خفته یا بیدار؛ در ایران جنبش های اعتراضی و تحول خواه متعددی وجود دارند. از جمله این ها: جنبش های زنان، دانشجویان، معلمان، و گارگران هستند. مطالبات این جنبش ها در دو سطح طرح می شود. سطح اول مطالبات صنفی و ویژه را در بر می گیرد. در دوران کنونی و در ارتباط با سطح اولِ مطالبات، جنبش های اعتراضی و تحول خواه با اتخاذ تاکتیک های اعتراض سمبلیک، مدنی و عمل به شیوههای باز و غیر رسمی به همراه عدم توجه به سلسله مراتب و اتکاء به رسانههای جمعی مطالبات خود را پی گیری می کنند. از آنجایی که یکی از مهمترین ابزارهای این جنبش ها برای پی گیری این دسته از مطالبات تمرکز بر استفاده از رسانه است، آنها صورت یک جنبش اجتماعی جدید به خود گرفته اند.
محتوا و اهداف سطح دوم جنبش های اعتراضی و تحول خواه طرح مطالبات کلان اجتماعی ـ سیاسی را شامل می شود. هنگامی که این جنبش ها مطالبات خود را در پیوند با جنبش اجتماعی ـ سیاسی ایران طرح می کنند به دنبال تحقق مطالبات تاریخی «آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی» جهت نهادینه کردن اهداف و دستاوردهای خود هستند. از این رو نهادینه شدن جنبش هدف نهایی آنهاست. چرا که تضمینِ تداوم دستاوردهای جنبش با تبدیل شدن آن به یک نهاد مشخص جهت حراست از دستاوردهایش اتفاق می افتد. نهادینه شدن جنبش اجتماعی به معنای حضور آن در جامعه مدنی و طرح دموکراتیک مطالبات از دولت دموکراتیک است. تا زمانی که دولت دموکراتیک تحقق نیافته است جنبش های صنفی و ویژه به صورت ارگانیک در ارتباط با جنبش کلان اجتماعی ـ سیاسی ایران قرار دارند. به عبارت دیگر تلاش برای تحقق مطالبات تاریخی، یکی از اولویت های مهم جنبش های اعتراضی و تحول خواه است.
در دوران کنونی جنبش دانشجویی یکی از مهمترین جنبش های اعتراضی و تحول خواه است که مطالبات خود را در دو وجه صنفی و اجتماعی ـ سیاسی پی گیری می کند. در وجه صنفی، جنبش دانشجویی بیانگر علایق و نگرانی های خود در ارتباط با ماهیت دانشگاه، همراه با اعتراض نسبت به وضعیت اخلاقی حاکم بر جو عمومی محل وقوع جنبش است. سبک زندگی دانشجویی مطالبه خاص خود را میطلبد که ناشی از حضور مستمر در نهاد مدرن دانشگاه است. به عبارت دیگر جنبش دانشجویی در درون نهاد مدرنی به نام دانشگاه عمل میکند که پذیرای قشرهای متفاوتی از جوانان با ویژگیهای شخصیتی، فرهنگی و دینی متعلق به خاستگاه های اجتماعی مختلف است. سرعت فزایندهی گسترش آگاهی همراه با تغییر و تحولات جهانِ مدرن این جوانان را با چالش های اساسی در قبال هویت شان مواجه ساخته است. از این رو آنان در کنار تحصیل علم و دانش به طور مداوم در پی بازاندیشی در هویت فردی و جمعی خویش هستند. دانشجویان از خلال بازاندیشی در هویت خویش با مطالباتی مواجه میشوند که عموماً تلاش برای ارتقاء کیفیت زندگی آنان را در برمیگیرد. وجه صنفی، مطالبات خود را از طریق ایجاد و گسترش فضاهای دموکراتیک در داخل دانشگاه جهت گفتگو درباره کیفیت زندگی دانشجویی و ارائه راه حل برای ارتقاء آن پی گیری می کند. همچنین ابراز اعتراض نسبت به مواردی چون: پایین بودن سطح کیفی زندگی روزمره در محیط های دانشگاهی، پایین بودن کیفیت خدمات آموزشی در دانشگاه ها، قوانین دست و پاگیر آموزشی و محدودیتهای بورکراتیک، فقدان آزادی های آکادمیک، نبود آزادیهای مدنی در داخل دانشگاه، قوانین تبعیض آمیز میان دختران و پسران، اخراج و ممانعت از تحصیل و ستاره دار کردن دانشجویان و اساتید دگر اندیش و همچنین زندانی کردن و برخوردهای حذفی و امنیتی با ایشان، عملکرد امنیتی کمیته های انظباطی، تحدید حیات تشکل های مستقل دانشجویی؛ از دیگر کنش های عاملین در وجه اولِ جنبش دانشجویی است. به این ترتیب عاملان و حاملان جنبش دانشجویی در وجه صنفی از طریق تبدیل نیازهای بالقوه خود و دیگران به نیازهای بالفعل، جنبش را در مسیر منتهی به ایستگاه هدف هدایت میکنند. از این رو وجه صنفی این جنبش تلاشی مستمر و دائمی برای ارتقاء کیفیت زندگی دانشجویان در تمام ابعاد است.
وجه دوم جنبش دانشجویی طرح مطالبات بنیادین “آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی” را در بر می گیرد. این وجه از جنبش دانشجویی یکی از مهمترین ارکان جنبش کلان و تاریخی اجتماعی ـ سیاسی ایرانیان است. از اعزام سفیران علم جوی ایران به فرنگ و تاسیس دارالفنون در عهد قاجار (۱۲۲۶ ش) تا تشکیل اولین نهاد مدرن آموزشی در دوران رضا شاه (۱۳۱۳ ش) و گسترش حضور زنان در دانشگاه طی سالهای بعد از انقلاب اسلامی، دانشجویان و دانشپژوهان همواره یکی از حاملین مطالبات بنیادین ایرانیان بودهاند. عاملیت جنبش دانشجویی در طرح این مطالبات به کسب آگاهی حاملین جنبش از دلایل عدم توسعه یافتگی ایران بر می گردد. در واقع پاسخ به این پرسش که “چرا غرب پیشرفت کرد و ما در جا زدیم”؟ مهمترین محرک جنبش دانشجویی در وجه اجتماعی ـ سیاسی است. بر خلاف وجه صنفی که در تمام ادوار حیات دانشگاه دارای حیات است؛ وجه اجتماعی ـ سیاسی جنبش دانشجویی در صورت تحقق مطالبات نهادینه شدن اهداف از موضوعیت ساقط می شود.
وجه اجتماعی ـ سیاسی جنبش دانشجویی به مانند سایر جنبش های اعتراضی و تحول خواه در ارتباط کامل با جنبش تاریخی ایرانیان قرار دارد و به عنوان نیروی پیشتاز آن عمل می کند. پیشتازی جنبش دانشجویی به معنای توان رهبری جنبش تاریخی نیست. بلکه رهبری جنبش اجتماعی ـ سیاسی می بایست بر عهده فعالین سیاسی حرفه ای، احزاب و دیگر نهادهای مدنی باشد. هنگامی وجه اجتماعی ـ سیاسی جنبش دانشجویی با جنبش تاریخی ایرانیان در تعامل مثبت قرار می گیرد که پیشتازان و رهبران نسبت به صداقت گفتمانی و عملی یکدیگر اعتماد داشته باشند. همانطور که طی سال های منتهی به انقلاب اسلامی اعتماد بین فعالین دانشجویی و فعالین سیاسی انقلابی مهمترین عامل تداوم نهضت و پیروزی نهایی آن بود؛ در سال های اخیر نیز با خدشه دار شدن اعتماد گفتمانی و عملی بین فعالین جنش دانشجویی پیشتاز و فعالینِ سیاسی حرفه ای اصلاح طلب به ویژه در نتیجه حوادث و سرکوب های تیرماه 1378 و خرداد 1382 زمینه توقف جنبش اصلاح طلبی که در مسیر مطالبات تاریخی “آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی” گام بر می داشت فراهم شد. تا جایی که در جریان طرح لوایح دو گانه توسط رییس جمهور اصلاح طلب و همچنین رد صلاحیت های انتخابات مجلس هفتم هیچ گونه حساسیتی از سوی جنبش دانشجویی ابراز نشد. و نیروهای مخالفِ مطالبات ملی توانستند با کمترین هزینه ی ممکن قطار اصلاحات را متوقف کنند.
امروز و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری پس از گذشت نزدیک به 12 سال از طرح مطالبات تاریخی “آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی” در چارچوب رویکرد اصلاح طلبی، مجدداً تعامل مثبت بین دانشجویانِ پیشتاز و فعالینِ سیاسی اصلاح طلب برای پیگیری تحقق مطالبات تاریخی از اهمیت برخوردار شده است. به ویژه اینکه دانشگاهیانِ پیشرو و سیاستمدارانِ دموکراسی خواهِ اصلاح طلب با از سر گذراندن تجربه دوران 8 ساله اصلاحات و دوران 4 ساله مقاومت حداکثری اقتدارگرایان در برابر تحقق خواست مردم، از بلوغ لازم جهت بر زمین نشاندن آرمان هایشان بهرمند شده اند. این همگرایی و تعامل مثبت می تواند از سویی به تحقق بیش از پیش مطالبات صنفی جنبش دانشجویی بیانجامد، و از سوی دیگر موجب تقویت جبهه اصلاح طلبانِ دموکراسی خواه در برابر اقتدارگرایان شود.
بخشی از شعارهای انتخاباتی اصلاح طلبان مربوط به اصلاح امور عمومی کشور در تمام حوزه های مدیریتی است. از این رو با استقرار دولت اصلاح طلب زمینه تحقق مطالبات صنفی مربوط به ماهیت دانشگاه و کیفیت زندگی دانشجویان مهیا می شود. کما اینکه در دوران اصلاحات اول وضعیت علمی دانشگاه ها و کیفت زندگی دانشجویان به مراتب بهتر از دوران حاکمیت یکپارچه اقتدارگرایان بوده است. البته در هر دو دوره مخاطراتی از ناحیه اقتدارگرایان ماهیت دانشگاه را به خطر انداخته است. هر چند باید توجه داشت که در مواردی نحوه مواجه و رفتار اصلاح طلبان در قدرت با دانشگاه و جنبش دانشجویی در دوره اصلاحات اول قابل تأمل و نیازمند نقد است. به ویژه اینکه در برخی اوقات رفتار آنان در قبال پیشتازان جنبش تاریخی اجتماعی ـ سیاسی ایرانیان، و به طور متقابل رفتار سیاست زده برخی از فعالین ارشد جنبش دانشجویی پیشتاز منجر به مخدوش شدن اعتماد بین فعالین سیاسی و فعالین جنبش دانشجویی شده است. به عنوان مثال در مجادله مربوط به شکل گیری دو طیف در دفتر تحکیم وحدت، علیرغم اینکه بیش از 90 درصد انجمن های اسلامی رای به عضویت در طیف علامه داده بودند؛ وزارت علوم دولت اصلاحات هر دو طیف را قانونی دانست. و موجبات شکاف بین پیشتازان آرمان خواه و عاملین و رهبران واقع گرای اصلاح طلب را فراهم ساخت. همچنان که عده ای از فعالین برجسته جنبش دانشجویی نیز بدون توجه به شخصیت حقوقی خویش و مصالح جنبش کلان با طرح مطالبات رادیکالی نظیر طرح نا فرجام رفراندم که لزوماً به معنای پیشتازی طراحان آن نبود، هزینه های بسیاری را متوجه تشکیلات مطبوع خویش و به طبع جنبش کلان اجتماعی ـ سیاسی ایرانیان کردند. این همه به همراه موارد بسیار دیگری زمینه مخدوش شدن اعتماد بین دو عنصر کلیدی جنبش تاریخی ایران در فرایند مطالبه صدر نشینی حقوق مردم را فراهم ساخت.
در سوی دیگر 4 سال حاکمیت یکپارچه اقتدارگرایان با تمام سختی ها و محدودیت هایی که متوجه جنبش تاریخی کرد؛ به فرصتی طلایی برای ترمیم اعتماد مخدوش شده تبدیل شد. به طوری که هر چند تعامل مثبت و همگرایی جنبش های اعتراضی و تحول خواه به خصوص همگرایی آنها با جنبش دانشجویی با سنگ اندازی و مقاومت سخت اقتدارگرایان روبرو شد، اما اراده به همگرایی و تعامل مثبت از سوی کلیه عناصر جنبش تاریخی اجتماعی ـ سیاسی (اعم از جنبش های اجتماعی و یا فعالین سیاسی اصلاح طلب) و پشتیبانی این عناصر از یکدیگر مانع تحقق کامل اهداف مخالفین و مرگ جامعه مدنی شد. این وضعیت در نهایت به شکل گیری مجدد فضای اعتماد بین پیشتازانِ دانشجو و فعالین دموکراسی خواه و عاملین اصلاحات شد. به این ترتیب در جمع بندی تجربه 12 ساله با اندکی تسامح می توان گفت: همگرایی، تعامل مثبت و اتحاد کلیه عناصر جنبش کلان تاریخی توانسته است ضمن عبور دادن دانشگاه و جامعه مدنی از بحران های بسیاری، منجر به بازسازی اعتماد بین پیشتازان و رهبران و عاملین جنبش تاریخی نیز شود.
تداوم اعتماد، همگرایی و تعامل مثبت در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری 88 می تواند گامی به سوی تحقق مطالبات تاریخی باشد. به شرط آنکه دو طرف اصلی معادله همگرایی به وضعیت و جایگاه خویش در موقعیت کنونی جنبش تاریخی ایرانیان واقف باشند. مختصات جنبش دانشجویی که مبتنی بر تجربه چندین سال اخیر است نشان می دهد که فعالین این جنبش نباید در قامت فعال سیاسی حرفه ای حاضر و به دنبال بده بستان های سیاسی باشند. بلکه آنان به عنوان کنشگران پیشتاز وظیفه طرح مطالبات صنفی، و سیاسی ـ اجتماعی و نظارت بر حسن تحقق آنها را بر عهده دارند. این امر از طریق تدوین برنامه هایی در چارچوب طرحی که برای مطالبات مربوط به کیفیت زندگی بهتر دانشجویان صورت واقع گرایانه، و برای مطالبات اجتماعی ـ سیاسی تاریخی صورت آرمانی به خود می گیرد؛ امکان پذیر است. چنین طرحی می تواند هم به ایفای نقش صنفی جنبش دانشجویی کمک کند و هم آن را در قامت پیشتاز جنبش تاریخی مردم ایران قرار دهد. جنبش دانشجویی پیشتاز با درخشش های خود می تواند به یاری جنبش کلان اجتماعی ـ اقتصادی بشتابد؛ به شرط اینکه فعالین برجسته آن نه خود موج سوار باشند و نه زمینه موج سواری دیگران را فراهم سازند. همچنین فعالین سیاسی در قدرت نیز می بایست به ایفای وظایف خود در طرح و تحقق مطالبات همه عناصر جنبش تاریخی پایبند باشند. چرا که جایگاه جنبش دانشجویی، پیشتازی در خارج از قدرت و جایگاه اصلاح طلبان طرح مطالبات در درون قدرت است.
به این ترتیب مشخص می شود که مختصات عملِ اصلاح طلبان حامل مطالبات تاریخی از آنچه که برای جنبش دانشجویی گفته شد متفاوت است. اصلاح طلبان با بهره گیری از تجارب 12 سال گذشته به دنبال حضور در قدرت سیاسی برای تحقق مطالبات تاریخی مردم هستند. اگر در بزنگاه انتخابات پیش رو وظیفه جنبش دانشجویی در قبال جنبش کلان تاریخی، طرح مطالبات آرمان خواه هانه و پیشتازی است، وظیفه اصلاح طلبان دموکراسی خواه نیز سیاست ورزی و کنش عقلانی معطوف به اهداف جنبش کلان ایرانیان است. انتخاب کاندیدای متناسب با این اهداف یکی از مهمترین مصادیق سیاست ورزی خردمندانه و کنش عقلانی است. به نظر می رسد مهمترین ویژگی که کاندیدای اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو باید داشته باشد، بر خورداری از اعتبار و پایایی اصلاحی است. اعتبار اصلاحی به معنای آن است که این شخص بتواند برآیند بیشتر نیروهای سیاسی دموکراسی خواه و جنبش های اجتماعی اعتراضی و تحول خواه باشد. پایایی اصلاحی نیز به استواری در پی گیری اهداف و عدم مماشات بر سر طرح و تحقق مطالبات دموکراتیک مردم اشاره دارد. به نظر می رسد در شرایط کنونی آقای نوری از اعتبار و پایایی اصلاحی لازم جهت نشستن بر کرسی ریاست جمهوری و پی گیری تحقق مطالبات تاریخی “آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی” بهره مند است. نشانگر اعتبار امکان اجماع حداکثری مجموعه اصلاح طلبانِ دموکراسی خواه (از هر طیف و گروهی) بر سر کاندیداتوری ایشان است. و نشانگر پایایی اصلاحی تجربه 8 ساله حکمرانی ایشان در دوران اصلاحات اول است که توانست با کمترین هزینه بیشترین دستاورد را از طریق تقویت جامعه مدنی و تهیه لوایح و طرح هایی مانند چشم انداز بیست ساله برای مطالبات تاریخی به ارمغان آورد. همچنین تداوم ایده “آزادی و عدالت و پیشرفت” در کلام ایشان و دغدغه های وی برای پیشبرد اصلاحت با کمترین هزینه ممکن از دیگر نشانه های پایایی اصلاحی است. به ویژه اینکه ایشان و تمام فعالین مدنی دمکراسی خواه با از سر گذراندن تجربه 4 ساله حاکمیت اقتدارگرایان واجد تجربه ای گران بها در چگونگی استفاده از فرصت ها شده اند. در دوران کنونی عدم استفاده از این تجارب می تواند ضربات مهلک تری از آنچه در این 4 ساله نصیب جنش تاریخی اجتماعی ـ سیاسی ایرانیان کرد را متوجه این جنبش سازد.