خشونت های جنسیتی فقط علیه زنان است؟

نفیسه محمدپور
نفیسه محمدپور

در دنیای رنگارنگ ایسم های جهان مدرن، هر کدام  از  مکتب های فکری راهی پیش پای بشر گشوده و بسیاری نیز بسی راه ها بر بشر بسته اند. برخی از این مکتبها سرسخت و متعصب و برخی دیگر منعطف تر و همه گیرترند. مسلما منشور بین المللی حقوق بشر به خاطر جهان شمول بودن و فاصله هایی که سعی می کند با تعصب داشته باشد، یکی از دستاوردهای مهم بشر در قرن حاضر به شمار می رود؛ تعصب های قومی و نژادی، تعصب های فکری، تعصب های مذهبی و تعصب های جنسیتی.

به زعم من فمینیسم همان حقوق بشر است مگر اینکه زنان را بشر محسوب نکنیم! اما این سئوال همیشه با من بوده که آیا این مکتب هم همانند دیگر ایسم های رنگارنگ خاصیت تک بعدی و تعصب را خود یدک می کشد یا ظلم و تبعیض فراگیر (کم و بیش در سراسر دنیا) نسبت به  زنان فمینیست را در معرض اتهام تند روی و گاها تعصب نسبت به حقوق زنان قرار می دهد؟

بحثی که عمدتا در خشونت علیه زنان مطرح می شود مربوط به تعریف این نوع از خشونت است.اما شاید خلط مبحثی که ایجاد می گردد شاید ناشی از تعریف نه چندان جامع خشونت باشد. آنچه اغلب در نقد مسئله خشونت علیه زنان مطرح می شود این است که ممکن است زنان هم خشونت کنند یا بسیاری از زنان از مردان هم خشن ترند. این استدلال تا حدی درست است. خشونت طلبی هم مانند هر خصیصه دیگری با جنسیت ارتباط مستقیمی ندارد اما مسئله اصلی اینجاست که در خشونت علیه زنان از خشونتی سخن می گوییم که بر زنان به واسطه زن بودنشان اعمال می شود. این زنان می توانند زنان ضعیف یا قوی، لطیف یا خشن، وابسته یا خود ساخته باشند اما یک واقعیت فراگیر وجود دارد و آن اینکه زنان به علت زن بودن محکوم به تحمل بسیاری از انواع خشونت ها هستند. خشونت جنسی، خشونت جسمی، خشونت عاطفی/روانی، خشونت اقتصادی و خشونت قانونی.

سئوالی که در اینجا مطرح است این است: آیا خشونت های مبتنی بر جنسیت تنها برزنان اعمال می شود یا مردان هم به واسطه مرد بودنشان مجبور به تحمل خشونت هستند؟ آیا تبعیض علیه زنان فقط زنان را آزار می دهد یا مردان هم به تبع آن آسیب می بینند؟ تمرکز اصلی در این یادداشت  بر خشونت های قانونی است و به تبع آن خشونت های اجتماعی که از متن قانون سرچشمه می گیرد.

همانطور که می دانیم قانون تقریبا همه انواع  تبعیض و خشونت هایی را که در بالا ذکر شد علیه زنان مجاز و قانونی کرده است و مصداق های آن نیز صراحتا در نص قانون وجود دارد. نظیر قوانین مربوط به  ارث، دیه، حضانت فرزند، شهادت، تعدد زوجات و تمکین.

قوانین ازدواج و مناسبات عرفی حاکم بر از آن در ایران نیزهمیشه جای بحث و چالش های جدی دارد. بسیاری از کاستی های قانونی و خشونت های قانونی که بر زنان تحمیل میشود، توسط قوانین نامربوط مثل نفقه و رسم و رسومات نا کارآمد نظیر مهریه و شیر بهاء روی آن سرپوش گذاشته می شود و در واقع قانون گذار به خاطر عدم رعایت برابری در قانون میان زن و مرد با اعطای باج های قانونی سعی در مهار آن دارد. در اینکه چقدر این مهار ها کارآمد هستند مجال بحث نیست، اما سئوال اینجاست: آیا تبعات این خشونت های قانونی که بر زنان ، نیمی از جمعیت جامعه،  اعمال می شود بر سر مردان جامعه هم آوار می شود یا زنان به تنهایی بار این تبعیض و خشونت را به دوش می کشند؟ برای مثال از نفقه شروع می کنیم. طبق قانون،پرداخت نفقه که همان هزینه های ( سرسام آور) زندگی در ایران امروز است بر دوش مرد گذاشته شده است و اگر زنی وظیفه تمکین را به نحو احسن انجام دهد استحقاق استفاده از نفقه را دارد. به عبارت دیگر زن در زندگی مشترک هیچ وظیفه ای ندارد الا تمکین.به عبارت دیگر (باز هم از بحث هزار توی تمکین و نگاه حقارت بارش بر زن  می گذریم) مرد نمی تواند زن را مجبور به هیچ کاری نماید جز تمکین. نه تنها نمی تواند او را مجبور به کار خانه نماید بلکه حتی نمی تواند از او در انجام آن کارها کمک بگیرد(طبق قانون این کارها یا بر عهده مرد است یا باید برای انجام آنها کسی را استخدام کند)، نمی تواند از او بخواهد که بخشی از هزینه های کمر شکن  زندگی زناشویی (علی الخصوص در این دوران) را بر عهده بگیرد، نمی تواند او را مجبور کند که از فرزندانشان نگه داری کند، حتی شیر دادن مادر به کودکانش که بر خلاف وظیفه مادری که در عرف و نه قانون از آن یاد می شود و جزء کارهایی است که فقط زنان و مادران به خاطر جنسشان و نه جنسیت شان قادر به انجام آن هستند، نیز وظیفه ای برای مادر ایجاب نمی کند. در واقع زنان به خاطر داشتن عضوی به نام پستان قادر به شیر دادن به کودکانشان هستند اما قانون حتی این وظیفه را هم از دوش زنان برداشته و راه حل دیگری برای اینکه کودک از شیر مادر محروم نگردد را پیش بینی کرده و آن گرفتن پول از پدر کودک ( همسرش) برای شیر دادن به کودکی است که به هر دو نفر تعلق دارد.( که البته قانون اسلامی با ابتکار عمل خارق العاده بدینوسیله هرگونه حق مادر نسبت به فرزند اعم از نگهداری، حضانت،  قیمومت و ولایت را از مادر ساقط کرده است) از نظر این قانون زن هیچ خاصیتی غیر از برآوردن نیاز جنسی همسرش ندارد.

بد نیست در اینجا از مردانی بگوییم که قلبا از اینهمه خشونتی که بر زن اعمال می شود خشنود نیستند و با همسران و دختران خود، علی رغم داشتن آزادی عمل، رفتارهای انسانی در پیش می گیرند. همه می دانیم مردان بسیاری در این سرزمین زندگی می کنند که زندگی برابر با همسرشان آنها را راضی تر نگه می دارد تا اینکه از همسرشان مانند یک برده جنسی بهره برداری کنند؛ مردانی که تمکین را توهین به خود و تحقیر زنان می دانند و حتی زنی که فقط تمکین کند و در هیچ یک از مشکلات و مسائل زندگی مشترک خود را مسئول نداند و با مرد همراه نباشد هیچ  مقبولیتی برای آنها ندارد. آیا عرف یا قانون جائی برای اینگونه مردان هم پیش بینی کرده است یا اینکه فرقی نمیکند آنها نیز باید مانند دیگر مردان بار زندگی را به تنهایی به دوش بکشند حتی اگر توان آنرا نداشته باشند؟ آیا به همان اندازه که زنان را برده جنسی پنداشتن خشونت بر علیه زنان است، مردان را شهوت رانانی که جز تمکین از زنانشان هیچ نخواهند خشونت بر علیه آنان و خدشه دار کردن انسانیت مردان نیست؟

“زنی که عقد دائمی شده نباید بدون اجازه شوهر در مواردیکه مانع استمطاع یا خلاف شئون مرد یا خلاف سکن و آرامش مرد باشد از خانه بیرون رود و باید خود را برای هر لذتی که شوهرش می خواهد تسلیم نماید و بدون عذر شرعی از نزدیکی کردن او جلوگیری نکند اگر در اینها در شوهر اطاعت کند تهیه غذا و لباس و منزل و لوازم دیگری که در کتب ذکر شده است بر شوهر واجب است و اگر تهیه نکند چه توانایی داشته باشد و چه نداشته باشد مدیون زن است”.

مسئله 2447 (رسالات شرعیه آیت الله یوسف صانعی)

اگر همان قدر که تمکین زنی را آزار  دهد، وظیفه نان آوری هم مردی را تحت فشار قرار داد چه باید کرد؟   یا اگر مردی توان بر آوردن نیاز خانواده را، به هر دلیلی (نظیر ورشکستگی، ناتوانی جسمی و غیره ) نداشته  اما در عوض زنی داشته باشد که در تمکین ید طولانی دارد، مرد مدیون زنش خواهد بود؟ یا مردی که علی رغم اعتقاد به برابری حقوق زن و مرد و رعایت آنها با همسرش در رابطه کاملا برابرازدواج کرده باشد، از دادن مهریه کمر شکن طبق قانون معاف است یا باید مانند سایر مردان با یک استرس همیشگی به نام مهریه به زندگی مشترک ادامه دهد؟

تاسف بار تر اینکه اگر مردی قادر به تامین هزینه زندگی همسر و خانواده خود نباشد و از راه های نامشروع نظیر دزدی، قاچاق مواد مخدر، آدم کشی و زورگیری ( این مورد اخیرا در ایران محاربه محسوب می شود و مجازات مرگ در پی دارد) مالی را بدست آورد این نفقه! برای زن حلال است و در صورتی که از مرد تمکین کرده باشد می تواند با طیب خاطر از آن استفاده کند.

اینکه کیفر دنیوی و مسئولیت اخروی عملی نظیر دزدی که در آمد حاصل از آن به مصرف هر دو طرف می رسد به عهده مرد گذارده شده باشد فقط با داشتن این امتیاز که مرد هر زمان بخواهد از همسرش بهره برداری جنسی بکند آیا توهین به مرد و اعمال خشونت علیه او نیست؟

اینکه زنی این اجازه را داشته باشد که کار کند (مرد از حق خود مبنی بر مانع شدن او از حق کسب و کار گذشته باشد) طبق قانون می تواند این درآمد را در خانه و زندگی هزینه نکند. آیا این اعمال خشونت علیه مردان نیست؟ (البته این مسئله هم توسط قانون ارث  به طرز شگفت آوری توجیه! شده است).

قصد در اینجا این نیست که بگوییم به کدام یک ، مرد یا زن، اعمال خشونت بیشتری می شود اگرچه کفه خشونت علیه زنان همواره سنگین تر است اما  بحث اصلی اینجاست که زندگی در زیر سایه یک قانون نابرابر که به ظاهر فقط بر زنان تحمیل می شود مردان را از پیامد های آن بی بهره نمی گذارد. این مناسبات ناسالم و تبعیض آمیز هر دو جنس را از زندگی  برابر، شاد و بانشاط محروم می کند زیرا برای جبران خشونتی که صراحتا علیه زنان تجویز کرده است خشونتی از جنس دیگر بر مردان اعمال می کند. آیا پسندیده تر این نیست که جای قوانین قرون وسطایی کشورمان را قوانینی بگیرد که لایق زنان و مردان آزاده و آزادی خواه این سرزمین باشد. آیا شان قانون این است که عرف و فرهنگ جامعه سالها از آن جلوتر باشند؟ چرا قانون که نشانگر اعتلا و شکوفایی جوامع بشری است در کشور ما اینگونه نابرابری و خشونت را تجویز و اعمال می کند؟