ترانه تیم ملی فوتبال درجام جهانی

نویسنده
محمد حسن مقصودلو

» حرف - حرف اول

به اسم فوتبال، به کام قدرت

 ترانه ی ِتیم ملی فوتبال برای جام جهانی برزیل، با نام “ دروازه های دنیا” رونمایی شد. ترانه ای که باید یادگار حضور تیم ملی ایران دراین رویداد و گردهمایی جهانی باشد، آنچنان که تاریخ، این حضور را به یاد بسپارد و شاخصه ی خاطره ی جمعی یک ملت از آن باشد.

اما این سرود که حتی با واکنش سرد بازیکنان تیم ملی نیز مواجه شده است، از این معنا خالی ست. کیفیت این اثر آنچنان است که می توان حدس زد حتی یک نخبه ی ادبیات یا موسیقی و یا حتی فرهنگی، آن را بررسی و بازبینی نکرده است. گویی بازبینی فقط مختص آثار هنرمندان است که توسط گروهی غیر هنرمند دولتی انجام می شود و در مواردی که احتیاج منطقی به بررسی و اعمال نظر هنرمندان است، بازبینی امری مضموم، وقت گیر و خارج از عرف قلمداد می شود. این ترانه بنا به تعریف وجوبی خود باید پلی بین یازده بازیکن فوتبال و ملتی باشد که آنها را نماینده ی سرزمین خود در یک دوره مسابقه ی جهانی می دانند. شاعر می باید این همراهی و همدلی را با کلامی از جنس ادبیات عامیانه و عمومی در قالب شعر بریزد و از آن روح همبستگی یک ملت، که در شمایل یک تیم فوتبال تجسم یافته است، را بیرون آورد.

اما در ترانه ی رسمی تیم ملی فوتبال برای جام جهانی پیش ِرو، همه چیز هست، جز آنچه باید باشد و چیزی نیست جز آنچه نباید باشد. کلام ترانه هیچ نسبتی با فوتبال ندارد- شاید مرور دو ترانه ی “بچه ها متشکریم” با صدای ویگن و یا “پرسپولیس” با صدای فرزین، برای درک این موضوع خالی از لطف نباشد - و بیشتر مشمول احساسات وطن دوستی می شود، آنچنان که می توان شعر آن را برای دیگرمسابقات بین المللی مانند المپیادهای شیمی و ریاضی و یا مسابقات ربات های هوشمندو یا حتی پیروزی های نظامی هم استفاده کرد. اما در نگاهی دقیق تر، شعر از عناصر و نشانه های ملی نیز خالی ست و بیش از هر چیز یک پروپاگاندای دولتی و حکومتی محسوب می شود.

شاعر گاهی به سراغ فرهنگ شهادت طلبی می رود “پای تو و اسمت من جونمو میدم” و گاهی پیش تر می رود و به مدیریت جهانی نیز می اندیشد “دروازه های دنیا رو به من و تو بازه / دنیا قراره از ما اسطوره شو بسازه”.

گذشته از ماهیت رسمی و دولتی ترانه، ادبیات ترانه نیز بسیار سخیف، سرهم بندی شده و حتی در برخی موارد بی معناست. بی شک بندهایی چون “گل کردن غرورت، گل کردن منم هست “، “ایران! تو ناجی احساس من” و یا “دنیا میخواد از ما اسطوره شو بسازه” نه تنها فاقد مراتب زیبایی شناختی هستند بلکه در یک نگاه دقیق تر عاری از معانیِ زبان شناختی هستند. شاید برای درک ِتراز ادبیات ِ این شعر، مرور چند ترانه ی دیگر ملی – میهنی مانند “ ای ایران “، ” سپیده”، “یار دبستانی من” و یا “خلیج” کفایت کند. اشعاری که با استفاده از واژه ها و ترکیباتی ساده، مفهومی زیبا ساخته اند. ناگفته پیداست که ترانه ی تیم ملی فوتبال بنا نبوده شعری فاخربا ترکیبات پیچیده ی ادبی باشد، اما به هیچ عنوان انتظار بی معنایی نیز از آن نمی رود.

جلدصفحه ی ترانه ی بچه ها متشکریم- شعر از ایرج جنتی عطایی و آهنگ و صدای ویگن

 

گذشته از شعر، فضای موسیقایی ترانه نیزحسی را بر نمی انگیزد. در برخی از بندهای ترانه، هم آغوشی ِ شعر و آهنگ به نوعی دست انداز مواجه می شود. “ دنیا میخواد از ما اسطوره شو بسازه “.

تنظیم ترانه – اگر واقعن بتوان نام تنظیم را بر آن نهاد – نیز به شدت سرهم بندی شده و خام می نماید. گویی این اجرایی ماکت گونه از یک فکر اولیه برای ارکستر ترانه می باشد که در یک استودیوی خانگی ضبط و برای تمرین خواننده به او سپرده شده است. آنچنان که با ساده ترین روش مدل سازی، صداها ی ِ شبه ساز را روی هم سوار کرده و به نام ارکستر ِترانه ی یک تیم ملی فوتبال، به معنای دقیق کلمه “ قالب ” کرده اند. در این ذهنیت کاسبکارانه – بی شک صورت حساب تنظیم شده برای این ترانه در فدراسیون فوتبال، روزی جنجال خواهد آفرید – حتی ساز ضرب نیز- که احتمالا به نیت مشخص نمودن هویت ایرانی این ترانه بر تن رنجور دیگر صداها نشسته – با سمپل سازی ِ الکترونیک اجرا شده است که حس حماسی مورد نظر آهنگساز را به سوی نوعی کمدی و هجو کشانده است.

اما نکته ی به شدت ازار دهنده در این میان عدم استفاده از صدای زن در قسمت اصطلاحا همخوانی تماشاچیان است. شوربختانه این ترانه نیز همراه با دیدگاه های رسمی و حکومتی در حذف حضور زنان از ورزشگاه ها، به سهم خود تیغ ِتیز ِ زنگار بسته ی ِحذف را بر گردن نیمی از صاحبان تیم ملی ایران نشانده است.

این حذف در حالی ست که کمتر از یکسال قبل تصویر زیبای یک دختر ایرانی ِ در بین طرفداران تیم ملی والیبال ایران در ایتالیا، توجه مطبوعات جهان را به خود جلب کرده بود.

تماشاچی ایرانی ِ بازی والیبال ایران و ایتالیا

 

مسولان فدراسیون فوتبال باید و ضرورتا، هر چه سریعتر این ساز نا کوک را از میان مسافران برزیل حذف کنند و اثری در خور را جایگزین آن کنند، چرا که، ترانه ی حاضر قبل از آنکه سرودی برای حمایت از تیم ملی و نوای همبستگی یک ملت و پرواز دهنده ی شوق و شور برای تشویق طرفداران ایرانی ِحاضر در آن گردهمایی بزرگ انسانی باشد، ترانه ای مناسبتی، سفارشی و حکومتی است که بر مبنای ارزش های رسمی تصنیف شده است. این ترانه هیچ مناسبتی نه با فوتبال و نه با صاحبان تیم ملی که این روزها به ناچارغرور رفته شان رافقط در ساق پای یازده بازیکن ملی پوش شان جستجو می کنند، ندارد. آنان که همچنان امیدوارند تا شاید یک خوشحالی عمومی را بار دیگر در خیابان های شهرشان، جشن بگیرند.