دکتر داوود هرمیداس باوند استاد روابط و حقوق بین الملل دانشگاه علامه طباطبایی و پژوهشگر مسائل سیاسی در گفت وگو با روز تصریح می کند که برای آغاز گفت وگویی ثمر بخش بین ایران وآمریکا هر دو کشور باید مواضع خود را تعدیل کنند. به گفته این تحلیلگر مسائل بین الملل، هر تغییری که در عرصه سیاست آمریکا رخ بدهد لزوما در ایران منشا اثر نیست، چرا که در خصوص رابطه ایران و آمریکا در نهایت رهبری نظام حرف اصلی را می زند و نه دیگر مقامات. این گفت وگو را می خوانید.
پالس های مختلفی که از سوی ایران و آمریکا برای یکدیگر فرستاده می شود- هم از سوی آقای احمدی نژاد وهم سوی آقای اوباما -تا چه حد ناشی از نیازهای استراتژیک است و تا چه حد تنها تغییر لحن؟
آقای اوباما قبلا در جریان انتخابات آمریکا گفت که اگر انتخاب شود با ایران بدون قید و شرط گفت وگو می کند و بعدا هم در مواردی با توجه به مستعمینی که با آنها رو به رو شده گفته هایش را تعدیل کرده. حال، آینده بستگی به رویکرد آمریکا دارد که آیا مساپل مختلف را به صورت جداگانه مورد بحث قرار بدهد یا رویکرد جامعی به موضوع داشته باشد که همه مساپل مرتبط با تهران و واشنگتن را در بر بگیرد. بستگی به این دارد که آیا مساپل را تفکیک کند به موضوعاتی که امکان تفاهم بیشتری در مورد آنها وجود دارد- مانند عراق - و به آنها اولویت بدهد، یا اینکه اولویت را بدهد به مساله هسته ای که پیچیدگی های خاص خودش را دارد. مقامات ایرانی برخلاف گذشته از اظهارات اوباما استقبال کرده اند و مواضع جدید وی تا حدی به عنوان نشانه های یک نگرش مثبت تلقی شده اند. به همین جهت احتمال زیادی وجود دارد که آمریکایی ها بعد از انتخابات قدم های جدی تری بردارند.
در هفته های گذشته هم جو بایدن -درکنفرانس امنیتی مونیخ- و هم خود باراک اوباما از لزوم توقف برنامه هسته ای ایران صحبت کرده اند. با توجه به مخالفت ایران با توقف این برنامه، آیا با ادامه روند موجود اساسا دو طرف گامی به پیش خواهند رفت؟
تمام پیش شرط ها بر سر مساله هسته ای است. اول پیشنهاد شد که تعلیق در برابر تعلیق. یعنی مجازات های سازمان ملل تعلیق شود و ایران هم غنی سازی را تعلیق کند. این بستگی به آن دارد که آمریکایی ها امکان دسترسی ایران به تکنولوژی هسته ای را بپذیرند ولی از سوی، دیگر ضمانت های لازم برای نظارت بر اینکه برنامه هسته ای صلح آمیز باقی بماند فراهم شود. اگردو طرف به توافقی نزدیک بشوند که این توافق برنامه هسته ای ایران را بپذیرد و از سوی دیگر برای رفع نگرانی های جامعه بین الملل مکانیسم های مشخصی را ایجاد کند، می توان برای برون رفت از شرایط موجود اقدام کرد. در مجموع، اگر ا مذاکرات بخواهد به نتیجه برسد باید هر دو طرف موضع اولیه خود را مقداری تعدیل کنند.
انتخابات اخیر اسراییل چگونه می تواند روابط تهران و تل آویو را تحت تاثیر قرار دهد؟
حزب کادیما می تواند نگرانی کمتری ایجاد کند. حزب لیکود سعی می کند با سیاست مشت آهنین با مساپل خود در منطقه خاورمیانه برخورد کند، چه در برخورد با حماس و چه در مواجهه با ایران. به قدرت رسیدن نتانیاهو به صورت کلی وضعیت را برای ایران دشوار خواهد کرد.
اما به صورت سنتی هر توافقی که طی سالهای گذشته بین اسراییل و طرف های فلسطینی انجام شده غالبا در زمان قدرت احزاب دست راستی درتل آویو بوده است. برخی معتقدند اگر قرارباشد گفت وگویی هم انجام شود این نتانیاهو است که می تواند از عهده کار بربیاید و نه کسی مانند لیونی از حزب کادیما…
تا به حال چنین بوده است، ولی هر زمان مسائل مقتضیات و شرایط خود را دارد. در زمان کارتر رهبر حزب لیکود توانست با مصر توافقی انجام بدهند که زمینه ای برای چون و چرا در اسراییل باقی نمی گذاشت. آقای شارون هم در خصوص خروج از نوار غره فردی کلیدی به شمار می رفت. معمولا اگر لیکودی ها توافقی انجام بدهند به دلیل اینکه در اسراییل افراطی تر هستند، کمتر در داخل کشورشان در معرض انتقاد قرار می گیرند. اما در شرایط فعلی، این مهم است که آیا نتانیاهو علاقه مند است که به صورت جامع به مساله اعراب و اسراییل نگاه کند یا نه. همواره شعار نتانیاهو استحکام امنیتی بوده است و باید دید چگونه این دید را در تصمیمات خود مد نظر قرار می دهد. اگر نتانیاهو بتواند به تفاهمی نائل شود کمتر مورد چالش قرار می گیرد، اما آیا در شرایط موجود باید دید آمادگی این را دارد که تغییراتی متناسب با شرایط جدید به وجود بیاورد یانه؟ این سوالی است که باید منتظر پاسخ آن ماند.
اگر ایران بخواهد ابتکار عمل داشته باشد و توپ را به نحوی به زمین آمریکا پرتاب کند چه کاری باید انجام دهد؟
اگر آمریکا گام اول را بردارد و نظرات ایرانی ها را هم در تصمیم خودش لحاظ کند و همان طور که گفتم تعدیل هایی را در مواضع دو طرف شاهد باشیم، می توان انتظار داشت که طرف ایرانی هم واکنش مثبتی نشان بدهد. آمریکا می تواند شرایطی ایجاد کند - یا غیر مستقیم تحمیل کند- که طرف مقابل را دروضعیتی قرار بدهد که خودش را تنها به تغییر لحن مشغول نکند بلکه با قصد جدی وارد گفت وگوی سازنده بشود.
برخی معتقدند که با پایان رسیدن عصر بوش که از سیاست های تندروانه در مقابل ایران استفاده می کرد، دوران آقای احمدی نژاد هم که لحن تندی در سیاست خارجی داشت به پایان رسیده است و برای عصر اوباما ایران نیاز یک تغییر جدی است. آیا با این تحلیل موافق هستید؟
انتخاب اوباما و استراتژی هایی که اعلام کرده در نظر دارد در پیش بگیرد فرصت جدیدی است که باید با درایت و کیاست ارزیابی شود. به نفع ایران است که از این فرصت استفاده کند. آمریکا باید مواضع خود را تعدیل کند و ایران هم همین طور. اگرچه در نهایت رهبری مقام اصلی تصمیم گیرنده رابطه ایران و آمریکاست.