بارها و بارها احمد قابل را دیده ام؛ خوش خلق و خوش رو. در بسیاری از آن سالها که بنا برضرورتی و یا اتفاقی او را ملاقات می کردم، نمی دانستم که او در کسوت مجتهدی است که عبا و ردای آن را به علاقه مندانش وا گذاشته و از عالم دینی بودن، فقط پرسشگری و جسارت گفتن حرفهای نو را از آن خود کرده و مابقی را به اهلش سپرده است.
در روزهایی که احمد قابل به خوابی عمیق فرورفته بود، بسیاری از کسانی که او را از نزدیک می شناختند و یا از طریق آرائ او با وی آشنا شده بودند، در رثای دلیری و شجاعت فراوان او نوشتند.
بسیاری، نشانه ی شجاعت احمد قابل را درنامه های صریح او به آقای خامنه ای دانستند، که البته آن نامه ها و دفاعیه های وی حکایت از جسارت او دارد ولی شاید شجاعت جدی تر احمد قابل، هنگامی بر همگان عیان شد که وی رمز گشایی از فقه را آغاز کرد؛ علومی که سالیان درازی است، راه ورود به آن و چون چرا کردن از آن بسته بوده، دیر زمانی است که قفلهای بزرگ و زرنگار گرفته ای بردروازه های آن زده شده و تازه واردان براحتی نخواهند توانست به آن داخل شوند. سالیان درازی است که علوم قدیمه بر فرهنگ و قوانین ما سایه انداخته و روی خوش به کسانی که آن را بی چون و چرا اطاعت نکنند، نشان نمی دهد.
اما احمد قابل اهل دانستن بود و نه اطاعت، او با ظرافت پژوهشگرانه اش ونگاه نکته بین و نکته سنجش وارد دالانهای هزار توی فقه شد و با شجاعت، پرسیدن را آغازکرد. او پرسشهایش را با صدای بلند و نه پچ پچ های پنهانی به گوش هر آنکه اهل خواندن و دانستن بود، رساند.
او شریعت عقلانی را از شریعت زنگار گرفته مادون عقل تفکیک نمود. احمد قابل رنج مردمانش را از شریعت احاطه شده در خرافات عمیقا درک کرد و بنای شریعت عقلانی را گذاشت.
سالیان درازی است که علمای شیعه با فخر و ادعاهای بزرگ نسبت به علمای اهل سنت، از قدرت اجتهاد خود سخن گفته اند و هر بار که کودکی تحت لوای ولایت پدر شکنجه می شود و با بدنی پر از زخم روانه بیمارستان ویا گورستان می شود، از خود می پرسم کجاست اجتهاد مجتهدین ما؟ هر بار که زنی با خشن ترین شیوه ها به اتهامات واهی به قتل می رسد، از خود می پرسم کجاست اجتهاد مجتهدین ما؟ هر بار که دست سارقی که از شدت فقر و تیره روزی به سرقت و ربودن روی آورده، بریده می شود از خود می پرسم کجاست اجتهاد مجتهدین ما و هربار… اما احمد قابل این مجتهد سبز اندیش باب اجتهاد را بی پروا و بی هراس گشود و چه گشودنی.
زمانی که احمد قابل ازحجاب، منهای پوشاندن سروگردن سخن به میان آورد بسیاری از نواندیشان دینی هرگز خود را وارد چنین حوزه ای نمی کردند، در حالی که از اجباری نبودن حجاب سخن می گفتند ولی بر حتمی بودن آن نیز تاکید می کردند.در چنین شرایطی بود که احمد قابل با صدای بلند گفت : حجاب زنان عین حجاب مردان است. حجاب زنان شامل پوشاندن سرو گردن آنان نمی شود.
احمد قابل اعلام کرد در قرآن سخنی از پوشاندن موی زنان به میان نیامده و این ایده را با استدلالهای فقهی به اثبات رساند و نیز تاکید کرد که پوشاندن مو، تفسیر مفسران مرد از آیات حجاب است و در آن زمان استادش آیت الله منتظری نیزدر قید حیات بود و من در هیچ جا ندیدم که استاد بر شاگرد خرده گرفته باشد.
احمد قابل با دانش یک مجتهد که حقیقتا نشان از شجاعت پرسشگری او از دین داشت، به پالایش و غربال این کهنه احکام افتاد و با نگاه مومنانه یک مجتهد به نقد احکامی چون سنگسار، حدود شرعی، حجاب زنان و بسیار بسیار موضوعات فقهی روی آورد.
احمد قابل، فرزند قابل زمانه خود بود و تلاش کرد که سئوالات امروز مردم مذهب زده ایران را پی گیرد و به پاسخهای عقلانی دست یابد. او در واقع در پی استخراج و پالایش متون فقهی بودو تلاشهای او گامی جدی در عقلانی کردن باورهای دینی دارد و این مسیری است که بخش قابل توجهی از جامعه ایران را به عقلانیت و خردورزی رهنمون خواهد کرد.
احمد قابل تلاش کرد که باورهای کهنه دینی را پس زند و جای آن باورهای دینی خردمندانه بنشاند و این یکی از راه هایی است که گروههای دین باور را از شر افکار و عقاید پراز خرافه و ایده های ناهمگون با انسان امروز را رهایی خواهد بخشید.