دو گفتمان در انتخابات

شیرزاد عبداللهی
شیرزاد عبداللهی

احمدزاده‌کرمانی، معاون سابق احمدی‌نژاد در جلسه پرسش و پاسخ دانشجویان بسیجی کرمان حرف‌های جالبی زده است که راهبرد تبلیغاتی جریان منشعب از دولت را در انتخابات ۲۴ خرداد نشان می‌دهد. محور این راهبرد همچنان بر تحریک احساسات بخش‌هایی از جامعه علیه آیت‌الله هاشمی استوار است. مخاطب این تبلیغات کدام گروه‌ها و طبقات اجتماعی هستند؟ مشخصا اقشار هدف این گونه تبلیغات حسی و عوامانه، توده‌های فقیر و کم‌سواد مردمند که اغلب در تنگنای معیشت گرفتار آمده‌اند. عده‌یی از سیاسیون ترجیح می‌دهند به جای سروکار داشتن با عقل و اندیشه مردم با غرایز و احساسات آنها ارتباط برقرار کنند. تبلیغات منفی روی کسانی که روزنامه می‌خوانند و به اینترنت دسترسی دارند و خبرها را از کانال‌های متفاوت و متعدد می‌گیرند، چندان تاثیرگذار نیست. اما برای آنهایی که برای کسب اطلاعات به شفاهیات و شایعات متکی هستند، این تبلیغات هنوز هم موثر است. اگر جمعیت ایران را به سه بخش‌ تقسیم کنیم یک‌سوم در شهرهای بزرگ، یک‌سوم در شهر‌های کوچک و یک‌سوم در روستاها زندگی می‌کنند. متاسفانه در جامعه ما، بیسوادها و کم‌سوادها بیش از ۵۰ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند. البته سواد اجتماعی و سواد مدرسه‌یی لزوما بر هم منطبق نیستند.‌ای بسا تحصیلکرده‌هایی که درکی از مسائل اجتماعی ندارند و ‌ای بسا مردان و زنان کم‌سوادی که قدرت بالایی در فهم و تحلیل مسائل سیاسی و اجتماعی دارند.
اما اینجا بحث بر سر استثنا‌ها نیست. قاعده این است که بین گسترش و عمق آموزش و درک و فهم سیاسی و اجتماعی رابطه مستقیم وجود دارد. اینکه تبلیغات عوامگرایانه و سخیف در این دوره از انتخابات تا چه اندازه کارگر می‌افتد، نیاز به نظرسنجی و اطلاعاتی دارد که در اختیار من نیست. اما یک نکته روشن است، با وجود اینکه گفتمان دموکراسی خواهی و رعایت قانون و اصلاحات سیاسی و اقتصادی در بین طبقه متوسط و نخبگان سیاسی و فرهنگی و اقتصادی، به صورت گفتمان غالب درآمده است، اما جامعه ایران در اعماق خود گرفتار ایده‌های عدالت‌جویانه متکی بر درآمدهای نفتی است. نوعی عدالت توزیعی که مصداق آن توقع توزیع پول از طرف دولت است که در پس ذهن همه ما جا خوش کرده است. در چنین جامعه‌یی همیشه این خطر وجود دارد که مردی از گرد راه برسد و با طرح شعارهای عوامانه و وعده توزیع پول موج ایجاد کند و نبض بسیاری از رای‌دهندگان را در دست بگیرد. البته عوامگرایی در سال‌های اخیر نزد مردم شهر و روستا بخش مهمی از اعتبار خود را از دست داده است. با این حال هنوز هم فضای انتخاباتی تحت تاثیر شعارهای عوامانه و وعده‌های توخالی است.

در چنین شرایطی یک کاندیدای معتقد به اصول و دارای پرنسیپ سیاسی چه باید بکند؟ آیا باید همچنان بر مسائلی مانند افزایش تولید، جذب سرمایه‌گذاری، رونق اقتصادی، کاهش تنش‌های خارجی، ایجاد فضای امن برای کار و سرمایه، رعایت اعتدال، اجرای قانون پای بفشارد؟ مسلما در بین اقشاری از مردم این شعارها توانایی رقابت با شعار رقیبی که اعلام کند به هر نفر در ماه ۱۵۰ هزار تومان یارانه می‌دهد، ندارند؟ آیا کاندیدای با پرنسیپ باید تسلیم قواعد بازی رقبا شود و وعده توزیع پول بدهد؟ آیا کاندیدای با پرنسیپ هم باید مانند آن کاندیدای معروف در دو جمع دانشجویی از یک واقعه دو روایت متضاد بیان کند تا دل همه را به دست آورد؟ آیا در ملاقات با نمایندگان اقشار مختلف زیر لیست مطالبات اقتصادی که اکثرا تحمیل‌کننده بار مالی است را باید چشم بسته امضا کند؟ در این صورت فرق او با فلان کاندیدای پوپولیست چیست؟

 به نظر می‌رسد نیاز به یک حلقه واسط داریم که شعارهای توسعه‌گرایانه را در قالبی قابل فهم برای همه بیان کند و به مردم نشان دهد که راه پیشرفت و ترقی کشورها در اجرای سیاست‌های روزمره و عوامگرایانه نیست. جامعه ما خوشبختانه با تجربه سال‌های اخیر، در حال عبور از جامعه پوپولیستی به جامعه عقلانی است. تجربه شعارهایی مانند بردن نفت بر سر سفره‌ها، ساده‌زیستی و سفرهای استانی و تعیین تکلیف مسائل بین‌المللی در سخنرانی‌های احساسی به مردم نشان داد که کار مملکت با شعار راست نمی‌شود. عاقبت توزیع پول هم تورم و گرانی و چند برابر شدن قیمت‌ها بود. چاره کار کشور، برنامه‌ریزی، مدیریت علمی و استفاده درست از امکانات و به کارگیری افراد توانا و متخصص است. سیاستمدار با تجربه و دارای اصول مشخص، تسلیم پوپولیسم و عوامگرایی نمی‌شود.

باید توضیح داد که کار رییس‌جمهور تقسیم کار و تفویض اختیار به مدیران است و هیچ جای دنیا رییس‌جمهور وظایف استاندار و مدیرکل را انجام نمی‌دهد. اینکه رییس‌جمهور لباس ساده بپوشد و ماشین ارزان قیمت سوار شود و نان و پنیر بخورد، خوب است. اما گاهی می‌توان آرزو کرد که ‌ای کاش فلان مقام اجرایی، ماهی یک میلیارد تومان از پول دولت را هزینه امور شخصی خود می‌کرد، اما در عوض با تصمیم‌گیری‌های عاقلانه و کارشناسی میلیاردها دلار سرمایه عمومی کشور حیف و میل نمی‌شد. این نکته را هم باید برای مردم محروم و کم‌درآمد توضیح داد که گذاشتن پول توی جیب مردم توسط دولت، فقط می‌تواند باعث تورم و گرانی بیشتر کالاها و خدمات شود. اگر چرخ تولید راه بیفتد و ایران جایگاه بین‌المللی خود را بازیابد و سازندگی کشور در دستور کار قرار گیرد، کسب و کار رونق می‌گیرد و تورم کاهش می‌یابد و از قبل آن همه ملت نفع می‌برند. راه حمایت از فقرا و صاحبان درآمد کم هم گذاشتن پول در جیب مردم نیست. راه آن ایجاد نظام تامین اجتماعی و توسعه بیمه درمانی و آموزش و پرورش رایگان است.

 انتخابات پیش‌رو رقابت بین دو جناح اصولگرا و اصلاح‌طلب نیست بلکه عرصه رقابت بین چند دیدگاه است. افراطی‌گری، بی‌برنامگی و عوامگرایی واعتدال و میانه‌روی، تدبیر، برنامه‌ریزی و عقلانیت.

منبع: اعتماد، 30 اردیبهشت