گپ

نویسنده
پیام رهنما

گفت و گو با مهدی برومند نیا کارگردان نمایش خانه کاغذی

توهمی همسنگ واقعیت…

خانه کاغذی عنوان نمایشی است از مهدی برومندنیا کارگردان اهل کرمانشاه که به عنوان نماینده تئاترشهرستان ها درمجموعه تئاترشهر می درخشد. این نمایش که جایزه ویژه هیات داوران جشنواره تئاترفجر را از آن خود کرده است درباره ارتباط اعضای یک خانواده با یکدیگر است… همکارمان در تهران با این کارگردان جوان گفت و گویی ترتیب داده است که در ادامه می خوانید…

 

 

آقای برومند نیا، اجرای نمایشتان همزمان شده با آثاری همچون “منهای دو” به کارگردانی داوود رشیدی و آن همه ستاره سینمایی که درآن بازی می کنند. این جریان روی تعداد مخاطبان شما تاثیر نگذاشته اند؟

نه. اتفاقا این نوع قیاس ها در رقابت با یکدیگر خیلی هم خوب عمل می کنند.. یعنی اینکه ما به عنوان گروه مجری اصلا به آن سمت و سو فکر نمی کنیم وتنها به کار خودمان می رسیم. این تمرکز بر کار و کیفیت مناسب است که می تواند تماشاگرها را به سالن نمایش بیاورد.

 

اما به نظر می آید تفاوت هایی بین یک تئاتر شهرستانی با یک گروه پرستاره در جذب تماشاگر وجود دارد.

بله. حتما همین طور است. اما مردم تبلیغات شفاهی را مورد آزمایش قرار می دهند. من اصلا کاری به دیگر نمایش های شرکت کننده در مجموعه تئاتر شهر ندارم. اتفاقا به اعتقاد من هرچه دیگر نمایش ها فروش بالاتری داشته باشند به این معناست که تماشاگران بیشتری به تئاترشهر و سالن ها می آیند وجود و حضور آنچه از آن به عنوان تماشاگر تعبیر می شود برای مقوله بی جانی همچون تئاتر نعمت است. مهم نیست چه کسی برای چه تئاتری رجوع می کند. مهم اصل کشاندن تماشاگر است که این روزها به زحمت این اتفاق می افتد.

 

به عنوان یک کارگردان تئاتر به ما بگوئید، چرا این روزها تماشاگران تئاتر کمتر به سالن ها می آیند؟

این موضوع، دلایل مختلفی دارد. اصلی ترین مساله مربوط به خود گروهها، تولیدات و تئاترهایی است که به صحنه می آیند. یعنی اگر ریزبینانه تر به این مساله دقت کنیم می بینیم آن نمایشی که با خلاقیت بیشتری به صحنه آمده و واقعا گروه درراه تولید اثر کم کاری نکرده اند همواره مورد استقبال بوده اند. حتی بدون کمترین چهره های تئاتری یا سینمایی. آخرین نمونه آن همین نمایش مکبث به کارگردانی رضا ثروتی است. عده ای دانشجو نگاهی به یکی از آثار شکسپیر داشته اند که سردمداران تئاتر تجربی هم به
آن فکر نمی کردند. آن نمایش با چه تعدادی تماشاگر مواجه شد. یا برعکس کارهایی هستند که بهترین ستارگان در آن حضور دارند اما به لحاظ کیفیت کمترین امتیاز را دریافت می کنند. مضاف بر همه این مقوله ها شما عناصری همچون گرانی بلیط تئاتر، دوری مسافت ها، قراردادهای بسیار ناچیز با گروهها و عدم مدیریت کلان درمسیر هنرهای نمایشی را درنظر بگیرید… بحث تعطیلی سالن های نمایشی در روزگاری که دوران سیاه تئاتر نام گرفته هم که مزید بر علت است.

 

وضعیت تئاتر کرمانشاه چگونه است؟

درتئاتر شهرستان ها اغلب گروهها با ادارات ارشاد که متولی گروههای نمایشی هستند می جنگند. جنگ هم بر سر نداشتن سالن تمرین وعدم ارائه کمک های مالی است.

 

نمایش شما جزو برگزیدگان تئاتر فجر بود. ارشاد کرمانشاه چه حمایتی از شما کرد؟

نمی خواهم دراین مورد بحث کنم چون آن وقت فقط بحث من وگروهم می شود. مساله این است که دردی که گرفتار آن شده ایم فراتر از یک یا چند نفر است. این مردابی که در تئاتر شهرستان ها اتفاق افتاده است نیاز به لایروبی دارد.

 

قرار داد شما برای حضور و اجرا درتهران پاسخگوی نیازهایتان بوده است؟

واقعا خجالت می کشم که مبلغ قراردادم را برای حضور درتهران اعلام کنم. فقط عشق وعلاقه است که امروز ما اینجائیم ونه چیز دیگری. همین عشق و علاقه است که ما تئاتری ها را به زمین کوفته است.

 

نمایش به دنبال ارائه نوعی هشدار است و به مراتب در دیالوگ و رفتار شخصیت ها با این نکته روبرو می شویم که آیا خوشبختی حلقه گمشده انسان های روی زمین است یا خیر.

بله. این آدم ها پس از سال ها زندگی به این نتیجه رسیده اند که برای چه و چگونه به زندگی خود سروسامان دهند و اصلا آن ها با یکدیگر تا چه اندازه خوشحال و خوشبخت هستند.

صدای هشداری که توسط آن سرباز درگوشه صحنه دائما به گوش می رسد نشانه ای از همین نوع هشدار است؟

این صدا نشانه قواعد رسمی و تعریف شده زندگی است که به شکل هجوآمیزی در زندگی خانواده نمود دارد. در “خانه کاغذی” اشخاص، آمال و آرزوهای خود را با حسرت فریاد می‌زنند. شخصیت پدر بیشتر از یک نظامی درجه پائین نبوده است ولی در دنیای خیالی مدال‌های مختلفی از افتخار را به سینه می‌زند. پسر می‌خواهد یک آرتیست بزرگ باشد ولی استعداد این کار را نداشته و او را از کار بیرون کرده‌اند. دختر و مادر یک حس مشترک دارند. آنها در زندگی خود ناکامی را درک کرده‌اند ولی گویا باید این تقدیر را بپذیرند. این تفکر  سنتی به عنوان ویژگی و اندیشه زنان نمایش کاربرد دارد. در نمایش “خانه کاغذی” حسرت و هراس و دروغ که در رفتار شخصیت‌ها نمود دارد زندگی بیهوده خانواده را که دچار توهمی از واقعیت در زندگی هستند به سمت یک زندگی پوچ و پوشالی هدایت کرده است.