یکم- طرح مسأله : سلطان علی خامنه ای طی ماه های گذشته درگیر دو جریان متفاوت بوده است. اولی را خود “ فتنه ” نامیده و به تبع او کل زمامداران نظام و رسانه هایشان آن را به همین نام نقد و طرد کرده و می کنند. دومین جریان، “ جریان انحرافی ” قلمداد شده و می شود.او که از ابتدأ بر روشنگری و “بصیرت” تأکید داشت، خود نیز کوشیده است که پیرامون این دو جریان روشنگری کرده و مردم و زمامداران نظام را صاحب بصیرت نماید. تفاوت این دو جریان از نظر او در چیست؟ به تعبیر دیگر، او می کوشد تا چه سرشتی برای این دو جریان برسازد؟
دوم- جریان فتنه :سلطان علی خامنه ای از ابتدأ حرکت اعتراضی سبز را “فتنه” ی دست ساز دشمن قلمداد کرد.جریانی که باید سرکوب می شد و شد. در خرداد سال جاری دوباره به موضوع جریان فتنه بازگشت و بر سرشت دشمن ساز آن انگشت نهاد[1]. اما برساختن سرشت برای حرکت سبز یا فتنه، پایان ناپذیر است.برای این که تمامی بخش های نظام باید بدانند که چه نوع مواجهه ای با نمادها و چهره های شاخص و اعضای این حرکت داشته باشند. به همین دلیل در 13تیر90 دوباره بر سرشت “ضد انقلابی” و “براندازانه” ی حرکت سبز/فتنه ی سال 1388 تأکید کرد و گفت:
“یک وقت هست که یک جریانی در مقابل انقلاب میآید قد علم می کند به قصد کوبیدن انقلاب، خب، وظیفهی هر کسی است که دفاع کند. انقلاب از خودش دفاع می کند، مثل هر موجود زندهی دیگری. انقلابی که نتواند در دوران فتنه ، در دوران ایجاد کودتاهای گوناگون ـ سیاسی و نظامی و امثال اینها ـ از خودش دفاع کند، زنده نیست. این انقلاب زنده است؛ لذا از خودش دفاع می کند، غالب هم می شود، پیروز هم می شود، برو برگرد هم ندارد؛ کما این که در سال 88 دیدید این کار اتفاق افتاد . یک وقت این است قضیه، یک وقت نه، قضیه، قضیهی ایستادگی در مقابل یک حرکت براندازانه و این چنین نیست؛ اختلاف نظر، اختلاف سلیقه، اختلاف عقیده احیاناً است”[2].
سلطان می بیند که افرادی چون هاشمی رفسنجانی و سید محمد خاتمی سخنان او در 14خرداد 90 را بد معنا/تفسیر کرده و در آن راه نجاتی جست و جو می کنند. به همین دلیل مجدداً تکلیف حرکت سبز را روشن کرده و آن را شکست خورده و نظام را پیروز اعلام می کند.فتنه ای که او بر می سازد، حرکتی ضد انقلابی، براندازانه و دشمن ساز است که باید سرکوب شود.
سوم- جریان انحرافی : هیچ کس مانند احمدی نژاد از تعریف/تمجید/حمایت سلطان علی خامنه ای برخوردار نبوده است. اما این فرزند ناخلف در چند مورد در برابر تصمیم های رهبر ایستاده و این تلقی را ایجاد کرده که با یارانش پروژه ی مستقلی را دنبال می کند. از اینجا بود که حمله ی بی رحمانه به آنها تحت عنوان “ جریان انحرافی ” آغاز شد.
سلطان در 13 تیر 90 خطاب به فرماندهان سپاه پاسداران گفت که امام حسین جان خود را بر سر مبارزه ی با “انحراف بزرگ”، “انحرافی فوق العاده خطرناک” و “انحراف عظیم” گذاشت و به شهادت رسید. در مبارزه ی با انحراف نباید به نصایح خواص بی بصیرت عنایت کرد، بلکه می بایست قاطعانه ایستاد و “تحول عظیم” را ایجاد کرد:
“ایستادگی در مقابل یک انحراف بزرگ با قصد مجاهدت با جان…بیانات امام[حسین] را که انسان نگاه می کند، میبیند حضرت عازم و جازم بوده است برای این که این کار را به پایان ببرد. این که در مقابلهی با حرکت انحرافی فوقالعاده خطرناک آن روز ، امام حسین میایستد، این می شود یک درس…این حادثهای که می توانست جلوی آن انحراف عظیم را بگیرد، باید به همان عظمت آن انحراف در ذهن جامعه و تاریخ، شوک ایجاد می کرد و کرد…صبرِ سختتر این است که دیگران، افراد صاحب نفوذ، افراد آگاه، افراد محترم هی بگویند آقا نکنید، این کار غلط است، این کار خطرناک است.هی ایجاد تردید کنند…آن که در مقابل این اظهارات، در واقع وسوسهها، تردیدافکنیها، راه شرعی درستکردنها بایستد و دلش نلرزد و قدم در این راه بگذارد، او همان کسی است که می تواند این تحول عظیم را به وجود بیاورد”[3].
سلطان در سخنرانی 3 اردیبهشت 90 نیز گوشزد کرده بود که خودش همان کسی است که چون امام حسین “محکم ایستاده” و نمی گذارد “این حرکت عظیم” به انحراف کشیده شود:
“رهبری هم که بندهی حقیر هستم… ما در مواضع صحیحِ خودمان محکم ایستادهایم. تا من زنده هستم، تا من مسئولیت دارم، به حول و قوهی الهی نخواهم گذاشت این حرکت عظیم ملت به سوی آرمانها ذرهای منحرف شود”[4].
اما، آیا از نظر سلطان، “انحراف بزرگ/عظیم/خطرناک” همان محمود احمدی نژاد و یارانش هستند؟ آنچه او در سخنرانی 13 تیر 90 خطاب به فرماندهان سپاه گفت، حاکی از چیز دیگری است. او سخنان یاران احمدی نژاد را “حرف غلط” خواند که باید درباره ی آنها روشنگری و تبیین صورت گیرد:
“اگر یک کسی یک حرف غلطی زد، آیا کسی باید به او جواب بدهد یا نه؟ خب، بله معلوم است. جواب دادن به حرف غلط، شیوهی خودش را دارد، راه خودش را دارد، کار خاص خودش است. یک وقت هست که حالا که کسی یک حرف غلطی زد، ما بیائیم مثلاً صدجا این حرف غلط را تابلو کنیم، شعار کنیم که آقا، فلانی این حرف غلط را زد، تا همه بدانند. این است که اشتباه است، خطاست. من با حرکت روشنگرانه از سوی هر کسی، از سوی هر نهادی، هیچ مخالفتی ندارم، بلکه علاقهمندم و معتقدم به مسئلهی تبیین. یعنی اصلاً جزو راهبردهای اساسی کار ما از اول، مسئلهی تبیین بوده است. تبیین لازم است “[5].
بدین ترتیب، احمدی نژاد جزو مجموعه ی درون رژیم(نظام سلطانی فقیه سالار) است که یارانش حرف های غلط زده اند. اما نباید آن حرف های غلط را بزرگ کرد و به آگاهی همه رساند. باید روشنگری کرد و بصیرت داد:
“اما این معنایش این نیست که ما به اختلافات درونی، هی دامن بزنیم. مراقب باشید. این را همه باید مراقب باشند؛ بخصوص سپاه. سپاه مراقب باشد. در جریانهای سیاسی، در جریانهای گوناگون فکری و سلیقهای مطلقاً مشتعل کردن فضا مناسب نیست”[6].
دامن زدن به اختلاف های جناح های درون نظام سلطان را نگران کرده است. او به پیامدهای خطرناک اوج گرفتن اختلافات می اندیشد. یکی از پیامدهای این “نقطه ضعف” آن است که برای مخالفان “فرصت” ایجاد می کند. افزایش این “نقطه ی ضعف” می تواند به تحقق “آرزوهای” مخالفان بینجامد. می گوید:
“الان همین اوضاعی را که توی کشور هست، میبینید که متأسفانه این علیه آن، آن علیه این؛ و دستگاههای خارجی چه خوشحالیای می کنند؛ تحلیل می گذارند رویش: بله، بینشان اختلاف افتاد، نابود شدند، از بین رفتند.آرزوهای خودشان را هی مرتباً تکرار می کنند. خب، پیداست که این مسئله نقطهی ضعف ماست. نباید بگذاریم این نقطه ضعف ادامه پیدا کند یا افزایش پیدا کند”[7].
به این ترتیب، آن بخش از سخنان سلطان در 14 خرداد 90 که هاشمی و خاتمی آن را حلال مسائل و رافع مشکلات قلمداد کردند، ناظر به احمدی نژاد بود، نه سبزها و اصلاح طلبان. او گفته بود:
“اگر به نام انقلابیگری، به نام عدالتخواهی، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانی که از لحاظ فکری با ما مخالفند، اما می دانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند، اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شدهایم…اگر کسی است که نمی خواهد براندازی کند، نمی خواهد خیانت کند، نمی خواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقهی سیاسی ما، با مذاق سیاسی ما مخالف است، ما نمی توانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ بداریم… مبادا خیال کنید تقوا این است که انسان مخالف خودش را زیر پا له کند” [8].
چهارم- بصیرت افزایی نسبت به جریان انحرافی : طی سه ماه اخیر هجوم بی سابقه ای به احمدی نژاد و یاران اصلی اش وارد آمد. تعدادی از مدیران اش و گروه دیگری که از همفکرانشان به شمار رفت، به وسیله ی سپاه پاسداران بازداشت گردیدند. هر کاری از او و تیم اش زیر سوال رفت، آمارهایشان دروغ قلمداد شد، فعالیت های اقتصادی شان فساد به شمار رفت، دولت اش، دولت جن گیران و فراماسونری معرفی شد، ارتباطات خارجی شان مشکوک قلمداد شد، بقایی را همجنس گرا(به تعبیر خودشان: همجنس باز/لواط کار) معرفی کردند، و غیره و غیره. رحیمی و مشایی و بقایی نه تنها از رسانه ها کناره گرفتند، بلکه از حوزه ی عمومی هم پنهان شدند. دیگر از سخنرانی های احمدی نژاد در شهرهای مختلف و هیاهوی بسیار پیرامون آنها خبری نیست. تنها سخنرانی عمومی او در حرم آیت الله خمینی با شعار های تند علیه خود و یارانش پایان یافت. سخنرانی دیگرش در مجلس شورای اسلامی با دو دو کردن نمایندگان خراب شد.در 15 تیر 90 سد کارون چهار را افتتاح کرد، اما دیگر امکان سخنرانی عمومی ندارد.به وزیرانش رأی نمی دهند. معاون برای وزارت خارجه تعیین می کند، وزیر را استیضاح می کنند تا معاون تعیین شده از سوی احمدی نژاد را بر دارد. احمدی نژاد و یارانش برای تسخیر مجلس آینده خیز برداشته بودند، اما اینک اصول گرایان وی را به کلی از نظر دهی پیرامون لیست انتخاباتی جبهه ی خود و اختصاص سهمی به همفکران و طرفداران او حذف کرده اند[9].این احمدی نژاد، احمدی نژاد پیش از آغاز سال جدید نیست. فروغ شمع اش را گرفته اند.
اگر چه پس از پائین کشیدن فتیله ی احمدی نژاد و یارانش، سلطان فرمان داده که رقیب را زیر پا له نکنید، اما فعالیت ها علیه احمدی نژاد همچنان بی امان ادامه داشته و معلوم نیست که آیا مصداق “ روشنگری و تبیین ” مد نظر سلطان است یا نه؟ همه در این راه فعالند. قالیباف- که خود را جانشین طبیعی احمدی نژاد می بیند- نه تنها در سایت های مختلفش، که اینک در روزنامه هایش هم علیه او به پا خاسته است. در همشهری ماه نوشته اند که مشایی چهار تن را در شمال کشور به قتل رسانده است[10]. بدین ترتیب، مهمترین و موثرترین یار احمدی نژاد- مشایی- قاتل است، یار دیگرش- بقایی- همجنس گراست و یار دیگرش- رحیمی معاون اول- دزد و فاسد و جن گیر و احضارکننده ی ارواح. همشهری ماه همچنین مصاحبه ای با امیر محبیان ترتیب داده و او پس از “ روشنگری و تبیین ” بسیار پیرامون احمدی نژاد، در پایان گفته است، احمدی نژاد:“اگر به سطحی[فراتر از قوه ی مجریه] برود که تحلیل عینی از جامعه نداشته باشد وبا توهم تحلیل کند خطرناک است… سیستم برای حفظ خود او را کنار می گذارد “[11].
محمد رضا باهنر از چهرهای شاخص اصول گرا نیز در مصاحبه ی با نشریه ی “شما”- متعلق به حزب موتلفه - در 11 تیر 90 گفته است:
“برای مجلس مسأله ی گروه انحرافی خیلی مهم و حساس هست و احساس می کند حتماً باید دقت و مراقبت کند که گروه انحرافی حوزه ی نفوذش را گسترش ندهد و ظرف مدت کوتاه آینده باید این حوزه جمع شود و نظام و مملکت نمی تواند دائماً مواظبت کند که این گروه انحرافی کجا رفت و چه شد…من هنوز به شدت علاقمند به آقای رئیس جمهور هستم و از ایشان می خواهم، آرزو و دعا می کنم که ایشان زودتر تکلیف گروه انحرافی را روشن کند و این مسأله در مملکت باقی نماند …تکلیف دولت و جریانی که در خودشان دارند و ان شاء الله زودتر روشن شود”[12].
احمدی نژاد که هر لحظه باید در انتظار بازداشت مشایی/بقایی/رحیمی باشد؛ متقابلاً به تهدید اصول گرایان پرداخت و در مصاحبه ی 8 تیر 90 گفت:
“مجموعه تحرکاتی که علیه دولت انجام می شود، موضوعی کاملا سیاسی و با هدف اعمال فشار به دولت است و اگرچه موضع دولت همچنان سکوت است اما بالاخره اگر بخواهند به بهانه های گوناگون همکارانم را در کابینه متهم کنند، در این صورت دیگر وظیفه ی قانونی، اخلاقی و ملی خود می دانم که در مقابل آن ایستادگی کرده و از همکاران خود دفاع کنم. کابینه، خط قرمزی است که اگر بخواهند به آن دست اندازی کنند در مقابل آن به وظایف قانونی خود عمل خواهم کرد، ضمن این که معتقدم تکرار اتهامپراکنیها حتما به کشور آسیب خواهد زد و امیدوارم به خاطر مطامع سیاسی به این دست رفتارهای خود ادامه ندهند. دولت تا به امروز در مقابل همه هجمهها و اتهامات سکوت کرده است و از این به بعد هم بنا بر سکوت دارد اما اگر به این نتیجه برسد که کشور در خطر آسیب جدی قرار دارد موظف هستم مسائل را با مردم در جریان بگذارم و به وظایف قانونی خودم عمل کنم که امیدوارم کار به آنجاها نرسد.البته در برخی از این دستگیریها اشکالاتی وجود داشت که این موارد را به رییس قوه قضاییه اعلام کردهام”[13].
بازداشت مدیران و همفکران احمدی نژاد توسط سپاه پاسداران صورت گرفته است. احمدی نژاد سه روز پس از این مصاحبه، در 11 تیر 90، اولین افشاگری را با حمله به سپاه پاسداران به عنوان قاچاق چی آغاز کرد. او گفت که قاچاق کالا اولاً:به تولید داخلی ضربه می زند. ثانیاً: درآمدهای دولت را کاهش می دهد. این یعنی برداشت غیر قانونی از بیت المال. ثالثاً:موجب کاهش کنترل دولت و مردم بر ورود کالاها می شود. در نتیجه کاهاهای فاقد استاندارد وارد کشور خواهد شد. رابعاً:موجب افزایش شکاف طبقاتی می شود. خامساً: قانون گریزی را رسمیت می بخشد. سادساً: از طریق وارد کردن مال حرام به جامعه، آسیب های اخلاقی را گسترش می دهد. سپس افزود که انگیزه های شخصی علت اصلی این امر است:” انسان های حریص، خودخواه و بی اخلاق می خواهند به هر قیمتی و از هر راهی کسب ثروت کنند حتی اگر آن مال حرام باشد “.این افراد به “شبکه ی صاحبان قدرت و نفوذ” متصل هستند.پس از ذکر این مقدمات، به سراغ “اسکله های خارج از قوانین” سپاه پاسداران رفت و گفت:
“هیچ کس و حتی دستگاههای دولتی نباید در مبارزه ی با قاچاق کالا و ارز مصونیت داشته باشند حتی اگر می خواهند کالاهای با اهمیت و حساس را وارد کشور کنند می توانند این کار را به صورت قانونی و ثبت شده انجام دهند. هیچ وزارتخانه ای حق ندارد اسکله خارج از قوانین گمرک داشته باشد البته ممکن است کالایی از پرداخت گمرک معاف باشد اما همه ی اطلاعات جابجایی کالا باید درگمرک ثبت شود زیراهرجا کسانی برای خود حقوق فراقانونی قائل می شوند مشکلات بسیاری ایجاد می شود”[14].
روز بعد(12 تیر 90)، فرمانده کل سپاه- سردار سرلشگر جعفری- رسماً به سخنان احمدی نژاد پاسخ گفت:
این بحثی انحرافی است که توسط افرادی که به نظر ما، ذینفع هستند ، مطرح میشود. این افراد با مطرح کردن چنین بحثهایی، قصد دارند توجه دولت و دستگاههای دیگر را از جایی که قاچاق اصلی کالا اتفاق میافتد، منحرف کنند .نیروهای مسلح به طور طبیعی به دلیل وضعیت نظامی که دارند، اسکلههایی نظامی در اختیارشان است که در آنها هیچوقت بحث تبادل کالا صورت نمیگیرد و این مسایل صحبتهای انحرافی است که مطرح میکنند.این ارگان همچون سایر نهادهای نظامی اسکلههایی نظامی در اختیار دارد اما هیچگونه مبادله تجاری در آنها انجام نمیدهد”[15].
پاسخ فرمانده کل سپاه دقیق تنظیم شده است.او در این پاسخ کوتاه، سه بار از واژه ی “ انحراف ” استفاده کرده است. به محل نزاع توجه کنید: مدعیات احمدی نژاد “ انحرافی ” است و او خود در این امر “ ذینفع ” است.
دو روز بعد- در 14 تیر 90- سرلشگر جعفری دوباره به سراغ تیم احمدی نژاد رفت و گفت:
“با توجه به اینکه سپاه ضابط قوه قضائیه است و همچنین بدلیل اینکه پرونده ی برخورد با جریان انحرافی دارای پیچیدگی های خاصی است، براین اساس به صلاحدید قوه قضائیه سپاه اقدام به دستگیری و بازداشت این افراد نموده است.این افراد تخلف امنیتی ندارند بلکه بیشتر تخلفات شان در حوزه های اقتصادی و اخلاقی است و افرادی که دستگیر شده اند ارتباط بسیار نزدیکی با چهره های اصلی این جریان داشته اند.این افراد با بهره گیری از قدرت و یا نزدیک کردن خود به مراکز قدرت و ثروت در صدد رسیدن به مقاصد خود هستند…مبنای حرکت جریان انحرافی را مسائل دنیوی و نفسانی است [و امیدواریم که]با صبر، حوصله و هوشمندی مسئولان و توجه به ماهیت حرکت جریان انحرافی مقابله ی لازم صورت گیرد. برخوردها با جریان انحرافی ادامه خواهد داشت . نگرانی در مورد این حرکت جریان انحرافی وجود ندارد چون حرکت های انحرافی خیلی بزرگتری را جامعه اسلامی ایران پشت سر گذاشته است و جریان انحرافی که الان وجود دارد خیلی مطرح نیست”[16].
احمدی نژاد سپاهیان را حریص، طماع، حرام خوارانی که به هر قیمیتی می خواهند به ثروت دست یابند، قلمداد کرد.سرلشگر جعفری متقابلاً جریان انحرافی را دارای مشکلات اقتصادی و اخلاقی به شمار آورد که به دنبال کسب قدرت و ثروت هستند[17].سرلشگر جعفری در 14 تیر 90 وعده داد که “برخورد با جریان انحرافی ادامه خواهد داشت”. روز بعد- 15 تیر 90- اعلام شد که تهمینه ی دانیالی، معاون سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، بازداشت شد[18].
این نزاع همچنان ادامه دارد. مخالفان احمدی نژاد تا آنجا پیش رفته اند که به صحابی بزرگ پیامبر گرامی اسلام- یعنی ابوبکر- اهانت می کنند.اگر ابوبکر نبود، معلوم نبود اسلامی باقی می ماند یا نه؟ پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام، همه ی قبائل جزیرة العرب- جز قریش و ثقیف- مرتد گردیدند(از اسلام بازگشتند). ابوبکر همه ی آنها را به شدت سرکوب کرد و زنده مانده ها را دوباره به زور مسلمان کرد. اگر چنان نمی کرد، معلوم نبود دو قبیله ی باقی مانده هم نامسلمان می شدند یا نه. دشمنی با احمدی نژاد آن چنان چشم طرفداران هاشمی رفسنجانی و قالیباف را کور کرده است، که اهانت های بزرگ به ابوبکر- اولین خلیفه ی پس از پیامبر- را منتشر می سازند، چرا که ضد احمدی نژاد/مشایی است. سایت آینده و سایت شفاف در 13 و 14 تیرماه به انتشار سخنان مهدی طائب در دانشگاه امام صادق پرداخته اند که در آن ضمن افشاگری های زیاد پیرامون آنها، مشایی را یهودی، جاسوس، نامسلمان و در نهایت “ ابوبکر ” خوانده و گفته :“مشایی نفوذی آن ها است و ابوبکر زمان است، به عبارتی ابوبکر در مشایی تجلی یافته است “[19]. آیا نزاع بر سر منبع کمیاب قدرت/ثروت/ معرفت/منزلت اجتماعی باید به دشنام دادن به صحابه ی پیامبر گرامی اسلام منتهی شود؟
در 15 تیر 90 محمود احمدی نژاد وارد نزاع دیگری شد که گویی اصول گرایان بر سر آن توافق دارند. ضمن نامه ای به وزرای علوم و بهداشت، با “بازنشسته کردن بی رویه ی اساتید دانشگاه ها” مخالفت کرد، اما از آن مهمتر، پروژه ی تک جنسیتی کردن کلاس های دانشگاه ها را “ اقدامات سطحی و غیر عالمانه ” به شمار آورد و خواهان توقف “ فوری ” آن شد.انگیزه ها/نیات- خیرخواهانه یا پلید- او مهم نیستند، مهم پیامدهای این عمل برای جامعه و نزاعی است که ادامه می یابد[20].
علی مطهری به سرعت دست به کار شد و طی نامه ای به احمدی نژاد نوشت:
“اینکه عدم اختلاط دختر و پسر در دانشگاه ها و غیر دانشگاه ها بر اختلاط اولویت دارد و تا آنجا که عسر و حرجی در کار نباشد باید محیطهای علمی ما محیط های جداگانه باشد مورد اتفاق فقهای عظام است ، همچنان که حوزه های علمیه ما محیطهای مختلط نیستند و اگر تاسیس دانشگاهها هم از همان ابتدا به دست ما بود و به تقلید از غرب نبود دانشگاه ها نیز به صورت دانشگاههای دخترانه و پسرانه تاسیس می شدند. اکنون که این راه کج را از سال ۱۳۱۳ تا به امروز پیموده ایم بهترین راه، تاسیس دانشگاههای دخترانه است…اینجانب به برخی از آنها گفتم سرانجام آقایان مشائی و احمدی نژاد[تفکیک جنسیتی را] تحمل نخواهند کرد و این طرح را نیز مانند قانون عفاف و حجاب معلق خواهند نمود و امروز این پیش بینی به حقیقت پیوست…اگر بناست اختلاط آزاد باشد باید روابط جنسی هم مانند دنیای غرب آزاد باشد والا عوارض روحی و روانی در پی خواهد داشت…این که حکم اسلام یعنی اولویت عدم اختلاط دختر و پسر را علی رغم نظرات چند مرجع تقلید ، امری سطحی و غیر عالمانه نامیده اید بسیار مایه تاسف است و دلیل دیگری بر لیبرال بودن این دولت در حوزه فرهنگ است…من شنیدهام در پاکستان معمول بوده است که در کلاسهای دانشگاه بخش پسران و دختران به وسیله ی پردهای از یکدیگر جدا باشد و فقط استادی که پشت تریبون قرار میگیرد مشرف بر هر دو باشد. آیا بدین طریق درس خواندن چه اشکالی دارد”[21].
پنجم- نتیجه :از این مقدمات برخی نتایج به شرح زیر قابل استنتاج است:
1-5- نزاع های سه دهه ی گذشته جدی بوده و هست، نه “ جنگ زرگری ” و “ خیمه شب بازی “. قدرت کمیاب است. دلارهای نفتی هم به همه نمی رسد. اتصال به قدرت سیاسی راه یک شبه میلیاردر شدن است. همیشه گروه های سیاسی که خود را “مخالف جدی” به شمار می آورند، دیگر نزاع ها را “بازی” قلمداد می کنند. گذشته از واقعیت منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی؛ واقعیت دیگر این است که “نظام سلطانی فقیه سالار” توانایی به راه انداختن چنین بازی هایی را ندارد.
2-5- نزاع های کنونی به افشای بسیاری از واقعیت های “ تاریکخانه ی سیاست ایران ” منجر شده و فسادهای رژیم به شدت فاسد را بر ملا می سازد.این نیز دلیل مستقلی است که بازی نبودن نزاع ها را بر ملا می سازد.افشای فسادهای بخش های مختلف رژیم، به فرایند مشروعیت زدایی بسیار کمک کرده و خواهد کرد. ضمن آن که برای مخالفان “ فرصت ” فعالیت فراهم می آورد.
3-5- یکی از دلایل مخالفت سلطان علی خامنه ای با افزایش تنش ها و نزاع ها همین نکته است. او می بیند که فسادهای زمامداران قوه ی مجریه توسط بقیه ی اصول گریان افشا شده و می شود. متقابلاً احمدی نژاد فسادهای سپاه پاسداران را افشا می کند که از طریق اسکله های غیر قانونی به بزرگترین قاچاق چی تبدیل شده است. اگر احمدی نژاد در شرایطی قرار گیرد که مجبور شود تهدید خود را عملی سازد و به افشای فسادهای مالی بقیه ی ارکان رژیم بپردازد، پیامدهای آن برای سلطان و نظامش چه خواهد بود؟
4-5- سلطان علی خامنه ای فتیله ی احمدی نژاد و همفکرانش را پائین کشیده و خواهان آن است که این مسأله با کمترین هزینه ی ممکن حل شود. عزل یا استعفای احمدی نژاد بیشترین هزینه را برای بزرگترین حامی اش- یعنی آیت الله خامنه ای- خواهد داشت.
5-5- سلطان علی خامنه ای بارها و بارها تکلیف حرکت سبز/فتنه را به صراحت روشن کرده است. یک بار به صراحت گفت که کلیه ی کسانی که نتایج انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 88 را انکار کرده و می کنند، از نظام خارج شده اند:
“کسانی که آن انتخابات عظیم چهل میلیونیِ مایهی افتخار را زیر سؤال می برند، یک نقطهی قوّت را برای نظام می خواهند تبدیل کنند به یک نقطهی ضعف، اینها در واقع دارند خودشان، خودشان را از این کشتی نجات - که نظام اسلامی است - بیرون میاندازند؛ والّا هیچ کس نمی خواهد کسی را از کشتی نجات بیرون بیندازد…ما هیچ کس را از نظام بیرون نمی کنیم؛ اما کسانی هستند که خودشان، خودشان را از نظام بیرون می کنند؛ خودشان را از نظام خارج می کنند”[22].
در سخنرانی های خرداد و تیر سال جاری هم آنها را “برانداز” و “ضد انقلاب” قلمداد کرده است.
6-5- گروهی از اصلاح طلبان می خواهند به نظام باز گردند. این کار هزینه ای دارد که باید پرداخت شود. حتی اصول گرایان سنتی نیز بارها به صراحت گفته اند که محکوم کردن صریح و علنی رهبران حرکت سبز و اظهار پشیمانی و توبه شرط ورود دوباره ی به نظام است. روزنامه ی سپاه پاسداران نیز در 14 تیر 90 در این خصوص نوشته، اصلاح طلبان حق ورود به انتخابات را ندارند، آمدهات
“مگر آنکه پیش شرط های انتخابات در این زمان را بشناسند و بپذیرند: 1- اعلام رسمی برائت از سران و حامیان فتنه 2- محکومیت علنی فتنه…اگر نپذیرند، یعنی به نظام جمهوری اسلامی که نابودی آن هدف فتنه بود، اعتقادی ندارند. بنابراین پس از عدم تایید صلاحیت شان در شورای نگهبان، هیچ بهانه ای برای تحصن و جار و جنجال سیاسی ندارند”[23].
کلیه ی برخوردهای مداراجویانه/سازش کارانه ی خاتمی با رهبری نظام، تاکنون پاسخ های منفی دریافت کرده است.آنان فقط و فقط محکومیت صریح موسوی/کروبی/سبزها را طلب می کنند. برخورد “ لباس شخصی های نظام ” با خاتمی در مراسم ختم شوهر خواهرش گویای همه چیز است[24].گفت و گو/سازش/عقب نشینی/توافق، نه تنها به معنای خیانت نیست، بلکه یکی از ارکان سیاست مدرن است. اما چه باید کرد که طرف مقابل مطالبه ی مشخصی دارد که تاکنون از آن کوتاه نیامده است.قائم مقام جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه قم در 15 تیر 90 گفته است که با آن دسته از اصول گرایان که در برابر فتنه ی 88 سکوت کرده و موضع قاطعانه اتخاذ نکرده اند، ائتلاف انتخاباتی تشکیل نخواهند داد[25]. وقتی با اصول گرایان چنین می کنند، تکلیف اصلاح طلبان روشن است که چیست.
7-5- برخی از اصلاح طلبان به این شرط لبیک گفته و فرایند محکوم کردن موسوی/کروبی/ سبزها را آغاز کرده اند. به عنوان نمونه، رسول منتجب نیا- قائم مقام حزب اعتماد ملی- در مصاحبه ی با سایت بولتن نیوز گفته است:
1-7-5- حرکت سبز و موسوی :“جنبش موسوم به سبز با اقدامات سوال برانگیز و نامتعارف آقای میرحسین موسوی و تحرکات ساختار شکنانه برخی از اطرافیان وی، رفته رفته به صورت جریانی درآمد که…شامل گروهکهای اپوزیسیون، معارضان، براندازان و ضد انقلابیون و سلطنت طلبان غرب نشین می گردید…تحرکات ساختار شکنانه، فتنه انگیز و ضد انقلابی پس از انتخابات و به طور کلی هرگونه ساختار شکنی، هرج و مرج طلبی، هتک حرکت و حیثیت افراد و مسئولان نظام مردود و محکوم است…تمامی اغتشاشات علی الخصوص حوادث تلخ و تأسف آور عاشورای سال 88 و 25 بهمن ماه سال 89 را قاطعانه محکوم کرده ام”[26].
2-7-5- مهدی کروبی و اعتماد ملی :“پس از برگزاری انتخابات، بنابر ادله ی گوناگون و پاره ای ملاحظات و در اعتراض به نحوه ی راه اندازی و مدیریت سحام نیوز توسط آقایان کروبی و گرامی…نسبت به ترک حزب تصمیم گرفتم…در پی موضع گیری آقای کروبی، طی چند مصاحبه بطور رسمی و صریح اعلام داشته که اتخاذ چنین مواضعی تصمیم و نظر شخصی وی بوده و هیچ گونه ارتباطی با حزب اعتماد ملی ندارد”[27].
3-7-5- مقام معظم رهبری :“درباره ی اصل…ولایت فقیه و مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای(مد ظله العالی)- از ابتداء تا کنون- نظرم بر ضرورت حفظ و پاسداری، تقویت و اطاعت و تبعیت بوده است…از روز انتخاب حضرت آیت الله خامنه ای (حفظه الله) به رهبری تا کنون، همواره عقیده داشته و دارم که معظم له در طول تاریخ مربوط به علمای شیعه در جامعیت کم نظیرند و در میان چهره های مطرح بهترین گزینه هستند”[28].
صادق خرازی، سفیر پیشین ایران در نیویورک و پاریس، نیز طی چند هفته ی گذشته فعالانه مدعی است که در سطح روابط بین الملل هر پیروزیی که ایران به دست آورده مرهون عمل به فرامین سلطان علی خامنه ای بوده و هر شکستی نتیجه ی عدم عمل احمدی نژاد به فرامین سلطان بوده است. در آخرین مورد در 15 تیر 90 گفته است:
“اگر دولت و وزارت امور خارجه در تنظیم مناسبات ما با عربستان، دیدگاه ها و نظریات رهبری را گوش داده بودند…دست کم مسأله عربستان الان حل شده بود.اما آقای رئیس جمهور تصمیم دیگری گرفتند و بر خلاف نظر رهبری و نیز توافقی که انجام شده بود و درخواستی که عربستان سعودی داشت، این بحث را خیلی جدی نگرفتند… نظر رهبری این بود که از مجموعه پتانسیل ها و ظرفیت های نظام در عرصه سیاست خارجی بهره گیری شود؛ از جمله آقای دکتر ولایتی، آقای دکتر خرازی و دیگران ولی متاسفانه پرتجربه ترین دیپلمات ها از انجام خدمت به نظام به دلیل سلیقه های فردی محروم شدند… حضرت آقا در ملاقات های خودشان[با پوتین] محکم سخن می گفتند و از حریم منافع ملی هم خزر و هم مسایل هسته ای محکم دفاع می کردند. مذاکرات رهبری و پوتین مذاکرات استراتژیکی بود که اگر درست پیگیری می شد، امروز ایران گرفتار تحریم ها نمی شد…البته باور من در این باره این است، از آنجا که هر جا سخن رهبری را گوش نکردیم و نکردند، ضرر کردیم ، برای همین می گویم در این زمینه نیز نظر رهبری اجرا نشد. چه می شود ما در لبنان موفق می شویم؟ به دلیل این است که عمق سیاست خارجی و عمق استراتژیک خاورمیانه ای ایران در لبنان، اجرای نظریات رهبری است ؛ یعنی چیدمان سیاسی در آنجا به گونه ای است که منویات رهبری در مقابل سیاست ضد صهیونیستی به نتیجه می رسد و حزب الله در دو دوره موفق می شود که اسرائیل را زمین گیر کند”[29].
8-5- پیش از این هم گفته ایم که آشفته تر شدن/کردن زلف آشفته ی سلطان علی خامنه ای به سود مخالفان آزادیخواه/دموکرات است[30]. نزاع های واقعی/جدی میان اصول گرایان “نظام سلطانی فقیه سالار” را باید تعقیب کرد. این نزاع ها تمام کردنی نیست.منتها حل سریع آن و حذف کم هزینه ی احمدی نژاد به قدرتمند شدن بیشتر سلطان منتهی خواهد شد.هر چه این نزاع بیشتر تداوم یابد، هرچه طرفین نکات بیشتری را علیه طرف مقابل افشا کنند، فرصت بیشتری برای مخالفان فراهم خواهد گردید. در این نزاع ها، رذیلت های اخلاقی طرفین بیشتر برملا شده و چشم طرفداران ساده دل باز خواهد شد.
9-5- یکی از پیامدهای مثبت نزاع های چند ماه اخیر اصول گرایان، تشدید فرایند افسون زدایی/ اسطوره زدایی از قدرت سیاسی در ایران است. اجنه، شیاطین، موجودات رازآلود و خصوصاً امام زمان؛ همه و همه را اصول گرایان در نزاع های اخیر به رمالی/شارلاتانی تبدیل کردند. مردم بخوبی فهیدند/می فهمند که اینها ابزار قدرت/ثروتند. چگونه می شود که امام زمان یک شب به وسیله ی آیت الله مصباح یزدی تا سحر بیدار مانده و برای پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری دعا می کند و روز بعد دولت امام زمانی به دولت فراماسونری/اجنه/ رمالان/مرتاضان/جاسوسان/یهودیان/بهائیان تبدیل می شود؟ آیت الله هایی چون مصباح یزدی و خزعلی و محمد یزدی و احمد جنتی بودند که احمدی نژاد را این و آن کردند. مردم رفته رفته می فهمند که پای موجودات رازآلود را به قلمرو سیاسی باز کردن رمالی/شارلاتانی است. این خدمتی است که اصول گرایان در حال انجام آنند. اصلاح طلبان برای اینکه به “بی دینی” متهم نشوند، نمی توانستند این مدعا را مطرح سازند.
10-5- همه ی آدمیان خواهان منابع کمیاب قدرت/ثروت/معرفت/منزلت اجتماعی هستند. این مطالبه ضد ارزش نیست و باید آن را به رسمیت شناخت. مهم شیوه های دست یابی به این امور است. “ روشنفکر قلمرو عمومی ” و “ فعال سیاسی حزبی/سازمانی ” دو مقوله ی متفاوت اند. افرادی که حزب و سازمان سیاسی تشکیل می دهند، هدفشان کسب قدرت است و این به هیچ وجه امر بدی نیست. هیچ کس حزب/سازمان سیاسی به قصد تبلیغ عرفان/ بسط تجربه های معنوی/ روضه خوانی/ارتباط با امام زمان درست نمی کند. این ابزارها، حداقل، وسایل کسب قدرت سیاسی و تحقق اهداف از طریق دولت/ حکومت/زمامداری سیاسی اند. به همین دلیل، احزاب و سازمان های سیاسی اصلاح طلبان و ساختار شکنان نیز- حداقل- برای کسب قدرت سیاسی برساخته شده اند. وگرنه از موضع “ روشنفکر قلمرو عمومی ” یا “ نهادهای حقوق بشری “هم می توان بر سیاست تأثیر نهاد.
وقتی راه های ورود به قدرت سیاسی بسته می شود، حزب/سازمان سیاسی می کوشد تا راهی به بالا بگشاید. اصلاح طلبان یا باید با دولت/حکومت/زمامداری سیاسی- حداقل در شرایط کنونی- وداع کنند و یا کاری کنند که راه باز شود. سید محمد خاتمی و همفکران او در حال انجام چنین کاری هستند.این رویه از نظر کسانی نادرست است. خب، راه بیان مخالفت، نقد سیاست ها و نشان دادن پیامدهای ناپذیرفتنی آن سیاست است.
یکی از پیامدهای مسأله ی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی، متهم کردن یکدیگر به “ خیانت ” است.این کنشی ناموجه و به سود سلطان علی خامنه ای و مریدان اوست. صحنه را در نظر بگیرید:ساختارشکنان، اصلاح طلبان را به خیانت متهم کنند که در حال سازش با سلطان ستمگری که دستانش خونین است، هستند.اصلاح طلبان نیز، ساختارشکنان را به خیانت متهم سازند که می خواهند به کمک آمریکا و دول غربی دموکراسی را به ایران صادر کنند. یا بدتر از این، مدعی شوند:ساختارشکنان، به دنبال “تحریم های اقتصادی فلج کننده” و “حمله ی نظامی آمریکا” به ایران اند. هر دو طرف در حال متهم کردن یکدیگرند که با گفتار/رفتار خود در خدمت روزنامه ی کیهان هستند.
مدعا این نیست که گفت و گوی ناقدانه را باید تعطیل کرد.مدعا این است که دشنام دهی، دروغ گویی، تهمت زنی، ترور شخصیت و خیانتکار معرفی کردن را باید تعطیل کرد. مدعا این نیست که هیچ کس موافق “تحریم های فلج کننده” و “حمله ی نظامی” نیست. مدعا این است که نمی توان/نباید بدون شواهد و قرائن کافی کسی را به این امور متهم کرد. مدعا این نیست که سیاستی که اصلاح طلبان دنبال می کنند، درست است.مدعا این است که به جای آلوده کردن فضا و دور کردن نیروها از یکدیگر از طریق اتهام خیانت؛ استراتژی و تاکتیک های اصلاح طلبان را نقد کرده و ناکارآمدی آنها را باید نشان داد.
تردیدی ندارم که دو شرط سلطان علی خامنه ای و مریدانش برای ورود اصلاح طلبان به نظام، با قصد ایجاد شکاف در میان مخالفان و درگیر کردن آنها با یکدیگر طرح شده اند. وگرنه زمامداری 23 سال اخیر سلطان نشان می دهد که او چه خواهد کرد. تردیدی وجود ندارد که هدف اصلی وزارت اطلاعات و رسانه های اقتدارگرایان از پروژه ی مدحی، بدبین کردن مخالفان به یکدیگر و متهم کردن بلادلیل چهره هایی است که می توانند موثر باشند. با این شیوه های ناموجه، آیا جایی برای “ شخصیت های ملی ” باقی خواهد ماند؟ آیا کشور و مردم ما به “ شخصیت های ملی ” نیاز ندارند که در مواقع ضروری سخنشان نزاعی را حل کند و گره ای را بگشاید؟ کدام شخصیت از دشنام، ترور شخصیت و تهمت در امان مانده است؟ تردیدی وجود ندارد که اگر همه ی زندانیان سیاسی کنونی آزاد شوند و به خارج از کشور بیایند، با آنها نیز همین خواهند کرد. شرایطی پدید می آورند که در آن فضای ناسالم، تنها راه اثبات بی گناهی کشته شدن به دست “سربازان گمنام امام زمان” است. همه متهم اند تا وقتی کشته شوند .
تا حدی که من می فهمم، مخالفت با زمامداری خودسرانه ی مادام العمر(سلطانیسم)، چتری است که می تواند همه ی مخالفان معتقد به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر را زیر خود گرد آورد.آن که دشنام می دهد، آن که دروغ می گوید، آن که بدون سند تهمت می زند، آنکه با لجن مال کردن دیگران ترور شخصیت می کند؛ دموکرات نیست و برای نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر مبارزه نمی کند.آزادی، آزادی اندیشه و نقد است، نه فحاشی و ترور شخصیت. راه و روش عین مقصدند. راه و روش مقصد سازند. دروغ، دروغ ساز است؛ نه دموکراسی ساز. تهمت، تهمت ساز است؛ نه آزادی ساز. ترور شخصیت، حکومت ترور ساز است، نه برسازنده ی حقوق بشر.
بنشینیم و لحظه ای بیندیشیم: تفاوت ما با سلطان علی خامنه ای و حسین شریعتمداری در چیست ؟
آ
پاورقی ها:
1- مستندات این مدعا در مقاله ی “استراتژی جدید:نجات بخشی خامنه ای”، ارائه شده است. رجوع شود به لینک
2 و 3 - رجوع شود به لینک
4- رجوع شود به لینک
5 و 6 و 7- رجوع شود به لینک
8- رجوع شود به لینک
9- محمد رضا باهنر در مصاحبه ی با نشریه ی شما درباره ی انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ماه سال جاری گفته است
“یک زمانی بحث بود و آقای رئیس جمهور هم در این قضایا فعال بودند، اما با توجه به روند مسائلی که پیش آمد و بعضی از جریان های انحرافاتی که در همین انتخابات تحت عنوان استمرار رئیس جمهور می خواستند دخالت کنند و حرف هایی از این قبیل، یک مقدار به چالش کشیده شد. آقای رئیس جمهور هم اعلام کردند که من به عنوان رئیس قوه ی مجریه نمی خواهم در انتخابات دخالت کنم، از این پیشنهاد رئیس جمهور به طور جدی استقبال کردیم و الان هم استقبال می کنیم “. رجوع شود به لینک
10- همشهری ماه- شماره ی 77، تیرماه 1390- مصاحبه ای با رضا گلپور ترتیب داده و او در این مصاحبه گفته است:
“خانم ط. ذبیحیان که همسر رسمی آقای مشایی است در هنگام دستگیری می خواسته سیانور استفاده کند اما چون ضابط، هشیاری داشته اسلحه خود را در دهان او قرار داده تا نتواند پوشش قرص را با دندان خود بشکند و سیانور عمل کند. شاید این برای من قابل درک باشد که ضابط برای جلوگیری از انتحار یک نیرو، حاضر باشد دندان فرد خرد شود اما کشته نشود. اما اینکه عده ای که دستگیر شدند و در زندان منتظر محاکمه هستند توسط نیروهای تحت مسئولیت مستقیم آقای مشایی؛ بدون حکم دادستانی به جنگل های منطقه ی رامسر برده می شوند و به آنها تیر خلاص زده می شود با کدام منطق شرعی و قانونی قابل توجیه است؟ ضمن اینکه پیچیدگی آن پرونده این است که یکی از بازداشت شدگان، اخوی بزرگتر ایشان بختیار رحیم مشایی معروف به کورش رحیمی بوده و اگر قرار بوده همه بازداشت شدگان از منافقین حذف شوند خب برادر ایشان هم باید همراه بقیه کشته می شد اما نشده است…[به مشایی]گفتم این قتل هایی که در رامسر به شما نسبت داده می شود چیست؟ پاسخ داد حالا 4 تا سگ محارب هم کشته شدند مگر چه اتفاقی اقتاده است؟ اینجا دیگر دیدم این جفاست که خلوت و عیان این فرد تا این حد با هم فرق می کند. مگر حاکم شرع بوده که آنها را کشته است؟ او می گفت : من پرونده ام تا سال 76 در سازمان قضایی باز بود و بسته شده و تو به دنبال چه هستی ؟ گفتم خیلی روشن است بگو من در جریان نبودم و نیروهای من خودسر عمل کردند. حالا آنها قسم می خورند که خودسر نبوده و دستور داشته اند. این مسائل حول نفر دوم دولت نگران کننده نیست”.
رجوع شود به لینک
11- رجوع شود به لینک
12- رجوع شود به لینک
13- رجوع شود به لینک
14- ریاست جمهوری ضمن تکذیب سخنان نسبت داده شده به محمود احمدی نژاد، گفته است: “ تنها مرجع موثق و معتبر انتشار اخبار رییس محترم جمهور، سایت ریاست جمهور ” است.این حکم شامل نوشتار ما نمی شود، برای این که منبع ما در ذکر سخنان احمدی نژاد، سایت ریاست جمهوری است.رجوع شود به لینک
15- رجوع شود به لینک
16- رجوع شود به لینک
17- هاشمی رفسنجانی که جز انتقام گرفتن از احمدی نژاد و تبدیل او به بنی صدری دیگر، هدف دیگری را دنبال نمی کند، طی سه ماه گذشته تمام مطالب سایت اش معطوف به حمله ی به احمدی نژاد و یارانش بوده و دائماً آنان را با بنی صدر و یارانش مقایسه می کند. به عنوان نمونه، به لینک زیر بنگرید:
او و طرفدارانش در هر نزاعی، مقابل احمدی نژاد قرار می گیرند. در ماجرای “اسکه های غیر قانونی سپاه پاسداران” نیز آنان به حمایت از سپاه پرداخته و احمدی نژاد را محکوم می کنند. به عنوان نمونه سایت آینده، در 14 تیر 90 مقاله ای با تیتر “ آقای احمدی نژاد! این اظهارات شما دشمن شاد کن نبود “، منتشر کرده و ضمن دفاع از سپاه، رئیس جمهور را محکوم کرده است. رجوع شود به لینک
داستان اسکله های غیر قانونی سپاه و قاچاق کالا توسط این نهاد، داستانی تازه نیست. مهدی کروبی در مجلس ششم یک بار به همین موضوع اشاره کرد و خواهان رسیدگی بدان شد. از زمان جنگ ایران و عراق دست سپاه در این زمنیه ها گشوده شد. وقتی هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور شد، سپاهیان را به فعالیت اقتصادی دعوت کرد و دست آنان را در این زمینه ها باز کرد.
18- باز هم شاهد شادی سایت های وابسته به هاشمی رفسنجانی و قالیباف هستیم. رجوع شود به لینک 1 و 2
19- حجت الاسلام مهدی طائب در دانشگاه امام صادق گفته است:
“بی شک این مستند[ظهور بسیار نزدیک است] کار یهود بود و این مستند توسط مشایی حمایت شد و مشایی نفوذی آن ها است و ابوبکر زمان است، به عبارتی ابوبکر در مشایی تجلی یافته است . امروز اگر مشایی را بشناسیم اعتراض ما به احمدی نژاد فروکش خواهد کرد، مشایی فردی بسیار پیچیده، امنیتی، کاربلد و جاسوس است. مشایی از سال 59 که سپاه تشکیل شد در اطلاعات رامسر از نیروهای آقای سردار نقدی بود بنابراین کارهای اطلاعاتی را آموخت و در ایجاد وزارت اطلاعات او نیروی وزارتی و بازجو شد. هنر بازجو در آن موقع این بود که کسی را که بازجویی می کنند، توبه کند؛ یکی از سوژه های ایشان که تواب شد خانمی بود که توابه شد(گفت نظام حقه و ما باطلیم و توبه کرد) و مشایی با این خانم ازدواج کرد لذا از وزارت اطلاعات اخراج شد. خانم مشایی دو برادر داشت که از مجاهدین خلق بودند و هستند که یکی از آن ها به درک واصل شد. یکی دیگر هم در این حمله که جدیدا به اردوگاه اشرف در عراق شد، احتمالا فوت کرده است؛ به دلیل این که دو تن از اقوام مشایی از مجاهدین خلق بودند از وزارت اطلاعات اخراج شد. مشایی آدم امنیتی کاربلدی بود که از وزارت اطلاعات خارج شد و دیگر او را تحت نظر نگرفتند و خطرناکترین عنصر، عنصری اطلاعاتی است که اخراج شود ولی تحت نظر نباشد. سپس مشایی با حفظ ظاهر در قالب کارهای فرهنگی جذب تلویزیون شد و در مدتی در سیمای معارف بود… بنده مبدأ اطلاعات آیت الله مصباح را نمی دانم. ولی هر چه بود این حرف را خدایی گفت که مشایی فراماسونر است. ماسون های بزرگ آدم های مرتاض اهل ریاضت هستند و قدرت های شخصی دارند (همانند فروغی که از بزرگترین ماسون های ایران است). مشایی مرتاضی بسیار قوی است؛ ریاضت های شدیدی(نماز ها سه ساعته و…) کشیده است که هیچ کس تاب و توان آن را ندارد، مشایی از هنگامی که در شهرداری کنار احمدی نژاد شروع به کار کرد یک چایی از احمدی نژاد(در دوران ریاست جمهوری) و شهرداری نخورد و اکثرا روزه است و غذای خود را همیشه به همراه دارد و هیچ دینی ندارد…مشایی مرتاضی با ظاهر دینی است؛ اخبار غیبی می گوید و تحقق هم پیدا می کند؛ در این مدت زمانی که مشایی با احمدی نژاد بوده است القائات بسیار وحشتناکی به احمدی نژاد داشته است (مخصوصا این که بعضی از سخنان خود را منتسب به امام زمان می کرده است) و این که احمدی نژاد چه کار بکند و چکار نکند و احمدی نژاد هم تبعیت می کند چون فکر می کند که مشایی با امام زمان مرتبط است ( به جهت این که اخبار غیبی می گوید و محقق می شود)…دشمن مشایی را به گونه ای هدایت می کند که اخباری غلط به احمدی نژاد بدهد زیرا احمدی نژاد تابلوی امام زمان را برداشته است و اگر این پرچم زمین بخورد انقلاب اسلامی نابود می شود. هنگامی که سید حسن نصرالله متوجه خانه نشین شدن احمدی نژاد شد دستور داد تمام عکس های احمدی نژاد را جمع کردند و دیگر حزب الله اسمی از احمدی نژاد نیاورد .در زمان خانه نشینی احمدی نژاد، چون روز های دوشنبه با رهبری دیدار دارد، نزد مقام معظم رهبری می رود، هنگامی که خدمت ایشان رسیده بود گفته بود که بگویید مصلحی استعفا دهد، رهبری به احمدی نژاد گفته بودند که به صلاح تو نیست مصلحی استعفا دهد و احمدی نژاد گفته بود استعفا می دهم، رهبری به او گفته بودند که هر طور صلاح می دانید عمل کنید، ولی با خود گفته بود که من دولت ظهورم و نباید کنار بروم اگر بخواهم بمانم باید با مصحلی کنار بیایم و دوباره مجبور شده بود به هیئت دولت بازگردد. اما این خانه نشینی دو نتیجه داشت، نخست این که محبوبیت احمدی نژاد به شدت کاهش پیدا کرد و دیگری این که مشایی منفور ترین آدم در ایران شناخته شد.امروز مشایی نفوذی یهود است”. رجوع شود به لینک1 و لینک 2
20- واکنش سایت قالیباف به اقدام احمدی نژاد جالب توجه است. رجوع شود به لینک
همچنین بنگرید به واکنش سایت اصول گرای جهان نیوز در لینک
21- رجوع شود به لینک
22- رجوع شود به لینک
23- رجوع شود به لینک
24- رجوع شود به عکس های صحنه در لینک زیر
25- می گوید:“قاطعیت در برابر فتنهگران به ویژه فتنه ی سال 88 یک محور و شاخص مهم در وحدت اصولگرایی است؛ نمی شود کسانی دم از اصولگرایی بزنند اما در برابر فتنهها به ویژه فتنه ی 88 سکوت کرده باشند و این با اصولگرایی سازگار نیست”.
رجوع شود به لینک
26 و 27 و 28 – رجوع شود به لینک
29- رجوع شود به لینک
30- رجوع شود به مقاله ی “زلف آشفته ی آیت الله خامنه ای”، روزآنلاین، 31/فروردین/90.رجوع شود به لینک