اصولا بیایید قبول کنیم ما از همه بهتریم و بقیه یا بدتر از ما هستند، یا خیلی بدتر از ما. این موضوع خیلی مهم است. مثلا همین که قبول کنیم که “خود گوییم و خود خندیم، عجب مردی هنرمندیم.” یا مثلا بقول یکی از عناصر مساله دار در لس آنجلس “بهتر از من چه کسی، خوش تیپ تر از من چه کسی؟” یا مثلا بقول یکی از شاعران بزرگ ایرانی “هنر نزد ایرانیان است و بس” به هر حال دیگران، حالا امروز نفهمند، یک سال دیگر هم نفهمند، بالاخره سه هزار سال دیگر می فهمند که ما نقش مهمی در جهان داریم، نفهمند هم اینقدر موشک در مانوور های خودمان شلیک می کنیم که توی مخ پوک شان برود.
گیریم که الآن نفهمیدند که ما نقش تعیین کننده در جهان داریم، بالاخره یک روزی می فهمند، مثلا همین آقای محمدباقر فرزانه امام جمعه موقت مشهد گفته است “تنها کسی که در جهان میتواند خاورمیانه را از نو بسازد علی خامنهای رهبر جمهوری اسلام است.” همین آقای فرزانه که دست کمی از همان علی آقای فرزانه ندارد، “گفت که جهان اسلام پس از شنیدن سخنان رهبر جمهوری اسلامی به یکباره فهمید آن کسی که به سران بیداری اسلامی نقشه راه میدهد ولی امر مسلمین و ولی فقیه در ایران است.” یعنی این مسلمین جهان، نه که خیلی ضریب هوشی شان بالاست، سه تا انقلاب راه انداختند تا بتوانند متوجه شوند که رهبرشان چه کسی است. باور کنید حتی تا زمانی که در تونس انقلاب شده بود، کسی اصلا به مغزش هم خطور نکرده بود که آقای خامنه ای رهبر جنبش بیداری مسلمین است.
بعد هم در میدان التحریر قاهره هی یکی می آمد و زیر گوش ملت مصر می گفت “علی آقا” و در می رفت. طرف تا سرش را برمی گرداند فورا دور می شد. بالاخره یواش یواش متوجه می شدند که یک علی آقاست که در یک جایی یک کارهایی می کند، ولی حالا تا بیایی حالی شان بکنی این علی آقا همان “آقای خامنه ای” خودمان است، کلی طول می کشید. بالاخره انقلاب مصر هم شد ولی باز هم ملت مصر هنوز نفهمیده بودند رهبرشان علی آقاست. هی از همدیگر سووال می کردند، پس ما انقلاب کردیم، رهبرمان چه کسی بود؟ یک مدتی گیر دادند به اخوان المسلمین که رهبر انقلاب مان شمائید؟ اخوان المسلمین هم می گفت: نه ما رهبرتان نیستیم، ما اصلا هیچ خبری نداریم. بالاخره رفتند سراغ نووال السعداوی، سعداوی هم مگر اخلاق دارد. به او گفتند تو رهبر مائی؟ ولی او اصلا قبول نکرد، گفت: برو بینیم بابا، من کجام رهبره. البته این حرف ها را با عصبانیت گفت.
بالاخره وسط انقلاب لیبی بود که یک عده معتقد بودند آیت الله خامنه ای رهبر جنبش بیداری اسلامی است، یک عده هم معتقد بودند آقای خامنه ای خودش یکی از اهداف جنبش بهار عرب( در تهران: جنبش بیداری اسلامی) است. بالاخره بعد از یک سال که همه مانده بودند رهبر جنبش بیداری اسلامی اوباماست؟ سارکوزی است؟ ارنست همینگوی است؟ بن لادن است؟ همه متوجه شدند که در ایران همه می گویند “آیت الله خامنه ای رهبر جنبش بیداری اسلامی است.” بیچاره ها مثل مردم ایران نیستند که هنوز موسوی از در خانه اش بیرون نیامده بود، او را رهبر جنبش سبز کردند، یا همین آقای خامنه ای جیک ثانیه بعد از فوت امام خمینی با یک فوت آقای هاشمی رهبر جمهوری اسلامی شد.
الآن هم بدبختی سوری ها همین است. تازه، بعد از چند ماه تلاش برای سرنگونی بشار اسد، تازه متوجه شده اند رهبرشان آیت الله خامنه ای است. حالا ماندند که بالاخره بروند جلو یا بایستند سر جای شان، یا جیک ثانیه بشار اسد را بفرستند زباله دانی تاریخ. من که مطمئنم اگر این آقای فرزانه درباره آن آقای فرزانه نگفته بود که “آیت الله خامنه ای رهبر جنبش بیداری مسلمین است” ، اصلا متوجه نمی شدند که رهبرشان خامنه ای است. حالا کلی دعوا دارند که ما بیداری اسلامی هستیم، پس چرا اسلامی نیستیم؟ اگر بهار عرب هستیم، پس در پائیز چه می کنیم؟ کلی سووال دارند که تازه فهمیده اند که رهبرشان آقای خامنه ای است و باید از او همه این سووالات را بپرسند.
البته بدبختی که یکی دوتا نیست، یک عالمه است. مثلا همین تحولات جهان که الآن دو سال است هی زور می زنند ولی بدون حضور آیت الله خامنه ای به نتیجه نمی رسد. الآن مدتهاست بین کره شمالی و کره جنوبی دعواست، کره شمالی هی خودش را دور می زند، هی رهبرش بزرگ می شود و می میرد و عینک و کشورش را برای پسرش و نوه اش به ارث می گذارد. کره جنوبی هم هی از میخ و سیخ و ماشین لباسشویی و ماشین ظرفشویی و تلویزیون و ویدئو و کشتی و ماشین و همه چیز می سازد، معلوم هم نیست نخست وزیرش کی هست، رهبرش کی هست؟ پادشاهش کی هست؟ بین این دو تا هم سالهاست دعواست، البته ما نمی دانیم دعوا سر چیست، ولی این را می دانیم که وقتی روز روزونش بود، مردم کره شمالی داشتند از گرسنگی می مردند و نصف جمعیت نان نداشت سق بزند، حالا که شنیدم دو سه روزی است خشکسالی شروع شده و ملت بدبخت کره شمالی آخرش همه شان یک دفعه دیدی تلف شدند و فقط هزار تا عینک کلکسیون عینک های کیم جونگ ایل سونگ باقی ماند.
همین است که عزت الله خان ضرغامی که نظراتش در مورد مسائل بین المللی مثل نظرات آیت الله حسنی در مورد مسائل فیزیک هسته ای است، نظر داده است که “تحولات جهان بدون ایران به نتیجه نمیرسد.” عزتالله ضرغامی رئیس صدا و سیما میگوید: “هیچ معادلهای در جهان بدون حضور جمهوری اسلامی به نتیجه نمیرسد و انقلاب اسلامی ایران در سایه رهبری آیتالله خامنهای پیشرو در معادلات جهانی است.” البته نه که بخواهم بگویم آقای ضرغامی حرف مفت می زند، اصلا، اتفاقا می خواهم بگویم حرف مفت نمی زند. منتهی معنی “حضور” و “غیاب” را حالی اش نیست. مثلا فرض کنید چنین جمله ای می گفت “ هیچ معادلهای در جهان بدون غیاب جمهوری اسلامی به نتیجه نمیرسد و انقلاب اسلامی ایران در سایه رهبری آیتالله خامنهای پیشرو در معادلات جهانی است.”
مثلا فرض کنید این سید خراسانی همین امشب غیب شود کلا. یعنی صبح که می روند توی اتاق خوابش، ببینند جا تر است و بچه نیست. 95 درصد مشکلات ایران حل می شود، حالا نگوئیم 95 درصد ، ولی 85 درصد را که دیگر قبول دارید؟ تازه کل مشکلات سوریه و لبنان و عراق و افغانستان و فلسطین و اسرائیل هم بسرعت حل می شود. مشکلات خاورمیانه حل شود، مشکلات آسیا و جهان اسلام هم بشدت کم می شود. به همین راحتی بخش وسیعی از مشکلات اروپا و آمریکا هم حل می شود.
این آقای خامنه ای دقیقا مثل پلیس راهنمایی و رانندگی تهران در وسط ترافیک تهران است، وقتی هست، همه ترافیک به هم می ریزد، ماشین ها با هم تصادف می کنند، چراغ ها بی دلیل سبز و قرمز می شوند و راننده ها نمی دانند در خیابان چکار کنند، حالا همین آقای خامنه ای را بگوئید برود خانه لالا کند، اصلا پا به خیابان نگذارد، به همین راحتی. قول می دهم میزان تصادفات شهری حداقل نصف شود، یک دهم خواهد شد.
حزب بدهکار، سخنگوی بدهکار
روزنامه کیهان گزارش سایت “دولت ما” مبنی بر بدهی این روزنامه به سازمان تامین اجتماعی را تائید کرد و نوشت دولت احمدینژاد هم “۲۴ هزار میلیارد تومان به سازمان تامین اجتماعی بدهکار است.”
حرف نزن، جون مامان حرف نزن
خبرگزاری فارس در یادداشتی با انتقاد از مواضع “آنارشیستی”، “مبهم” و “آشفته” محمود احمدینژاد در خصوص تحولات جهان عرب٬ از وی خواست درباره مسائلی که تخصص ندارد اظهارنظر نکند. این خبرگزاری وابسته به بنیاد تعاون سپاه٬ روز چهارشنبه (۱۳ مهر) از اینکه رئیس دولت دهم تحولات جهان عرب را “بیداری انسانی”خوانده انتقاد کرده و نوشته است احمدینژاد “مجبور نیست درباره آنچه نامعلوم و نامفهوم میداند، اظهارنظر کند.” در این یادداشت آمده که مواضع چند ماه گذشته احمدینژاد درباره تحولات در برخی کشورهای عربی “کمکی به کشف حقیقت نمیکند” و این مواضع منجر به “انفعال مطلق” سیاست خارجی شده است. خبرگزاری فارس نوشته که احمدینژاد در هر مقامی که باشد “حق ندارد در مسائل مهم به جمعبندیهای شخصی که معلوم نیست از کجا آمده و چه کسی آن را القا نموده، تکیه کرده و مصالح و منافع ملی را نادیده بگیرد.”
اصلاحات در سوریه ادامه دارد، تق!
رئیس جمهوری سوریه در دیدار با هیات کشورهای عضو آلبا اظهار داشت: روند اصلاحات همچنان ادامه خواهد داشت و این مساله هیچ ارتباطی به فشارهای بیگانگان ندارد. وی افزود: گامهایی که سوریه برداشته است بر دو محور اساسی تکیه دارد؛ محور اول، اصلاحات سیاسی و محور دوم، پایان دادن به فعالیتهای مسلحانه. اسد در ادامه گفت: این اصلاحات از سوی بسیاری از مردم سوریه مورد استقبال قرار گرفت و حملات بیگانگان به سوریه دقیقا زمانی شروع شد که اوضاع داخلی کشور رو به بهبود نهاد چرا که این نیروها نه تنها خواهان اجرای اصلاحات در سوریه نیستند، بلکه میخواهند سوریه را مجبور کنند بهای مواضع مخالف خود را با نقشهها و توطئههای آنها در منطقه بپردازد.
فیس بوک برادر ماست، شیر سماور ماست
توضیح: حکم بالا در شکل فتوا بیان شده است یعنی تشخیص مصداق به عهده ی مکلف گذاشته شده است و تنها به بیان حکم کلی بیان شده است. تشخیص این که آیا این شرایط در مورد فعالیت در فیس بوک صادق می باشد یا خیر به عهده ی مکلفین گذاشته شده است. نکته ای که در حکم بالا مشخص است این است که در صورتی که این فعالیت موجب تقویت دشمنان اسلام و مسلمین شود جایز نیست در حالی که ماهیت شبکه های مجازی بر پایه ی جمع آوری اطلاعات می باشد و هر چه استفاده کنندگان آن بیشتر باشند و در استفاده از آن محدودیت کمتری برای خویش قائل باشند اطلاعات بیشتری را برای این شبکه های اطلاعاتی فراهم می کنند و در نتیجه منجر به تقویت دشمنان می شود. به نظر می آید این حکم نه حرام بودن مطلق فعالیت در این سایت را می رساند و نه جایز بودن آن را اثبات می کند بلکه به نوعی فیمابین است. به هر حال تشخیص مصداق این حکم به عهده ی خود شماست.