من کدام هستم؟

نویسنده
پیام رهنما

» نمایش

نگاهی به نمایش “من…‎”

“تهران” به عنوان پایتخت یک کشور بزرگ و در حال توسعه، پس از مشروطه به عنوان فضایی که مولد و انتقال‌دهنده‌ی فرهنگ است، همیشه مورد توجه هنرمندان و نویسندگان در حوزه‌های گوناگون فرهنگی هنری بوده است. تهران شهری است که پوسته‌ی یک شهر مدرن و درون یک روستای بزرگ را دارد. روستایی که به کج‌فهمی تمام، راه و روش رسیدن به مدنیت و مدرنیته را در رونق‌دادن به آپارتمان‌سازی، احداث اتوبان و ساخت فضاهای شهری بدون کم‌ترین ژرف‌اندیشی فرهنگی و اندیشه‌ای می‌بیند. حال و احوال مردمان چنین شهری نیز ساز و کاری مبتنی بر آرایش ظواهر و پروراندن و ابداع بیش از پیش نقاب‌ها و روی آوردن به تزویر و سالوس برای بقا و نیرنگ و فریب یک‌دیگر است. در چنین شرایطی اغلب مناسباتو روابطی پیچیده بین آدم‌های جامعه برقرار است و نمی‌توان برای هیچ‌کدام از رفتارها و کنش‌های آنان اصل و ریشه‌ای اخلاقی پیدا کرد.

نمایش “من”، روایت زندگی و شب و روز کردن آدم‌ها در چنین جامعه‌ای است. آدم‌هایی که می‌خواهند به هر قیمتی که شده به اهداف خود دست پیدا کنند و به آرمان‌ها و تخیلات خود جامعه‌ی واقعیت بپوشانند. آن‌ها بی که بخواهند و خواسته باشند، در جریان کشمکش‌ها و درگیری‌ها جاری در ابعاد و سطوح مختلف جامعه شده و یا با جریان عام هم‌سو و عامل بروز مشکلات و نابه‌سامانی‌های بیش‌تر در جامعه شده و یا ایزوله، سرخورده و تنها می‌شوند.

من، 50 شخصیت دارد و از این حیث یکی از پر بازیگرترین نمایش‌هایی است که در این سطح و در این سال‌ها به روی صحنه رفته است. این 50 پرسوناژ در واقع بازیگران جوان یک کارگاه بازیگری هستند که در نبود مدرس خود، نقش‌هایشان را برای تماشاگران بازی می‌کنند و ناخواسته هر کدام در دام نقشی که بر عهده دارند اسیر شده و با آن یکی می‌شوند. نویسنده به خوبی توانسته است با خلق پنجاه پرسوناژ در یک اثر غیر رئالیستی دست به آسیب‌شناسی مشکلات و معضلات جامعه بزند و واقعیت‌های دردناک اجتماع را با زبانی سراپا گروتسک و پر از نیش به نمایش بگذارد. نگاه تیپیکال به شخصیت‌های نمایش با تصویرکردن چهره‌ی بی‌رحم شهری از طریق طرح روایت گونه‌ی اول شخص از زبان شخصیت‌های نمایش که به صورت بازی در بازی به نمایش در می‌آید، ارائه‌ی چندین قصه نمایش تو در تو که نشان دهنده‌ی جایگزینی ارزش‌های مادی و سوداگرانه به جای ارزش‌های معنوی و تبدیل آدم‌های هدفمند و آرمان‌گرا به آدم‌هایی مأیوس و وازده، در هر قصه نگاهی تلخ به روابط انسانی جامعه‌ی شهری دارد. این‌که چگونه و در چه شرایطی هدف می‌تواند وسیله را توجیه ‌کند و ارزش‌های انسانی چگونه از اوج به حضیض سقوط می‌کند.

نمایش من داستانی را به صورت خطی و منسجم روایت نمی‌کند، بلکه با رویکردی کوبیستی از به هم آمیختن حجم‌ها و رفتارها مجموعه‌ای واحد از شکل متکثر روایت به وجود می‌آورد. بازیگران در اسلوبی اپیزودیک و تکه‌تکه روایت‌های زندگی خود را بازگو و بازی می‌کنند و در این راه ایده‌هایی که توسط دیگران پیشنهاد می‌شود نیز به نمایش تبدیل می‌کنند.

تصویر جوانی که با داشتن علاقه‌ی بسیار به بازیگری، در گیر و دار مناسبات ناجوان‌مردانه و به دور از شایسته‌سالاری از دست‌یابی به هدفش منصرف و دل‌زده می‌شود، چهره‌ی دختری که برای بازی در فیلم‌ها سینمایی و چهره‌شدن، باید تن به هم‌خوابگی با رذل‌ترین افراد جامعه بدهد، سیمای جامعه‌ای که برای سوارشدن به مترو هم‌دیگر را زیر دست و پا می‌گذارند و الگو و مفهوم “زرنگی”، خورشید تابان اخلاقیات آن‌هاست، برای تماشاگر تهرانی غریبه نیست. نمایش با تصویر پراغتشاش و شلوغی که از آمیزش این چهره‌ها در تهران امروز می‌دهد، به تماشاگر تهرانی‌اش تلنگر می‌زند. نمایش سعی کرده است با دقت در فواصل بین قطعات نمایش با تماشاگران ارتباط برقرار کرده و با طرح پرسشی از آن‌ها موجب تفکر و تأمل آن‌ها شود. این‌که به راستی نقش آنان در این آشفته‌بازار چیست؟ یا مقصر اصلی در این نابسامانی‌ها فرد است یا اجتماع؟ و انگشت تقصیر به سمت چه کسی باید باشد؟ بنابراین تکنیک درام‌نویسی تا حدودی به شیوه‌ی اپیک و تئاتر فاصله‌گذار برشتی شباهت دارد و تماشاگر با مشاهده‌ی تصاویری از این نوع با خودش مواجهه می‌شود و شاید بگوید به راستی من کجا هستم؟

“من”، عنوانی تفکربرانگیز دارد. “من” به عنوان بنیادی‌ترین کلمه در ادبیات واژگانی سارتر، رهیافتی پویش‌گرانه به جهان اگزیستانسیالیسم سارتری دارد. تعداد بازیگران روی صحنه دقیقا به خاطر نمایش آن نوع کثرتی است که هستی‌شناسی سارتری پی می‌افکند. “من” در این نمایش کدام هستم؟ آیا این چهره‌ها همگی سایه‌هایی از “من” نیستند که حالا به شکلی متکثر و در قالب یک نمایش به من نشان داده می‌شود؟ اگر این چهره‌ی “من” است، پس در این سقوط، مقصر کدام است؟ “من” یا “جامعه”؟

چنان که انتظار می‌رفت، در نمایش “من” از دکور پرهزینه، طراحی لباس خاص، نور‌پردازی سنگین و زمان‌بر و یا موسیقی اورجینال خبری نیست. تجویدی انرژی و تمرکز خود را بر انتقال حس از طریق بدن و بیان بازیگران گذاشته و باید گفت که در این راه موفق بوده است. طراحی خلوت و سادگی مینی‌مالیستی صحنه، علامتی است برای آن‌که تماشاگردریابد که این همان “خلوتیِ ذهن” است و این اثر فقط یک نمایش از واقعیتِ د جریانی است که بسیار هم هولناک است.

 

نمایش “من…”

 

 

نویسنده: حمید ورد، فرهاد تجویدی، کارگردان: فرهاد تجویدی، بازیگران: رعنا ابراهیمی، امیرعلی ابراهیمی، محمد ابراهیمیان، مهسا احمدی، مینا احمدی، امیر اجاقی، امیر بنی جمالی، فرانک پاشایی، حسین پورکریمی، متین تاجیک، سعید تاجیک، ستاره تقوی، مهران جعفری، مرتضی حسینی، حسن حسینیان، مهشید حسینیان، نسرین خلخالی، سارا دماوندی، مهراد رجبی، وحید زرین، فاطیما ساعی، سمیرا سالاری، محمد سلمانی، فاطمه سوهانی، فائزه شاه حسینی، سروش شمسایی، فاطمه شول، ستاره شفیعی، افسانه شمسی، محسن صادقی، مهدیه صادقی، حسین صفدریان، وهاب عبیری، زهرا عسگری، اشکان علیزاده، فاطمه عبدی، محسن غفاریان، رضا کربلایی، آیلین کلانترزاده، مهسا کیاشمشکی، سمیه کهندانی، مهسا گلدانی، سپهر گندمی، شاهین قاسمی، سولماز قهرمانی، مهدی مالکی، فاطمه محمدی، سهیلا محققی، سیاوش معمارزاده، امیرحسین موسوی، کاظم موسوی، لیلامطلبی، پریسا میرآبادی، میلاد نظری و پرنیا والی 

دستیار اول کارگردان و برنامه ریز: شاهین قاسمی، مدیر اجرا: قدرت‌الله صالحی، دستیاران کارگردان: مرتضی حسینی، امیر تیمور، طراح پوستر و بروشور: کیامرز مراد، موسیقی: سعید رضایت، گریم: معصومه جعفری، مدیر صحنه: امیر اجاقی، مدیر تولید: نصیر دماوندی، دستیار تولید: هدایت نیکو، منشی صحنه: سهیلا محققی، سیده محبوبه سادات میرزایی، آمادگی بدنی: بهمن ناصری، مربی تای چی چوان: ستاد جواد باقری، عکس و ساخت تیزر: سید ضیا صفویان، سینا عدلی، روابط عمومی و تبلیغات: علیرضا حسینی، فرید حسینی.