بازگشت به دوران سعید امامی

حامد احمدی
حامد احمدی

» حرف تلخ

هنرمندان که انتظار داشتند با روی کار آمدن دولت حسن روحانی، دوران کم فشارتری را تجربه و تحمل بکنند و دوران احمدی‌نژاد را که “کابوس هشت ساله” خطابش می‌کردند، از یاد ببرند؛ امروز و حالا در میان اظهارنظرها و توبیخ‌هایی قرار گرفته‌اند که از هر طرف صادر می‌شود.

کافی است از متن خبرها، نام گوینده‌ها و نهادها را حذف کنید، تا نتوانید حدس بزنید با موضع‌گیری خبرگزاری سپاه و دست‌گاه قضایی طرف هستید یا وزیر ارشاد دولت روحانی و معاونان‌ش. در چنین شرایطی، هنرمندانی که نهاد صنفی قابل اتکا و محکمی ندارند، عملا برای بیرون آمدن از این وضعیت، راهی پیش‌رو خود نمی‌بینند. یک طرف دیکتاتورهای دل‌سوز وزارت ارشاد ایستاده‌اند که با لبخندی بر لب و با نصیحتی کدخدامنشانه، دست به سانسور می‌زنند و طرف دیگر دست‌گاه پرونده‌سازی رسانه‌های تندرو و دستگاه قضایی به موازات هم جلو می‌روند تا هنرمندانی که دو سال پیش از ریاست‌جمهوری روحانی حمایت و بعدتر جوایز جشن‌واره‌ای‌شان را به رئیس‌جمهور جدید پیش‌کش می‌کردند، بدانند نه خانی آمده و نه خانی رفته. در هنوز و هم‌چنان بر همان پاشنه‌ی تحدید و تهدید می‌چرخد.

 

توبه برای بازگشت

نشانه‌های ابتدایی بازگشت به زمان ماضی، از دوران ریاست‌جمهوری هاشمی‌رفسنجانی و فضای امنیتی‌اش تا هشت سال احمدی‌نژاد زیر سایه‌ی نظامی‌ها و سپاهی‌ها، توسط دولت حسن روحانی رونمایی شد. حسین نوش‌آبادی، معاون پارلمانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی در مصاحبه‌ای با روزنامه‌ی شرق گفت: “راه بازگشت به عرصه هنر برای شجریان و امثال وی باز است به شرطی که متعهدانه به هنر ایرانی‌ـ‌‌اسلامی خدمت کند و به چارچوب‌های نظام متعهد باشد.” دعوت به توبه با خواسته‌ای معلوم. معاون پارلمانی ارشاد وقتی ازشجریان می‌خواهد “شجاعانه از گذشته‌ی خود فاصله بگیرد” و “ به چارچوب نظام” بازگردد، منظوری جز توبه‌ی معروف از فتنه‌ی مطرود ندارد. بدون این‌که توضیحی بدهد چرا رئیس دولت، در تبلیغات انتخاباتی‌اش، از همان شخصیت بدون توبه، استفاده کرد؟ حالا هم‌صدا با رسانه‌های تندرو- تیتر چند سال پیش روزنامه‌ی کیهان: “شجریان باید عذرخواهی بکند!”- همان حرف‌ها را تکرار می‌کند. این درخواست ظاهرا دوستانه، اما خیلی زود و به شکلی دیگر، روی هنرمندان عرصه‌ی موسیقی، سایه انداخت. مجید درخشانی-آهنگ‌ساز- زمانی که قصد داشت برای سفری به دوبی از ایران خارج بشود، متوجه شد که ممنوع‌الخروج است، باید پاسپورتش را تحویل بدهد و بعد برای ادای توضیحات به نهادهای اطلاعاتی مراجعه کند. خبر که منتشر شد، در ادامه‌اش، پرده بیش‌تر بالا رفت تا معلوم بشود گروه موسیقی درخشانی- “ماه بانو”- به دلیل استفاده از آوازخوانان زن در کنسرت‌های اروپایی‌شان، چند بار توسط نیروهای امنیتی احضار و بازجویی شده‌اند.

 

سینما سنگر بعدی

باز آغازگر بازی نظارت و فشار، مدیران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودند. محمد احسانی- معاونت سینمایی- و علی جنتی-وزیر ارشاد- سرزده به محل فیلم‌برداری فیلم‌های در حال ساخت مراجعه می‌کردند تا چیزی برخلاف فیلم‌نامه‌ی تایید و تصویب شده، جلو دوربین نرود. دیدارها و بازدیدهایی که تم و رنگ مراسم متعارف و رسمی دولتی را ندارند و فقط برای نظارت بیش‌تر روی کار هنرمندان صورت می‌گیرد. آن‌طور که بعد از دیدار وزیر ارشاد، از پشت صحنه‌ی فیلم “نهنگ عنبر”- سامان مقدم- خبر آمد که وزیر از دیالوگ‌های فیلم راضی نبوده. خبری که عوامل فیلم بعد از بیرون کشیدن ظاهرا خودخواسته‌ی فیلم‌شان از جشنواره‌ی فیلم فجر، مجبور به تکذیبش شدند. نظارت و سانسور ظاهرا خیرخواهانه‌ی ارشاد برای جلوگیری از تجربه‌ی حضور و نفوذ و دخالت نهادهای بی‌ربط به ساحت هنر اما نتیجه نمی‌دهد. ابتدا کیومرث پوراحمد توسط خبرگزاری فارس و بسیج دانش‌جویی دانش‌گاه شهیدباهنر کرمان زیر فشار قرار گرفت تا سخن‌رانی ساده‌ و محدودش در دانشگاه تبدیل به یک پرونده‌ی امنیتی بشود. خبرگزاری فارس در گزارشی طولانی، در کنار اشاره به صحبت‌های پوراحمد، موارد اتهامی او را هم لیست کرد. “تحریک دانش‌جویان”، “حمایت از فیلم‌های مسئله‌دار-خانه‌ی پدری و قصه‌ها-“، “انتقاد از فیلم شیار ۱۴۳-تولید بخش فرهنگی سپاه-، “توهین به مسئولان سابق ارشاد”، “فحاشی به مسئولان صدا و سیما” و “تمجید از محمدرضا شاه پهلوی”. در ادامه بسیج دانش‌جویی دانش‌گاهی که پوراحمد در آن سخن‌رانی کرده بود، بیانیه‌ای منتشر کرد و نوشت “باز هم یکی از اهالی رسانه به بهانه اکران فیلمش فرصتی یافت که روحیه ناسالم و قانون‌گریز خود را رسوا کند و به نظام اسلامی و قوه مقننه هرچه دلش می‌خواهد بگوید.” و در پایان خواستار “نظارت بیش‌تر” بر فعالیت‌های فرهنگی در دانش‌گاه‌ها شد. نظارتی که بدون شک باید توسط نیروهای امنیتی و دست‌گاه‌ قضایی انجام بشود تا هنرمندان هر حرفی را نزنند و کانون‌های فرهنگی هم هر کسی را دعوت نکنند.وزارت اطلاعات حس روحانی هم که در حال بازگشت کامل به دوران “شهید” سعید امامی است، چندروز بعدکیومرث پور احمد را احضار و “تدبیر” جدید دولت را اعلام کرد: “خفه نشوید، خفه اتان می کنیم.”

بعد هم نوبت تهمینه میلانی رسید و به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار شد. تیتر ابتدایی ذهن را به سمت مصاحبه چند وقت پیش میلانی با برنامه‌ی هفت می‌برد که رسانه‌هایی مثل خبرگزاری فارس آن را توهین به رهبری تلقی کرده بودند ،اما در متن خبر آمده دلیل احضار تهمینه میلانی یک فیلم‌نامه‌ی منتشر شده با مجوز وزارت ارشاد است به نام “شهرزاد زن هزار و یک شب”؛ فیلم‌نامه‌ای که تابستان امسال و توسط وزارت ارشاد دولت روحانی مجوز گرفته، حالا برای نویسنده‌اش تبدیل به اتهامی نظیر “تبلیغ علیه نظام” شده؛ تا هنرمند و وزارت‌خانه با هم اخطاری دو جانبه‌ دریافت کنند. هنرمندی که باید بداند مجوز نهادی مثل ارشاد دیگر سپر بلا نیست و وزارت‌خانه‌ای که باید بفهمد “ممنوع‌القلم نداریم” را به عنوان شعار هم دیگر نباید مورد استفاده قرار بدهد. شاید جمع تمام این موارد است که باعث می‌شود علی جنتی ناگهان نقاب پیشین را کنار بزند و هم‌چهره با دست‌گاه قضایی و نیروهایی امنیتی بگوید “از فعالیت‌های فرهنگی سخیف و مبتذل جلوگیری می‌کنیم.” فعالیت‌هایی که چیزی جز کتاب نوشتن، ساز زدن، نمایش به صحنه بردن و فیلم ساختن نیست. ابتذالی که این‌گونه تعریف می‌شود و باید تصحیح بشود: کارگردان سینما، عبدالرضا کاهانی، به دستور ارشاد باید در متن فیلمش اشاره بکند دو باز‌یگر اصلی فیلمش واقعا زن و شوهر هستند تا برخورد فیزیکی‌شان “شرعی” بشود و مشکلی پیش نیاید!

حالا دیگر فقط نماینده‌گان تندرو و اصول‌گرای مجلس موافق استیضاح وزیر ارشاد نیستند. عبدالرضا کاهانی در نشست خبری روز سه‌شنبه ۲۳ دی، خواهان استیضاح وزیری می‌شود که بیش‌تر از فرهنگ، هم‌سو فضای امنیتی است. فضایی که برای هنرمندان می‌تواند یادآوری دورانی باشد که آدرس “دفتر پی‌گیری وزارت اطلاعات” برای‌شان آشناتر از نشانی مکان‌های فرهنگی و هنری بود. دورانی که هنرمندان باید به همه جواب پس می‌دانند. در خفا به نیروهای امنیتی و در ملاء عام به مسئولان وزارت ارشاد و سانسور.