سه نسل ایرانی و یک خواست

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» گزارش کنفرانس فرهنگ حقوق بشر

همایش سه روزه “فرهنگ آزادی های مدنی، حقوق بشر و دمکراسی در ایران” در دانشگاه مریلند فرصتی بود تا سه نسل مختلف فعالان مدنی، حقوق بشر، روزنامه نگار، جنبش زنان و اساتید دانشگاه را گرد هم آورد. سه نسل از ایرانیانی که طی سی و یک سال گذشته به مرور ناچار از ترک وطن شده اند؛ از برنده ایرانی جایزه نوبل صلح گرفته تا استاد دانشگاه، نماینده اسبق ایران در سازمان ملل، نماینده مجلس اصلاحات، شاعر، نویسنده، فعال حقوق بشر، فعال جنبش زنان، روزنامه نگار، هنرمند و گروگان سابق و….

شاید از این رو بودکه وقتی  برای سخنرانی پشت تریبون قرار گرفته و نیم نگاهی به ترکیب اعضای پنل و حاضران در سالن انداختم، ناخود آگاه خطاب به حاضران گفتم: “ترکیب غریبی است و سعادت بزرگی است در کنار کسانی که در نوجوانی و سپس اوایل شروع کار حرفه ای ام تنها نامی از انها می شنیدم و آثار برخی را میخواندم اما هرگز گمان نمیکردم روزی در کنار آنها بنشینم، در جایگاه منتقد و مخالف جمهوری اسلامی. اما دردناک است اینکه نسل به نسل ناچار می شویم از کشورمان خارج شویم.امیدوارم فرزندانمان به سرنوشت ما دچار نشوند و نسل دیگری آواره غربت نگردد و این ما باشیم که به ایران بازمی گردیم”.

این همایش سه روزه در دانشگاه مریلند و به همت مرکز مطالعات ایران شناسی دانشگاه مریلند برگزار شد و احمد کریمی حکاک، مدیر این مرکز به اتفاق منصور فرهنگ، نماینده اسبق ایران در سازمان ملل که اکنون استاد علوم سیاسی دانشگاه بنینگتون است برگزار کنندگان آن بودند.غایب این جلسه سیمین بهبهانی بود که به دلیل ممنوع الخروجی امکان شرکت در جلسه را نیافت و پیام او پخش شد که “بال پروازم را گرفته اند.”

احمد کریمی حکاک در آغاز همایش طی سخنانی به عنوان همایش و گنجاندن کلمه “فرهنگ” در آن اشاره کره و از سخنرانان خواست در صحبت هایشان بر طرح راه حل ها و مسیر آینده نیروهای سکولار و ترقی خواه تمرکز کنند.

آقای فرهنگ نیز ابراز امیدواری کرد که  این کنفرانس آغازگر جنبشی باشد برای نهادینه کردن یک گروه دمکراتیک ایرانی حامی حقوق بشر، و به تعبیری، روایت ایرانی سازمان عفو بین المل باشد تا به شکلی فراگیر، هم نسل جوان و هم نسل مربوط به گذشته، و به گفته او “اعضای اصلاح شده نسل خودش” در آن همکاری کنند.

 

صدای خاموش نشدنی حقوق بشر

 پنل اول این همایش را عبدالکریم لاهیجی، رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران اداره میکرد و شیرین عبادی از سخنرانان آنان بود. دکتر رضا افشاری، نویسنده و فعال حقوق بشر به انگلیسی سخن می گوید و سپس برنده ایرانی جایزه نوبل صلح که از یکسال پیش در خارج از کشور اقامت گزیده، به زبان فارسی و اعلام می کند: “صدای حقوق بشر خاموش شدنی نیست. دولت ایران این را بداند که اگر هر یک از ما هم به هر نحوی از بین برویم، این صدا خاموش شدنی نیست و به جای ما صدها هزار نفر دیگر به صدا درخواهند آمد.”

او با اشاره به رفتار متناقض جمهوری اسلامی در قبال مساله حقوق بشر می گوید: “مدعی هستند که اسلام حقوق بشر ندارد و این مقوله ای غربی است خب اگر حقوق بشر را غیر اسلامی میدانید چرا در خارج از کشور این را نمی گویید و اگر غربی است چرا درخواست عضویت در کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل کرده اید؟”

خانم عبادی خطاب به مسولان جمهوری اسلامی می گوید: “همانگونه که شما درباره نقض حقوق بشر در اسرائیل و سرزمین های فلسطینی اعتراض می کنید دیگران هم به همین مقوله در ایران اعتراض می کنند و این دخالت در امور داخلی تلقی نمی شود؛ضمن اینکه نقض حقوق بشر در یک کشور مجوز نقض حقوق بشر در سایر نقاط نیست و در همه جا محکوم است.”

سهراب رزاقی، فعال جامعه مدنی و پژوهشگر، دیگر سخنران این همایش است که از چالش تئوریک با قرائت هایی از اسلام، گفتارهای تجددستیز، گفتار های چپ و…، حکومت و ایدئولوژی مسلط،، فرهنگ عمومی جامعه و ناتوانی محیط و ضعف و کم خونی حاملان گفتار حقوق بشر در ایران به عنوان 4 چالش گفتار حقوق بشر در جامعه ایران نام  می برد و به تبیین چگونگی گذار گفتار حقوق بشر از حاشیه به متن می پردازد.

او هشدار میدهد که در صورت عدم درک شرایط کنونی، برخوردمنفعلانه از سوی فعالان مدنی و سکوت ومسامحه جامعه مدنی جهانی، دورنمای روشن، شفاف و مثبتی برای گفتار حقوق بشر قابل ترسیم نیست و در نهایت در صورت تداوم شرایط کنونی و عدم مقاومت در برابر سیاستهای جایگزینی رژیم، “جامعه مدنی کاغذی” جایگزین جامعه مدنی مستقل خواهد شد.

هادی قائمی، مدیر کمپین بین المللی حقوق بشر دیگر سخنران این پنل است که با اشاره به سخنان آقای رزاقی می گوید: “من با اینکه با تحلیل و محتوای سخنان ایشان موافق هستم اما آنچه در مورد گفتمان حقوق بشر ایران چشمگیر است رشد بی سلبقه این گفتمان و تاثیر آن در بسیاری از عرصه ها بوده است.”

به اعتقاد آقای قائمی گفتمان حقوق بشر در ایران علیرغم سرکوب مداوم، رشدی بی سابقه یافته است.

او ترجیح داد به دو زبان متن سخنرانی خود را ارائه دهد و همزمان هم به فارسی و هم به انگلیسی سخنرانی کرد.

آقای قائمی توضیح میدهد که اتفاقات ناگوار و جنایات وسیع و دردناک دهه 60، اعدام هزاران نفر و سرکوب مطلق جامعه مدنی، کشتارها در درگیری های سیاسی و تلفات وسیع جنگ و همچنین قوانین مصوب بعد از انقلاب که در تقابل آشکار با واقعیات جامعه ایران هستند موجب شد که نسل های بعدی با گرایش “هرگز دوباره” به صحنه بیایند و با تکیه بر اصول و گفتمان حقوق بشر تلاش کنند تا مانع بروز دوباره چنین دوره تاریکی شوند.

آقای قائمی سپس اظهار میدارد که آینده از آن کنشگران و مدافعان حقوق بشر است و به جای هر فعال و همکاری که به زندان رفته یا مجبور به ترک وطن شده فعالان جدید و جوانی پا به عرصه گذاشته اند.

اما مهم ترین نکته ای که این فعال حقوق بشر اشاره میکند این است که در سطح بین المللی، بحران حقوق بشر ایران در زیر سایه شوم مناقشه هسته ای است و حکومت ایران نیز از این وضعیت بسیار استقبال میکند چون سبب می شود در محافل و نهادهای بین المللی در قبال بحران وسیع حقوق بشر پاسخگو نباشد و وظیفه ما تقابل با این «مصونیت هسته ای» است که موجب می شود نهادها و دولت ها از بحران حقوق بشر در ایران چشم پوشی کنند.

آسیه امینی، روزنامه نگار و فعال جنبش زنان نیز به فارسی سخن می گوید و به مقایسه جنبش زنان و جنبش سبز پرداخته و تاثیراتی که جنبش سبز از جنبش زنان گرفته را بررسی میکند.

این روزنامه نگار از نداشتن میل به ائتلاف به عنوان یکی از مشکلات جنبش سبز و حرکت های اعتراضی مردم ایران یاد می کند و می گوید: از مشروطه به این طرف، شاهد حرکت های حق خواهی و برابری جنسیتی بین زنان بودیم اما تبلور آن در سال های اخیر بوده است.

به گفته او: “جنبش زنان توانست با گروه های مختلف فکری ائتلاف کند و این اتلاف به مبارزه برای تصحیح حقوق نابرابر و اصلاح قوانین حاضر برآمدند اما جنبش سبز هنوز نتوانسته در خود اتلافی صورت دهد و  خارج از باورها و ایدئولوژی ها بتواند روی یک محور در فعالیت های خود متمرکز شود”.

 

مسلمان خوب، مسلمان سکولار است

پنل اول با چند پرسش و پاسخ پایان می گیرد. “سنت های استبدادی و آزادی های مدنی” عنوان پنل دوم است که قرار است توسط داریوش همایون و دکتر آرش نراقی مورد بررسی قرار بگیرد.

این پنل به انگلیسی برگزار می شود و احمد کریمی حکاک از عدم حضور داریوش همایون به دلیل مشکل ویزا خبر میدهد. منصور فرهنگ و احمد کریمی حکاک پشت میز می نشینند و به اتفاق دکتر آرش نراقی پنل را برگزار می کنند.

به اعتقاد دکتر آرش نراقی یک مسلمان خوب،  یک مسلمان سکولار است که شرط اولش احترام به دیگران و رعایت عدل است. نمی شود انسان هم مذهبی باشد و هم بی عدالتی کند.

او می گوید مشکل اصلی دیکتاتوری های ولایتی یا پدرسالار این است که امنیت و معیشت انسان ها در دست دیکتاتور است و آیت الله خمینی با ارائه دکترین ولایت مطلقه فقیه در ایران، ولایت فقه را تحت الشعاع قرار داد.

این کارشناس مسائل دینی سپس زنان را محرکه حرکت های سیاسی می داند؛ براساس پیش بینی او آینده جنبش های مدنی در ایران متعلق به جنبش زنان است.

 

مادران عزادار در کنفرانس

پس از این پنل، ناهار را در حالی میخوریم که ذهن من کاملا متوجه سخنرانی ام است. ساعتی دیگر باید سخنرانی کنم و هنوز نمیدانم چه میخواهم بگویم. پیش از این قرار بود در پنل اول باشم و متن سخنرانی ام درباره فرهنگ و اخلاق حقوق بشر از دو هفته پیش آماده بود اما به دلیل عدم حضور برخی مهمانان، برخی جابجایی ها در پنل ها صورت گرفته و من در پنل سوم که درباره زنان است حضور دارم. از صبح تصمیم داشتم روی تاثیر جنبش زنان بر جنبش سبز سخن بگویم و راهنمایی هایی نیز از نوشابه امیری گرفته بودم اما هنگامی که آسیه امینی سخنرانی کرد کاملا دستم خالی شد چون دقیقا سخنرانی اش بر همین مبنا بود.

ساعت دو به جایگاه می رویم. هاله اسفندیاری، پژوهشگر موسسه وودرو ویلسون پنل را اداره میکند. با دیدن او به سالها پیش برمیگردم و روزهای زندان را مرور میکنم.

مهناز افخمی، موسس و رئیس سازمان بین المللی مشارکت یادگیری زنان به انگلیسی سخن می گوید و به مرور روند مطرح شدن و روند خواسته ها و دستاوردهای زنان می پردازد و آگاهی از گذشته ای را که بسیار وارونه و غیر واقعی جلوه داده شده،برای ساختن آینده بسیار با اهمیت می شمارد.

نوبت من می شود و تصمیم می گیرم از مادران عزادار که اکنون به مادران پارک لاله تغییر نام داده اند بگویم. از مادرانی که یک سال و نیمه گذشته همواره درددل هایشان را شنیده ام و گاهی اجازه انتشار این دردها را یافته ام و دردهای بسیاری دیگر را نه.

می گویم که مادران عزادار از بطن جنبش زنان برامد و توسط چند تن از فعالان جنبش زنان استارت آن زده شد؛سپس مادران کشته شدگان و اعدام شدگان دهه شصت و سالهای گذشته را از سر مزار فرزندانشان در خاوران و سایر قبرستان ها به بطن جامعه کشاند. آنها در کنار مادران کشته شدگان سال گذشته و مادران زندانیان سیاسی 31 سال گذشته لباس سیاه پوشیدند و با حضورشان در پارک ها و در سکوت، دردی 31 ساله را فریاد زدند.

ادامه میدهم که هنوز سخن گفتن و نوشتن از اعدام شدگان دهه شصت در ایران تابو است اما مادران عزادار این تابو را شکستند و در شرایطی که همه روزنه های اطلاع رسانی در کشور مسدود شده این مادران بزرگترین تاثیر را در روند اطلاع رسانی گذاشتند و تاثیرحضور آنها با لباس سیاه در پارک ها و سکوتشان از صدها مقاله ما بیشتر بوده است.

به برخوردهای قهریه حکومت با این مادران اشاره میکنم و می گویم این مادران که فرزندانشان را از دست داده اند خواهان معرفی و محاکمه قاتلان آنان هستند اما در عین حال با اعدام مبارزه میکنند و این بزرگترین دستاوردی است که این سالها داشته ایم.

فارسی سخن می گویم اما چند باری تپق می زنم،چون متن آماده ای نداشتم و فی البداهه صحبت میکردم. می گویم که 31  سال  از حقوق زندانیان سیاسی گفته شده اما کسی از  حق مادران، زنان و خواهران زندانیان سیاسی یا کشته شدگان سخن نگفته و….

بعد از من سهیلا وحدتی، فعال جنبش زنان به ارزیابی فمینیسم در ایران می پردازد.

او می گوید: فمینیست های ایرانی بشدت در تلاش بوده و هستند که با ترجمه مقاله ها و کتابهای فمینیستی از انگلیسی و زبان های دیگر نظرات فمینیستی را شناسانده و بر مبنای آن به اظهار نظر درباره جامعه ایران و وضعیت زنان بپردازند. طبیعی است که مطالب ترجمه شده همه زمینه های بحث حرکت زنان در غرب را در بر نمی گیرد و با همه تلاشی که انجام می گیرد، ترجمه هایی تکه پاره از متن گسترده بحث های فمینیستی در غرب، گاه حتی تصویر نادرستی از جریان واقعی فمینیسم و مبارزات زنان در غرب بدست می دهد،^  اما حتی اگر فرض کنیم همه مطالب فمینیستی که در غرب وجود دارد به فارسی ترجمه شود، باز هم اندوخته نظری لازم برای نظریه پردازی درباره جنبش زنان در ایران فراهم نمی شود. تاریخ ایران با تاریخ غرب تفاوت دارد، فرهنگ و رسوم و ذهنیت مردم ایران با فرهنگ و رسوم و ذهنیت غربی تفاوت دارد. حتی خواسته های زنان ایرانی با خواسته های زنان غربی متفاوت است. بطور نمونه، عمده ترین مشکلات زنان ایرانی مانند مساله چند همسری و ناموس و غیرت و ناموس کشی در غرب وجود نداشته و فمینیسم غربی در این زمینه هیچ بحث و نظری ندارد. جنبش زنان ایران نیاز به گفتمان های فمینیستی در چارچوب جامعه ایران دارد، نظریه های فمینیستی که برخاسته از شرایط اجتماعی و فرهنگی همین کشور باشد.به بیان دیگر، فمینیسم بومی می تواند با پژوهش ها و بحث های نظری و گفتمان ها شکل بگیرد و ابزار نقد و بررسی فمینیستی در بسیاری از زمینه ها را فراهم سازد.

او نیزکه به فارسی سخن می گوید سپس به دشواری های نظریه پردازی برون مرزی اشاره می کند: فمینیست های برون مرزی از تماس نزدیک و گفتگوی رودررو با فمینیست های درون مرزی محروم هستند مگر روزنه های کوچک و باارزشی مانند بنیاد مطالعات زنان که چنین فرصت هایی را فراهم می آورد. همچنین، به ندرت امکان انجام پژوهش های میدانی در ایران را به دست می آورند. دسترسی به کتابها و منابعی که در داخل کشور انتشار می یابد آسان نیست. نظرسنجی تقریبا وجود ندارد و با کمبود آمار قابل استفاده روبرو هستند. با توجه به همه این محدودیت ها، گاه حتی ارزیابی اینکه برداشت ما از شرایط ایران تا چه حد به واقعیت نزدیک است، دشوار به نظر می رسد. از این رو، بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی به جای ارزیابی شرایط کنونی و یا اظهارنظر درباره وضعیت آینده، به بحث و بررسی گذشته می پردازند.

فریده پورعبدالله دیگر سخنران پنل ما است. این فعال جنبش زنان می گوید که جنبش نوین زنان ایران توانسته است با تعریف نارضایتی، ساختن هویت جمعی، قابلیت ایجاد انگیزه برای مشارکت علیرغم هزینه هنگفت، توان بازسازی و جذب نیروهای جوان، تبلیغ روش های ضد خشونت فعالیت اجتماعی و فرهنگ سازی، اکنون به نیرویی تبدیل شود که بر دیگر جنبش های درون جامعه تاثیر گذار است و می تواند گروههای سیاسی را وادار کند که در مقابل گفتمان برابر خواهی اتخاذ موضع کنند.

بعد از سخنرانی ها، دکتر کریمی حکاک اشاره میکند که زمان نیست و تنها یک پرسش می تواند مطرح شود. خانمی می گوید که مردان به مسائل زنان توجه کافی نداشته و حتی زمانی که حجاب اجباری شد تنها زنان بودند که اعتراض کردند و مردان در بهترین حالت سکوت کردند و گفتند زمان آن نیست و…او سپس به بحث حجاب اشاره میکند و می پرسد چرا کسی اعتراضی به این قضیه نمیکند و…

می گویم بعد از انتخابات مردم رفتند و گفتند رای ما کو، بعد از کشتارها و بازداشت ها دیگر کسی دنبال رایش نبود و مسائل و مشکلات بزرگتری به وجود آمد از کشتارها و زندان ها و… این مصداق حال ماست؛ اینقدر دردهای بزرگتر داریم که اولویت ما حجاب نیست و برای من، با وجود  این همه درد، اصلا حجاب درد نیست. این بدین معنا نیست که نباید اعتراضی صورت گیرد بلکه منظورم این است که در شرایط فعلی اولویت نیست.

در پنل بعدی با ریاست مهناز افخمی، دکتر رضا افشاری و فاطمه کشاورز به حقوق زنان و مساله نسبیت فرهنگی می پردازند. پنل به انگلیسی برگزار می شود و برخی انتقاد می کنند که یا می بایست همزمان ترجمه می شد و یا دلیلی ندارد پنل ها انگلیسی باشد.

 

و گروگان سابق

جان لیمبرت، گروگان سابق امریکا و از چهره های شناخته شده در عرصه سیاست امریکا سخنران بعدی است. او یک ساعت سخن می گوید و همین زمان نیز به پرسش و پاسخش اختصاص دارد.

کسی می گوید چرا پنل های دیگر می گفتند زمان نیست و آقای لیمبرت اینقدر زمان دارد و اصلا چرا در هر کنفرانسی باید از ایشان دعوت شود.

صدایی به آرامی می گوید: “چون ایشان را به گروگان گرفته بودیم”.

و یادم می افتد که چند روز دیگر سالگرد گروگان گیری است و گوش می سپارم به سخنان لیمبرت که می گوید:” بدون دانستن واقعیت‌ها نمی‌توان درباره ایران نظر داد.”

 به اعتقاد آقای لیمبرت: “نباید از ایران چهره‌ای غیر واقعی ساخت، چه بزرگتر از آنی که هست و چه کوچک‌تر و نازل‌تر.  باید واقعیت را در نظر گرفت و از شر تصاویر مجازی در باره ایران رها شد”.

پنل های روز اول پایان می پذیرد و سر میز شام در کنار شهریار مندنی پور،  نویسنده، پرستو فروهر و آرش نراقی هستم. انتقاداتی نسبت به روزانلاین دارند و مطرح میکنند و من می گویم که پی گیری خواهم کرد.

کنسرت هاله غفاری پایان بخش روز اول همایش است. صدای زیبایی دارد و شعر “همه هستی من آیه تاریکی است” متعلق به فروغ فرخزاد را بر وزن “عمه بابایم کجاست” میخواند و مورد استقبال قرار می گیرد.

 

ذبح علوم انسانی

روز دوم شیرین عبادی از “ذبح اسلامی علوم انسانی” سخن می گوید: “متوسط سن اعتیاد به 15 سال رسیده و نشان از بحران‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی دارد. در این میان، گناه به گردن علوم انسانی انداخته شده. 31 سال بعد از انقلاب و 29 سال بعد از انقلاب فرهنگی، توسعه و پذیرش در حقوق، جامعه شناسی، مطالعات زنان و فلسفه موکول به اسلامی شدن این رشته‌ها شده است و دارند علوم انسانی را ذبح اسلامی می‌کنند.”

در بخش پرسش و پاسخ پشت میکروفون می روم و می گویم: “خانواده های کشته شدگان وقایع سال گذشته به شدت تحت فشار هستند، شکایت هایشان مسکوت مانده و نه تنها رسیدگی نمی شود بلکه آنها را تهدید میکنند که در صورت اطلاع رسانی، فرزندان دیگرشان نیز به سرنوشت فرزند کشته شده شان مبتلا خواهند شد و چگونه می توانید به این خانواده ها و پی گیری شکایت  آنها کمک کنید؟”

خانم عبادی پاسخ میدهد: “متاسفانه نمیتوان در دادگاه بین المللی اقدامی کرد چون ایران بدان نپیوسته تنها راه این است که از طریق شورای امنیت سازمان ملل اقدام کرد که آن نیز به دلیل اینکه کشور چین وتو میکند امکان پذیر نیست. تنها می توانیم پی گیری کنیم تا برای ناقضان حقوق بشر محدودیت ایجاد شود یعنی در صورت سفر به اروپا و امریکا بازداشت شوند و…”

در پنل های مختلف این روز علی اکبر موسوی خوئینی، نماینده مجلس ششم ضمن تشریح وضعیت زندانیان و وسعت وعمق نقضً حقوق بشر، برلزوم  هماهنگی میان فعالین ومدافعین حقوق بشر إیرانی تاکید میکند، احسان مقدسی پور حساب مردم را از حکومت جدا می کند و امید معماریان، از روزنامه نگاری احساسی سخن می گوید: “ما بعد از انتخابات با یک نوع روزنامه نگاری احساساتی مواجه هستیم که در آن دروغ و شایعه و اغراق زیاد بوده است.”

ایرج گرگین نیز در این روز می گوید:” رسانه های اپوزیسیون در داخل یا خارج از کشور موضوعات حقوق بشر را کامل تر پوشش می دهند اما آنها صرفا بر سوء استفاده ها تمرکز دارند. آنچه که غالبا یافت نمی شود گزارش های عمیق درباره موضوعات عام تر با هدف آشکار نمودن چالش های عمیق تر حقوق بشری در مقابل جامعه ایرانی است.”

اما نکته حاشیه ای مهم این روز خبری است که عبدالکریم لاهیجی میدهد: “حکم 9 سال زندان و 10 سال محرومیت از وکالت برای محمد سیف زاده، وکیل دادگستری.”

این خبر تاسف و تاثر همه را بر می انگیزد و بغض شیرین عبادی را می بینم و چشمان خیس اش را که سعی میکند برخود مسلط باشد.

 

هنر در کنفرانس

شهریار مندنی پور، نویسنده از سخنرانان روز سوم همایش است. او تحت عنوان “بال های مومی آزادی” می گوید: “ما  ایرانی­ها مدام  از خودمان و دنیا می­پرسیم چرا  چنین شد؟ جواب­هایی  اگر باشند و  علمی هم که باشند، بسیاری از ما منتظرشان  نمی­شویم.  چون دوست نداریم در  آن­ها   انتقادی  دربارة  خودمان  هم بشنویم. پس،  همراه با لعن و نفرین به دیکتاتورهایمان، پدر و مادرمان را محکوم می­کنیم،  که  مسبب شما بودید.  یعنی همان  تهمتی که  آن­ها هم  به  پدر و مادرشان   زده­اند   و به  جد و آبادمان هم  رسیده.”[متن کامل این سخنرانی در ستون مقالات آمده است]

پرستو فروهر، فرزند داریوش و پروانه فروهر نیز در این روز سخنرانی میکند. او می گوید که هنر می تواند فضایی بگشاید برای تعمیق گفتمان و درک آزادی های حقوق بشر.

خانم فروهر می افزاید: “من بسیار خوشحال هستم که مبحث هنر در این کنفرانس امکان طرح پیدا کرد. این کار جدیدی است و تاکنون اگر در چارچوب چنین کنفرانس هایی به تولیدات فرهنگی پرداخته می شد، اغلب یه حوزه ادبیات و گاهی هم عکاسی مستند و فیلم محدود می شد و من خوشحال ام که در این کنفرانس سهم کوچکی هم به هنرهای تجسمی داده شده و امیدوارم سرآغازی باشد برای نگاه کنجکاوانه به کسانی که دغدغه حقوق بشر در ایران دارند.”

به گفته پرستو فروهر حوزه هنرهای تجسمی در سالهای اخیر در رابطه ای تنگاتنگ با مسائل اجتماعی و سیاسی قرار گرفته و از رشد کیفی و کمی بالایی برخوردار بوده است.

وی سپس به نمونه هایی از این موارد اشاره کرد.

در بخش پایانی این همایش تریبون آزاد برگزار می شود و حاضران به بیان نقطه نظرات خود می پردازند. در ابتدای تریبون آزاد منصور فرهنگ با تاکید بر فرهنگ سازی در زمینه حقوق بشر پیشنهاد میدهد که یک سازمان حقوق بشری در سطح عفو بین الملل اما به عنوان سازمانی ایرانی تاسیس شود.

این پیشنهاد چالش ها و بحث های زیادی را ایجاد میکند و هم حاضران و هم شیرین عبادی، هادی قائمی و عبدالکریم لاهیجی به بیان نکته نظرات خود می پردازند.

من نیز می گویم که نیروهای علاقه مند بسیاری از ایران خارج شده اند و به کار حقوق بشری در سطح رسانه ها می پردازند اما آموزش ندیده اند و به مبانی این کار آشنا نیستند و کاش بشود از طریق مجازی یا شیوه های دیگر آنها را آموزش داد.