همه‌پرسی به جای دخالت نظامی

ابراهیم یزدی
ابراهیم یزدی

1.  کشورهای عربی و اسلامی در مرحله‌ی گذار از یک تحول تاریخی، همراه با تلاطم‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی هستند. یکی از محورهای اساسی این مرحله‌ی گذار، تقابل و رویارویی مردم با حکومت‌های استبدادی است. چگونگی عبور از این بحران یا به‌قولی “بهار عرب” تاثیر قطعی در شکل‌گیری تحولات آینده و در نهادینه شدن مردم‌سالاری یا برعکس در جایگزینی و بازتولید حکومت‌های استبدادی جدید و سیطره‌ی دولت‌های قدرتمند منطقه و فرامنطقه‌ خواهد داشت.

آن‌چه تا کنون به عنوان “کمک” به “بهار عرب” مطرح یا اجرا شده است، از نوع نظامی و اقتصادی دولت‌های غربی بوده است. تجربه بهار پراگ نشان داد که به این نوع کمک ها نمی توان اعتماد کرد. و این دولت ها سر بزنگاه عقب نشینی می کممد. ثانیا این نوع دخالت‌ها نه تنها کمکی به جنبش‌های آزادی‌خواهانه‌ی مردم این کشورها نمی‌کند، بلکه تاثیرات زیان‌بار متعددی نیز داشته و خواهد داشت.

2.  در نامه‌ای که در تاریخ 21 نوامبر 2011 ( 30 آبان 1390 ) به دبیرکل سازمانن ملل متحد فرستادم، پیشنهاد کردم برای عبور سالم این کشورها از بحران کنونی، مطلوب‌ترین راه حل، برگزاری رفراندوم تحت نظارت بین‌‌المللی در یمن، بحرین و سوریه است.

3.  استفاده از همه‌پرسی به عنوان یک راه‌کار برون‌رفت از بحران‌ها و بن‌بست‌های سیاسی و نظامی، سابقه‌ای طولانی در مناسبات جهانی دارد. گاهی این بحران، نتیجه‌ی اختلاف دو کشور بر سر حاکمیت بر یک منطقه بوده است، نظیر دعوای آلمان و فرانسه بر سر آلزاس و لورن، یا ادعای استقلال و جدایی یک منطقه از سرزمین ملی (نظیر تیمور شرقی و اندونزی و سودان جنوبی)، یا نظیر وحدت دو قبرس ترک و یونانی، یا در سال‌های اخیر پیوستن یک کشور اروپایی به اتحادیه‌‌ی اروپا و تصویب قانون اساس اتحادیه‌ی اروپا. در مورادی هم سازمان ملل متاسفانه بدون نظرخواهی از رمدم یک سرزمین درباره‌‌ی سرنوشت‌ آن‌ها تصمیم یک‌جانبه گرفته است. نظیر تاسیس دولت اسراییل در سرزمین فلسطین  بدون نظرخواهی از فلسطینیان. در مورد بحرین هم، اگرچه مصوبه‌‌ی سازمان ملل، برگزاری همه‌پرسی بود، اما انجام نشد و هیات اعزامی با تکیه بر مطالعات و اطلاعات خود، استقلال بحرین را به عنوان نظر مردم اعلام کرد. شایان ذکر است که این کشورها همواره با بحران‌های داخلی و از جمله عدم مشروعیت حاکمیت‌شان روبرو بوده‌اند.

4.  به‌کارگیری ابزارها و راه‌کارهای نظامی برای حل بحران‌های کنونی و دخالت دولت‌ها خارجی، نه به نفع مردم و نه به نفع آینده‌ی دمکراسی در این کشورهاست. هم‌اکنون دنیا شاهد وضعیت مبهم و اسفناک مردم افغانستان می‌باشد. اما در عراق، اگرچه وضعیت عمومی و کلی از جهاتی روشن‌تر و امیدوارکننده‌تر از افغانستان است، اما هنوز زود است که بتوان داوری درستی درباره‌‌ی آینده‌ی این کشور داشت. آیا دخالت نظامی دولت‌های غربی برای سرنگونی رژیم صدام حسین تنها راه حل ممکن بوده است؟

در سال 1381 هنگامی که بحث‌های فراوانی در سطح جهانی برای دخالت نظامی در عراق مطرح شده بود، به مناسبت سفر آقای خاتمی – رییس جمهور وقت – به اروپا و اسپانیا، طی یادداشتی ( روزنامه‌ی توسعه 5 آبان 1381 ) با عنوان “همه‌پرسی به جای جنگ در عراق” نوشتم که آقای خاتمی باید پیشنهاد دهد که برای حل بحران  عراق، به جای دخالت نظامی، یک همه‌پرسی توسط سازمان ملل متحد برگزار شود.

آقای خاتمی این پیشنهاد را مطرح نکرد، اما در ایران نقش و سیاست دولت ایران در بحران عراق بالا گرفت. بعضی از شخصیت‌های سیاسی مطرح آن زمان، بر اساس “اولویت مبارزه با امپریالیسم آمریکا” پیشنهاد دادند که ایران با صدام – که به تعبیر ایشان خالدبن ولید زمان لقب گرفته بود – علیه آمریکا متحد شود!! این یک ماجراجویی بسیار خطرناک برای ایران و منطقه بود. بنابراین در 30 دی 1381 در یک مصاحبه با خبرگزاری ایسنا توضیح دادم که بر اساس دانش سیاسی و تجربه و در چارچوب منافع و مصالح ملی می‌گویم که بهترین راه حل در عراق جنگ نیست و بلکه همه‌پرسی است. مواضع ایران باید چنین باشد: با جنگ مخالف است، جنگ را راه‌حل نمی‌داند. ادامه‌ی حکومت صدام نه به نفع ایران و نه به نفع مردم عراق است و نه کمکی به آرامش منطقه می‌کند. با برداشتن صدام  به وسیله‌‌ی عملیات نظامی آمریکایی مخالف باید بود و سپس راه‌حل زیر را به دولت ایران ارائه کردم. ایران در مجامع بین‌المللی مطرح کند که با برگزاری یک همه‌پرسی زیر نظر مستقیم سازمان مل متحد مردم عراق تعیین کنند  که حکومت بعث صدام را نمی‌خواهند. اگر دولت ایران مساله‌ِ رفراندوم در عراق را مطرح سازد، با توجه به مخالفت گسترده‌ای که در سطح ملت‌ها و دولت‌ها با عملیات نظامی در عراق وجود دارد، دنیا از آن استقبال خواهد کرد.

من این پیشنهاد را به مناسبت سفر آقای خاتمی به ترکیه و دیدار با روسای جمهور سه کشور ترکیه، ایران و سوریه در خصوص تبادل نظر پیرامون بحان منطقه مطرح کردم. در سال 1381 موفقیت ایران در منطقه و روابطش با کشورهای همسایه و اعتبار جهانی رییس جمهور ایران به گونه‌ای بود که در صورت طرح این پیشنهاد، احتمال بسیار زیادی برای تصویب آن وجود داشت. اگرچه کشورهای غربی از جمله آمریکا، راه‌حل نظامی را گزینه‌‌ی مطلوب خود می‌دانستند، اما شرایط به گونه‌ای بود که هیچ‌یک از 5 کشور عضو ثابت شورای امنیت، آن را وتو نمی‌کرد.

دولت‌های غربی بر اساس تجربه‌ی افغانستان و عراق، در لیبی به گونه‌ای دیگر عمل کردند. نیروهای نظامی ناتو در لیبی مستقر نشدند، اما کمک‌های نظامی ناتو در سقوط قذافی نقش کلیدی داشت. آیا آینده‌ی لیبی در مقایسه با سایر کشورهای همسایه چه‌قدر روشن است؟ بی‌تردید آینده‌ی مردم‌سالاری در تونس، مراکش و اردن به مراتب مطمئن‌تر از مصر و در مصر، روشن‌تر از لیبی است. در تونس، مراکش، اردن و مصر، نظام‌های حاکم سقوط نکردند، اما تحولات تدریجی گام به گام، از جهاتی مطمئن‌تر در راه است. تجارب تاریخی نشان می‌دهد که تغییرات تدریجی گام به گام، موثرتر از تغییرات شدید و رادیکال می‌باشد. در این کشورها همه‌پرسی نشد. حاکمان این کشورها به جز لیبی با درجاتی کم و بیش متفاوت، در برابر مردم انعطاف نشان دادند. اما در سوریه، یمن و بحرین، علائمی از این انعطاف دیده نمی‌شود. ادامه‌ی وضعیت کنونی یه خصوص در سوریه به سمت جنگ داخلی از نوع لیبی پیش می‌رود. در چنین شرایطی همه‌پرسی یک راه‌حل بهداشتی و عملی است و راه را برای تحولات تدریجی بون دخالت نظامی خارجیان فراهم می‌سازد.

اگر امروز در سوریه همه‌پرسی انجام شود، قطعاً درصدی از جمعیت به نفع حزب بعث حاکم رای خواهد داد. حزب بعث سوریه، نزدیک به 50 سال حاکم سوریه بوده است، پایگاه‌هایی در میان مردم دارد. قبول همه‌پرسی ممکن است به سقوط دولت اسد منجر شود اما به حذف کامل آن‌ها از ساختار سیاسی نخواهد انجامید. ادامه‌ی حضور موثر نیروهای مختلف در صحنه‌ی سیاسی و پیش‌گیری از روی کار آمدن یک قدرت مطلق یک‌جانبه، به نفع نهادینه شدن دمکراسی خواهد بود. امروز در لیبی، هواداران قذافی کم نیستند، اما کم‌ترین نقش و قدرتی در تعاملات سیاسی ندارند. در حالی که اگر اگر رفراندوم برگزار می‌شد، دولت قذافی سقوط می‌کرد، اما هوادارانش در لیبی باقی می‌ماندند. قابل قبول و تصور نیست که قذافی در جامعه‌‌ی قبایلی لیبی چهل سال حکومت کرد، اما هیچ پایگاهی در میان مردم نداشته است. اکثریت مردم با او مخالف بودند اما درصدی از جمعیت نیز، طرفدار او بودند و هستند.

سقوط و مرگ قذافی به معنای پایان مشکل لیبی نیست. در سوریه اگر اسد همه‌پرسی را نپذیرد، جنگ داخلی اجتناب‌ناپذیر می‌شود. نباید چنین پنداشت که سقوط اسد از راه نبرد مسلحانه به معنای بازگشت آرامش به سوریه خواهد بود. کما این که در عراق و افغانستان نیز چنین نشد، در بحرین نیز ریشه‌ی مشکل هم سیاسی است و هم مذهبی. اکثریت مردم بحرین شیعه هستند. اقلیت‌ سنی حاکم نمی‌تواند برای دراز مدت به سرکوب ادامه دهد. عصر حکومت‌های استبدادی به پایان رسیده است. موج سوم دمکراسی دیر یا زود بحرین رادر بر خواهد گرفت. برگزاری رفراندوم در بحرین و عبور مسالمت‌آمیز، موجب کاهش تشنج میان شیعه و سنی و بهبود روابط آن‌ها خواهد شد.

من از صمیم قلب امیدوارم شورای امنیت، برگزاری همه‌پرسی در این سه کشور را تصویب کند و حاکمان کنونی این سه کشور، انجام همه‌پرسی و نتایج آرای مردم را بپذیرند و اگر پذیریفتند، همه‌ی طرف‌های درگیر آمادگی خود را برای نه فقط پذیرش نتایج همه‌پرسی بلکه برای یک عفو عمومی اعلام کنند. از جمله این که مسوولان فعلی این حکومت‌ها از پیگرد قضایی مصون باشند. می‌دانم هستند کسانی که با این پیشنهاد موافق نیستند اما عفو عمومی در ایجاد آرامش ضروری برای دوران جدید ضروری کمک موثری خواهد بود. توقف چرخه‌ی خشونت و کاهش هزینه‌های گذار به سوی دمکراسی، همکاری نیروهای درون حاکمیت‌های استبدادی با جنبش‌ آزادی‌خواهی مردم منطقه را بدیهی می‌سازد و طبیعی است که این تعامل و پذیرش در نه تنها مسئولان حکومت‌های استبدادی بلکه در بدنه‌ی حاکمیت و همچنین نظامیان و نیروهای امنیتی که سال‌ها به نقض حقوق و سرکوب مردم مشغول بوده‌اند، جز با اطمینان خاطر از امنیت خود و خانواده‌شان پدید نخواهد آمد و در غیر این صورت، نظیر آن‌چه در لیبی رخ داد تا آخرین توان با مردم مقابله خواهند کرد. از این رو اگرچه عفو عمومی با مبانی کلاسیک آرمان‌های عدالت‌گرایانه ممکن است در تعارض به نظر برسد اما به عنوان راه‌کاری موثر در کاهش هزینه‌ها و تلفات انسانی و مادی و معنوی کشورهای در حال گذار به سوی دمکراسی ارزیابی می‌شود.