته ای و حقوق بشر نیست در حال به دست دادن تعریف تازه ای برای سیاست های اجتماعی و سیاسی سرکوب کننده ای است که قرار است ادامه یابد.
مساله پذیرش مسوولیت اشتباه های انجام شده از سوی کسانی که شرایط پیش از توافق را برای نزدیک به ده سال بر مردم ایران تحمیل کردند فقط یک امر اخلاقی نیست که بتوان به علت خوشحالی که در مردم به وجود آمده است آن را نادیده گرفت. تا وقتی کسانی در حکومت ایران مسوولیت این مسیر اشتباه را نپذیرند همان مسیر در سطح داخلی ادامه خواهد یافت. گام اول این مسیر اشتباه، خارج کردن نظارت بر سپاه و بر برنامه های استراتژیک کشور و هزینه های مربوط به آن از چشم مردم و نظارت مستقیم یا غیر مستقیم مردم است. حذف نظارت مردم بر این برنامه ها در فضای سیاسی ای امکان پذیر شده است که شورای نگهبان و قوه قضاییه مستقیما زیر نظرآقای خامنه ای به وجود آوردند؛ فضایی که تقلب در انتخابات سال ۱۳۸۸، به زندان انداختن میرحسین موسوی و مهدی کروبی، کاندیداهای مردم در انتخابات و شکل دادن مجلسی که به جای حرف مردم رهنمود های محافل قدرت تندروها را می شنود فقط نمونه هایی از پیامد های آن است.
به سخن دیگر، توافق با پنج بعلاوه یک می تواند به تحریم ها پایان دهد و این به خودی خود ارزشمند و مثبت و امیدوار کننده است اما برای یافتن امکان مشارکت مردم برای حل مشکلات و بر طرف کردن بحران هایی که کشور با آن روبروست، لازم است آقای خامنه ای همان طور که می تواند با استکبار به گفت و گو بنشیند و به توافق برسد (یعنی ضمانت های عملی بدهد نه این که همان حرف های همیشگی را تکرار کند) با مردم نیز گفت و گو کند و به توافق برسد و تضمین های عملی بدهد. بدون رسیدن به توافقی در داخل برای تصحیح مسیر اشتباه گذشته، توافق خارجی نمی تواند تضمین کننده بردن بهره کافی از توافق خارجی در حل مشکلات مردم و بحران های کشور باشیم.