بزرگ ترین اشتباهات رهبر

نویسنده

» مصاحبه العربیه با ابراهیم نبوی

ابراهیم نبوی در مصاحبه ای که شبکه العربیه  با وی انجام داد تاکید کرد، جایگاهی که برای رهبر ایران مد نظر قرار گرفته خود “دیکتاتور ساز” است. او بزرگترین اشتباه آیت الله خامنه ای را حمایت از احمدی نژاد دانست. از تندورهایی در دوران اصلاحات سخن گفت که باعث شد آیت الله خامنه ای برای برخورد با اصلاح طلبا ن “شمشیر را از رو ببندد.”


طنزنویس سرشناس ایرانی در این مصاحبه گفته  کارنامه خاتمی در دوره ریاست جمهوری درخشان است و نظر داده که پذیرفتن خواست های اصلاح طلبان یا انقلاب اجتناب ناپذیر دو گزینه پیش روی رهبر ایران است، به گفته وی “ انقلاب ها را انقلابیون خلق نمی کنند، دیکتاتورها خلق می کنند.”


در اولین بخش این مصاحبه خبرنگار العربیه از ابراهیم نبوی پرسید این که آیت الله را خامنه ای را معتدل ترین فرد خوانده ماجرایش چیست. نبوی  توضیح داد: دو عامل در این موضوع نقش داشت. عامل اول را با نام صندلی تعریف کردم، ولایت فقیه بخشی از این صندلی است، موقعیتی است که در بازتعریف رهبری در قانون اساسی انجام گرفت و باعث شد آن صندلی معجزه گر بشود، حتی یک هنرمند را هم وقتی روی آن می نشانی دیکتاتور می شود، البته دیکتاتوری هنرمندان و فیلسوفان سابقه دارد.


عامل دوم تندروی هایی بود که ما در اولین شرایط آزادی- در دوره ریاست جمهوری محمد خاتمی- انجام دادیم که باعثشد خامنه ای که تا سال 78 کمتر تند می رفت رفتارهایی بیاموزد.


اشتباهات خامنه ای

خبرنگار پرسید اشتباهات آقای خامنه ای کدام هاست؟  جواب این بود که خامنه ای  اشتباهات بزرگی از دوره دوم آیت الله هاشمی آغاز کرد، شاید از اون دوران بشود گذشت، ولی به دلیل این که وی  مثل اکثر رهبران خاورمیانه ای پارانویای مزمن دارد، بعد از پنج سال هاشمی را محدود کرد. همین کار را با خاتمی کرد و این کار را با صدور فرامین فراقانونی انجام داد. ولی باز هم از نظر من اشتباه بزرگ ایشان در حمایت از آقای احمدی نژاد بود.

 
در حقیقت آقای احمدی نژاد در دور اول ریاست جمهوری دل آقای خامنه ای را به دست آورد و دائما او را تکریم و تعظیم می کرد. اما در دور دوم، آقای خامنه ای در حالی تقلب سال 88 را کرد که می دانست که این تقلب تعیین کننده است و طبعا آشکار خواهد شد. ایشان همانطور چهار ساعت بعد از پیام تبریک به احمدی نژاد در تاریخ 23 خرداد 88 گفتم، تمام پولش را روی اسب بازنده شرط بست. فقط به این خاطر که به موسوی و کروبی اعتماد نداشت.


احمدی نژاد گفته است که آیت الله خامنه ای او را گذاشت به عنوان رئیس جمهور تا موسوی روی کار نیاید. من این را بعید نمی دانم. خامنه ای اشتباه بزرگش را از همین جا شروع کرد. ابتدا سعی کرد احمدی نژاد را که به عنوان “رئیس جمهور خودم” به زور وزارت کشور و اعلام رای بدون شمارش که اشتباهاتش از آمارهای درست بیشتر بود جا بیاندازد. بعد هم از همه اشتباهات احمدی نژاد حمایت کرد. اتفاقا احمدی نژاد به اتکای همین حمایت ها تبدیل به یک موجود فاسد و کاملا بیمار شد که حداقل دولتش مثل روز اول دولت پاکدستی نیست.

در بخش دیگری از این مصاحبه خبرنگار گفت بعد از جنبش سبز مقالات شما که پر از امید و روحیه بود سیری مایوسانه گرفت نبوی توضیج داد. اول اینکه من این سلسله مقالات را برای روحیه دادن به مردم ننوشتم، اصولا یکی از وظایف منتقد حوزه سیاست و اجتماع انتقاد از روحیات مردم است. من در حقیقت توهم زدایی کردم. یعنی برای جامعه ای که این خصوصیات را پشب خصوصیات انقلابی پنهان می کرد، توضیح دادم که مبنای گریز ما از انتخابات میل ما به ویرانگری و انقلاب است. به خودمان دروغ نگوئیم.


از اینها گذشته جنبش سبز براساس همین حرف ها بنیاد شد. جامعه ایران دائما ادعاهای انقلابی می کند، اما تا وقتی به قول شما جوگیر نشود و داغ نکند درگیر نمی شود. البته به نظر من جنبش سبز خصلت جنبش های سیاسی را داشت که حقوقی را می خواهند، مثل حق آزاد بیان، یا حق آزادی زنان، یا حقوق فردی یا بسیاری حقوق دیگر. این خصلت یک جنبش است، جنبش سبز هم همین بود. “رای من کو؟” یک شعار و خواست حقوقی است. و همین باعث می شود که من فکر کنم جنبش ایران سالها از جنبش مصر و سوریه و تونس و لیبی جلوتر است. ما در سی سال حداقل 27 انتخابات، ظاهری یا غیرظاهری برگزار کردیم. این خودش یک نشانه است.

 
به نظرم جنبش سبز بر این اساس پیش رفت، و تا آنجا که مسالمت آمیز بود پیش رفت و از نظر من در جای خوبی متوقف شده. حکومت در مورد برخورد با جنبش سبز بازی را باخت. آنها مردم را در خانه نشاندند. این مردم طرف حکومت نرفتند. ممکن است برخی از مردم سرخورده شوند، از همانها که گفتم، اما عموم مردم که در سه حضور خیابانی به خیابان آمدند، نشان دادند که جنبش سبز زنده است. حکومت وقتی می تواند اعلام کند جنبش سبز مرده است که مردم با حکومت همراه شده باشند و پذیرفته باشند رای شان دزدی نشده. چرا باید بپذیرند؟ وقتی خود احمدی نژاد می گوئید آقا از ترس میرحسین موسوی از من حمایت کرد. وقتی وزیر اطلاعات به احمدی نژاد کنایه تقلب می زند و می گوید “وزیر کشورتون خبر دارد چطور انتخاب شدید”. وقتی صریحا و رسما همه ائمه جمعه اعلام می کنند که اگر رهبر نبود احمدی نژاد هیچ رای نمی آورد، یعنی همه آنها به تقلب اعتراف کرده اند.

مردم روز به روز از حکومت نومید تر می شوند. ایمان پیدا می کنند تقلب شده، حکومت خودش اعلام می کند دولت احمدی نژاد رمال و جادوگر و دروغگو و ماجراجو ست و اقتصاد ایران را نابود کرده و جزو فاسد ترین حکومت های جهان است.

 

خطرات تهدید کننده رهبر

یک سئوال دیگر خبرنگار درباره خطراتی بود که رهبر جمهوری اسلامی را تهدید می کند نبوی اظهار عقیده کرد 
چند خطر مهم است، اول اینکه حکومت دچار چند پارگی است و این ادامه خواهد داشت. تا دو سال قبل کسی به خامنه ای بی احترامی نمی کرد، یا می ترسید این کار را بکند، حالا در خیابان مردم شعار مرگ بر خامنه ای هم داده اند. دومین نکته این که حکومت نیاز به دریافت مشروعیت از اصلاح طلبان دارد. اگر نداشت این همه نظرش را تغییر نمی داد و این همه راههای دعوت از اصلاح طلبان از سوی مجلس و شورای نگهبان پیشنهاد نمی شد. از طرف دیگر بحران اقتصادی و اجتماعی به شکلی ویرانگر و خرد کننده وجود دارد، هر روز خبر یک اتفاق وحشتناک مثل تجاوز خیابانی یا دسته جمعی یا کشتن آدمها در خیابان را می شنویم. قیمت تاکسی میدان ولی عصر تا هفت تیر پانصد تومان است.

قیمت ها به شکل ویرانگری بالا رفته است. دولت مخالف رهبری و رهبری مخالف دولت و این دو مخالف سبزها هستند. این وضع در هنگام وقوع یک عمل سیاسی مثل انتخابات خودش را نشان می دهد. بخصوص اینکه در انتخابات مردم می توانند به خیابان بروند. من از وقوع یک انقلاب می ترسم و متاسفانه مهم ترین پیش بینی که دارم این است که آقای خامنه ای با شرایط اصلاح طلبان موافقت نخواهد کرد و اصلاح طلبان انتخابات را تحریم می کنند.

در پایان این مصاحبه العربیه از طنزنویس سرشناس ایرانی پرسید آیا نسخه ای برای مسائل ایران دارد وی پاسخ داد
نسخه همان چیزی است که هر روز دارم می نویسم. ما از قبل از جنگ های ایران و روس در بن بست سرنوشت ایران گیر کرده بودیم. ما از آن دوره دچار دو انقطاع شدیم، قطع رابطه با جهان، به دلیل نداشتن راه دریایی و از میان رفتن جاده ابریشم، و در نتیجه دور افتادن ما از جهان. این موضوع باعث شد تا ما همواره در هر مرحله ای با این سوال مواجه شویم “ چرا غرب پیش رفت و ایران عقب ماند” یک بار دلیل اش را نداشتن قانون بدانیم، یک بار دلیل اش را در نداشتن روحیه تجدد بدانیم، یک بار دلیل اش را درحجاب سر کردن زنان بدانیم، یک بار دلیل اش را در عدم بازگشت به دین پاک بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول مصدق در فاصله از مردم بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول فرح در بی فرهنگی و بی هنری بدانیم، یک بار دلیل اش را بقول مخالفان پهلوی در سلطنت بدانیم. یک بار دلیل اش را در جمهوری اسلامی بدانیم. همه اینها را تجربه کردیم و دائم داریم هی آزمایش می کنیم، هی انقلاب می کنیم و قانون اساسی و حکومت عوض می کنیم بلکه مشکل حل شود و نمی شود. 

در دوره خاتمی ما با مفاهیمی مثل آزادی و دموکراسی در ابعاد وسیع آشنا شدیم و این آشنایی بعدا در جنبش سبز خودش را نشان داد. این جنبش یک زندگی است، نیاز به نوع دیگری زندگی کردن. و تاکید موسوی نیز بر همین است.

از نظر من جنبش سبز ماهیتا یک جنبش اجتماعی است، همانطور که جنبش اصلاحات یک جنبش اجتماعی است. در این میان نیروهایی که تمایلات رادیکال دارند، هر از گاه پیدا می شوند و سعی می کنند خواسته های شان را به جنبش مسالمت آمیز تحمیل کنند. جنبش سبز از میان رفتنی نیست. نه می شود ایران را به شرایط کره شمالی و کوبا برگرداند و نه می توان 30 شبکه تلویزیونی و 26 میلیون کاربر اینترنتی را از میان برد.

آیت الله خامنه ای میان دو سرنوشت می تواند انتخاب کند، یا با خواسته های اصلاح طلبان کنار بیاید و با آنها توافق کند، یا مثل شاه خودش را برای انقلابی اجتناب ناپذیر آماده کند.