همیشه از خود پرسیده بودم حرف “سین” مگر چه جادو و خاصیتی داشته که نیاکان ما آنرا مبنای انتحاب هفت شیئی قرار داده اند که نام آنها با این حرف آغاز میشود. برای سیر، سمنو یا سماق هم، هر چه نیکی و خاصیت شمرده میشد، باز مرا قانع نمیکرد تا مناسبت حضور آنها را در آغاز سال بپذیرم.
بعد ها چنین شنیدم که هفت سین در ابتدا هفت شین بوده و شین، سین شده، تا شراب را پنهان کند. اما کسی در مورد اهمیت و جایگاه “شین” سخنی نمی افزود. گویا اهمیت سفره فقط در حضور شراب بوده و همین یکی برای بپا داشتن هفت شین مزبور کافی بوده است.
بخصوص که جشن نوروز در زمانی چنان دوردست حیات خود را آغاز کرده که بی شک سواد نوشتن از دسترس اکثریت مردم خارج بوده و نمیتوانستند حساسیتی نسبت به حرف اول اسامی در شکل نوشتاری آن داشته باشند. آنهم وقتی که اساساً الفبای نوشتن، الفبای امروزی نبوده است.
بدون تردید دگرگشت های بسیار در نحوه انجام این جشن که در اساس تقدیس طبیعت و نو شدن جهان بوده است، صورت پذیرفته که هنوز زمان و علت این تحولات بر ما آشکار نیست.
اما اگر بیائیم حساسیتهای نوشتاری را کنار گذاشته و مبنای انتخاب عناصر فعلی موجود در سفره هفت سین را از حروف الفبا و نظم ِ نوشتن، به قرابتهای صوتی و آوائی منتقل کنیم، هفت “سیم ” را از هفت سین، شنیده، خواهیم دید که سیر و سرکه و سکه نقره ای و آینه و سنجد پوست کنده با آن رنگ پریده اش، ماهی سفید، که نه فقط در سفره باید حضور یاید بلکه غذا و قوت روز اول را نیز تشکیل میدهد، و سنبل سفید، همگی در یک چیز مشترکند و آن رنگ پریده مهتابی آنهاست. آنان معرف سیمین و مهتابی اند. ما با تجلی محبوب روح ایرانی، آن جلوه سیمین یار فرادست، سروکار داریم. بنظرم تخم مرغ نیز، با پوسته ی مهتابیش، بدون آنکه رنگش کرده باشیم، بخشی از هفت سین است و میتواند براحتی جای سرکه را، حتی اگر سرکۀ سفید باشد، اشغال کند. به نظر منطقی میرسد که نیاکان کشاورز ما، اگر هم به خواندن و نوشتن مجهز نبودند، رنگها را تشخیص داده میتوانستند بر مبنای یک رنگ مورد نظر، اشیائی را دسته بندی کنند.
روش ما در شناسائی فوق “گوش کردن” به اسامی در چند صدایی بودن آنانست. به بهای پاک کردن موقت شئ یا شخصی که این اسامی به آنان دلالت دارد. در این گذر از یک صدایی به چند صدایی، به شکرانه ی یک گوش سپاریِ آوائی و ریتمیک، پاره های خُرد صوتی به واحدهای معنی دار تبدیل شده و زنجیره ی تازه ای از مفاهیم در داخل زبان تحت توجه قرار می گیرد. اینطور بگوییم که زبان در استفاده ی معمولی و روزمره اش به لرزه درآمده و پاره های بهم چسبیده ی خود را آشکار میکند. زبان در ابتدا، نه نوشتاری بلکه محاوره ای بوده و واژه ها آوائی بودند که مثل نت موسیقی با زبان و حنجره نواخته شده به شیئی بیرونی دلالت میکردند. قرابت و نزدیکی صوتی واژه ها به هم، ما را در میدان شناخت رابطه این واژه ها قرار میداد. اما در طول تاریخ بتدریج، در اثر استفاده مکرر و مدام، این واژه ها کج و معوج شده و یک یا چند پرده، نت آنها تغییر میکند. گاه این تغییر نت تا حدی ست که واژه اصلی به خاطر نمیآید و به سادگی قابل تشخیص نیست. در مقاله ی از سیمرغ تا سیم رخ، سایت روانشناسی سیاوشان، دیدیم که در یک پیوند میدانی ِ صوتی و آوائی، چگونه میتوانیم سیم رخ را در سیمرغ بشنویم. سیمرغ مجموعه ای است از سیم به معنای نقره ای و رخ به معنای چهره. سیمرغ ما را به سوی “ سیم رخ” هدایت می کند. چهره ی سیمین معشوق که به فراوانی در ادبیات کهن ایران طلوع کرده است. ما در اینجا در عالم تجلی زنانه ی الوهیت قرار داریم. به همین ترتیب است که هفت سیم را هم از درون هفت سین بر آورده و احیا میکنیم.
در اسطوره میترا یا مهر که مجسمه های موجود از او، این الهه را نشسته بر گردن گاو و در لحظه مهم قربانی آن نشان میدهد، اینطور نقل میکنند که تا گاو سفید به فرمان خورشید قربانی میشود، به ماه تحول یافته، پوستش آسمان را میگیرد و و هر جزء او به عنصر مقدسی تبدیل میشود. زمان خلق میشود و ستارگان پدیدار میشوند، به عبارت ساده تر، آفرینشی نو متجلی میشود.
استحالۀ گاو به ماه در آسمان، منتها و اوج رسالت میتراست و ابتدای خلقت و آفرینشی تازه.
اینچنین است که در نوروز و آغاز سالی تازه، بجا و شایسته خواهد بود تا حضور مهر یا ماه سیمین، روی سفره مشاهده شده و باور شود. و میتوان پذیرفت که هفت سین یاید در اصل هفت سیم بوده باشد تا با فلسفه و روح ایرانی در تطابق کامل افتد. ایمان بیآوریم به حلول مهر سیمین، به پهن شدن سال نو بر سفره هفت سیم. به آغاز آفرینشی نو.
البته حضور سبزه در این سفره، نه در تناقض با مفاهیم ذکر شده، بلکه تایید کننده، پر رنگ کننده آنست.در زمانی که گاو و غرایز بدوی و خام، به مهر سیمین مبدل شده اند، سیزه نیز دمیده است و میدمد. حضور سبزه بر سفره هفت سین پیوندی زمانی و کرونولژیک با عناصر سیمین سفره دارد. یا اشیا دیگری که میتوان افزود و هر یک بار معنائی خاصی دارند و پیوندی کرونولژیک با مدار سیمین اصلی و هفت سیاره یا ستاره اش.
چند کلمه نیز در مورد گاو و کشتن گاو.
این مراسم که بصورت مسخ شده در برخی کشور ها چون اسپانیا هنوز وجود دارد و ماتادور پیروز کسی ست که گاو وحشی را که نماد غرایز رام نشدنی زمینی ست، تهییج کرده و قدرت خود را در تفوق و پیروزی بر این نیروی خام و تربیت نشده به نمایش میگذارد، در اصل به همین آئین نمادین کشتن گاو برمیگردد. در نمایش وحشیانه و تهی شده از مفهوم این مراسم اگر لاشه دردناک گاو بر میدان باقی می ماند، در مراسم اصلی، گاو به ماه تبدیل میشود. دگردیسی انجام می پذیرد و نه نابودی. تعالی روی میدهد و پوست گاو آسمان را می پوشاند. جهان سیمین و سپید میشود و زمان، زمان نو خلق میشود. تحویل سال است!!
شاعر و روانکاو