ردای خون بر نوای آزادی

فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر

چندی است شهروندان ایرانی و بخصوص تهرانی شاهد موارد متعددی از برخوردهای تند و خشن تحت عنوان مبارزه با مفاسد اجتماعی با بسیاری از زنان و دختران هستند. برخورد هایی که به نام حفظ حدود و گسترش قوانین الهی صورت پذیرفته و در کمال تاسف بیشترین اتهامات را متوجه اسلام نموده؛ و چه بسا از اسلام چهره ای خشن و خشونت طلب به مردم و جهانیان معرفی کرده است. برخورد های آنچنان تند که نه تنها آبرو و امنیت زنان را نشانه رفته بلکه تا جایی پیشروی کرده که خون از سر و صورت زنان جاری ساخته و بدون شک تخم کینه و نفرت را به جای مهربانی و مهرورزی در گوشه و کنار شهرمان پراکنده است.

به راستی چه کسی پاسخگوی حیثیت بر باد رفته و ترس و وحشت زنانی است که علی الظاهر به دلیل حفظ حجاب در سالهای گذشته هر بر خورد تند و سلیقه ای را به اشکال مختلف حس کرده اند.

همان زنانی که در هنگامه انتخابات عکس های رنگی شان، با حجاب و شمایلی که از دید آقایان مصداق بارز بد حجابی محسوب شده و می شود، با عکس های انتخاباتی کاندیدا ها چاپ و در کوی و برزن پخش می شد.

جالب آنکه آقای احمدی نژاد در یکی از آخرین مصاحبه های تبلیغاتی خود در صدا و سیما به صراحت اعلام کردند “مشکل جامعه ایران چهار تار موی دختران نیست و این کار ها تحقیر دولت و مردم است”. همان روزهایی که مردم با نژاد ها، اقوام و زبان های مختلف محترم شمرده می شدند و به آنها وعده منزلت و مهرورزی داده می شد.

همان هایی که امروز نه تنها فراموش شده اند، بلکه چنان بر سر و صورت شان کوبیده می شود که به جای نوای آزادی، ردای خون بر قامت شان نقش می بندد.

به راستی امروز چه کسی را باید به جرم تبلیغ علیه نظام محاکمه کرد؟

آنهایی که بر اساس فیلم های منتشر شده با لگد زنان را به داخل ماشینها پرتاب میکنند و از کنار ضجه ها و التماسهای شان به راحتی میگذرند یا زنانی که برای حل مشکلات و آسیب های اجتماعی مبتلا به زنان در جامعه امروز فعالیت های قانونی ومسالمت آمیز انجام می دهند و مزه همان مشت و لگدها را بار ها تا اعماق وجود چشیده اند و دست آخر هم به زندان محکوم شده اند.

آیا فی الواقع علما و روحانیون با چنین روشهایی برای با حجاب کردن زنان موافقند و حتی امروز سکوت جایز است؛سکوت در برابر رفتارهایی که ملت را نسبت به دین الهی مسئله دار میکند. آیا دختران جوانی که در چند روز گذشته عکس های خون آلودشان در سایت ها منتشر شد بدتر از مصداق زن یهودی نیستند که علی برای در آمدن خلخال از پاهایش اشک ریخت. وای بر ما مدعیان اسلام که فاصله اسلاممان با اسلام علی از زمین تا ثریاست و نه علی و نه سیره علی را شناخته ایم. در کدام برهه از تاریخ صدر اسلام برای با حجاب نمودن زنان از مشت و لگد و باز داشت استفاده می شده است. آنهم در شرایطی کاملا کنترل نشده و سلیقه ای که گاه متهم به جای کلانتری سر از خانه مجردی معاون کلانتری در می آورد و مانند حادثه ورامین به وسیله سه نفر از پرسنل کلانتری مورد تجاوز قرار میگیرد و یا مانند حادثه دانشگاه کرمانشاه که یک دختر بی گناه دانشجو به زور اسلحه مورد تجاوز مسوول حراست دانشگاه قرار می گیرد و آب از آب تکان نمیخورد و صدایی از هیچکدام از داعیه داران اسلام در نمی آید. آن هایی که برای حق مسافرت دختران جهت ادامه تحصیل به خارج از کشور در قم و دیگر شهرها به خیابان ریختتد، امروز کجا هستند و به خاطر کدام منافع سکوت کرده اند؟ کجا هستند جوانان انصار و حزب الله تا فریاد وااسلاما سر دهند که حریم دانشگاه برای دختران امن نیست.

به هر حال زنانی که امروز به دلیل شیوه حجاب شان از سوی فرمانده نیروی انتظامی منحرف و روانی خوانده می شوند و از سوی یکی از امامان جمعه خفاش شب و گرگ درنده روز خطاب می شوند؛ زنانی که به زعم آقایان امنیت ملی را به خطر می اندازند و از اعضای شبکه انقلاب نرم هستند، شهروندان این مملکت اند. چه آقایان بخواهند و چه نخواهند دارای حقوقی تصریح شده در قانون اساسی هستند و دولت ایران موظف است بر اساس تعهدات بین المللی حقوق انسانی آنها را حفظ کند و رفتارهایی مغایر با کرامت انسانی آنها نداشته باشد. رفتارهایی که از این پس حجاب را که نشانه اعتقاد مذهبی یا شیوه زندگی عده ای از زنان است تبدیل به نماد سرکوب و زور گویی کرده است؛ به گونه ای که وقتی مردم یک زن چادری را می بینند تصور می کنند نماینده حکومت و کنترل کننده بخشی از جامعه ایران است.

به هر حال این زنان و دختران جوان بزرگ شده همین جامعه اسلامی و نظام اموزشی هستند. فرزندان همین انقلاب که در کوچه و خیابان اخطار حجاب می گیرند. آنچه مسلم است و بارها در مقالات و یادداشتهای مختلف به ان اشاره کردیم هرگز چنین روشهایی، نه تنها پاسخگو نبوده است بلکه ضرباتی جدی به مشروعیت نظام وارد کرده است و حجاب به زور اسلحه دارای ارزش و کاربرد نخواهد بود.

از سوی دیگر فرمانده نیروی انتظامی که همواره در صدد تحلیل جامه شناختی از اوضاع و تحولات اجتماعی هستند باید به این سئوال پاسخ بدهند که آیا در جامعه اسلامی ایران، تمام قوانین و قواعد اسلامی به تمامی پیاده شده است و همین یک مشکل باقیست که ایشان موظف است آن را پیاده کند ؟ تنها قانون معطل مانده در کل قران مجید، حجاب است؟آیا در جامعه ایران هیچ ردی از ربا، نزول، دروغ، غیبت، توهین، آزار دیگران، بدگمانی، تهمت، افترا و دزدی از بیت المال دیده نمی شود؟تمام صفاتی که در قران برای آن مجازات در نظر گرفته شده و امروز در جامعه ما عادی تلقی می شود.

آنچه بدیهی است تمامی برخوردهای چند روز گذشته، حتی برخوردهایی که با اراذل و اوباش صورت گرفت، برخوردهایی که خلاف قوانین جاری مملکت بود، هدفی جز پلیسی و امنیتی کردن جامعه ندارد. هرگز در هیچکدام از قوانین نیامده است که پلیس میتواند در هنگام بازداشت متهمان طبق عکسهای منتشر شده لوله آفتابه بر دهان آنها بگذارد یا شلوار از پای آنها در آورد و با زیر شلواری عکس از آنها بگیرد. قبل از دادگاه آنچنان آنها را مورد ضرب و شتم قرار دهد که سیاه و کبود شوند و خون از سرو صورتشان جاری گردد. تمامی این رفتار هابه منزله شکنجه است و اگر این افراد به تعبیر فرمانده نیروی انتظامی بیمارانی هستند که از آزار دیگران لذت می برند، ما که دارای سلامت روانی هستیم نباید از آزار دیگران ولو مجرمان لذت ببریم.

مگر آنکه واقعا از پس این رفتارها به دنبال اهداف دیگر باشیم و مقدمه پروژه های دیگر را فراهم کنیم.