من توی دهن ماشین حساب می زنم

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

از قضا من این آقای صادق الحسینی را می شناسم، ظاهرش را که نگاه کنید به نظر اصلا آن طور که فکر می کنید نیست، ظاهراآدم معقول و درستی به نظر می آید. البته من واقعا به این نتیجه رسیدم که به ظاهر آدمها خیلی نمی شود اعتماد کرد. یعنی مثلا همین هیتلر را نگاه کنید، منظورم این است که بهتر بود همان موقع نگاه می کردید، همین هیتلر خیلی ساده می توانست به جای چارلی چاپلین باشد. یا مثلا همان چارلی چاپلین اگر نمی رقصید و قرنمی داد و آواز نمی خواند و با عصا و کفش و کلاهش ور نمی رفت و هی با جدیت دستش را می برد بالا و می آورد پائین می شد جای هیتلر باشد. یا مثلا استالین، به نظرم خیلی راحت می شد یکی از بازیگران سیرک باشد که شیر از حلقه آتش می پرانند. یعنی منظورم این است که فکر نکنید اگر یک نفر به عنوان دزد شناخته می شود حتما صورتش صد تا جای زخم دارد و دماغش شکسته است و یک نقاب روی صورتش است.

حالا صادق الحسینی که هیچی. ولی اینکه چرا این همه آدم در کشور پیدا شدند که همه شان مثل دکتر روازاده حرف می زنند، این دیگر یک بیماری مسری است. بالاخره نمی شود که همه چیزمان در همه اوقات گذشته و حال و آینده خوب باشد. یک ادبیات غنی هزار ساله داریم، عوض اش روازده و صادق الحسینی هم داریم. البته ما که نداریم، رفته توی پاچه مان و هر چه هم پای مان را تکان می دهیم نمی افتد پائین. وقتی صدام کشته شده بود، همین آقای صادق الحسینی به عنوان عراقی رفته بود در تلویزیون الجزیره با یکی از طرفداران صدام حسین بحث می کرد و نزدیک بود جلوی دوربین همدیگر را جر بدهند. آنکه طرفدار صدام حسین بود می گفت تو طرفدار ایران هستی، صادق الحسینی هم می گفت: نه، من عراقی هستم. حالا یک دفعه شده ایرانی و بروبر نگاه کرده به دوربین و گفته که: « کسانی که در سال 88 شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران دادند در واقع می گفتند جانم فدای صندلی و اینها دروغ می گفتند، چون ایران را هم دوست نداشتند.”

آخر این هم شد حرف؟ یک میلیون نفر آدم توی خیابان راه بیافتند بگویند “ نه غزه نه لبنان جانم فدای صندلی” هنوز جمله ایشان تمام نشده نگاه کردم توی چشمش، می بینم که زبان خوشگلش را در دهانش می چرخاند و با لهجه غلیظ عربی می گوید: “ خداوند پایه گذار تئوریک جنگهای نامتقارن است.” باز هم خدا را شکر که خداوند پایه گذار جنگهای نامتقارن است و مسوول واحد تولید موشکهای شهاب سه و چهار و پنج نیست.

البته همین که این آدم صادق است خودش خیلی ارزش دارد، یعنی آدم از همین صداقتش خوشش می آید، حالا می خواهد با هرکسی هرجایی برود، مهم این است که صداقت داشته باشد. کمتر کسی را داریم که به راحتی حرف دلش را بگوید، ولی این برادر صادق الحسینی خیلی راحت، دست از مواضع عراقی سابقش برداشته و از موضع ایرانیان شریف گفته که « آنهایی که شعار می دادند نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران، نمی دانند امنیت ما در غزه، یمن، بحرین و…. است و اگر پولهایی را برای غزه و لبنان خرج نکنیم، تهران در خطر است.»

حال می کنید؟ به قول فرزانه خانم “ عقبی ها حال می کنند؟” به این می گویند صداقت! و به ایشان می گویند آدم صادق. خیلی شیک، می گوید که ایران برای حفظ امنیت خودش باید پول بدهد به لبنانی ها و فلسطینی ها که آنها به جای ما کشته بشوند و امنیت ما حفظ شود. یعنی ما نباید بگوئیم نه غزه نه لبنان جانم برای ایران، بلکه باید بگوئیم « ما پول می دیم به غزه و به لبنان/ تا بشه جونشون فدای ایران» بیا، این هم وطن پرستی عمیق، تازه این برادر صادق، که از همین صداقتش خوشم می آید، عراقی است و این همه عاشق ایران است، ببین اگر ایرانی بود تا حالا خودش را 64 قسمت کرده بود که هم قابل تقسیم به 2 باشد و هم 4 و 8 و 16 و 32.

البته مشکل این موجود با صداقت که موقع بیرون رفتن با کفش و کلاه شیک، صادقانه اعتراف می کند، یکی دو تا نیست، واقعا هم یکی دو تا نیست، بلکه سه تاست. یعنی در واقع سه میلیارد تاست، آن هم نه سه میلیارد تومان، بلکه سه هزار میلیارد دلار.

البته می دانم که نمی توانید درک کنید که سه هزار میلیارد دلار یعنی چقدر. برای چی؟ برای اینکه شما هم مثل من احتمالا بیشترین پولی که در زندگی تان رفته و آمده، مثلا ده هزار دلار است، شاید هم بیست هزار دلار، خیلی زیاد باشد می شود صد هزار دلار، یعنی 250 میلیون تومان. نه که شما و من بدبخت باشیم، اصولا برای بشر معمولی تصور سه هزار میلیارد دلار خیلی سخت است. باز می گفت سه هزار میلیارد تومان می توانستیم بفهمیم که دارد در حد بزرگترین اختلاس تاریخ ایران حرف می زند. بالاخره یک اتفاق معمولی بود مثل اختلاس و می فهمیدیم سه هزار میلیارد تومان یعنی چی.

نمی دانم چطوری توضیح بدهم. مثلا فرض کنید، کل درآمد دولت احمدی نژاد که نصف کل درآمد نفتی ایران از روزی که بیل به کمر ویلیام ناکس دارسی خورد و نفت ایران را کشف کرد تا امروز مثلا 550 میلیارد دلار شده است. یعنی به طور کلی بین یک تا هزار و صد میلیارد دلار کل فروش نفت ایران از روز اول تا امروز است. اگر فرض کنیم همین مقدار هم درآمد غیرنفتی ایران باشد که مسلما نیست، به طور کلی در یک قرن گذشته در ایران نهایتا بین 2 تا دو و نیم هزار میلیارد دلار ثروت ایجاد شده است. بگذارید چند مثال دیگر بزنم، سه هزار میلیارد دلار می شود به اندازه شصت برابر تمام ثروت بیل گیتس به عنوان بزرگترین ثروتمند دنیا، حالا آن میلیاردر مکزیکی را مثال نزدم، چون گفتم شما او را نمی شناسید، البته در نهایت خیلی فرق نمی کرد. می شد 50 برابر تمام ثروت مهم ترین میلیاردر جهان.

با همین سه هزار میلیارد دلار می شود 600 تا ناو آیزنهاور که قیمتش 5 میلیارد دلار است و بعید می دانم هیچ اسلحه جنگی روز کره زمین از آن گرانتر باشد ، خرید. یا مثلا فرض کنید با همین سه هزار میلیارد دلار می شود 150 هزار فروند هواپیمای جنگنده اف 16 خرید. دقت کنید، منظورم این نیست که با این سه هزار میلیارد دلار می شود 150 فروند جنگنده خرید، نه، می گویم با این پول می شود 150000 جنگنده اف 16 که گران ترین هواپیمای جنگی دنیاست خرید. خوب، حالا فهمیدید که سه هزار میلیارد دلار چقدر پول می شود؟ خوب شد فهمیدید، وگرنه می شدید مثل همین آقای صادق الحسینی که گفته است: « یهودیان سه هزار میلیارد دلار برای گنبد آهنی هزینه کرده بودند، ولی این گنبد آهنی با یک هواپیما به نام “ ایوب” که به دست حزب الله مونتاژ شده بود، در هم ریخت. در حالی که هزینه ساخت هواپیمای ایوب به اندازه خرید یک موتورسیکلت در تهران است.»

آن وقت شمایی که حساب و کتاب سرتان نمی شود، بگوئید خدا نیست. اگر خدا نبود اصلا یک فلسطینی پیدا می شد که با قیمت یک موتورسیکلت معمولی یک هواپیما بسازد که گنبد آهنی اسرائیل را که سه هزار میلیارد دلار هزینه اش شده درهم بشکند؟ اصلا می فهمید سه هزار میلیارد دلار چقدر پول است؟ کل بودجه نظامی اسرائیل در سال 2012 از بالاتا پائین 15 میلیارد دلار یعنی دو برابر بودجه نظامی سال گذشته ایران بود. یعنی دولت اسرائیل به اندازه 200 سال بودجه نظامی اش را برای همین گنبد آهنی خرج کرده بود، آن وقت با یک هواپیمای دست ساز فلسطینی به نام ایوب، کل گنبد فلزی از بین رفت. یعنی دویست سال بودجه نظامی اسرائیل بکلی دود شد رفت هوا. حالا کاری نداریم که اسرائیل 64 سال است ایجاد شده. به ما ربطی ندارد، می خواست 200 سال قبل ایجاد شود. اصلا می خواستند پول 200 سال شان را ندهند یک گنبد فلزی درست کنند، آن هم با صد تا توپخانه ضدهوایی که قیمت شان به اندازه 150 هزار جنگنده اف 16 است.

وقتی خدا بخواهد، همچین با یک موشک ایوب هم لازم نیست، با یکی از موشک هایی که نوه همین آقای صادق الحسینی با کاغذ درست می کند، تمام گنبد فلزی اسرائیل را نابود می کند، حالا هی خودتان را پاره کنید، شکاف ایجاد کنید در عقبه وجودی تان، خودتان را جر بدهید بگوئید خدا نیست. هست، شش تا هم هست، هر کدام پانصد میلیارد دلار. می گوئید نه، بزنید چرتکه حالش را ببرید.