بوی رهبری

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

از نخستین روز دومین هفته دی ماه 1389 “بوی رهبری” از قوه مستقل قضائیه برمی خیزد، فضای ایران را “معطر”  می سازد و آن رادرجهان می پراکند.

عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران که دارد چندماهه راه طولانی اسداله لاجوردی و سعید مرتضوی را می رود، روز یکشنبه ضمن تهدید “رهبران فتنه” به دستگیری، “حزب الهی ها” را مژده می دهد: “دستگاه قضایی بوی رهبری را می‌دهد.”

 

مصباح یزدی در آستانه هشتادسالگی بر “ضرورت اطاعت از ولایت فقیه به عنوان نائب امام زمان(عج) ” پای می فشارد و خصوصیات و کرامات  “صاحب بو” رابر می شمارد: “بنده برای هر مسئله‌ای سوگند نمی‌خورم، ولی با این حال؛ به خدا قسم، من نعمتی به عظمت نعمت وجودی مقام معظم رهبری در میان خود ندیده‌ام… تقوا، روشن‌بینی، بزرگواری، دوراندیشی، حکمت و…، از جمله صفاتی است که خداوند همه را یکجا در وجود مقام معظم رهبری قرار داده است.”

دکتر علی اکبر ولایتی که از قدیم الایام روزها  هم حوزه ای انجمن حجتیه و شب ها شریک بساط سیدعلی خامنه ای بوده و می توان “بوشناس” را هم به انواع و اقسام تخصص هایش اضافه کرد؛ دلیل محکمی برای اثبات سخنان بالا ارائه می دهد که یک سایت فارسی زبان  دراین تیتر خلاصه اش می کند: “فرماندهی کودتای 22 خرداددراختیار خامنه ای بوده و هست!” این اطلاع هم بیشتر بر رابطه خامنه ای- احمدی نژاد روشنی می افکند: “دولت آقای دکتر احمدی‌نژاد در میان دولت‌هایی که در زمان رهبری حضرت آیت‌الله خامنه‌ای حضور داشتند، بیش از بقیه از نظرات ایشان تبعیت می‌کند.”

و بو است که از رهبری صادر می شود و از جمله توسط دکتر احمدی نژاد موردبیشترین “تبعیت” قرارمی گیرد. حبیب اله لطیفی که گناه اصلی اش کرد بودن است وبقیه اتهاماتش ساختگی، درآخرین لحظات و بطورموقت از چوبه دار می می رهد. تازه گمان به اتمام “بوی نفرت انگیز” مرگ  می رود که دو جوان دیگر که در پشت درهای بسته، به اتهام” مجاهد” بودن و “جاسوسی” برا ی اسرائیل به مرگ محکوم شده اند، از عشق رهبری به بوی مرگ خبر تازه می شنوند وبر دار می شوند. تمامی تلاش نظریه پردازان “طالبان شیعه” این است که نبردسترگ آزادی استبداد رابه مبارزه یک گروه سیاسی با نظام بکاهند و رنگ اسرائیلی بزنند.

خبر دستگیری خانواده “لطیفی” هنوز داغ  است که اعلام می شود اعدام ها ی دیگری در کردستان درراه است. انگار قرار است “دادگاه بلخ” جا ی خودرا  درتاریخ به “دادگاه انقلاب” بدهد: “می خواهند پسر را به جای پدر بکشند.” از دو جوان در آستانه مرگ باعنوان اعضای حزب “کومله” نام برده شده است. برپا کنندگان دار می خواهند آتش سیستان را به خرمن آماده اشتعال کردستان  هم بیاندازند و آنهم درست در روزهائی  که جندالله از تصمیم به “اعدام” گروگان خود به تلافی اعدامهای اخیر زاهدان خبر داده است.

بوی ستم قومی چنان در کشور گسترده است که قهرمان دیگری از آذربایجان، دیار مردان تاریخی ایران  وا می گذ ارد وبه اردوی همسایه می رود تا برایش مدال طلای جهانی بگیرد. پیشتر سامان طهماسبی، دارنده دو مدال برنز کشتی فرنگی جهان رفته بود و حالا نوبت محمدرضا آذرشکیب دارنده دو مدال نقره جوانان جهان است.

در دیگر نقاط ایران بگیر و ببند به اوج خودرسیده است. “بوی رهبری” درهای زندان ها را بروی بهترین فرزندان ایران می گشاید و درهمان حال “شماری از اعضای بلندپایه طالبان از زندان آزاد” می شوند.

جمهوری اسلامی که مدعی است بر همه سازمان های جاسوسی جهان اشراف دارد وپشه در آسمان منطقه بی اطلاع او نمی تواند پریدن، مجبورمی شود بلافاصله خبر جعلی دستگیری عبدالرئوف ریگی در پاکستان را تکذیب کند.

خبر دستگیری یک عضو ارشد سپاه پاسداران ( لشکر قدس ) توسط “نیروهای بین المللی پشتیبان امنیت” ( ایساف) در ایالت قندهار هم پس گرفته می شود. رضا تقی زاده که مسائل منطقه را از نزدیک دنبال می کند، همه این رویدادها را در متن واحدی می بیند: “شکل گرفتن تحولی تازه در جنگ افغانستان، به نتیجه نرسیدن پاره ای از بده بستان های سیاسی –امنیتی، و در نتیجه، افزایش احتمال تشدید تنش مابین جمهوری اسلامی و نیروهای ناتو در منطقه.”

 شاید مواضع روسیه و هند را هم بشود دراین تحلیل جا داد. دمیتری مدودف با انتقاد از سیاست هسته‌ای ایران، “سرسختی غیرمنطقی” تهران در مواضع خود را ریشه اصلی مشکلات جامعه جهانی با این کشور و تحریم‌های بین‌المللی علیه آن می داند. “رئیس جمهوری روسیه دوست و متحد طبیعی” جمهوری اسلامی که بعداز پر کردن جیبش کنار کشید، می گوید: “‌‌سیاست هسته‌ای ایران بی‌جهت و به صورتی غیرمنطقی سرسختانه است.”
روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال هم  گزارش  می دهد که بانک مرکزی هند در روز دوشنبه، ۶ دی‌ماه شرکت‌های این کشور را از انجام معاملات تجاری و مالی به واسطه اتحادیه پایاپای آسیایی، که به عنوان واسطه معاملاتی عمل می‌کند، منع کرده است.
هند هفته گذشته هم بدون اشاره مستقیم به جمهوری اسلامی، اعلام کرده بود که واردات نفت و گاز به هند نمی‌تواند از طریق این اتحادیه صورت بگیرد. کیست نداند که ایران تنها صادر کننده بزرگ نفت خام به هند از طریق اتحادیه پایاپای آسیایی است.

کار در داخل کشور از”بو” می گذرد و به آلودگی می رسد.یک نماینده مجلس می گوید: “گزارش وزارت بهداشت درباره آلودگی هوا وحشتناک بود. هوا در برخی نقاط تهران از مرز «اضطرار» گذشت؛ 4 هزار نفر در اثر آلودگی هوا جان باخته‌اند.”

وقتی گوش شنوائی نیست و سر تا پای “نظام” مشغول بوکردن هستند، چه اهمیت دارد که این آلودگی، مکمل بمبهای شیمیائی صدام حسین باشد. انگار نه انگار رییس مرکز مصدومان شیمیایی بنیاد شهید و امور ایثارگران گفته است: “جانبازان شیمیایی بسته به شدت عارضه و میزان کمبود اکسیژن با تنگی نفس رو به رو هستند و آلودگی و خشکی هوا شدت آن را افزایش می دهد.”

کسانی که برای دفاع از میهن رفتند برتخت های گور مانند بیمارستا ن های مجروحان جنگی جان می دهند و خوشه چینان جنگ، سرگرم غارت رقم ناچیز 6 میلیارد و 250 میلیون تومانی هستند که در یک سال گذشته  از ذخایر ارزی کشور بر داشته اند.

آخرین خبرها حاکی است: “ذخایر ارزی ایران که سال گذشته 81 میلیارد و 59 میلیون دلار بود، تا امسال 6 میلیارد و 250 میلیون دلار کاهش کاهش یافته و به 74 میلیارد و 809 میلیون دلار می رسد. این رقم در سال 1390 به 72 میلیارد و ۸۰۹ میلیون دلار کاهش خواهد یافت.”

شاید هشتاد میلیارد تومان کمک بلا عوض دولت برای تعویق اعتصاب کامیونداران ازهمین محل پرداخت شده باشد.یا  سرنخ۱۸۰ میلیون تومانی که اولین قسط ۴۰۰ میلیون تومان تخصیص یافته برای  برای ساماندهی مد و لباس  است به همین جا برسد. در خبرها هست  که  در دو ماه گذشته د رآمد ترکیه از محل صادرات بنزین هواپیما به ایران بیش از نیم میلیون دلار رسیده است. بقیه پول چه شده است؟

“بوی رهبری” در این مناطق به مشام نمی رسد. مسائل بزرگتری هست که باید حل و فصل شود. در سیاست داخلی مواد مخدر صنعتی ( شیشه و روانگردان ها) مشکل ساز شده اند؛ و از آنجا که مشکل مواد مخدر با اعدام هائی که از سی سال پیش شروع شد و هنوز ادامه دارد حل شده و رقم معتادان به زیر صفر رسید است، سردار اسماعیل احمدی‌مقدم تنها راه  جمهوری اسلامی برای همه مسائل را به روسای پلیس مبارزه با مواد مخدر اعلام می کند: اعدام. این بار قرار است حاملان بیش از ۳۰ گرم مواد مخدر صنعتی به جوخه های مرگ سپرده شوند.

 ظاهرا بوی  خون از عطر افیون سرمست کننده تر است و علاوه برامورداخلی در سیاست خارجی هم کار ساز است: “سردار پاسداردرویش شریفی عامل ایرانی ترور حریری در لامرد فارس کشته” می شود. به همین سادگی. بیهوده نبود که هفته پیش “بوی رهبری” تا دادگاه بین المللی “رفیق حریری” هم رسیده و احکام آن راپیشاپیش وتو کرده بود.


 

هفته دوم دیماه بر”بوی رهبری” داردبه آخر می رسد که یک آخوند “قاط” می زند و در نواری که بساط طرب را در رسانه های مجازی پهن می کند، تعریف از رهبر جمهوری اسلامی را به این نتیجه می رساند: “خامنه ای هفت خط است و حریف همه فن”. یک سایت فارس زبان هم تحلیلی بدست می دهد، تحت عنوان: “ارثیه خامنه ای برای ولیعهدش اقتصاد لیبرالی- سرکوب سیاسی.”

و خود صاحب بو هم  به گیلان می رود و طبق معمول سنواتی مورداستقبال خودجوش میلیونی قرار می گیرد. از فرمایشات ایشان یک باردیگرمعلوم می شود “فتنه” سال گذشته در نهم دی ماه بامشت محکم مردم به سرای باقی روانه شده است. وهدف “فتنه” گمراه کردن مردم با طرح شعارهای حق ولی با محتوای باطل بوده است. از توضیحات استاد بزرگ موتلفه حبیب اله عسگر اولادی  می توان فهمید: “جنبش سبز از دختران خوش‌اندام برای تبلیغات استفاده کرده” است. دکترعلی اکبر ولایتی تاکید دارد: “این فتنه بعد از یک سال هنوز تمام نشده است. همچنان هم در داخل و هم در خارج هستند. اینها امیدوارند در مراحل بعدی کاری را انجام دهند. همان‌طور که در سال 78 نتوانستند و در سال 88 مجهزتر به میدان آمدند، اگر بتوانند در نوبت بعدی با تجربه 78 و 88 به میدان می‏آیند.”

تکلیف بخش خارجی “فتنه” را هم وزیر دولت کودتا  مشخص می کند: “ همه ۴ میلیون ایرانی مقیم خارج، اپوزیسیون نیستند. اپوزیسیون خارج از کشور جمع محدودی است که صدای بسیار گسترده‌ای دارد. یکی از مسئولین در سخنرانی خود از روی غفلت اعلام کرد ما به ایمیل‌ها دسترسی داریم که ظرف ۲۴ ساعت آمریکایی‌‌ها ایمیل‌ها را کد و رمز کردند. البته دانشمندان ما در وزارت اطلاعات ظرف ۴۸ ساعت آن کد و رمزها را باز کردند.”

صادق لاریجانی، رئیس قوه قضائیه هم از قافله عقب نمی ماند و بمناسبت تولد عیسی مسیح می گوید: “حضرت عیسی هم یک پا سرباز امام زمان بود.”

شاید گزارش اسفندیار مشایی و حمید بقایی، فرستادگان ویژه احمدی نژاد به اردن و یمن را شنیده است که تازه از سفر برای تحقیق در باره ظهور به این دو کشور بازگشته اند.

خانم ها، آقایان تعجب نکنید. اهالی “ نظام” چنان از بوی مربوطه گیج شده اند که حرفهای متناقض و خنده داری می زنند.

هفته دوم د یماه 1389 بسر می رسد. آیت‌الله دستغیب که تعدادی  از شاگردانش دیروز به زندان، ممنوعیت فعالیت فرهنگی و تبعید محکوم شده اند، آینه ای برابر جهوری اسلامی می گذارد: “هیچ‌یک از مراجع وضع فعلی را تایید نمی‌کنند، چون نه جمهوری است و نه اسلامی.”

راست می گوید مهر انگیز کارکه “خانه ما ن آتش گرفته”.

 بهیه نخجوانی، نویسنده ایرانی تبار متولد گامبیا از دور میهنش را چنین می بینید: “ایران آینه ای است که هزار تکه شده است.”

و بر این آینه هزار تکه، دراین خانه درحال سوختن، آتش از زیرخاکستر زبانه می زند. محمد خاتمی شرایط جنبش برای شرکت در انتخابات را اعلام می کند: “آزادی زندانیان سیاسی، برگزاری انتخابات آزاد و اجرای قانون اساسی.”

خشم روزنامه ضدملی کیهان بی دلیل نیست. حسین شریعتمداری بازجوئی که  نماینده رهبر جمهوری اسلامی در کیهان است باید محمد خاتمی را “منحرف و خائن” بخواند.

این بار نخست درجمهوری اسلامی است که جنبش بر نظام پیشدستی می کند و خواست   خود را به اتکای اپوزیسیون واقعا موجود درداخل کشور می طلبد.

این شمیم بهاراست که بر همه بوهای نامطبوع غلبه خواهد کرد و به ایران عطر آزادی خواهد زد.