اردیبهشت ماه می رسد و گل های ایران سراسر می شکوفد. جهان مسیحی “شام آخر” عیسی مسیح را پاس می دارد؛ و جهان اسلام که در تبلیغ و تقلب و رویا تحت هدایت آیت اله خامنه ای است، باحیرت در می یابد که رهبر جمهوری اسلامی هم چون مسیح هنگام تولد سخن گفته و اکنون کسانی شام آخرش را با خنجر آخته تدارک دیده اند.
هفته، تمام هفته، محور حوادث “علی” است که مرزهای تقدس را بسرعت برق و باد پشت سر می گذارد. یک منبری، پیشترگفته بود: “سینماگران می روند پیش آقا و می گویند که آقا خودش یک هنرمند است. شعرا می روند پیش او، می گویند بابا شاعر مثل آقا نداریم. تکنیسین ها می روند می گویند آقا آمده بود در بخش هوا- فضا، یک سئوالات کلیدی می کرد که ما مانده ایم آقا این علم را از کجا آورده است؟”
مجتبی ذوالنور، جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران، دستمال مربوطه را وسیعتر پهن کرده بود: “برخی علما و مراجع تقلید احتمال میدهند که آیتالله علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، همان «سید خراسانی» در روایات شیعی باشد.”
“سید خراسانی” نام شخصی است که بر اساس برخی روایات شیعیان، در هنگام ظهور امام دوازدهم شیعیان، از ایران به یاری او میشتابد.
اما، امام جمعه قم بجائی سخت حساس نزدیک می شود: “آقای خامنه ای وقتی داشت از بطن مادر خارج میشد “یا علی” گفت و قابله هم در جواب گفت “علی یارت”.
سخنی است که نوارش بسرعت برق و باد دست بدست می گردد. جماعت را بساط خنده و لودگی فراهم می آید.عاقلان هم خجالت زده سر در گریبان حیرت می کشند.
جانشین نماینده رهبر در سپاه خبر می دهد:“با تدبیر مقام رهبری، موسوی و کروبی حصر خانگی شدند.”
مجلس هم تدارک سپردن “اختیار نفت و گاز به بیت معظم رهبری” رافراهم می آورد. و قاعدتا “یاعلی” گویان. شهر در امن و امان است و دارند تمامی اختیارات “شاه” را یک به یک به “سلطان” تحویل می دهند که ناگهان جنگ مغلوبه می شود. نبرد اصلی بر سر تسخیر دستگاه اطلاعاتی کشور است که نقشه دارند از “وزارت” به “سازمان” تبدیلش کنند. کاربه جاهای باریک می رسد و بناچار از تاریکخانه به آفتاب می آید.
کاریکاتور نیک آهنگ کوثر همه جدال خونینی را که سی سال وبیشتراست در جمهوری اسلامی ادامه دارد در “پینگ پنگ باسربریده” خلاصه می کند.
ماجرای نبرد تازه چنین است: محموداحمدی نژاد بر اساس همین قانون اساسی شتر-گاو- پلنگ جمهوری اسلامی، حیدرمصلحی، معروف به حیدر جیمزباند- را از وزارت اطلاعات برکنار کرده است ؛ والبته بر اساس “رافت اسلامی” با احضار و “گرفتن” استعفائی که تا رونوشتش به “بیت رهبر” می رسد، بایک یا علی مهر باطل می خورد.
لشگریان دو طرف به خروش می آیند. طرفداران رهبر، انگار نه انگار که دولت احمدی نژاد را منتخب امام دوازدهم شیعیان معرفی کرده و حتی لیست وزرایش را به شهادت علی جنتی به امضای “آقا امام زمان” رسانده بودند، شمشیر را از رومی بندند. دولت امام زمان یکشبه می شود :“عوامل نفوذی ناجوانمرد دشمن”، “تشکیلاتی فراماسونری”، “جریان انحرافی اصولگرایان”، “باند منحرف و نفوذی” که به قیمت “آسفالت کردن حزب الله” برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده “ارتباط با آمریکا را در دستور کار خود قرار داده است.”
عناصر، گروههاو باندهای ذینفع که حتما هم نباید هم جهت باشند، به سنت جمهوری اسلامی بسرعت برق و باد گرد می آیند و جبهه واحدی را شکل می دهند. مصباح یزدی، هفته پیش دشنام ها و اتهاماتی را که در تمام عمر جمهوری اسلامی مقدمه “حذف” بوده اند، کلید زده است.
علی لاریجانی، رئیس مجلس از دولت به دلیل تشکیل ندادن وزارت ورزش، به قوه قضائیه شکایت می کند و با طرح مسئله عدم کفایت، برای “دولت انتظار” خط و نشان می کشد.
محمد رضا باهنر، ازچهره های اصولگرای حامی احمدی نژاد در انتخابات از “تلاش برای جلوگیری از صدور رای عدم کفایت” برای رئیس دولت خبر می دهد.
ابراهیم رئیسی معاون اول قوه قضائیه، بلافاصله می گوید: “نامه ارسالی از سوی رییس مجلس مبنی بر عدم اجرای قانون تشکیل وزارت ورزش و جوانان توسط دولت، با جدیت رسیدگی خواهد شد و در این راستا پرونده آن به واحدهای قضایی مربوطه ارجاع شده است. سازمان بازرسی کل کشور نیز موظف است این موضوع را در حوزه وظایف نظارتی بررسی و نتیجه را سریعا اعلام کند.”
مصطفی پورمحمدی، اولین وزیر کشور کابینه احمدی نژاد ورئیس سازمان بازرسی کل کشوراست. راهی که جلو پای مصلحی است، ادامه راه اوست. ودر واقع رای این سازمان را پیشاپیش اعلام می کند:” مهلت قانونی تشکیل وزارت ورزش و جوانان گذشته وتصرفات قانونی و عزل و نصب های خارج از مهلت قانونی اشکال شرعی و قانونی دارد.”
گرگها برای دریدن دندان تیز کرده اند. رئیسی و پور محمدی هر دو از قضات دادگاه مرگ تابستان 1367 بوده اند. علی لاریجانی رقیب شکست داده شده انتخابات ریاست جمهوری است. باهنر، سیاست پدرخوانده های موتلفه را بازتاب می دهد.
جنگ امنیتی ـ رسانه ای بی سابقه ای شکل می گیرد.رسانه های نزدیک به دولت عدم اعتماد حیدر مصلحی به نیروهای اطلاعاتی و دخالت های سپاه پاسداران به سرکردگی “حسین طائب” در این وزارتخانه را دلیل اصلی برکناری وزیر اطلاعات از سوی محمود احمدی نژاد عنوان می کنند. برخی از اعضای مجلس و گزارش های سایت های اینترنتی از احتمال خروج وزارت اطلاعات از مجموعه دولت و ایجاد تشکیلات جدیدی با عنوان “سازمان اطلاعات” خبر می دهند.
سعید قاسمی از فرماندهان سابق سپاه پاسداران و متخصص در تجاوز باباتوم می گوید:” حزب الله اجازه نخواهد داد دولتیها با عنوان «نوروز بازی آنها را آسفالت» کنند. “
طرفداران رئیس جمهور سابقامقدس از “تهدید به مقابله خونین بامنتقدان دولت” می نویسند. هشدار می دهند: “بترسید از روزی که دکتر مهر از دهان بر دارد.”
در جهان، فقط از “طالبان شیعه” ساخته است که چنان کنندو چنین بنویسند. سربازان بد نام کسی که میلیونها انسان را خارو خاشاک خواند و دولتش قتل و تجاوز و شکنجه را ابعادی بی سابقه بخشید، می نویسند: “اگر مردم عمق فساد و جنایات برخیها را بدانند مطمئن باشید کاخهای شما را یکی بعد از دیگری فرو خواهند ریخت.اگر تا دیروز ترور فیزیکی به عنوان طرح اصلی برای از میان برداشتن مخالفان در دستور کار دولت ها و گروه های تروریست قرار می گرفت امروز نوع جدیدی از این جنایت به وجود آمده و آن ترور شخصیت در عرصه افکار عمومی است .حال مقابل امر ولایت فقیه برخاسته اید؟ حال چنان متاع دنیا و حرص زر و قدرت کورتان کرده است که فرمایشات الهی و خواست مبارکشان مبنی بر حمایت دولت برخاسته از 24 میلیون رای این امت شهید پرور را زیر پا می گذارید.”
هفته به پایان می رسد وهنوز معلوم نیست حیدرمصلحی می رود یامی ماند، مهم نتیجه نبرد خونین رهبر استبداد و رئیس جمهور اوست. مجید محمدی، صحنه را چنین می بیند:” اقدام احمدینژاد به برکناری مصلحی، علی رغم نظر خامنهای مبنی بر توقف تغییر در کابینه، نمایانگر تغییر موازنه در قدرت سیاسی در جمهوری اسلامی است. اهمیت زیادی ندارد که خامنهای تغییر مصلحی را متوقف کرده باشد یا نه. مهم آن است که قدرت و حیطه رهبری به چالش کشیده شده است. به نظر میآید خامنهای پس از دو دهه با نیرویی بسیار شبیه به خودش درگیر شده است.”
جبهه سوم بلافاصله فعال می شود. هاشمی رفسنجانی اول هفته خطر “حکومت هوچی” را فریاد می زند و دخترش فائزه در آخر هفته، معنای حرف پدرش را به تیتراول “روز” تبدیل می کند: “اراذل واوباش برکشور مسلط شده اند.”
پایگاه اطلاعرسانی اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از سخنرانیهای اکبر هاشمی رفسنجانی در اسفند ماه سال گذشته را به روز می کند. او که یک بار دیگر ازمحتوای نامه خرداد 88 دفاع کرده است، در این سخنرانی به” صراحت نسبت به اوضاع سیاسی، اقتصادی و وضعیت بینالمللی ایران هشدار می دهد و از نمایندگان مجلس خبرگان می خواهد مشکلاتی را که مشاهده میکنند با رهبر جمهوری اسلامی در میان بگذارند ؛چرا که برخی، گزارشهای نادرست به وی میدهند.”
محمد خاتمی که گفته می شود دوباره به محور اصلاح طلبان داخل کشور تبدیل شده، حرفی می زند که در نامه هاشمی هم هست: “جهاداقتصادی و انتخابات درگرو پایان حصر و زندان است.” رئیس جمهور پیشین آشکارا پایان “حصر” موسوی و کروبی را می خواهد.
خبر از روحیه قوی رهبران نمادین جنبش سبزمی رسد، به اعتصاب غذای دلاورانه زندانیان سیاسی پیوند می خورد و با شرایط حادکشور می آمیزد.
فعالان ایرانی عرب از سی تن کشته و زخمی درنا آرامی های خوزستان خبر می دهند. مادران عزادار کابوس آقایان شده اند. حامیان آنها را به 4 سال زندان محکوم می کنند.
یک تحقیق رسمی حاکی از افزایش میزان استفاده مردم از شبکههای ماهوارهای است با این تاکید که “رسانه ملی” تا از دست دادن همه مخاطبانش فاصله چندانی ندارد.در گزارش تحلیلی مرکز پژوهشهای صدا و سیما تصریح شده که در گذشته بیشترین بینندگان شبکه های ماهواره ای به طبقه متوسط شهری تعلق داشته اند، اما در ماههای اخیر استفاده از ماهواره در مناطق حاشیهای و محروم، بهویژه در شهرستانها و روستاها، رواج یافته است.
از طریق همین شبکه های ماهواره ای و رسانه های دیگر است که مردم از حرفهای سعیدلیلاز باخبر می شوند: “اقتصاد ایران در حال تجربه کردن طولانیترین دوران رکود در تاریخ خود است. غیر از بخش مسکن و صنعت که شاید رشد اندکی داشته باشد، بقیه بخشهای اقتصاد ایران امسال، رشد صفر و یا رشد منفی خواهند داشت.”
قیمت انواع نان در شهرهای مختلف کشور سیر صعودی دارد و به زودی قیمت نان - با توجه به تصویب افزایش قیمت آردـ- با زهم گرانتر می شود.گرانی دوباره نان در راه است ،اما سکه لحظه به لحظه گرانتر ودر چشم بهمزدنی نایاب می شود.
عبدالرضا ترابی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، می گوید: “نرخ واقعی بیکاری در ایران بالای ۳۰ درصد است.این نرخ بیکاری به معنی وجود دست کم ۷.۵ میلیون نفر بیکار در ایران است.”
اوضاع چنان خراب است که داد ناصر حجازی، دروازه بان نامی ایران و آُسیاهم در می آید: “به من میگویند عصبانی نشوم، مگر بیغیرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم میبینم، با بیتفاوتی از کنار آن بگذرم. آمدهاند و یارانهها را قالب کردهاند. زندگی مردم بهتر نشده که بدتر هم شده است. خدمت به مردم یعنی فراهم کردن رفاه و آسایش آنها، اما متاسفانه شاهد نداری و سختی زندگی مردم هستیم. دولت میگوید چهل هزار تومان در ماه به مردم کمک میکنیم، مگر مردم گدا هستند؟”
کسی جواب ناصر حجازی را نمی دهد.اما وزرای خارجه شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس در پایان نشست خود دست روی سیاست خارجی “نظام” می گذارند و “دخالتهای آشکار و کاشت بذر تفرقه” از سوی ایران در کشورهای عربی منطقه را محکوم می کنند. رحیم صفوی هم بلافاصله سند دست جهانیان می دهد و حضور عربستان در بحرین را مهر “بدعت ناصواب” می زند.یکی از سایت های اصولگرایان خواستار اخراج سفیر عربستان از تهران می شود.
خبرگزاری فرانسه از ربوده شدن ۱۰ مهندس ایرانی در افغانستان و نزدیکی مرز ایران خبر می دهد، و سخنگوی وزارت خارجه ایران، لابد برای نشان دادن قدرت دیپلماسی جمهوری اسلامی تعداد افراد ایرانی ربوده شده را ۱۲ نفر اعلام می کند.
جمهوری اسلامی در نامهای به دبیرکل سازمان ملل متحد و رئیس دورهای شورای امنیت، خواستار آن می شود که شورای امنیت برای آنچه در این نامه “کشتار مردم بحرین” توصیف شده، اقدام سریع و جدی انجام دهد.
درهفته ای که دولت سوریه با تصویب لایحه جدیدی، وضعیت فوقالعاده در این کشور را پس ازحدودنیم قرن لغو، دادگاه امنیت ملی را منحل و برگزاری تظاهرات مسالمتآمیز را آزاد می سازد، مقام های آمریکایی میگویند که جمهوری اسلامی ایران برای سرکوب معترضان هوادار دموکراسی در سوریه به طور مخفیانه به رژیم بشار اسد کمک میکند. تهران از طریق کمک و مشاوره در زمینه کنترل اعتراضها، بستن وبسایتها، ردیابی استفاده کاربران سوری از اینترنت، تلفن همراه و همچنین ارسال پیغامهای کوتاه به کمک سوریه رفته است.
و سرانجام نوبت به محمود عباس می رسد که از مانعتراشی ایران در راه آشتی حماس و فتح سخن بگوید.
روز آخر هفته، محمد البرادعی رازی را از گذشته نزدیک فاش می کند که با حوادث روز ارتباط ارگانیگ دارد. رئیس سابق سازمان انرژی اتمی در گفت وگو با مجله اشپیگل می گوید: “آمریکا در زمان جورج بوش خواهان تغییر نظام درایران بود.”
درهمین حال رئیس کل بانک مرکزی محمود بهمنی و قائم مقام او حمید پورمحمدی برای شرکت در اجلاس سالانه صندوق بین المللی پول در واشنگتن هستند و گزارش اجرای طرح حذف یارانه ها را “تقدیم” مدیرعامل صندوق بینالمللی پول می کنند.
رئیس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی، حذف یارانه ها را بعنوان مهمترین و بزرگترین طرح اصلاحات اقتصادی ایران در 30 سال گذشته اعلام می کند و آن را نتیجه برنامهریزی دقیق دولت می داندو به اطلاع مدیرعامل صندوق بین المللی پول می رساند :” دگرگونی نظام بانکی و نظام مالیاتی جمهوری اسلامی نیز مطابق خواست این صندوق در دستور کار است. “
و درست درهمین روزها “العربیه. نت” می نویسد: “تیم محمود احمدینژاد رئیس جمهوری اسلامی ایران برای پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری آینده ارتباط با آمریکا را در دستور کار خود قرار داده است.” می توان معنای فشار شدید امنیتی برای اجرای طرح یارانه ها را آشکارا دید: جلب رضایت بانک جهانی، یعنی یکی از اصلی ترین نهادهای جهان سرمایه داری و به ویژه ایالات متحده آمریکا.
هفته با “علی” شروع شد. مهدی خزعلی به همین نام پایانش می دهد: “من روزی را می بینم که احمدی نژاد در برابر رهبر بایستد و از پشت خنجر بزند. مرددم! این چه بازی است؟ هزار دستان کیست؟”
و اولین بهار دهه نود، پرسش های دیگر هم باخود دارد:
استحاله احمدی نژادی از مجرای بانک جهانی، جانشین براندازی مستقیم دوران جرج بوش شده است؟
احمدی نژاد به سرنوشت بنی صدر دچار خواهدشد؟
دولت و رقیبان به وعده های جنگ خونین عمل خواهند کردو نبردکه بر که جمهوری اسلامی در حمام خون به پایان خواهد رسید؟
-“نظام” برای انتخابات مجلس امسال و ریاست جمهوری در راه، به تضعیف احمدی نژاد وتقویت اصولگرایان میانه فکر می کند؟
- آیا حواد ث منطقه و جهان، فرصت اجرای این برنامه را خواهد گذاشت؟
و همه این راهها به یکجا می رسد: “شام آخر سیدعلی” وتاریخ نشان خواهد که هزاردستان کیست، یهودای جمهوری اسلامی چه نام دارد . وآیا در لحظه آخر برای سیدعلی خامنه ای حواریونی خواهد ماند یا نه؟
صلیب، عیسی مسیح را به آسما ن برد و اندیشه ا ش را بربخش مهمی از جهان حاکم کرد. خنجر از سید علی خامنه ای چه باقی خواهد گذاشت جز دیکتاتوری دیگر؟
خانم ها !آقایان!
تاریخ ایران پر از نام دیکتاتورها ست. همه رفته اند. خاک شده اند. ایران ما مانده است. و ایران می ماند باگلهای سرخش، با تمامیت ارضی اش وآزاد می شود، چندان که دست دردست در خیابان و میدان سرود “ ای ایران” بخوانیم…ودست به جام باده و دستی به زلف یار رقص کنان آزادی راجشن بگیریم…