اندیشه را بکش…
تیغ “ارتداد” که دیگر بار ریختن خون خواننده ای را طلب می کند، گفتی همزاد اندیشه است از منصور بن حلاج عارف که بر دار شد، تا ناصر خسروی دانشور که رخت آوارگی پوشید، خیام شاعرکه گفتی خون رز نوشید و صداری فیلسوف که درخلوت دهی پوسید…
تا رسید به احمد کسروی ، تاریخ نگار، زبان شناس و حقوق دان ایرانی در سال 1324توسط گروه تند روی “ فداییان اسلام” ، به قتل رسید.
پس از انقلاب و استقرار حکومت اسلامی توسط رهروان اندیشه فدایئان اسلام ، شمار ترورهای این چنینی افزایش یافت، ترورهایی که تعداد زیادی از آزادی خواهان، روشنفکران، هنرمندان را تحت عنوان “مرتد” و گاه “ضد انقلاب” هدف می گرفت و هیچ مرز و محدوده ای را هم بر نمی تابید، از اعدام سعید سطان پور و قتل جعفر پوینده، محمد مختاری، سعیدی سیرجانی، احمد میرعلائی و …در ایران گرفته تا ترور فجیع فریدون فرخزاد در آلمان.
با این همه جمهوری اسلامی صدور حکم ارتداد و مدهور الدم خواندن را به دگر اندیشان ایرانی محدود نکرد و دامان آن را برجهان گشود. مشهورترین اینان، ،”سلمان رشدی” نویسنده ی انگلیسی هندی تبار است. رشدی پس از انتشار کتاب چهارمش” آیات شیطانی” با فتوای آیت اله روح الله خمینی مبنی بر ضرورت کشتن وی مواجه شد. فتوایی بیست و چهار ساله که تا به امروز به قوت خود باقی مانده و سید علی خامنه ای، رهبر کنونی جمهوری اسلامی نیز آن را غیر قابل تغییر خوانده است.
“رافق تقی لی” نویسنده ی آذربایجانی، روشنفکر دیگری بود که مرتد شناخته شد. وی سرانجام با ضربات چاقو مورد سوء قصد قرار گرفت و جان سپرد، فتوای مرگ او توسط گروهی از مذهبیون آذربایجانی و آیت الله محمد فاضل لنکرانی صادر شده بود، رافق تقی لی در یکی از مصاحبه هایش گفته بود:
” هفت آیتالله برای مرگ من فتوا دادهاند. برخی از آنها دار فانی را وداع گفتند. اینان که به اصطلاح خادمان دین هم هستند و بنام دین فتوای قتل دیگران را صادر میکنند، کارشان بیمعناست. من مثل این آنها کتابهای دینی زیادی نخواندم و بیشتر کتابهای علمی خواندم، اما برای کسی آرزوی مرگ نمیکنم. بگذار زندگی کنند. نکش و حکم قتل صادر نکن! زندگی را هدیه کن نه مرگ را! من هم از شما خوشم نمیآید، اما من به مرگ شما حکم نمیکنم. پس به من بگوئید چه کسی به خدا نزدیکتراست. من از آیتاللهها هم به خدا نزدیکترهستم.”
اما دردنیای امروز و در “ عصر ارتباطات”، صدور حکم ارتداد و درگیری با تبعات آن، به شیوه ای دگرگونه رخ نموده است، تفاوتی که شاید ناشی از گسترش ابزارهای ارتباط جمعی و مبارزه ی قاطعانه ی جوامع بشری با تروریسم و خشونت باشد، درست مشابه آنچه این روزها در پی انتشار ترانه ی “ آی نقی” اثر شاهین نجفی روی داد.
حکم ارتداد این خواننده ی رپ ایرانی ساکن آلمان ابتدا به استناد به فتوای سابق آیت الله گلپایگانی و سپس بنا به رای کلی آیت الله مکارم شیرازی د رمورد صفحه فیس بوکی “نقی” صادر شد. خواننده مهاجر ایرانی، از سوی رسانه های حکومتی و مذهبی به شدت مورد حمله قرار گرفته و به اهانت به ائمه ی شیعیان متهم شده است. تا آنجا که خبرگزاری فارس ، در خبری تحت عنوان “ تشکیل کمپین اعدام شاهین نجفی” و به نقل از وبلاگی با همین عنوان نوشت:
” از تمامی شیعیان و بلکه همه مسلمانان محب اهل بیت تقاضا داریم در صورتی که به هر نحوی به این فرد مرتد دسترسی دارند او را به سزای اعمالش رسانده و روانه دوزخ ابدیاش نمایند.”
یک روز پس از انتشار این ترانه پایگاه خبری “َشیعه آنلاین” برای کشتن “شاهین نجفی” صدهزار دلار جایزه تعیین کرد.
و حالا نوبت شاهین نجفی است که با حکم باستانی ارتداد روبرو شده است:
- اندیشه را بکش….