جایی که عدد بی‌معنا بود

عباس عبدی
عباس عبدی

فرض کنید عکس یک فرد معمولی ۵۰ساله را نشان دهند و بدون آن‌که سن او را بگویند، بپرسند که به نظر شما این فرد چند سال دارد؟ اگر از صد انسان عادی این سوال را بپرسیم، پاسخ اکثریت قاطع آن‌ها اعدادی میان ۴۵ تا ۵۵سال است. اندکی از افراد باقیمانده ممکن است سن او را ۴۰ یا ۶۰ سال حدس بزند، ولی بعید است کسی پیدا شود سن چنین فردی را کمتر از ۴۰ سال یا بیش از ۶۰ سال بگوید و اگر کسی پیدا شد و مثلا گفت ۲۰ یا ۸۰سال، حتما از سوی اطرافیان مسخره خواهد شد و اگر کسی گفت که این فرد ۵ ‌سال دارد یا گفت ۲۰۰سال دارد، خیلی محترمانه باید او را روانه پزشک یا بیمارستان کرد تا ببینند اشکالش کجاست؛ ولی اگر در جامعه‌ای بودیم و کسی ادعا کرد این فرد یک سال دارد یا گفت ۵۰۰سال دارد و هیچ اعتراضی هم به این حرف او نشد، سهل است که خیلی هم با دقت به حرف‌هایش گوش داده شود، در این صورت باید به جای گوینده‌، اینجامعه را نزد پزشک اجتماعی ببریم تا معلوم شود کجای کارش اشکال دارد. این تمثیلی بود که برای بیان وضعیت واکنش ما نسبت به آمار و ارقام اشتغال در جامعه ایران صادق است. قضیه از این قرار است که مرکز آمار ایران، با همکاری وزارت کار و امور اجتماعی، مرجع رسمی ارائه آمار و ارقام مربوط به اشتغال در هر فصل از سال است. در کنار این آمارهای فصلی آمار سرشماری نیز قرار دارد. از سوی دیگر مقامات دولتی بار‌ها ادعا کرده‌اند که سالانه تا ۶/۱‌ میلیون شغل در کشور ایجاد کرده‌اند و همچنان هم بر این عقیده پافشاری می‌کنند؛ در روزهای گذشته نیز اعلام کردند که برای رسیدن به نرخ بیکاری هفت‌درصد و نرخ فعالیت ۴۶‌درصد در پایان برنامه پنجم توسعه (در سال ۱۳۹۴) در حال برنامه‌ریزی هستند. این یادداشت می‌کوشد تا نشان دهد که تفاوت میان این ادعا‌ها با واقعیت بیش از تفاوتی است که یک فرد ۵۰ساله را ۵۰۰ساله یا حتی هزارساله تخمین بزنیم. اگر در تخمین ۵۰۰سال، ۱۰برابر اشتباه کرده‌ایم، در این آمار و ارقام و ادعا‌ها بیش از ۲۰برابر اشتباه وجود دارد؛ با این تفاوت که همچنان تکرار و بر درستی آن نیز پای‌فشاری می‌شود. در سرشماری سال ۱۳۸۵، تعداد افراد شاغل در کشور ۵/۲۰ ‌میلیون نفر بوده‌اند، آخرین یافته‌های مرکز آمار درباره اشتغال، مربوط به فصل بهار سال‌جاری (۱۳۹۱) است که براساس آن تعداد شاغلان کشور حداکثر ۴/۲۱ ‌میلیون نفر هستند که بخشی از آنان نیز با اشتغال ناقص خود را سرگرم کرده‌اند؛ بنابراین در این شش سال فقط ۹۰۰‌هزار شغل (که احتمالا بیش از نیمی از آن‌ها مشاغل ناقص است که شامل یک ساعت کار در هفته هم می‌شود) در کشور ایجاد شده است. این رقم با آمار ادعایی مقامات رسمی که ایجاد سالانه ۶/۱ ‌میلیون شغل است که اگر درست باشد، در شش سال باید حدود ۵/۹ میلیون شغل شود، بیش از ۱۰ برابر تفاوت دارد. اکنون ببینیم که برای آینده چه می‌توانند انجام دهند. گفته شده است مطابق برنامه پنجم توسعه در پایان سال ۱۳۹۴، سطح فعالیت باید به ۴۶‌درصد و سطح بیکاری به هفت‌درصد برسد. با توجه به آمار موجود در سال ۱۳۹۴، جمعیت بالا‌تر از ده سال کشور حدود ۶۸‌میلیون نفر است که برای رسیدن به اهداف تعیین‌شده باید ۳/۳۱ ‌میلیون نفر از نظر اقتصادی فعال و ۱/۲۹ ‌میلیون نفر آنان شاغل و ۲/۲‌ میلیون نفر نیز بیکار باشند؛ بنابراین اگر تا پایان سال ۱۳۹۴ باید ۷/۷‌ میلیون شغل جدید ایجاد شود، از امروز باید به طور متوسط سالانه ۶/۲ ‌میلیون شغل ایجاد کرد که از ۶/۱ میلیون شغل مورد ادعای مسئولان هم بسیار بیشتر است و حدود ۲۰برابر تعداد مشاغلی است که در هر یک از سال‌های اخیر، در کشور ایجاد شده است! همه این‌ها به یک‌سو، مسئله اصلی این است که وضعیت بسیار نابسامان اشتغال در شش یا هفت سال گذشته در شرایطی بود که صدها‌میلیارد دلار درآمد نفتی در اختیار دولت بود و می‌توانست آن‌ها را در راه تولید و سرمایه‌گذاری صنعتی صرف کند؛ با این حال سالانه در بهترین حالت فقط ۱۵۰‌هزار شغل ایجاد کردند، در حالی که از الان تا پایان سال ۱۳۹۴، نه‌تن‌ها از آن درآمدهای افسانه‌ای خبری نیست، بلکه کسری منابع ارزی نیز فشار روزافزونی را به منابع مالی جامعه وارد خواهد کرد. پرسش مهم این است که با دیدن این اندازه از تفاوت در آمار‌ها و ارقام رسمی با آمار و ارقام مورد ادعای مسئولان ذی‌ربط چه کسی را باید ملامت کرد؟ آیا کسانی که چنین آمار مغلوط و مخدوشی را ارائه می‌کنند، مقصر هستند؟ یا مردمی که آن را می‌شنوند و حتی اگر نپذیرند، تعجب هم نخواهند کرد؟ آیا ارائه اطلاعات و اخبار غیرواقعی تا این حد مرسوم شده یا به صورت رویه درآمده است که بتوان تا ۲۰برابر خطا نسبت به واقعیت را گفت و خم بر ابروی کسی وارد نشود؟ به نظر می‌رسد که به‌جای تصحیح و درمان چنین آمارگویانی، باید آسیب‌شناسی و درمان چنین محیطی را در اولویت قرار داد؛ زیرا تا چنین محیطی هست، چنان آمارگویانی را در درون خود پرورش خواهد داد. 

منبع: بهار، پانزدهم اسفند