اختلاس زیرسفره نان وخرما

بیژن صف سری
بیژن صف سری

این روز ها  همه اخبار کشور تحت تاثیر بزرگترین اختلاسی است که   ماجرایش  نه تنها ورد زبان مردم  کوچه و بازار است  که هر یک از گروه های وابسته  به نظام هم، حتی از تریبون های  رسمی کشور، از آن می گویند و برای تبری جستن  از این  ماجرا به ترفند هایی  نیز متوسل  می شوند. اتهام  زنی به  رقیبان از جمله راه های فراری است  که اینان می جویند  وسخت  در تلاشند تا  این ماجرا را هم، مانند هزاران  رسوایی که در طول سی و چند سال گذشته  داشته اند، پایان دهند؛غافل که در نگاه ملت  آنکه مقصر است، نظام است، ولی امر مسلمین و حکومتی است که با دستمایه ساختن دین و آئین خدا، این چنینبر گرده ملتنشسته است؛آن هم در حالیکه تا همین سی سال گذشته  هرگز گمان نمی رفت این از ما بهتران  و زاهدان خداجوی  که  درسفره طعامشان جز نان و خرما دیده نمی شود  گوشه چشمیبه مال اندوزی داشته باشند، چه رسد که دست شان به خون  آغشته گردد و به جای آبادانی کشور گورستان ها و زندان ها را آباد سازند و روزگاری چون امروز، ملت  معترض  جان به لب رسیده  را با بهانه هایی چون  محاربه با خدا و سب نبی و صد ها  اتهام بر آمده ازدین خود ساخته، به  دار بیاویزند و به بند کشند.

اگر چه خبر اختلاس3 میلیارددلاری از یک بانک دولتی که برای دادن  وام دویست هزار تومانی ازدواج  ده ها سند و تضمین می خواهد، شوک آور است اما برای  ملت تازه از خواب  برخاسته ایران، این غارتگری  نه تنها تازه نیست  که بر خلاف تصور همه  کسانیکه گمان  دارند چنین غارتگری هایی  تنها در دوره شش  سالهبه قبضه  در آوردن قدرت از سوی اصول گرایان  رخ داده، در تمام عمر سی و چند ساله این نظام، وجود داشته  اما از آن جائی که ابتدا هنوز بین  وارثان  انقلاب  برای  تقسیم غنائم سازشی بود، و چون امروز برای سهم خواهی بیشتربه یکدیگر چنگ و دندان نشان نمی دادند، پنهان مانده بودو برای از میدان به در  کردن رقبا، خود دست به افشاگری بر علیه یکدیگر نمی زدند. به یادتان بیاورم  کشف  دو کامیون شمش طلا  در سال های اولیه ی انقلاب  را که توسط  یک ژاندارم مرزی کشف شداما  ناگهان به مس تبدیل  گردید و غائله با مرگ آن  سرباز وطن  فیصله یافت. یا ماجرای فاضل خداداد، تاجری که به جای برادر محسن رفیق دوست ـ رئیس بنیاد  مستضعفان ـ سرش بالای دار رفت و  تا ماجرای پر سر و صدای  خانه خیابان فاطمی که معاون  همین رئیس جمهور  در حال حاضر مغضوب شده از سوی رهبری، نقش اول آن را بعهده داشت. و این همه  غارتگری در حالی بود که  گوش  ملت  ازآوازه سفره نان و خرمای ولی امر مسلمین  پر می شد؛غافل که در زیر این سفره  محقر،  میلیارد ها اختلاس و چپاول صورت  میگیرد، اما به ظاهر فرمان مبارزه با مفاسد اقتصادی هم صادر می شد آنچنانکه در سال 80 فرمانی از سوی رهبری نظام مبنی بر مبارزه با مفاسد اقتصادی صادرگردید که در فریب  بودن آن همین قدر بسکه مدتی بعدازاین فرمان، ناگهان فردی به نام پالیزدار، از گرد راه رسید  و با نام ونشانی دادن برخی از بزرگان نظام، شروع به افشاگری در مورد فساد اقتصادی آنها کرد.اما گروه از ما بهترانی که آن فرمان  کذایی هرگز شامل حالشان  نگردید تا امروز  که به صرافت چپاول  بانک ها افتاده اند غافل از رقیب فرصت طلب بودند.
تا نگوئید بهتان چرا به آن سید خراسانی و او  چه گناهی دارد، حکایت  زیر را مصداق بهتان ام  بدانید  که می گویند روزی کریم خان زند در ایوان مظالم نشسته بود و مردی اجازه حضور طلبید. کریمخان  ‏اجازه داد و پرسید کیستی؟ ‎مرد گفت  بازرگانی هستم که آنچه داشتم، سارقین از من دزدیدند‎. کریمخان پرسید وقتی مال ترا می دزدیدند تو چه می کردی و کجابودی؟ ‏‎مردجواب داد خواب بودم‏‎.کریمخان بر آشفت و گفت مردک چراخواب بودی؟‎ مرد مال باخته به طعنه گفت:چنی نمی پنداشتم که تو بیداری.
حال پرسش این است، اگر آن نقل قول از امام اول شعیان درست باشد که هیچ ثروتی انباشته نمی گردد ‏مگر آنکه حق مظلوم و یا مظلومانی پایمال گردد، چگونه است که با وجود  ولی امر مسلمین  جهان که آوازه نان خرمایش گوش جهانی را کر کرده است و ادعای قیومیت بر احاد ملت را داردو حفاظت ازمالوجانوناموسمردم راوظیفه شرعی  خود می داند، چنین غارتگری هایی صورت می گیرد؟ نه یک بار که  بنا بر گفته  قاضی القضات  منصوب  شده از سوی رهبری، در عدالتخانه  نظام ده ها پرونده  اختلاس و مفاسد اقتصادی  خاک می خورد چرا که  به دلیل سفارشات از بالا ( بخوانید بیت رهبری ) تا کنون رسیدگی  نشده.و این خود دلیلی است  که  افشای این اختلاس را  نه از سردلسوزی سر بازان گمنام امام زمان بدانیم و نه از درایت هوشیاری  حکومت  یا نهاد های عریض و طویل  بازرسی تحت نظارت رهبری که  تنها به اقتضا جنگ  قدرت بین صاحب منصبان  افشا شد  و حال که  افشا گردید  هیچ  اتفاقی  که گرنمی گردد.
نیست جزتقوا در این ره توشه ای
نان و خرما را بنه در گوشه ای