نگاهی به سریال هوش سیاه ساخته مسعود آبپرور
مانور نیروهای امنیتی در تلویزیون ایران
انگار کمکم بخشهای فرهنگی و به خصوص سینمایی جمهوریاسلامی، متوجه تاثیرگذاری هنر و رسانه بر افکار عمومی شدهاند و سعی دارند با اقتدا به قبله قابل اطمینانی مثل هالیوود، با تولید آثار سرگرمکننده و ایدئولوژیک و تبلیغاتی، بر ذهن جامعه اثر بگذارند. سریال هوش سیاه که در سری اول یک مجموعه پلیسی معمولی بود، در فصل دومش عملا به اثری تبدیل شده برای انعکاس و بازتاب قدرت نیروهای امنیتی ایران در برخورد بر مجرمان و گروههای تروریستی جهانی. شاید به خاطر همین باشد که کارگردان سریال گفته بدش نمیآید که هوش سیاه با نمونههای آمریکایی مثل 24 مقایسه بشود! مقایسهای که البته نمونه ایرانی را در مرتبه یک کاریکاتور قرار میدهد که نه تنها قدرت تاثیر بر مخاطب را ندارد، بلکه تبدیل به وسیلهای برای خنده و تمسخرش میشود.
فصل اول سریال هوش سیاه، روایت یک هکر تقریبا معمولی بود که البته دست به قتل میزد و آخر در ناتوانی پلیس و نیروهای امنیتی، خودش را تسلیم میکرد تا به زندان بیفتد و از شر تشکیلاتی که برایشان کار میکرد و خواهان حذفش بودند، در امان بماند. فصل دوم سریال هم از همان زندان آغاز میشود. جایی که جمشید کاظمی که به طور افراطی توسط پلیس ویژه سایبری نابغه خطاب میشود، تصمیم دارد از زندان فرار بکند تا شاید بتواند با سریال آمریکایی “فرار از زندان” هم رقابت داشته باشد! مشکل سریال هم دقیقا از همینجا آغاز میشود. فیلمنامهنویس و کارگردان ناتوان در خلق شخصیتی باهوش و نابغه، باقی شخصیتها را عقبمانده و خنگ تصویر میکنند تا زندانی بتواند از زندان فرار بکند. در مضحک بودن فرار هکر نابغه از زندان همین بس که او به انبار کامپیوترهای اسقاطی نفوذ میکند و بعد از ترمیم و تعمیر سیستمها و با استفاده از اینترنت وایرلس زندان، ایمیلی از طرف وزارت اطلاعات ارسال میکند و خواهان آزادی خودش میشود. مسئولان زندان هم که در عالم واقع، حکم مهر شده و رسمی آزادی زندانی را چندین بار چک میکنند، در اینجا و میان تخیل عجیب فیلمنامهنویس، با دیدن ایمیل، مجرم خطرناک را به آدرسی که برایشان نوشته شده میفرستند و او را تحویل دوستانش میدهند که با گذاشتن ریش و پوشیدن کت و شلوار نقش ماموران امنیتی را بازی میکنند.
شاید ارائه تصویری منگ از مسئولان زندان، برای این بوده که بعد از فرار زندانی، تماشاگر با قدرت نیروهای امنیتی ایران در به دام انداختن یک نابغه که از زندان به راحتی میگریزد، روبهرو بشود. اما این اتفاق هم عملا نمیافتد. جمشید کاظمی با یک لپتاپ به سایت بورس نفوذ میکند و بازار بورس را کلا از بین میبرد! آدم میکشد و آرام به تشکیلاتی که زمانی برایشان کار میکرده و حالا به دلیلی نامعلوم مغضوبشان شده، نفوذ میکند و در همه این احوال، نیروهای امنیتی و سایبری ایران، با آن همه یال و کوپال و امکاناتی که سریال نمایش میدهد، همیشه یک دقیقه دیر میرسند و با جای تر و نبودن مجرم فراری مواجه میشوند. این سیر عجیب کشتن و فرار آنقدر ادامه پیدا میکند که در نهایت مجرم از خاک ایران، به صورت غیرقانونی و البته بدون تحمل سختیهای مرسومش، خارج میشود و به ترکیه میرود. یعنی جایی که قرار است شاهد فینال قصه باشیم و متوجه بشویم چرا سازندگان سریال از مسئولان زندان و نیروهای امنیتی تصویری کودن و عقبمانده نشان دادهاند.
فصل ترکیه، جایی است که دو قفل بسته مانده، با کلید تدبیر فیلمنامهنویس و البته سیاستگذارهای صدا و سیما باز میشود. بخش اول مربوط به پلیس ترکیه، به عنوان همسایه ایران، است که کاملا گوش به فرمان و زیردست نیروهای ایرانی تصویر میشوند و کاری جز شلیک آن هم با اجازه مامور ایرانی ندارند و از بخش مهمتر در جلسه مهم تشکیلات مخوف آن هم روی یک قایق تفریحی پردهبرداری میشود. جایی که بدمنها از ملیتهای مختلف گرد هم آمدهاند تا خاورمیانه را ناامن بکنند. دیالوگهای این بخش گویی مستقیما از سرمقالههای حسین شریعتمداری سرچشمه گرفته و به جای تحلیل شاید بد نباشد قسمتی از این گفتوگوها را بخوانید تا متوجه بشوید، هوش سیاه 2 برعکس فصل اولش یک کار صرفا اکشن و پلیسی نیست.
“در خاورمیانه عربی پایههای دیکتاتوری سست شده. اون دستفروش تونسی، عملا با آتش زدن خودش، همه دیکتاتوریها رو به آتش کشید. ما برای تامین منافعمون باید در اولین فرصت کمکهای لازم رو برای مخالفین اون حکومتها ارسال کنیم. اگه به سلاح نیاز دارید، زودتر برآورد کنید تا ارسال کنیم. ما میتونیم ماهوارههامون رو در اختیارتون بگذاریم. شبکههای 24 ساعته آزاد. خلیج فارس پیشانی خاورمیانه است. مهمترین گلوگاه تامین نفت و انرژی و ایران مرکز این ماجراست. ایران یعنی خاورمیانه. ایران یعنی عراق، سوریه، عربستان، بحرین، یمن. تسلط بر ایران، تسلط بر کل خاورمیانه است. “
تراوشات ذهنی بیت آقا و تکتیراندازش حسین شریعتمداری از دهان بدمنهای سریال بیرون میآید تا به این نتیجه برسیم که برای به دست آوردن خاورمیانه باید ایران را ناامن کرد و برای جلوگیری از این طرح و توطئه است که پلیس ایرانی فرمان میدهد و نیروی نظامی ترکیه از فاصلهای دور با آرپیجی به قایق تفریحی و تشکیلات تروریستی ضد اسلامی شلیک میکند
هوش سیاه، در فصل دومش، به خاطر همین چیزها بیشتر از اینکه محصول ذهن فیلمنامهنویس و کارگردان باشد، ساخته هوش سیاه آقا و یاران و سربازان گمنام امام زمان است که هر طرح و توطئهای را سریع کشف و فرمان نابودیاش را صادر میکنند. سرنخ هکر ساده به تشکیلاتی خرابکار و بزرگ میرسد و این لینک شدن هم توسط اینترنت انجام میشود و اینچنین است که 24 ایرانیاسلامی با پیدا کردن مجرم اصلی یعنی اینترنت، به پایان میرسد