دیدار

نویسنده
یوسف محمدی

درباره تیلور جونز، به بهانه آثار اخیرش

دنباله روی دیوید لوین

کاریکاتور تنها هنر اغراق در تناسبات اجزاء چهره ی یک انسان نیست، هنر کند و کاو در روح بشر است، هنر شکافتن پوسته و بیرون کشیدن درونیات است پس می توان گفت که ماهرترین هنرمندان کاریکاتوریست، آنان اند که چون روانشناسان حرفه ای در شخصیت افراد غور می کنند و نتایج مشاهدات خود را به صورت تصویر بر کاغذ طراحی نقش می زنند. “تیلور جونز” بی شک از جمله این هنرمندان است.

 

آثار “جونز”، سالها است که در بسیاری از نشریات معتبر، منتشر می شوند و مخاطبان آمریکایی او را به عنوان کاریکاتوریستی زبردست می شناسند اما در این چند هفته اخیر، ایرانیان هم به واسطه کارهایی که  تحت تأثیر وقایع پسا انتخاباتی ایران کشیده است، با او آشنا شده، کاریکاتورهای اش را در فیس بوک، توئیتر و سایر فضاهای مجازی به شراکت گذارده و دست به دست چرخانده اند.

 سبک کار “تیلور جونز” به گواه آثارش به شدت وامدار “دیوید لوین” اسطوره کاریکاتور چهره ی آمریکا است، منطق اغراق ها که بیشتر نگاه به درون کاراکتر دارد تا دفرماسیون بیرون، نوع هاشورهایی که بعضاً بر صورت ها یا پس زمینه می نشاند و نحوه ترکیب سر با بدن،  کاملاً یادآور آثار لوین است و همین، حس کهنگی خوشایندی به کارهای اش می دهد یا به لفظی شایسته تر زیبایی کلاسیک به کاریکاتورهای اش می بخشد. آنچه که آثار او را از حد تقلیدهایی بی روح، فراتر می برد، توانمندی اش در شناخت و قضاوت شخصیت افراد و بازتاباندن جوهره وجودی هر کس در ریزترین خطوط سازنده چهره ی او است، مهارتی که لوین هم به غایت داشت. بخشی از این قضاوت صحیح به مطالعه ی بالا و شناخت درست اتفاقات جهان اطراف باز می گردد. مرور یادداشت های این هنرمند درباره وقایع ایران و شخصیت های اصلی آن، در وبلاگی که به سایت “کیگل” تعلق دارد، نمایشگر این شناخت صحیح از موضوع کارهای اش است.

 

“تیلور جونز” زیر کاریکاتوری از احمدی نژاد که در مقابل دست دوستی اوباما، بمبی پشت سر پنهان کرده، نوشته است: “بعید می دانم که تندروهای ایران به خاطر ترس از مذاکره با آمریکا تصمیم به نگه داشتن احمدی نژاد گرفته باشند. شاید آنها مشخصاً از باراک اوباما می ترسند؟ هرچه نباشد او در مصاحبه اخیرش نشان داد که به هر حال جرأت کشتن یک مگس را دارد (اشاره به مگس کشتن اخیر اوباما جلوی دوربین خبری). در حالیکه دولت ایران هر پیش شرطی برای مذاکره از سمت و سوی آمریکا را رد کرده، در مقابل یک پیش شرط پیش پای آمریکا گذاشته است: این که اگر آمریکا مذاکره با ایران را می خواهد طرف صحبت باید مرد دیوانه و دهان گشاد محبوب رهبر ایران، یعنی محمود احمدی نژاد باشد. رقیب انتخاباتی او، موسوی، هرچند یک پا محافظه کار است اما  برای پیروی از سناریوی مورد علاقه رهبری ایران مورد اعتماد نیست. به عبارت دیگر ایران آماده است تا بمب اش را بسازد!”

این نوشته را کاریکاتور دیگری از احمدی نژاد همراهی می کند که به سیاق ماجرای بوش و خبرنگار عراقی، آماج لنگه کفش – نه یک جفت که صدها جفت- قرار گرفته است. “تیلور جونز ادامه می دهد:

 ”حتی اگر بپذیریم احمدی نژاد این زلزله انتخاب مجدد را به نفع خود تمام کرده باشد- در مسابقه ای چهار نفره؟- نمی شود انکار کرد که ایران امروز دچار مرزبندی آشکار و شکاف عمیقی شده است: بین شهر نشینان و روستا نشینان، بین تحصیل کردگان و توده های کم سواد، بین ایرانیان زیر سی سال خصوصاً زنان و ایرانیان بالای سی سال و رفع این اختلافات – بدینصورت که در جریان است- چندان تماشایی نخواهد بود. اگر کسی در ایران امروز دست به دامن این توده های محروم و کم سواد باشد بی شک آن فرد، “محمود احمدی نژاد” است. با آن چشمان گود رفته ی راسو مانند، آن ظاهر ژولیده و نامرتب، لبخند بیمارگونه و دماغ بزرگ، انگار که فقط رهبر ایران می تواند او را از شعار مرگ بر آمریکای اش منصرف کند.”

“جونز” زیر کاریکاتوری از احمدی نژاد که پشت رهبر ایران مخفی شده و آقای خامنه ای که چماق خونین در دست چندین زن جوان ایرانی را لت و پار کرده است، همچنین کاریکاتوری از آقای خمینی و ندا آقا سلطان نوشته:

 

” به عنوان رهبر مذهبی و شخص اول ایران، آیت الله خامنه ای بلند بالاتر از آن چیزی است که تصور می شود، با وجود یک دست علیل، تنومند است و در مقایسه با رهبر پیشین، آیت الل خمینی- عبوس ترین مرد جهان- بسیار کتابی و لفظ قلم به نظر می رسد شاید بشود او را یبس ترین رهبر مذهبی دنیا خواند. اما گول ظاهر را نخوریم مگر این که به زور دگنک بتوان قدرت را از چنگال این رهبر یبس بیرون کشید. نظام او به روشنی می داند چطور با خشونت به خواسته ها پاسخ بدهد. یکی از آیت الله های قدرتمند ایران اظهار داشته است که مخالفین نظام حکم “محارب”- مبارز با خود خدا- را دارند، جرمی که مجازات آن مرگ است. مجریان این فرامین، گروهی چماقدار ضمخت و موتورسوار هستند. مرگ دلخراش ندا سلطان که برای تماشای تظاهرات از ماشین پیاده شده بود از او شهیدی در راه آزادی و دموکراسی ساخت. نظام البته تمام سعی اش را کرد تا قتل او توسط حاشیه نشینان متعصب و مسلح، شهادت تلقی نشود اما کار از کار گذشته،  ندا که نام اش این روزها آشناتر از اسم هیلاری است همدلی و احترام دنیا را برنگیخته است.”

 

این توصیفات و تحلیل های دقیق “تیلور جونز” که از خصوصیات جسمانی افراد تا جایگاه سیاسی - اجتماعی و درونیات شان را در بر می گیرد، راز موفقیت او را به عنوان هنرمندی کاریکاتوریست به نمایش می گذارد، بینشی عمیق که با مهارتی مثال زدنی عجین شده، می تواند چندین جمله را در چند چرخش قلم، چند هاشور و تصویری که حاصل می شود، خلاصه کند.