یاد یاران - یادی از ایرج قادری

نویسنده
مرضیه محمدی

یادی از ایرج قادری

مرگ در غربت خانه…

پس از انتشاراخبار ضد و نقیض درباره وضعیت جسمی ایرج قادری،سرانجام مسئولان بیمارستان مهراد اعلام کردند این هنرمند صبح روز یکشنبه هفته جاری پس از سه سال مبارزه با بیماری سرطان کبد و کلیه دارفانی را وداع گفته‌است.

خبردرگذشت قادری برای نخستین‌بار شنبه شب گذشته در رسانه‌ها منتشر شد که تا نیمه‌شب چندین‌بار از سوی مسئولان بیمارستان مهراد تکذیب شد اما سرانجام صبح روز بعد کادر پزشکی این بیمارستان خبر درگذشت وی را تأیید کردند.خبری که از سوی رسانه های دولتی ایران چندان مورد توجه قرار نگرفت و بسیاری از رسانه های داخلی تنها با اعلام و تیترهای خلاصه وار از آن عبور کردند.

پیکر ایرج قادری کارگردان و بازیگر سرشناس سینما ظهر یکشنبه هفته جاری در قطعه دوازده ردیف دو قبر 33 آرامستان بهشت سکینه کرج تشییع و به خاک سپرده شد.

هیچ یک از بازیگران و مسئولان کشور در خاکسپاری این هنرمند حضور نداشتند و ایرج قادری در سکوت و غربت به خاک سپرده شد.خبرها حاکی از آن است که خانواده قادری اصرار داشتند تا پیکر وی را به سرعت به خاک بسپارند.

فرح حیدری مدیر فیلمبرداری آثار ایرج قادری درباره مراسم تشییع و خاکسپاری قادری به فارس گفت: متاسفانه همسر ایرج قادری پافشاری ‌و اصرار داشتند که هرچه سریع‌تر پیکر او دفن شود.من شب گذشته تا ساعت 2 نیمه شب مطلع بودم که ایرج قادری زنده است اما متاسفانه ساعت 4 بامداد درگذشت و به خواست همسرش به سرعت کارهای وی انجام شد و در یکی از امامزاده‌های کرج دفن شد.حیدری افزود: متاسفانه همسر وی به این نکته مهم دقت نکرد که هنرمند تنها متعلق به خانواده‌اش نیست و متعلق به مردم و دوستدارانش است و بهتر این بود که تشییع جنازه در شأن ایشان صورت می‌گرفت. متاسفانه در تشییع جنازه وی کمتر از 40 نفر حضور داشتند که به عقیده من درست نیست.

 درهمین زمینه،عزت الله انتظامی درباره مرگ قادری در تلویزیون ایران گفت:ایرج قادری از جمله کارگردانان قدیمی است که از گذشته دور در سینمای ایران فعالیت داشته و نوع کارها و آثار به نمایش درآمده او دارای سوژه های خاص و به دور از مسائل سیاسی و همچنین بیشتر به دنبال مسائل درام خانوادگی - اجتماعی و عاشقانه بود.تا به حال افتخار همکاری با ایشان را نداشته‌ام و فقط در حد پیشنهادی از طرف وی بود که سناریوی این اثر مورد استقبال من قرار نگرفت در صورتیکه بسیار مشتاق بودیم تا در اثری سینمایی با یکدیگر همکاری داشته باشیم.

 حامد بهداد هم در آخرین ملاقاتش با قادری درباره وی یادداشتی با این محتوا در صفحه فیس بوکش منتشر کرد:“ایرج قادری عازم سفر است من بسان یک چشم انتظار دلشکسته مانند یک یاس واقعی از همه سفرهای طولانی و بی بازگشت غمگینم. من گمان می‌کنم مدتی است کمتر یکدیگر را دوست می‌داریم من گمان می‌کنم شاید چیزهایی باعث شده که مثلا شما از من دلخور باشید یا هرچیز دیگر. خب عذر خواهی می‌کنم. ایا این باعث نمی‌شود کمی دلتان به رحم آید؟ یادتان نیست؟ «تاراج» را دیده بودید؟ «دادا» را چطور ؟ «پشت خنجر» را کجا دیدید در سینما یادر ویدئو یا برادرکشی، کوسه جنوب، کوچه مردها را یادتان هست، ایرج قادری چطور؟ فردین مرد آخر این چه برزخی است، «می‌خواهم زنده بمانم». یه کاری کنید خاطره‌هامان به تاراج رفت؛ عجب حکایتی است.”

فاطمه گودرزی هم که در چند اثر سینمایی با قادری همکاری داشته است با ابراز ناخشنودی از نحوه خاکسپاری وی به روزگار نو گفت:مسلم است شنیدن خبر مرگ هر انسان ناراحت کننده است. بعد از شنیدن فوت آقای قادری خیلی ناراحت شدم. ما چند ماه با هم همکاری داشتیم و ماحصل این همکاری فیلم ماندگار و خوبی شد که مردم آن را پسندیدند.

در دو، سه روز اخیر شنیدم ایشان در کماست و اتفاقا می‌خواستم بروم بیمارستان تا او را از نزدیک ببینم که خبر فوتشان را شنیدم.

بعید می‌دانم چنین مراسمی در سکوت خواست آقای قادری باشد. بالاخره هر هنرمندی که مردم به او علاقه‌ دارند، دوست دارد‌‌ همان مردم در خاکسپاری‌اش حضور داشته باشند. من واقعا از دفن آقای قادری به این صورت متاسف و متعجب هستم. فکر می‌کنم حتما باید مراسمی درشان ایشان برگزار می‌شد.”

 سعید راد: من با آقای قادری تجربه دو همکاری را داشتم؛ یکی «هدف» که در اواسط دهه پنجاه تولید شد آن هم با سناریویی از علیرضا داوودنژاد و دیگری «برزخیها» که در ابتدای انقلاب ساخته شد. در هر دوی این همکاریها قادری را کارگردانی کاربلد دیدم که نبض تماشاگر دستش است و خوب می تواند او را به هیجان وادارد. قادری جزو سینماگران مهم بدنه سینمای ایران بود و به نوعی در سینمای ایران تاثیرگذار بوده اند. فیلم های ایشان نه تنها مخاطبان بسیاری را به سینمای ایران آورد بلکه بودند تعدادی بازیگر که به واسطه حضور در کارهای ایشان، مطرح شدند. به هر حال ایشان تاثیرگذاری خاص خود را در سینمای ایران داشته اند.

 بهزاد فراهانی :ایرج قادری یک آرتیست به تمام معنا بود. خبر ناراحت کننده ای بود. از دید من شخصیت فردی و هنری قادری با هم تفاوت داشت. من با شخصیت فردی او موافق نبودم. قادری در اولین فیلمی که به نام چشمه آب حیات بازی کرد نشان داد بازیگر با استعدادی است. شور، نگاه و فیزیک او در دیگران دیده نمی شد. در عرصه کارگردانی هم موفق بود و ادامه راه کوشان و روش سنتی او را ادامه داد. قادری در سینمای کوچه هم موفق بود و با همکاری مطلبی و گله آثار خوبی را از خود بر جای گذاشت. بهتر است از لحاظ شخصیتی بحث را باز نکنم. اینها مسائلی است که سینه به سینه مانده و از یاد ما نمی رود. سال 50 بود که در یزد مشغول فیلمبرداری فیلم نقره داغ بودیم.زمان تصویربرداری یک نوجوان تیغ کش و زنجیر به دست به سر صحنه آمد و گفت که یا مرا بازی بدهید و یا اجازه فیلمبرداری به شما نمی دهم. در این لحظه قادری به صورت خصوصی با فردین صحبت کرد. پس از چند دقیقه به من گفت بهزاد آن جوان در صحنه پیش تو می آید و باید او را بزنی تا فرار کند. این نقش او در کار من است. جوان نمی دانست که فیلمبرداری صورت نمی گیرد و فقط پز این کار را گرفته ایم. تا توانستیم او را زدیم. سه ماه که از اکران فیلم گذشت جوان به تهران آمد و گفت می خواهم قادری را بکشم و چرا آن صحنه در فیلم نیست. به او گفتیم که فیلم را سانسور کرده اند. من درگذشت قادری را تسلیت می گویم.او یک آرتیست به تمام معنا بود.

  افسانه پاکرو گفت :به شدت مایل بودم صدایشان را یک بار دیگر بشنوم. با دفتر ایشان تماش گرفتم. چون می دانستم صدای خودشان روی پیغامگیر تلفن دفتر است و قطعا آن ساعت شب، آن هم در چنین شبی کسی جواب نخواهد داد و روی پیغامگیر می رود. اما متاسفانه صدای ایشان را از روی پیغامگیر برداشته بودند. بعد شروع کردم عکس ها و فیلم هایی که از ایشان روی گوشی تلفن همراه قدیمی ام داشتم، دیدم. فیلم هایی که در آنها با ایشان شوخی و صحبت کرده بودیم. همه را دوباره دیدم. از یک چیزی خیلی متاسف هستم. این آخری ها خیلی با هم در تماس بودیم ولی متاسفانه نتوانستم ایشان را ببینم. شاید باورم نمی شد یک روز او دیگر بین ما نباشد. وقتی به بیمارستان رفتم دیگر از بخش خارج شده بودند و در اتاق مراقبت های ویژه قرار داشتند. نه کسی می توانست از نزدیک او را ببیند و نه ایشان کسی را می شناختند. ممنوع الملاقات بودند. خیلی از این موضوع متاسف و ناراحتم

 

داود رشیدی گفت:خبر ناراحت کننده ای بود و از اینکه دیگر کنار ما نیست ناراحت و غمگینم. در حال حاضر از وضعیت روحی مناسبی برخوردار نیستم و به همین دلیل نمی توانم صحبت بیشتری در اینباره انجام بدهم

 ماه چهره خلیلی :بازیگری راهی بود که مادربزرگم خیلی دوست داشت من در آن فعال بشوم. بالاخره هم توسط مادربزرگم و آقای قادری، دو تا قهرمان زندگی ام، وارد سینما شدم. افسوس که دیگر هیچ کدام از آنها کنارم نیستند. قادری من را به سینما آورد و تمام زندگی حرفه ایم را مدیونش هستم و هرگز حتی برای یک لحظه فراموش نمی کنم که هر چه در این کار دارم از اوست.

 سیروس گرجستانی گفت:عشق قادری به حرفه اش او را ماندگار کرد و باعث شد سال های سال در این حرفه ماندگار و موفق باشد. من واقعا دوستش داشتم. خودش را دوست داشتم. با او حال می کردم. حداقل هفته ای یک بار به او زنگ می زدم و حال و احوال می کردم و گپی می زدیم. هر از گاهی هم در مجالسی همدیگر را می دیدیم. خدا او را بیامرزد. بعد از تمام تماس هایی که داشتم بالاخره یک بار زنگ زدم اما دیگر خودش گوشی اش را جواب نداد. گفتند بد حال شده. گفتند بستری است. دلم گرفت. به هر حال وقتی ما جوان بودیم و هیچ کسی نبودیم، او کارگردان و بازیگر بود

 

 بیوگرافی:

 امیرایرج قادری متولد سال 1314 تهران و دارای تحصیلات ناتمام در رشته پزشکی و داروسازی است. وی فعالیت سینمایی را سال ۱۳۳۴ با بازی در فیلم “چهار راه حوادث” به کارگردانی ساموئل خاچیکیان آغاز کرد. او سال ۱۳۴۱ شرکت سینمایی “پانوراما” را به همراه موسی افشار تأسیس کرد. قادری که بیشترین فیلم هایش را در دوران پیش از انقلاب ساخته بود در حکومت جهموری اسلامی ایران با سینمایی “تاراج” کار خود را مجددا آغاز کرد.او پس از این فیلم تا دهه 70 فیلمی راتولید نکرد تا “می خواهم زنده بمانم ” را با فیلمنامه ای از رسول صدر عاملی به پرده سینماها آورد. محمدرضا گلزار یکی از بازیگران سینمای پس از انقلاب است که برای نخستین بار در فیلمی از ایرج قادری(سام و نرگس) حضور مقابل دوربین را تجربه کرد.

 

فیلم‌شناسی در مقام کارگردان:

شبکه (۱۳۸۹)

پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)

محاکمه (۱۳۸۵)

آکواریوم (۱۳۸۴)

چشمان سیاه (۱۳۸۱)

سام و نرگس (۱۳۷۹)

شهرت (۱۳۷۹)

طوطیا (۱۳۷۷)

پنجه در خاک (۱۳۷۶)

نابخشوده (۱۳۷۵)

می‌خواهم زنده بمانم (۱۳۷۳)

تاراج (۱۳۶۳)

برزخی‌ها (۱۳۶۱)

دادا (۱۳۶۱)

برادر کشی (۱۳۵۷)

پشت و خنجر (۱۳۵۶)

حکم تیر (۱۳۵۶)

دو کله شق (۱۳۵۶)

سرسپرده (۱۳۵۶)

بت (۱۳۵۵)

بیدار در شهر (۱۳۵۵)

سینه چاک (۱۳۵۵)

رفیق (۱۳۵۴)

هدف (۱۳۵۴)

هوس (۱۳۵۴)

قفس (۱۳۵۳)

بی حجاب (۱۳۵۲)

بیقرار (۱۳۵۲)

اتل متل توتوله (۱۳۵۱)

عطش (۱۳۵۱)

برای که قلب‌ها می‌تپد (۱۳۵۰)

جان سخت (۱۳۵۰)

نقره داغ (۱۳۵۰)

خشم عقابها (۱۳۴۹)

سکه شانس (۱۳۴۹)

رابطه (۱۳۴۸)

سوگند سکوت (۱۳۴۸)

بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)

شاهراه زندگی (۱۳۴۷)

لیلاج (۱۳۴۵)

داغ ننگ (۱۳۴۴)

 

فیلم‌شناسی در مقام نویسنده:

آکواریوم (۱۳۸۴)

سام و نرگس (۱۳۷۹)

پنجه در خاک (۱۳۷۶)

لیلاج (۱۳۴۵)

 

فیلم‌شناسی درمقام بازیگر:

شبکه (۱۳۸۹)

پاتو زمین نذار (۱۳۸۷)

محاکمه (۱۳۸۵)

آکواریوم (۱۳۸۴)

شهرت (۱۳۷۹)

برزخی‌ها (۱۳۶۱)

دادا (۱۳۶۱)

پنجمین سوارسرنوشت (۱۳۵۹)

برادر کشی (۱۳۵۷)

لبه تیغ (۱۳۵۷)

پشت و خنجر (۱۳۵۶)

حکم تیر (۱۳۵۶)

دو کله شق (۱۳۵۶)

سرسپرده (۱۳۵۶)

طغیانگر (۱۳۵۶)

کوسه جنوب (۱۳۵۶)

بی نشان (۱۳۵۵)

بیدار در شهر (۱۳۵۵)

چلچراغ (۱۳۵۵)

سینه چاک (۱۳۵۵)

پلنگ در شب (۱۳۵۴)

رفیق (۱۳۵۴)

شاهرگ (۱۳۵۴)

عمو فوتبالی (۱۳۵۴)

هدف (۱۳۵۴)

هوس (۱۳۵۴)

ترکمن (۱۳۵۳)

دکتر و رقاصه (۱۳۵۳)

قفس (۱۳۵۳)

مرگ در باران (۱۳۵۳)

موسرخه (۱۳۵۳)

بی حجاب (۱۳۵۲)

بیقرار (۱۳۵۲)

بیگانه (۱۳۵۲)

شلاق (۱۳۵۲)

مترس (۱۳۵۲)

ناخدا باخدا (۱۳۵۲)

نامحرم (۱۳۵۲)

اتل متل توتوله (۱۳۵۱)

توبه (۱۳۵۱)

عطش (۱۳۵۱)

برای که قلب‌ها می‌تپد (۱۳۵۰)

جان سخت (۱۳۵۰)

دل‌های بی آرام (۱۳۵۰)

غلام ژاندارم (۱۳۵۰)

میعادگاه خشم (۱۳۵۰)

نقره داغ (۱۳۵۰)

آژیر خطر (۱۳۴۹)

خشم عقابها (۱۳۴۹)

کوچه مردها (۱۳۴۹)

جدایی (۱۳۴۸)

جیب بر خوشگله (۱۳۴۸)

رابطه (۱۳۴۸)

سوگند سکوت (۱۳۴۸)

بسترهای جداگانه (۱۳۴۷)

تک تازان صحرا (۱۳۴۷)

دشت سرخ (۱۳۴۷)

رودخانه وحشی (۱۳۴۷)

شاهراه زندگی (۱۳۴۷)

دو انسان (۱۳۴۵)

لیلاج (۱۳۴۵)

مأمور دو جانبه (۱۳۴۵)

داغ ننگ (۱۳۴۴)

فریاد دهکده (۱۳۴۴)

بن بست (۱۳۴۳)

نیرنگ دختران (۱۳۴۳)

تار عنکبوت (۱۳۴۲)

ور پریده (۱۳۴۱)

گلی در شوره زار (۱۳۴۰)

ماجرای جنگل (۱۳۳۹)

چشمه آب حیات (۱۳۳۸)

 

فیلم شناسی در مقام تهیه کننده:

شبکه (۱۳۸۹)

آکواریوم (۱۳۸۴)

پشت و خنجر (۱۳۵۶)

موسرخه (۱۳۵۳)

لیلاج (۱۳۴۵)

داغ ننگ (۱۳۴۴)

بن بست (۱۳۴۳)

تار عنکبوت (۱۳۴۲)

ماجرای جنگل (۱۳۳۹)

 قادری در سن 76 سالگی درگذشت.