جنبش دانشجویی و انتخابات پیش رو

مجتبی بیات
مجتبی بیات

خفته یا بیدار؛ در ایران جنبش های اعتراضی و تحول خواه متعددی وجود دارند. از جمله این ها: جنبش های زنان، ‏دانشجویان، معلمان، و گارگران هستند. مطالبات این جنبش ها در دو سطح طرح می شود. سطح اول مطالبات صنفی و ویژه ‏را در بر می گیرد. در دوران کنونی و در ارتباط با سطح اولِ مطالبات، جنبش های اعتراضی و تحول خواه با اتخاذ ‏تاکتیک های اعتراض سمبلیک، مدنی و عمل به شیوه‌های باز و غیر رسمی به همراه عدم توجه به سلسله مراتب و اتکاء به ‏رسانه‌های جمعی مطالبات خود را پی گیری می کنند. از آنجایی که یکی از مهمترین ابزارهای این جنبش ها برای پی گیری ‏این دسته از مطالبات تمرکز بر استفاده از رسانه است، آنها صورت یک جنبش اجتماعی جدید به خود گرفته اند. ‏

محتوا و اهداف سطح دوم جنبش های اعتراضی و تحول خواه طرح مطالبات کلان اجتماعی ـ سیاسی را شامل می شود. ‏هنگامی که این جنبش ها مطالبات خود را در پیوند با جنبش اجتماعی ـ سیاسی ایران طرح می کنند به دنبال تحقق مطالبات ‏تاریخی «آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی» جهت نهادینه کردن اهداف و دستاوردهای خود هستند. از این ‏رو نهادینه شدن جنبش هدف نهایی آنهاست. چرا که تضمینِ تداوم دستاوردهای جنبش با تبدیل شدن آن به یک نهاد مشخص ‏جهت حراست از دستاوردهایش اتفاق می افتد. نهادینه شدن جنبش اجتماعی به معنای حضور آن در جامعه مدنی و طرح ‏دموکراتیک مطالبات از دولت دموکراتیک است. تا زمانی که دولت دموکراتیک تحقق نیافته است جنبش های صنفی و ویژه ‏به صورت ارگانیک در ارتباط با جنبش کلان اجتماعی ـ سیاسی ایران قرار دارند. به عبارت دیگر تلاش برای تحقق ‏مطالبات تاریخی، یکی از اولویت های مهم جنبش های اعتراضی و تحول خواه است.‏

در دوران کنونی جنبش دانشجویی یکی از مهمترین جنبش های اعتراضی و تحول خواه است که مطالبات خود را در دو ‏وجه صنفی و اجتماعی ـ سیاسی پی گیری می کند. در وجه صنفی، جنبش دانشجویی بیانگر علایق و نگرانی های خود در ‏ارتباط با ماهیت دانشگاه، همراه با اعتراض نسبت به وضعیت اخلاقی حاکم بر جو عمومی محل وقوع جنبش است. سبک ‏زندگی دانشجویی مطالبه خاص خود را می‌طلبد که ناشی از حضور مستمر در نهاد مدرن دانشگاه است. به عبارت دیگر ‏جنبش دانشجویی در درون نهاد مدرنی به نام دانشگاه عمل می‌کند که پذیرای قشرهای متفاوتی از جوانان با ویژگیهای ‏شخصیتی، فرهنگی و دینی متعلق به خاستگاه های اجتماعی مختلف است. سرعت فزاینده‌ی گسترش آگاهی همراه با تغییر و ‏تحولات جهانِ مدرن این جوانان را با چالش های اساسی در قبال هویت شان مواجه ساخته است. از این رو آنان در کنار ‏تحصیل علم و دانش به طور مداوم در پی بازاندیشی در هویت فردی و جمعی خویش هستند. دانشجویان از خلال بازاندیشی ‏در هویت خویش با مطالباتی مواجه می‌شوند که عموماً تلاش برای ارتقاء کیفیت زندگی آنان را در برمی‌گیرد. وجه صنفی، ‏مطالبات خود را از طریق ایجاد و گسترش فضاهای دموکراتیک در داخل دانشگاه جهت گفتگو درباره کیفیت زندگی ‏دانشجویی و ارائه راه حل برای ارتقاء آن پی گیری می کند. همچنین ابراز اعتراض نسبت به مواردی چون: پایین بودن ‏سطح کیفی زندگی روزمره در محیط های دانشگاهی، پایین بودن کیفیت خدمات آموزشی در دانشگاه ها، قوانین دست و ‏پاگیر آموزشی و محدودیتهای بورکراتیک، فقدان آزادی های آکادمیک، نبود آزادی‌‌های مدنی در داخل دانشگاه، قوانین ‏تبعیض آمیز میان دختران و پسران، اخراج و ممانعت از تحصیل و ستاره دار کردن دانشجویان و اساتید دگر اندیش و ‏همچنین زندانی کردن و برخوردهای حذفی و امنیتی با ایشان، عملکرد امنیتی کمیته های انظباطی، تحدید حیات تشکل های ‏مستقل دانشجویی؛ از دیگر کنش های عاملین در وجه اولِ جنبش دانشجویی است. به این ترتیب عاملان و حاملان جنبش ‏دانشجویی در وجه صنفی از طریق تبدیل نیازهای بالقوه خود و دیگران به نیازهای بالفعل، جنبش را در مسیر منتهی به ‏ایستگاه هدف هدایت می‌کنند. از این رو وجه صنفی این جنبش تلاشی مستمر و دائمی برای ارتقاء کیفیت زندگی دانشجویان ‏در تمام ابعاد است. ‏

وجه دوم جنبش دانشجویی طرح مطالبات بنیادین “آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی” را در بر می گیرد. ‏این وجه از جنبش دانشجویی یکی از مهمترین ارکان جنبش کلان و تاریخی اجتماعی ـ سیاسی ایرانیان است. از اعزام ‏سفیران علم جوی ایران به فرنگ و تاسیس دارالفنون در عهد قاجار (۱۲۲۶ ش) تا تشکیل اولین نهاد مدرن آموزشی در ‏دوران رضا شاه (۱۳۱۳ ش) و گسترش حضور زنان در دانشگاه طی سالهای بعد از انقلاب اسلامی، دانشجویان و ‏دانش‌پژوهان همواره یکی از حاملین مطالبات بنیادین ایرانیان بوده‌اند. عاملیت جنبش دانشجویی در طرح این مطالبات به ‏کسب آگاهی حاملین جنبش از دلایل عدم توسعه یافتگی ایران بر می گردد. در واقع پاسخ به این پرسش که “چرا غرب ‏پیشرفت کرد و ما در جا زدیم”؟ مهمترین محرک جنبش دانشجویی در وجه اجتماعی ـ سیاسی است. بر خلاف وجه صنفی ‏که در تمام ادوار حیات دانشگاه دارای حیات است؛ وجه اجتماعی ـ سیاسی جنبش دانشجویی در صورت تحقق مطالبات ‏نهادینه شدن اهداف از موضوعیت ساقط می شود. ‏

وجه اجتماعی ـ سیاسی جنبش دانشجویی به مانند سایر جنبش های اعتراضی و تحول خواه در ارتباط کامل با جنبش تاریخی ‏ایرانیان قرار دارد و به عنوان نیروی پیشتاز آن عمل می کند. پیشتازی جنبش دانشجویی به معنای توان رهبری جنبش ‏تاریخی نیست. بلکه رهبری جنبش اجتماعی ـ سیاسی می بایست بر عهده فعالین سیاسی حرفه ای، احزاب و دیگر نهادهای ‏مدنی باشد. هنگامی وجه اجتماعی ـ سیاسی جنبش دانشجویی با جنبش تاریخی ایرانیان در تعامل مثبت قرار می گیرد که ‏پیشتازان و رهبران نسبت به صداقت گفتمانی و عملی یکدیگر اعتماد داشته باشند. همانطور که طی سال های منتهی به ‏انقلاب اسلامی اعتماد بین فعالین دانشجویی و فعالین سیاسی انقلابی مهمترین عامل تداوم نهضت و پیروزی نهایی آن بود؛ ‏در سال های اخیر نیز با خدشه دار شدن اعتماد گفتمانی و عملی بین فعالین جنش دانشجویی پیشتاز و فعالینِ سیاسی حرفه ای ‏اصلاح طلب به ویژه در نتیجه حوادث و سرکوب های تیرماه 1378 و خرداد 1382 زمینه توقف جنبش اصلاح طلبی که ‏در مسیر مطالبات تاریخی “آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی” گام بر می داشت فراهم شد. تا جایی که در ‏جریان طرح لوایح دو گانه توسط رییس جمهور اصلاح طلب و همچنین رد صلاحیت های انتخابات مجلس هفتم هیچ گونه ‏حساسیتی از سوی جنبش دانشجویی ابراز نشد. و نیروهای مخالفِ مطالبات ملی توانستند با کمترین هزینه ی ممکن قطار ‏اصلاحات را متوقف کنند.‏

امروز و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری پس از گذشت نزدیک به 12 سال از طرح مطالبات تاریخی “آزادی، حقوق ‏بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی” در چارچوب رویکرد اصلاح طلبی، مجدداً تعامل مثبت بین دانشجویانِ پیشتاز و ‏فعالینِ سیاسی اصلاح طلب برای پیگیری تحقق مطالبات تاریخی از اهمیت برخوردار شده است. به ویژه اینکه دانشگاهیانِ ‏پیشرو و سیاستمدارانِ دموکراسی خواهِ اصلاح طلب با از سر گذراندن تجربه دوران 8 ساله اصلاحات و دوران 4 ساله ‏مقاومت حداکثری اقتدارگرایان در برابر تحقق خواست مردم، از بلوغ لازم جهت بر زمین نشاندن آرمان هایشان بهرمند شده ‏اند. این همگرایی و تعامل مثبت می تواند از سویی به تحقق بیش از پیش مطالبات صنفی جنبش دانشجویی بیانجامد، و از ‏سوی دیگر موجب تقویت جبهه اصلاح طلبانِ دموکراسی خواه در برابر اقتدارگرایان شود.‏

بخشی از شعارهای انتخاباتی اصلاح طلبان مربوط به اصلاح امور عمومی کشور در تمام حوزه های مدیریتی است. از این ‏رو با استقرار دولت اصلاح طلب زمینه تحقق مطالبات صنفی مربوط به ماهیت دانشگاه و کیفیت زندگی دانشجویان مهیا می ‏شود. کما اینکه در دوران اصلاحات اول وضعیت علمی دانشگاه ها و کیفت زندگی دانشجویان به مراتب بهتر از دوران ‏حاکمیت یکپارچه اقتدارگرایان بوده است. البته در هر دو دوره مخاطراتی از ناحیه اقتدارگرایان ماهیت دانشگاه را به خطر ‏انداخته است. هر چند باید توجه داشت که در مواردی نحوه مواجه و رفتار اصلاح طلبان در قدرت با دانشگاه و جنبش ‏دانشجویی در دوره اصلاحات اول قابل تأمل و نیازمند نقد است. به ویژه اینکه در برخی اوقات رفتار آنان در قبال پیشتازان ‏جنبش تاریخی اجتماعی ـ سیاسی ایرانیان، و به طور متقابل رفتار سیاست زده برخی از فعالین ارشد جنبش دانشجویی ‏پیشتاز منجر به مخدوش شدن اعتماد بین فعالین سیاسی و فعالین جنبش دانشجویی شده است. به عنوان مثال در مجادله ‏مربوط به شکل گیری دو طیف در دفتر تحکیم وحدت، علیرغم اینکه بیش از 90 درصد انجمن های اسلامی رای به ‏عضویت در طیف علامه داده بودند؛ وزارت علوم دولت اصلاحات هر دو طیف را قانونی دانست. و موجبات شکاف بین ‏پیشتازان آرمان خواه و عاملین و رهبران واقع گرای اصلاح طلب را فراهم ساخت. همچنان که عده ای از فعالین برجسته ‏جنبش دانشجویی نیز بدون توجه به شخصیت حقوقی خویش و مصالح جنبش کلان با طرح مطالبات رادیکالی نظیر طرح نا ‏فرجام رفراندم که لزوماً به معنای پیشتازی طراحان آن نبود، هزینه های بسیاری را متوجه تشکیلات مطبوع خویش و به ‏طبع جنبش کلان اجتماعی ـ سیاسی ایرانیان کردند. این همه به همراه موارد بسیار دیگری زمینه مخدوش شدن اعتماد بین دو ‏عنصر کلیدی جنبش تاریخی ایران در فرایند مطالبه صدر نشینی حقوق مردم را فراهم ساخت.‏

‏ در سوی دیگر 4 سال حاکمیت یکپارچه اقتدارگرایان با تمام سختی ها و محدودیت هایی که متوجه جنبش تاریخی کرد؛ به ‏فرصتی طلایی برای ترمیم اعتماد مخدوش شده تبدیل شد. به طوری که هر چند تعامل مثبت و همگرایی جنبش های ‏اعتراضی و تحول خواه به خصوص همگرایی آنها با جنبش دانشجویی با سنگ اندازی و مقاومت سخت اقتدارگرایان روبرو ‏شد، اما اراده به همگرایی و تعامل مثبت از سوی کلیه عناصر جنبش تاریخی اجتماعی ـ سیاسی (اعم از جنبش های ‏اجتماعی و یا فعالین سیاسی اصلاح طلب) و پشتیبانی این عناصر از یکدیگر مانع تحقق کامل اهداف مخالفین و مرگ جامعه ‏مدنی شد. این وضعیت در نهایت به شکل گیری مجدد فضای اعتماد بین پیشتازانِ دانشجو و فعالین دموکراسی خواه و ‏عاملین اصلاحات شد. به این ترتیب در جمع بندی تجربه 12 ساله با اندکی تسامح می توان گفت: همگرایی، تعامل مثبت و ‏اتحاد کلیه عناصر جنبش کلان تاریخی توانسته است ضمن عبور دادن دانشگاه و جامعه مدنی از بحران های بسیاری، منجر ‏به بازسازی اعتماد بین پیشتازان و رهبران و عاملین جنبش تاریخی نیز شود.‏

تداوم اعتماد، همگرایی و تعامل مثبت در بزنگاه انتخابات ریاست جمهوری 88 می تواند گامی به سوی تحقق مطالبات ‏تاریخی باشد. به شرط آنکه دو طرف اصلی معادله همگرایی به وضعیت و جایگاه خویش در موقعیت کنونی جنبش تاریخی ‏ایرانیان واقف باشند. مختصات جنبش دانشجویی که مبتنی بر تجربه چندین سال اخیر است نشان می دهد که فعالین این ‏جنبش نباید در قامت فعال سیاسی حرفه ای حاضر و به دنبال بده بستان های سیاسی باشند. بلکه آنان به عنوان کنشگران ‏پیشتاز وظیفه طرح مطالبات صنفی، و سیاسی ـ اجتماعی و نظارت بر حسن تحقق آنها را بر عهده دارند. این امر از طریق ‏تدوین برنامه هایی در چارچوب طرحی که برای مطالبات مربوط به کیفیت زندگی بهتر دانشجویان صورت واقع گرایانه، و ‏برای مطالبات اجتماعی ـ سیاسی تاریخی صورت آرمانی به خود می گیرد؛ امکان پذیر است. چنین طرحی می تواند هم به ‏ایفای نقش صنفی جنبش دانشجویی کمک کند و هم آن را در قامت پیشتاز جنبش تاریخی مردم ایران قرار دهد. جنبش ‏دانشجویی پیشتاز با درخشش های خود می تواند به یاری جنبش کلان اجتماعی ـ اقتصادی بشتابد؛ به شرط اینکه فعالین ‏برجسته آن نه خود موج سوار باشند و نه زمینه موج سواری دیگران را فراهم سازند. همچنین فعالین سیاسی در قدرت نیز ‏می بایست به ایفای وظایف خود در طرح و تحقق مطالبات همه عناصر جنبش تاریخی پایبند باشند. چرا که جایگاه جنبش ‏دانشجویی، پیشتازی در خارج از قدرت و جایگاه اصلاح طلبان طرح مطالبات در درون قدرت است.‏

به این ترتیب مشخص می شود که مختصات عملِ اصلاح طلبان حامل مطالبات تاریخی از آنچه که برای جنبش دانشجویی ‏گفته شد متفاوت است. اصلاح طلبان با بهره گیری از تجارب 12 سال گذشته به دنبال حضور در قدرت سیاسی برای تحقق ‏مطالبات تاریخی مردم هستند. اگر در بزنگاه انتخابات پیش رو وظیفه جنبش دانشجویی در قبال جنبش کلان تاریخی، طرح ‏مطالبات آرمان خواه هانه و پیشتازی است، وظیفه اصلاح طلبان دموکراسی خواه نیز سیاست ورزی و کنش عقلانی ‏معطوف به اهداف جنبش کلان ایرانیان است. انتخاب کاندیدای متناسب با این اهداف یکی از مهمترین مصادیق سیاست ‏ورزی خردمندانه و کنش عقلانی است. به نظر می رسد مهمترین ویژگی که کاندیدای اصلاح طلبان در انتخابات ریاست ‏جمهوری پیش رو باید داشته باشد، بر خورداری از اعتبار و پایایی اصلاحی است. اعتبار اصلاحی به معنای آن است که ‏این شخص بتواند برآیند بیشتر نیروهای سیاسی دموکراسی خواه و جنبش های اجتماعی اعتراضی و تحول خواه باشد. پایایی ‏اصلاحی نیز به استواری در پی گیری اهداف و عدم مماشات بر سر طرح و تحقق مطالبات دموکراتیک مردم اشاره دارد. ‏به نظر می رسد در شرایط کنونی آقای نوری از اعتبار و پایایی اصلاحی لازم جهت نشستن بر کرسی ریاست جمهوری و ‏پی گیری تحقق مطالبات تاریخی “آزادی، حقوق بشر، عدالت اجتماعی، و دموکراسی” بهره مند است. نشانگر اعتبار ‏امکان اجماع حداکثری مجموعه اصلاح طلبانِ دموکراسی خواه (از هر طیف و گروهی) بر سر کاندیداتوری ایشان است. و ‏نشانگر پایایی اصلاحی تجربه 8 ساله حکمرانی ایشان در دوران اصلاحات اول است که توانست با کمترین هزینه بیشترین ‏دستاورد را از طریق تقویت جامعه مدنی و تهیه لوایح و طرح هایی مانند چشم انداز بیست ساله برای مطالبات تاریخی به ‏ارمغان آورد. همچنین تداوم ایده “آزادی و عدالت و پیشرفت” در کلام ایشان و دغدغه های وی برای پیشبرد اصلاحت با ‏کمترین هزینه ممکن از دیگر نشانه های پایایی اصلاحی است. به ویژه اینکه ایشان و تمام فعالین مدنی دمکراسی خواه با ‏از سر گذراندن تجربه 4 ساله حاکمیت اقتدارگرایان واجد تجربه ای گران بها در چگونگی استفاده از فرصت ها شده اند. در ‏دوران کنونی عدم استفاده از این تجارب می تواند ضربات مهلک تری از آنچه در این 4 ساله نصیب جنش تاریخی اجتماعی ‏ـ سیاسی ایرانیان کرد را متوجه این جنبش سازد.‏