افشای ناگهانی و گسترده اخبار تجاوز دسته جمعی در یک باغ خصوصی در خمینی شهر، افکار عمومی جامعه را حیرت زده و جریحه دار کرده است. اکنون پرسش این است که آیا همۀ اتفاقات مشمئزکننده و ناهنجار در زمانی کوتاه روی داده است؟ مسلما خیر!
آسیب های اجتماعی همواره معلول علل گوناگون است و در یک پروسه زمانی طولانی رخ می دهند و هرگز جامعه یک شبه نابهنجار نمی شود. این عوامل در دو دستۀ بیرونی و درونی، دسته بندی می شوند که در این نوشته، به اختصار، به برخی علل تاثیرگذار اشاره می شود:
عوامل بیرونی: جنگ های فرسایشی علیه یک کشور ضعیف (عراق و افغانستان ) و یا دامن زدن به جنگ های داخلی بی هدف (سودان و سومالی) و یا تغییر نظام توسط قدرت های بیگانه ( بلوک شرق اروپا) که در بطن خود بحران هویت ملی و تاریخی یک ملت را در پی دارد، و تحت تأثیر این وقایع، سقوط اعتماد ملی نیز زمینه ساز بروز ناهنجاریهای اجتماعی وسیع و گاه ماندگار می شود. که متأسفانه هر دو طرف منازعه، اغلب از تجاوز به زنان به عنوان حربه جنگی بهره می برند.
عوامل درونی: فقدان منبع درآمد و نابرابریهای اجتماعی و توزیع نابرابر درآمد و امکانات جامعه و تبعیض های فرا قانونی از عوامل پُر شمار داخلی، مخرب تر عمل می کنند.
فقدان درآمد گذران زندگی، به خانوارهای روستایی و شهر های کوچک، پدیده مهاجرت را تحمیل می کند ویژگی عمومی این جوامع عدم همبستگی فرهنگی است و تنها پیوند مشترکشان یأس و نومیدی، بیکاری و فقر و اعتیاد و دهها ناهنجاری دیگر است. فرهنگ تحمیلی و مسلط، به واسطه عدم همخوانی و تناقض با فرهنگ قبلی و فقدان کارایی در زندگی شان بوده و عملا به کاریکاتوری در زندگی آنها تبدیل می شود.
البته جوامع شهری با مکانیزمهای خودکار نظیر فرهنگ شهر نشینی، تربیت اجتماعی، و عرصه های گوناگون هنر مردمی، به تقابل با این ناهنجاریهای حاشیه نشینان دست می زند.
در دراز مدت کارایی مکانیزمهای خودکار کُند شده و بی فرهنگی و خود باختگی، جامعه را ناتوان می سازد. جامعه ذاتا پویاست لذا به بهای جان، راه مقابله سخت تری را در پیش می گیرد و در راه اصلاحات بنیادی و آرمانی گام بر می دارد.
مثال زنده جامعه مصر است که در این اواخر در روز روشن هم، زنان در معابر عمومی احساس امنیت نمی کردند. آزار و اذیت زنان در جامعه مصر روندی صعودی طی می کرد. ایستادگی مردان و زنان مصری به جان آمده در میدان تحریر قاهره به رغم فشارها به کناره گیری دیکتاتور انجامید. در واقع اعتراض جامعه مصر نه تنها به دیکتاتور بلکه اعتراض به فرهنگ مسلط و ارتجاعی نظام اقتصادی و سیاسی و اجتماعی حاکم بود.
من در جایی خواندم آمار قتل و جنایت در سالهای آغازین انقلاب 57 نزدیک به صفر بوده است. جامعه امیدوار و آرمانی با تمام نداری و فقر مادیش اما همچنان استوار و آراسته می ماند این در حالی است که مسئله حجاب یا جداسازی نیز هنوز طرح نشده بود.
از سال 84 تا کنون همه ساله طرحهای گوناگون امنیت اجتماعی به اجرا در آمده است همواره مسئولین اجرایی اینگونه طرحها به عنوان ایدئولوگ در رسانه ها ظاهر شده و شاخص ها را خود تبیین نموده و شدت برخورد را با متخلفان از شاخص ها را یاد آور می شوند.
جامعه از اقشار متفاوت با نحله های فکری و فرهنگی متفاوت به واسطه ( سطح درآمد، دسترسی به تربیت دانشگاهی، زبان، و آیین) تشکیل گردیده است. بنابراین، هر گونه تغییر فرهنگی نیازمند صرف زمان طولانی و تکیه بر رویه های متنوع می باشد.
در کدام برهه تاریخی خوانده یا شنیده اید که مسایل اجتماعی یک شبه با برخورد و شدت عمل حل شده باشد؟ مسئله حجاب طی 32 سال گذشته می بایست نهادینه شده باشد آیا فرایند و تفکر نهادینه کردن حجاب در جامعه با سنت ها و شرایط زمان و مکان، روزآمد گردیده است؟
طرح همه سالۀ برخورد با بدحجابی صرفاَ بخشی از جمعیت شهری را هدف قرار می دهد. اگر تبعیض های جنسیتی در عرصه قانون، کار، اجتماع، .. و تبلیغ سخیف چند همسری از رسانه ملی را هم به آن بیافزایم واقعاَ چه برداشتی از جامعه زنان در ذهن و باور مردان جامعه شکل می گیرد؟ بدیهی است که بخش نا آگاه جامعه، خود را ذیحق دانسته و جنس مقابل را با هر درجه از شأن اجتماعی، حقیر می شمارد. چرا که می اندیشد آنها حتی قادر به انتخاب خردترین مسئله در حوزه شخصی یعنی انتخاب پوشش مناسب برای خودشان نیستند و در نتیجه، زن را در حد یک کالای جنسی بی ارزش و فاقد تفکر تلقی می نماید. لذا در چنین شرایطی باید انتظار داشت که دامنه ناهنجاریها از حاشیه شهر ها به روستاها نیز گسترده شود.
از طرفی ضرورت طرح ناهنجاریهای غیر انسانی در عرصه اجتماعی به حرمت و اخلاق در جامعه صدمه می زند. مثلا چه ضرورتی دارد کودکان و نوجوانان یا حتی جوانان جامعه از تعداد روسپیان زن در جامعه آگاه باشند و تکرار موضوع در ذهن آنها از این ناهنجاری، پدیده ای عادی برداشت نماید؟ یا بازداشت مادران در حضور کودکان به دلیل بی حجابی یا هنجارشکنی و هزار دلیل خود ساخته، اخلاق در بنیان خانواده را متزلزل می سازد.
انسان بخشی از طبیعت هستی است چرا هیچگونه فرایند جداسازی و تبعیض آمیز در حیات طبیعت به چشم نمی خورد؟ هر گونه تبعیض جنسیتی، جداسازی و پایمال نمودن حقوق بخشی از مردمان جامعه، روندی غیر طبیعی است و خواه ناخواه ناهنجاری بدنبال دارد.
منبع : مدرسه فمینیستی – 22 جوئن