حالا که دارم این چند خط را مینویسم بغض سنگینی دارم
تعداد شهدای اعتراض به کودتای “دولت دروغ” به پانزده تن و تعداد رهبران اصلاح طلب و روزنامه نگاران زندانی به 32 نفر رسیده، تعداد معترضان بازداشت شده در راهپیمایی ها از 500 تن گذشته، صدها زخمی هم اکنون در بیمارستانها بستری اند. گزارش دقیقی از زخمی ها و وخامت حال شان در دست نیست.
آقای خامنه ای در نماز جمعه گفته است: “اگر نخبگان سیاسی بخواهند قانون را زیر پا بگذارند، خواسته یا ناخواسته، مسئول خونها، خشونتها و هرج و مرج ها خواهند بود… که اگر خاتمه ندهند مسئولیت تبعات و هرج و مرج آن، بعهده آنها خواهد بود.”
کسی جرات ندارد از او بپرسد اولا قانون شکن کسی است که وقتی هنوز به شکایات، رسیدگی نشده همان روز اول به رییس جمهور 24میلیونی تبریک میگوید.
وقتی حد اقل تکلیف بیش از ده میلیون تعرفه رأی ناپدید شده، روشن نیست و خود شورای نگهبان متهم به دستبرد در حمایت از رییس جمهور کنونیست شکایت شاکی را که به محضر متهم نمی برند؛ بماند که جلوگیری از راهپیمایی ها و تجمعات، خلاف اصل بیست و هفتم قانون اساسی است.
معنای استدلال رهبر این است که اگر شاکی توسط متهم کشته شد مقصر خود شاکی ست؛ زیرا علیه ظلم شکایت کرده است.
این استدلال چقدر آشناست!:
وعندما استشهد عماربن یاسر فقام عمرو بن العاص فزعاً یرجع حتی دخل علی معاویة ، فقال له معاویة: ما شأنک؟ قال: قتل عمار ! فقال معاویة: قد قتل عمار فماذا ؟ قال عمرو: سمعت رسول الله یقول: تقتله الفئة الباغیة !
فسارع الی القول: نحن لم نقتله إنما قتله علیٌّ لأنه جاء به وألقاه بین سیوفنا
مسند أحمدبن حنبل:4 /199
وقتی عمار یاسر در جنگ صفین توسط سپاه أموی به شهادت رسید عمروعاص نگران شد که أمویان مصداق پیش بینی پیامبر شدند که فرموده بود: عمار توسط گروهی از ظالمان و متجاوزان کشته خواهد شد؛ حالا مردم را چگونه قانع کنیم؟ معاویه پاسخ داد: ما عمار را نکشتیم؛ قاتل او علی بن ابی طالب است که او را به معرکه جنگ آورد و او را در معرض شمشیرهای ما قرار داد! پس او ظالم، متجاوز و مصداق کلام رسول الله است.
تاریخ اسلام در تراژیک ترین صورت خویش تکرار می شود.
چه بسا آن کس که عثمان بن عفان را کشته است پرچم خونخواهی او را به دست بگیرد و کسی در تاریخ بنویسد از سلطانی که به نام خدا بندگانش را به خاک و خون کشید و بر منبر پیامبر برای کشته ی خویش اشک نفاق ریخت.
یاد کودکی هایمان به خیر که این ترانه را از اول انقلاب به یاد داشتیم و هر 22 بهمن می خواندیمش:
بگذرد این روزگار تلختر از زهر / بار دگر روزگار چون شکر آید
گویی این روزگار تلخ تر از زهر، گذشتنی نیست…