صحنه - نمایش پالتوی پشمی قرمز نوشته نغمه ثمینی

نویسنده
پیام رهنما

نقص درچیدمان متن 

نویسنده:نغمه ثمینی.کارگردان:افسانه ماهیان.بازیگران:پیام دهکردی.الهام کردا.ستاره پسیانی.طراح صحنه:منوچهر شجاع.طراح لباس:غزاله معتمد. دستیار کارگردان:ساقی عقیلی.

 

خلاصه نمایش:

در شبی برفی، سیما ، یک دکتر زنان با مردی ضارب مواجه می‌شود؛ سیما قربانی خشونت مرد ضارب است که در مطب خود بار دیگر با او ملاقات می‌کند،فضای ذهنی سیما از داستان و رویداد که منجر به اسیدپاشی بر روی صورت او شده است و پالتوی پشمی قرمز که ضارب به آن حساس بوده باعث می شود…

 

نمایش‌های رئالیستی یا واقع‌گرایانه هنوز هم کارکرد خودشان را دارند. شاید برخی معتقد باشند که در این زمانه پرشتاب که با دربرگیرندگی تکنولوژی مسیرش عوض شده است، رویکردی واقع‌گرایانه، مضحک و خنده‌دار است.

اما هنوز هم مسائلی که حتما باید در فضا و قالبی عینی و قابل لمس و درک مطرح شود و از همه مهم‌تر حفظ قصه‌پردازی که از سوی بشر دنبال می‌شود، این انگیزه را ایجاد می‌کند که سبک و شیوه واقع‌گرایانه نیز ماندگاری خود را به رخ بکشد.

نمایش “پالتوی پشمی قرمز” همزمان با مکثی کوتاه بر یک رویداد واقعی، حرکتی تدریجی و لایه لایه به سمت حقیقت انسانی را آغاز می‌کند و همگام با این روند تدریجی، تماشاگرش را در لذت کشف و نزدیک شدن به حقیقت انسانی غرق می‌کند.در نمایش “پالتوی پشمی قرمز” مساله فقر و عواقب ناشی از آن در یک محله پایین شهری بررسی می‌شود.مساله ای که دست گذاشتن بر آن در سالیان اخیر همواره جزو اخبار و رویدادهای منعکس شده ی اجتماعی بوده و حوادث دراماتیک و مستندگونه ی بسیاری را هم رقم زده است…اسیدپاشی.

 

 

با دقت بر فرم نوشتاری نغمه ثمینی و کارگردانی افساننه ماهیان در این اجرا متوجه می شویم که اثر کارنامه چندان موفقی را دربرخورد با مخاطب از خود نشان نمی‌دهد و به تحقیق، این معضل از شاکله نمایشنامه سرچشمه می‌گیرد.با گذشت لحظاتی از اجرا و به وجود آمدن عنصر تعلیق در این درام از هم پاشیده ،متوجه پراکندگی موضوعات در دنیای بیرونی اثر که باعث شکل گیری جهانی آشفته است خواهیم شد. این تکه‌های پراکنده نمی‌توانند در راستای هدفی واحد، کلیّتی منسجم به متن ببخشند. تضارب افکار و اَعمال شخصیت‌ها، در میان این پراکندگی درک نمی‌شود. البته هر کدام از این موضوعات به تنهایی و یا در اشتراکی هم‌نهاد با موضوعات دیگر -به آن شکل که کلیتی منسجم را پدید آورند- دارای این قوه هستند که نمایشنامه‌ای جداگانه را به وجود آورند. 

البته زبانی که برای تک تک کاراکترها طراحی شده و در هر صحنه با توجه به ویژگی‌های شخصیت هاو نیز اتمسفر حاکم بر آن صحنه پیش می‌رود تا جایی مسحور کننده است که مخاطب نمایش لحظه‌ای نیز به نامفهوم بودن یا غیر دراماتیک بودن و یا کسل کننده بودن زبان نمی‌اندیشد. 

بنابراین ماهیان در مقام کارگردان  با زبانی بصری داستان خود را بیان کرده و در بیشتر مواقع ارتباط بصری خود را از مجرای نشانه‌های تئاتری با مخاطب کامل می‌کند. در بحث روایت نیز ما با پلاتی رو به رو هستیم که سیر وقایع را از انتها به ابتدا طراحی می‌کند. مسیر حرکت در روایت رویدادهای نمایش “پالتوی پشمی قرمز” براساس چالش‌ میان حقیقت و قاطعیت تبیین می‌شود و رویکردی انسانی با زیر متن سیاسی محور آن قرار می‌گیرد. اما یک مسئله مهم در جریان پیشبرد رویدادهای این داستان وجود دارد؛ شخصیت‌ها ، هرکدام از طبقه اجتماعی متفاوتی انتخاب شده‌اند و خصلت‌ها و شناسنامه شخصیتی خاص خود را دارند.

 

 

در این خط سیر که تماشاگر انتهای داستان را می‌داند، نتیجه داستان مهم نیست ونویسنده سعی دارد توجه مخاطب خود را بر چرایی رخداد جلب کند. همین آشنایی‌زدایی از روایت می‌تواند به نشانه‌ای بدل شود تا تماشاگر بیشتر حواس خود را معطوف به چگونگی رخداد داستان نماید. یعنی این وارونه‌گویی می‌تواند به رمزگردانی بدل شود که کارگردان از ورای آن اشاره‌ای خاص را نسبت به تماشاگر خود ادا می‌کند. اگرچه افسانه ماهیان در ادامه این شیوه روایت را کامل نمی‌کند و در میانه روایت را به شکل دایره‌ای بدل می‌کند، یعنی ما در انتهای نمایش دوباره در همان نقطه آغازین هستیم با این تفاوت که دید ما نسبت به شخصیت اصلی و رویدادها تغییر کرده است.

ظاهراً بخش عمده ی اشکالات اجرا بر آمده از نوع نگارش نمایشنامه‌ نغمه ثمینی است.وی در فشرده کردن و تلخیص، به برخی از این شخصیت‌ها کم توجه‌تر بوده است؛ در شرایطی که روایت نمایش در هر لحظه از زمان آن نیازمند چالشی قوی و تغییر موضع یکی از شخصیت ها نسبت به شکل رویداد اسیدپاشی ومحتویات داستان “سیما” به عنوان قهرمان داستان است. برخی از این شخصیت‌ها به دلیل اینکه پرداخت و توجیه کاملی ندارند، نتوانسته‌اند منطقی نشان بدهند و در ساختار نمایشنامه هم به دلیل همین ضعف از قدرت چالش و درگیری کاسته‌اند و احتمالاً برقراری موثر و قوی ارتباط مخاطب با اثر را نیز با مشکل مواجه کرده‌اند؛ حتی اگر بی‌انگیزگی و بیهودگی‌نگری  و دیگر خصوصیات بارز هر از این کاراکترها را بپذیریم، باز هم باید اعتراف کرد که این شخصیت‌ها در شبکه ارتباطات دراماتیک داستان تا آن اندازه که باید، دخیل نیستند و پیش از تعیین موضع‌شان به تکامل نرسیده‌اند.

جایگاه ثابت شخصیت‌ها در سه نقطه البته می‌توانست با تحرک در بستر رویداد دراماتیک به حرکت درآید. اما بهتر بود که پیش از تجربه این شگرد، نتیجه آن یا دست کم چگونگی بازخورد دیداری آن در مواجهه با تماشاگر نیز مورد ارزیابی قرار می‌گرفت. شیوه‌ای که ماهیان در اجرا مورد پرداخت قرار دهد بیش از آنکه در خدمت روایت ذهنیت و خواب‌های قهرمان باشد، اسیر الگوهای چینش میزانسن و آرایش صحنه‌ای است که تابع الگوهای مدرسه‌ای است.

شاید بهتر بود که مؤلفه‌های اجرا به جای آنکه مفهوم و نشانه‌های مفهومی تکرار شده را بر منظور تحمیل کنند، در پی ارائه روایتی ساده و در خدمت مضمون و مفهوم داستان باشند. چرخش دو به دو شخصیت‌ها رو به تماشاگر به راحتی حضور در لحظه آن‌ها در مقابل یکدیگر را نشان می‌دهد و هیچ نیازی به استفاده تکراری از سفیدی و سیاهی ندارد.

 


همچنین نورپردازی سایه‌ها بیش از آنکه اهمیت وکارکرد داشته باشد، خودنمایی می‌کند. نورپردازی و استفاده از سایه‌ها به جز در صحنه‌ای که چالش دیدگاه‌های مذهبی دو زن به اوج می‌زند و سایه آن‌ها به عنوان پیش زمینه‌هایی از تفکر آن‌ها در پشت سر آن‌ها قاب می‌شود، تقریباً هیچ کارکرد دراماتیکی در اجرا پیدا نمی‌کند.


نمایش “افسانه ماهیان ” به جز این مؤلفه‌ها بدون شک باید متکی بر بازی بازیگرانش باشد. بازیگران علاوه بر فضاسازی در هر لحظه می‌بایست، بخشی از شخصیت‌ها را هم بازسازی کنند و در کنار اینکه چندین و چند فضای حسی را بسازند، فکر و اندیشه را هم با شخصیت درآمیخته و در فضای خواب و وهم ارائه دهند.


در حوزه کار بازیگران بدون شک الهام کردا بیش از دو بازیگر دیگر موفق نشان می‌دهد. هر چند هر سه شخصیت نمایش ضعف‌های بسیاری در پرداخت دارند و ایرادهایی را از نمایشنامه به بازی بازیگران تحمیل می‌کنند، اما کردا با خلاقیت و تلاش زیادی که صرف اجرای کارش کرده به واقع چیزی فراتر از شخصیت‌ها را ارائه می‌کند و به ویژه در فضاسازی و خلق پاساژهای حسی بسیار موفق است.


پیام دهکردی و ستاره پسیانی  اما کاملاً براساس مشخصاتی که شخصیت و ساختار اجرا برایشان تعیین کرده عمل می‌کنند، البته بر این اساس نمی‌توان ایرادی بر کار آن‌ها وارد دانست؛ چرا که فراتر رفتن از این محدوده اگر با بی‌دقتی همراه می‌بود، حتی می‌توانست به نتیجه معکوس منتهی شود. به هر حال آنچه امروز در “پالتوی پشمی قرمز ” از این دو بازیگر می‌بینیم به قدر کفایت در خدمت نمایش و مضمون آن است.