آینده ایران و خدمات راهبردی

حسن مکارمی
حسن مکارمی

مقالات آینده ایران و “دانش ـ– هنر” خدمات راهبردی ( استراتژِی ) با عناوین متعددی همپوشانی دارد که نگاه مشترک همه آنها به فردای ایران است و گذاربه جامعه مدنی مبتنی بر حقوق بشر را انتظار می کشد. و همه جا این بیت حافظ چراغ راه است:

دلیر با خرد آنکس بود که در همه کار

نخست آن نگرد، پس طریق آن گیرد

پیشگفتار : نگارنده می کوشد راهی برای یافتن پاسخ این پرسش های بنیادین بگشاید:

و دراین رهگذر از تجارب خود بهره می گیرد. پس از بیش از دو دهه همکاری با وزارت کشاورزی در فرانسه در مشاغل گوناگون مدیریت، در سال ۲۰۰۳ به ریاست خدمات راهبردی و مدیریت طرح مدرن سازی اداره ای در وزارت کشاورزی با حدود ۱۲۰۰کارمند و بیش از ۲۰۰ اداره محلی در سراسرفرانسه منسوب شدم. با توجه به تجربه موفق مدرن سازی در وزارت کشاورزی از طرف کرسی”مطالعات نوسازی و نو آوری در سازماندهی “در مدرسه تحصیلات تکمیلی مدیریت وابسته به سوربن [۱ [جهت همکاری دعوت شدم و در بنیان گذاری این کرسی که هم اکنون بیش از بیست پژوهشگر همکار دارد، سهیم گشتم. و این موقعیت را بدست آوردم که روش بسیار موثر “ نقشه راهبردی ” که توسط دو استاد بنام مدرسه تحصیلات تکمیلی مدیریت وابسته به هاروار تکمیل شده است، آشنا شوم و درعمل به عنوان روش تحقیقی خود بکار گیرم.

در چند ساله اخیر در چندین[۲]سخنرانی و چند مقاله نتیجه مطالات خود را ارائه کرده ام که فشرده آنها در کتاب: “ نگاهی راهبردی به دوران سبز” گرد آمده اند. [۳]

 

الف: از کجا آغاز کنیم: “پژوهش در بنیانهای راهبردی سازندگی ایران” را به سه پرسش کشاندم:

۱ - چگونه است که مردمان سرزمین ایران که در سال ۱۹۰۶ توانستند فرمان مشروطیت را به امضاء برسانند و یکی از اولین مجالس قانونگزاری جهان را در خارج از دنیای صنعتی برپا دارند (پیش از روسیه، پیش از چین، پیش از کلیه کشورهای اسلامی، هند، کشورهای آفریقائی) و اصل تفکیک سه قوّه را عملاً در قانون اساسی گنجانده و قدرت اجرائی دولت را از نماد سلطنت و قوّه قضائی را از نماد روحانیت جدا سازند، مطبوعات را به رکن چهارم مشروطیت تبدیل کنند، دولت را در مقابل مجلس پاسخ گو سازند، بیکباره در قانون اساسی ۱۹۷۹، عملاً و بطور کلی همه دست آوردهای خود را از دست دادند. و قانون اساسی دوّم در ایران، در تحت پوشش کامل ”ولایت مطلقه فقیه” قرار گرفت. بگونه ای که انتخاب ریاست قوه قضائیه، فرماندهان امنیّتی و نظامی مستقیم و انتخاب کلیه دست اندرکاران دیگر، به واسطه شورای نگهبان عملاً در دستان ولیّ فقیه متمرکز گشت[۴]. این پژوهش زیر نظر مرکز مطالعات دیپلماسی و استراتژی در پاریس، پس از چهارسال به پایان رسید و بزودی در اختیار علاقمندان قرار خواهد گرفت.

۲- اهداف راهبردی و اهداف اجرایی حاکمیت جمهوری اسلامی در عمل کدامند و چه تشابهات و اختلافاتی با سند قانون اساسی جمهوری اسلام دارند. و حاصل اجرایی این اهداف در این مدت برای جامعه و مردم ایران، منطقه و جهان چه بوده است؟

۳- با پاسخ گویی به دو پرسش فوق امکان آن را مییابیم که به روشی علمی و پس از عکسبرداری دقیق از روند تحولات ایران در دو قرن اخیر، با استفاده از روش “ نقشه راهبردی [۵] “، مراحل دست یابی به اهداف راهبردی و اجرایی آینده ایران را با همکاری متخصصین پی ریزی کنیم.

 پرسش پایه ای که در اینجا طرح میشود به گونه ای و از راهی دیگر تلاش دارد تا اهداف راهبردی سازندگی ایران آینده را مطرح کند:

- آیا ایران در یک یا دو دهه آینده میتواند از نظر رشد اقتصادی، فرهنگی، رفاه در مقام مناسبی قرار گیرد؟

- آیا ایران میتواند در مسیر استقلال، آزادی، جمهوری گام بردارد؟

اگر پاسخ این پرسشها آری است، با توجه به روش علمی موجود در آینده نگری، سه پرسش همزاد دیگر مطرح میگردند:
 -شاخص های ما برای تعریف جامعه آینده ایران چیست؟ آیا میتوان شاخص های هزاره سوم سازمان ملل را بکار گرفت یا پایه کار قرار داد[۶]؟
- ایران مدرن و مورد نظر خود را بر پایه شاخص های انتخابی خود در ده یا بیست سال آینده چگونه تعریف میکنیم؟ 
و پرسشی که مراد ماست: اهداف راهبردی برای رسیدن به جامعه مورد نظر چه میتوانند باشند؟ 
این بخش از طرح ما را آماده میسازد تا با توجه به زمینه های اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و موقعیت خود در منطقه و جهان، امکان سود جویی از پیشرفت های فن آوری، اهداف اجرای و عملی را تعریف کرده و به تهیه برنامه های لازم برای رسیدن به آنها بپردازیم.

به عبارتی ساده تر به این پرسش پاسخ دهیم که چگونه میتوان جامعه “ایده ال –ممکن” آینده ایران را تعریف کرد؟ خوشبختانه تاکنون گروه ها، احزاب، سازمانها، افراد و متفکرین بسیاروی تلاش کرده اند به این پرسش ها پاسخ گویند. اما کاری گروهی بر پایه روشهای علمی و نو و بدون پیش داوری کم یابند.
 گردهم آیی صاحبنظران کار کشته، تبادل نظر، یافتن بستری از اندیشه مشترک، تلاش در به ثمر رساندن اندیشه ها در حوزه های گوناگون زندگی اجتمایی، درس آموزی از بازدهی این تلاش ها و بازگشت به پله نخست که همان گرد هم آیی و دو باره نویسی زمینه های شروع نخستین است، در زندگی دلمشغولان پیشرفت و سعادت یک ملت، تلاشی است همیشگی، که دست کم، به نامهای گوناگون در تاریخ اجتمایی سیاسی ایران عزیز ما ریشه ای دویست ساله دارد. هر بار با پیروزی یا شکستی، فعالین این حرکت جای خود را به نسلی تازه نفس تر داده و راه و تلاش ادامه یافته است. این تلاش ها، در مقیاس کوچک یا بزرگ، در داخل کشور یا خارج، زیر پرچم جهان بینی های گوناگون، در راه سازندگی آینده، کم یازیاد، دیر یا زود موثر اند. چون آزمایشگاه های پژوهشی فراوانی که در راه یافتن راه حلی، عملی و کارآمد، با مداومت به کار مشغولند، تا زمانی که شرایط لازم و کافی فراهم آید و راه حل مناسب یافته شود.
 در عرصه عمل، هر گرد هم آیی بر محور پرسشی پایه ای است وحاصل پاسخ های نخستین، پرسش های دیگری را بر می انگیزند تا روزی که در صحنه تلاش و خطا و اصلاح، گروهی یا چندین گروه راهی از میان جنگل میگشایند.

 

ب- طرح سلسله مقالات

درچندین نوشته کوتاهی که در پی خواهند آمد، تلاش خواهم کرد تا نقش دانش-هنر خدمات راهبردی را در راه سازندگی میهن عزیزمان بشکافم [۷]. در این راه، هم به مبانی نظری خواهم پرداخت و هم نمونه هایی ازجوامع دیگرخواهم آورد.

بر این باورم که برای سازندگی یک کشور، در جهان پیچیده و چند سویه امروز، در میانه تبادل فرهنگها و دسته بندی های سیاسی- اقتصادی - منطقه ای، به ویژه درشرایط ایران امروز، با فرهنگی قدیمی و رنگارنگ، دانش- هنر خدمات راهبردی میتواند هم راه آینده را بنمایاند، هم اتفاق و اتحادمورد نیاز را به وجود بیاورد، و هم ما را به آن همبستگی ملی گمشده نزدیک سا زد. بکارگیری دانش - هنر خدمات راهبردی ما را به گفتگو پیرامون اهداف راهبردی میبرد.

گفتگو در مورد اهداف راهبردی ، چون ستون طرح استراتژی آینده، ازهمان نخستین روزما را به جهان واقعیت خواهد آورد. جهانی که در آن ارقام، اعداد، شاخص ها، آمار و تجربیات دیگران در گذشته و حال از سویی و بلند پروازی های بجای ما به همزیستی خواهند رسید تا نقش ایده ال ممکن را رقم زنند و ما را به حوزه ابعاد گوناگون واقعیت های، اجتمایی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی… بکشانند.

 این گفتگو ما را به گرد اهداف راهبردی و نیز چگونگی دستیابی به آنها جمع کرده و با تنظیم آن در سند کوتاهی که بر آن نام نقشه راهبردی میتوان نهاد، پایه ارتباط ما ساخته می شود. و از اینجا به بعد، سند نقشه راهبردی از یک سوی مدرک پایه ای مذاکرات میان گروه های اندیشه، سازمانهای سیاسی و صنفی و فرهنگی قرار خواهد گرفت و از سوی دیگر سند ی چون مبنای استراتژی ارتباطی با مردم و نمایندگان آشکار و پنهان آنها می تواند مورد استفاده قرار گیرد. توزیع و توضیح و اصلاح این سند میتواند پایه همبستگی ملی قرار بگیرد.

میخواهم در این نخستین بخش از این سلسله نوشته ها به این پرسش زیر بنایی پاسخ دهم: آیا دانش ـ- هنر خدمات راهبردی میتواند درسازندگی ایران آینده نقش داشته باشد؟ مراد ما در اینجا از سازندگی بسته ایست از اقداماتی که امروز ما را به ایرانی آزاد، آباد، که در راه رفاه و آسایش شهروندان ایرانی، از تمامی دست آوردهای نوین بشری سود میجوید و در رابطه ای هماهنگ و انسانی با دگر شهروندان این جهان متنوع و همبسته به سر میبرد. دانسته و به اختیار، این بسته را به دو مجموعه اقدامات پیش از دست یا بی به قدرت سیاسی و پس از آن تقسیم نمیکنیم. سنت تقریبا پایداری در فضای اپوزیسیون و روشنفکری ایران حکومت میکند، به گونه ای که برای رسیدن به جامعه ایده ال - ممکن آینده ایران، نخست باید به قدرت سیاسی دست یافت، و سپس به سازماندهی وسازندگی پرداخت. این پیش فرض در مطالعات راهبردی امروزه چندان پذیرفتنی نیست. مناسب تر آنست که همه راه حل ها را در کفه مساوی قراردهیم و در شراط زمانی و مکانی مشخص، مناسب ترین را انتخاب کنیم.

د ر فرهنگ ما، به گونه ای سنتی، آنهم از ابتدای بیداری ایرانیان، تا کنون، سازندگی، مدرنسازی، پیشرفت، رفاه، بیشتر با مراحل خشن و پارگی اجتمایی همراه بوده است. در جوامع بسیاری، پیشرفت و سازندگی شکلهای دیگری به خود گرفته اند. اصلاحات به تدریج صورت گرفته اند. نظام های سیاسی ماندگار و با دگرگونی های آرام و مداوم روبرو شده اند. به عبارتی دیگر، هر بار میبایست از خود بپرسیم که انقلاب، دگرگونی اجتمایی یا سیاسی، در خدمات رفاه، آزادی و آبادی یک جامعه است یا خیر؟ این دگرگونی ها نمیتوانند خود به خود هدفی راهبردی باشند. اهداف راهبردی در پله نخست به نتیجه مطلوب و نتیجه حاصل وابسته است. برای رسیدن به این اهداف راهبردی، اهدافی اجرایی بیابیم و بر اساس قانون “ممکن” راهکارهای رسیدن

 به این اهداف اجرایی را بیابیم.

این نکته اختلاف بنیادی روشی است که ما در این گفتار ها برگزیده ایم. این روش با مانیفست های سیاسی، ایدلوژیک، احزاب، سازمانها، گروه های سیاسی متفاوت است. اگر چه ثمرات این روش، درذات خود قدرت آن را دارند که در صورت تمایل در کل یا پاره هایی از آن در این گونه مانیفست ها مورد استفاده قرار بگیرند. این اختلاف بیشتر از آنجا ناشی میشود که در حرکتهای سیاسی، اساس بر آنست که میبایست قدرت سیاسی نخست به دست بیاید و سپس، جامعه در جهت اهداف راهبردی هدایت شود.

در واقع، دست یابی به قدرت سیاسی چون وسیله ای درخدمت رفاه و آزادی یک مردم، یکی از روشهاست، روشی است در میان روش ها.

در سالهای گذشته در گفتگو با سرشناسان در گیر در مسائل ایران که مورد احترام و علاقه بسیاری از هموطنان ما هستند، در مورد امکان سود جویی از خدمات راهبردی تلاش کردم به پرسش فوق پاسخ گویم و نظرات ایشان را نیز جست و جو کنم. خلاصه این گفتگو ها چنین شد:
- مرز میان اهداف راهبردی، نقشه راهبردی… و اعلام مواضع، ساختار، اساسنامه، نقشه راه. اسناد پایه ای حرکت یک گروه یا سازمان ویا حزب درکجاست؟
- مگر بدون استفاده از دانش-هنر خدمات راهبردی، حرکتهای سازندگی، رهایی بخش، دگرگونگی های اجتماعی و سیاسی در این جهان نتوانستند موفق شوند؟ 

پاسخ بسیار فشرده به این پرسش ها چنین اند:
الف- به هر گونه، حتی اگر سخنی از اهداف راهبردی و خدمات راهبردی بر زبان نیاوریم، در عمل و در پشت پنهان هر حرکت موفق، به گونه ای آشکار یا پنهان از اهداف راهبردی پیروی میکنیم. نهایتا این اهداف به گونه ای نه آشکار در ژرف اندیشه رهبر یا رهبری وجود دارند. یکی از شرایط پیرو زی هر حرکت جمعی آنست که اهداف راهبردی آن، هر چند پنهان, پیگیرانه و با هم آهنگی به میدان عمل کشیده شوند. در پشت هر حرکت موفق، استراتژی سالم و هم آهنگی ایستاده است، آشکار یا پنهان، به بیان آمده یا در ژرف ذهن مانده.
ب- استفاده از روش های علمی و متد های شناخته شده در تعیین، تعریف و به اجرا گذاشتن اهداف راهبردی در راستا های زیر مفید فائده هستند:
۱ - برای تهیه و تنظیم اهداف راهبردی بالاجبار به گفتگو می نشینیم، کاری است گروهی که دانش، شناخت و تجربه گروه رهبری را یک کاسه کرده و در عمل به نزدیکی فکری و همراهی منجر میشود.
۲ - تهیه نقشه راهبردی به روش علمی ما را وادارمیسازد تا عوامل و ظوابط واقعی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، تاریخی، فرهنگی، نیازهای هر روزه و طولانی مدت مردم، امکانات و تواناییهای آن ها را کاملا در نظر آوریم. اهداف راهبردی تنها با تهیه گزارش های جامع و دقیق و انتقادی از موقعیت جامعه، ارزشها و ایده ال های آن ممکن است.
۳- تهیه نقشه راهبردی به روش علمی و متدیک، احتمال اشتباه و پنهان شدن در بیحرکتی یا تندروی را کم تر میکند. نقشه راهبردی تلاش دارد تا ما را به سوی ایده ال ممکن هدایت کند.
۴ - در مرحله اجرایی، نقشه راهبردی چون داور، به هنگامه اختلاف نظر به میدان می آید، و با مراجعه به آن، بی گمان راه تازه برون رفت از بحران زود تر به دست می آید.
۵- نقشه راهبردی محور مناسبی است تا گفتگو های ما را با همراهان و متحدان استراتژیک به نتیجه برساند.

۶- گردهم آیی برای تهیه نقشه راهبردی اگر چه در گام نخست توان و زمان میگیرد، در عمل از انشعابات، کج فهمی ها، سوء تعبیر ها پیشگیری میکند. می دانیم که یکی از مشکلات زیربنایی حرکتهای جمعی ما همین انشعابات و جدایی هاست.
۷- نقشه راهبردی در عمل به سند همبستگی گروهی تبدیل میشود، از دل این سند، میتواند شعارهای عمیق و واقعی و عملی زاده شود، این پیامها راهنمای حرکت و عامل همبستگی حرکت خواهند شد.
۸- در تهیه نقشه راهبردی، نوآوری و ابداع فردی و گروهی جای برجسته ای دارد. استراتژی بدون نو آوری و ابداع کار ساز نیست.
۹ - از سوی دیگر نقشه راهبردی مبنای استراتژی ارتباطی با مردم و نمایندگان آشکار و پنهان آنهاست . توزیع و توضیح و اصلاح این سند میتواند بی گمان نخستین پایه آموزش همگانی و همبستگی ملی قرار بگیرد.

 در نه مورد یاد شده، تلاش من اقناع دوستان بود تا بتوانیم با یاری یکدیگر در تهیه نخستین چرکنویس نقشه ای راهبردی سازندگی ایران عزیز گامی برداریم. در پاسخ به این نه مورد دو تذکر دوستان را نیز می آورم:
۱ - از این نه مورد، دو مورد، امکان نو آوری و استفاده از نقشه راهبردی در آموزش همراهان قانع کننده تر به نظر ما آیند.
۲- به این نتیجه می توان رسید که تاکنون اعلامیه های عقیدتی را استراتژی می نامیدیم.
در نوشته های آینده تلاش خواهم کرد تا چند نمونه از نقشه های راهبردی جوامع نزدیک به ایران و اسنادی از اظهار نظر های مقامات جمهروری اسلامی و اپوزیسیون در این مورد را نقد و بررسی کنم. در انتها با استفاده از یکی از روش های شناخته شده به بررسی دو سند قوانین اساسی مشروطه و جمهوری اسلامی به پردازم.

در نهایت پیشنهاد ما اینست که در راه تهیه گروهی طرح بالا از چاپ مانیفست کوچکی از چند مقاله کوتاه شروع کنیم و بر پایه این دفترچه سمیناری از اندیشمندان و کنشگرانی که راهی برای گشودن مطرح میسازند تشکیل دهیم تا خشتهای نخستین مانیفست پایه ای سازندگی ایران تهیه گردد. بی گمان پس از انتشار این مانیفست نقد و بررسی و تحلیل دگر شیفتگان سازندگی ایران، میتواند جهت تلاش کلی را به سمت سازندگی ایران هدایت کند.


پژوهشگر سوربن
کرسی بررسی نقش نوآوری و آماده سازی در جهش های سازماندهی - بخش ویژه فرهنگ و خدمات راهبردی

تعاریف

واژه استراتژ به معنی فرمانده نظامی از زبان یونانی آمده است و از واژه‌های جنگی است. عملاً امروزه این واژه در کلیه زمینه‌های مدیریت نظامی، اداری، تولیدی، خدمات، سیاسی، سازمانهای غیرانتفاعی (در سطح ملی، منطقه‌ای و بین‌المللی) و رهبری جنبش‌های سیاسی، احزاب، تهیه برنامه‌های طولانی مدت، منطقه‌ای، ملی، بین‌المللی، تهیه بودجه‌های دولت‌ها و حتی آزمایشگاه‌های تحقیقی، موسسات آموزشی و … به کار می‌رود.

اهداف استراتژیک، طرحهای استراتژیک، شاخص های اندازه‌گیری اجرای این اهداف.

و از اینجاست که برنامه‌ریزی بلندمدت، به دنبال تعریف دقیق سه عامل یادشده، تهیه می‌گردد. در عمل در راه اجرای برنامه‌های بلندمدت است که طرحهای کاربردی تعریف می‌شوند. اجرای طرح‌های کاربردی در میدان عمل نیازمند روشن‌سازی تاکتیک‌هاست و خط کلی بین تاکتیک‌ها را سیاست می‌نامیم، سیاست که همان هنر ممکن است. هنر است چون نیاز به ابداع دارد و چون در عرصه واقعیت است پس هنر ممکن.

استراتژی “دانش- هنر” استفاده بهینه ازامکانات است دردستیابی به اهداف از پیش تعیین شده. پس تعیین و تعریف مشخص و دقیق اهداف ضروری است. استفاده از امکانات نیازمند شناخت آنها و سازمان دادن به آنهاست
اهداف استراتژیک (راهبردی)، و تشخیص و شناخت و تعیین آنها در هر زمینه ای کاری است سهل و ممتنع که امروزه در مرز میان علم و هنر و تجربه قرار دارد. شناخت اهداف استراتژیک هم نیاز به شناخت دقیق جزئیات در ابعاد گوناگون تأثیرگذار بر میدان عملکرد این اهداف دارد و هم نیازمند قدرت فوق العادۀ خود رها کردن از دام این جزئیات و پرواز و اوج گرفتن و آینده نگری است.

 تدوین برنامه‌ای استراتژیک و پرداختن به موضع‌گیری‌های تاکتیکی با استراتژی ارتباط منطقی و ساختاری دارد.

 اهداف استراتژیک میبایست تعریف پذیر، بلند پروازانه، قابل اجرا و قابل اندازه گیری باشند. در تعیین “اهداف تعریف پذیر” نیازمند آنیم که “نیاز ها” را برآورد کنیم. واژه هارا دقیق و گویا انتخاب کنیم. زبان جامعه، مخاطبان و همکاران را خوب بشناسیم. به گونه ای که میان، پندار، گفتار و کردار کمترین فاصله را بوجود آوریم. واژه ها اسباب اساسی انتقال پندار ما در تعریف و تعیین “اهداف استراتژیک” هستند. نمونه بارز آن در تاریخ دو سده گذشته واژه های “مشروطیت” و “جمهوری” در دو پیچش مهم انقلاب مشروطیت و انقلاب بهمن است.

برآورد نیاز ها، ژرف نگری و دورنگری میطلبد. نیازها، بیگمان در رابطه ای تنگا تنگ: مستقیم یا با واسطه ؛ با مردم برآورد میشوند. از اینجا شناخت مردم، به تنهایی و در جمع الزامی می گردد. شناخت آدمی در شناخت تن و روان اوست. و از اینجاست که آشنایی با روانشناسی و روانکاوی به کمک ما می آیند. دانش جامعه شناسی ما را به حرکت مردم آشنا تر میکند. تاریخ، علم پدیده های رخ داده رد یابی، تعبیر و تفسیر آنهاست. درس پذیری از چگونگی حرکت جوامع انسانی از د یر باز تا به امروز، باورها، امیال، آرزوها، خواب و خیال های آنها ما را به آدمی نزدیک تر می سازد

 اهداف بلند پروازانه تنها راهی است که ما را از ایستادن و بدور خود گشتن میرهاند. این اهداف ما را به جستجوگری و نو آوری هدایت می کنند. بما امکان میدهند که از نهایت توان و امکانات خود بهره بگیریم. ما را در رقابتی سالم با نیاز ذاتی انسان به پیشرفت، شناخت بیشتر از خود و هستی وا میدارند. این اهداف به نیروی متحرک به عامل رشد و بالندگی ما تبدیل می شوند. اهداف استراتژیک می بایست به اهداف اجرایی ترجمه شوند. لذا در صحنه واقیت، تولید، سازندگی، در پهنه خانواده، ده، شهر، کشور، منطقه و جهان است که این اهداف میتوانند به اجرا در آیند. اجرای این اهداف در زمان و مکان ویژه ای صورت میگیرد. قابلیت اجرایی این اهداف در زمان محدود شرط اساسی است.

به اجرا گذاری اهداف نه تنها نیاز به مجری، زمان و مکان تعیین شده ای دارد بلکه به ابزار نیاز دارد. این ابزار را میتوان به دو گروه عمده فن آوری، امکانات پژوهشی از یک سوی و مدیریت و سازماندهی از دگر سوی تفکیک کرد. در این راستا میتوان از خود پرسید، آیا تولید نیروی برق با استفاده از فن آوری هسته ای میتواند هدف استراتژیکی قابل اجرایی باشد. چه از همه گذشته اگر امکانات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی لازم برای پژوهش های بنیانی و یا دسترسی به فن آوری نوین در شرایط متعادل ارتباطات بین المللی موجود نباشد، در میان مدت با فجایع عظیم غیر قابل جبران روبرو میشویم یا جای گزینی، نگهداری و ادامه کار تاسیسات را دچار بحرانهای اساسی خواهیم کرد. آیا اهداف استراتژیک یک جامعه میتواند جدای سطح توانایی مدیران جامعه و مدیریت پذیری مردم تعریف شوند.

اهداف در حوزه مکانی مشخصی میتوانند تعریف شده و به اجرا در آیند. دقت در تعریف حوزه اعمال و پیاده شدن این اهداف از هرگونه انحراف و سوء تعبیر جلوگیری خواهد کرد. نمونه بارز مخدوش ماندن حوزه اعمال اهداف را میتوان در قانون اساسی دوم ایران بسادگی مشاهده کرد. اختلاط و امتزاج دو حوزه ملت و امت در بطن تعریف اهداف این قانون اساسی در کلیات آن و در خمیره آن به چشم می خورد و در انتها این اهداف می بایست قابل لمس باشند با جان و روان آدمی سخن بگویند. پیشرفت به سمت و سوی آنان احساس شود. امکان بررسی و تجدید نظر بما بدهند. به این دلائل است که این اهداف می بایست اندازه پذیر باشند. تا از ذهنی گرایی و ایده ال جویی ما را مبرا سازند. می بایست بتوان برای اندازه گیری حرکت به سمت آنان هم مقیاس اندازه گیری داشت و ابزار اندازه گیری و آن هم از همان ابتدا. استراتژی پیش از همه اهمیت دادن به آینده است. به نوعی درمرکز نهادن آینده است. خود را برای آینده آماده کردن. برای آینده، برای شدن، برای بودن در آینده هدف و برنامه تعیین کردن. آرزوی رسیدن به آمال خویش، برنامه ریزی کردن، از تمامی امکانات، دانش، هنر خود و دیگران سود جستن. گاه به نیروهای آنسوی منطق متوصل شدن، چرا که آینده ای بهتر نیاز ما،

آرزوی ما، و شاید دلیل بودن ماست. مطالعه ای اساسی می بایست تا تاثیر مذهب در نیاز به آینده نگری را روشن تر سازد. می توان گفت، شاید نا کجا اباد رویایی و بهشتی ما در جهانی دیگر است. ترسیم آینده زمینی برای دین باوران تنها در قالب آرزوهای مجاز مذهبی است. گفته های اساسی را پیامبران در گذاشته آورد ه اند. آینده نه میتواند راز گشای باشد و نه پاسخی است به آرزویی از دل بر خاسته.

 داشتن هدف استراتژی پیش از همه نیازمند بلند پروازی است، باور بر توانایی آدمی، شناخت خود، دیگران، پیرامون و تاریخ است.

 

پانویس

 

[۱] Sorbonne Graduat Business School: http: //www. gregoriae. com/chairemai/Docs/Bulletin_MAI_n2. pdf page 2

[۲] Harvard Graduate Business School:

http: //books. google. fr/books/about/The_Strategy_Focused_Organization. html?id=6sC_X4DR-WoC&redir_esc=y

۳[] A Strategic View to Iran’s Green Movement: Negahi Rahbordi be Doran-e Sabz (Persian Edition)

http: //www. amazon. com/Strategic-Irans-Green-Movement-Doran-/dp/1780831021/ref=sr_1_3?ie=UTF8&qid=1349989646&sr=8-3&keywords=makaremi

http: //books. google. fr/books?id=b3iK4OIy8hoC&printsec=frontcover&dq=a+strategic+view+green+movement+iran&source=bl&ots=d0Da1R_Uhg&sig=7lN2YviNmbHvwMyOQDu2DSIv_Rc&hl=fr&sa=X&ei=VpNxUNdRoaTQBbGCgdAM&ved=0CDIQ6AEwAA

[۴] Makaremi Hasan , “ A Look at Strategic Objectives for Iran’s Modernization”, 2012, CEDS, Paris

[۵]Juha Antola, “Designing a Strategy Map in order to Facilitate StrategyImplementation” http: //lta. hse. fi/2006/1/lta_2006_01_a1. pdf

[۶] - ا شاره مختصری به هشت هدف راهبردی تعریف شده توسط سازمان ملل در ابتدای هزاره سوم بی مناسبت نیست. آیا تطبیق این اهداف با جامعه ایران بر مبنای احترام به حقوق بشر اهداف راهبردی نمی تواند مقدمات سازندگی ایران باشد؟

آرمان ۱: از بین بردن فقر شدید و گرسنگی, آرمان ۲: دست یافتن به آموزش ابتدایی همگانی آرمان ۳: گسترش و ترویج برابری جنسیتی و توانمند سازی زنان, آرمان ۴: کم کردن مرگ کودکان, آرمان ۵: بهبود سلامت مادران, آرمان ۶: مبارزه با ایدز، مالاریا و دیگر بیماری ها, آرمان ۷: تضمین پایداری محیط زیست. , آرمان ۸: گسترش مشارکت جهانی برای توسعه

[۷] ضرورت یک راهکار اساسی برای برون رفت از وضعیت کنونی در مقالات، اشعار و گفته های روزمره بسیار مشهود است، تا جائیکه گاه به گاه در انتظاریم که دستی از سینه برون آید و کاری بکند. آیا نمیتوان امیدوار بود که این نیاز به ناجی، جای خود را به نیاز به راه کار یا استراتژی مناسب و نجات دهنده بدهد.

چه می‌باید کرد؟ شعری از م. سحر

کیست تا بانگ برآرد که چه می باید کرد؟ / وز سر جان خبرآرد که چه می باید کرد؟

رمز مِهر از دلِ عُشّاق فرو خواند و خوش / به رفیقان بنگارد که چه می باید کرد؟ 

ز رَه تجربه باز آید و این قافله را / نقشهء رَه بسپارد که چه می باید کرد

خرد پیر به کار آرَد و بر شورِ جوان / یک به یک باز شمارد که چه می باید کرد

کیست آن سایه که در روشنی روح زمان / ردّ پایی بگذارد که چه می باید کرد؟ 

ظلمتی بر سرویرانه نشسته است و امید سرِ گفتار ندارد که: چه می باید کرد؟