شام نذری پس از اشغال سفارت انگلیس

محمدرضا یزدان پناه
محمدرضا یزدان پناه

» گزارش خبرنگار روز از تهران

اشغال چند ساعته سفارت بریتانیا در تهران و باغ جنجالی قلهک و به اسارت گرفتن بعضی از پرسنل آنها توسط تعدادی از دانشجویان بسیجی و اعضای انصار حزب الله، با فرا رسیدن واپسین ساعات دیروز، پایان گرفت. آنگونه که یک شاهد عینی در این خصوص به “روز” گفت، بسیاری از افرادی که روز گذشته به سفارت بریتانیا حمله ور شده بودند، پس از خارج شدن از آن با در دست داشتن غذاهای نذری ماه محرم که توسط هیات های عزاداری اطراف سفارت توزیع شده بود، از یکدیگر خداحافظی کردند.

تعدادی از دانشجویان طرفدار جمهوری اسلامی و نیروهای بسیج و انصار حزب الله که به گفته کیوان بزرگمهر، خبرنگار روز در تهران، تعدادشان بین 700 تا 800 نفر بود، روز گذشته به سفارت بریتانیا در تهران و باغ قلهک که در اختیار این سفارتخانه قرار دارد حمله کردند، درها و شیشه های آنها را شکستند، دست کم یک اتوموبیل را آتش زدند و برای ساعاتی شش پرسنل آن را به اسارت گرفتند.

شاهدان عینی و خبرنگار روز می گویند که این حمله بخصوص در ساعات اولیه با مماشات و سهل انگاری نیروهای یگان ویژه پلیس حاضر در محل به وقوع پیوست.

حمله افراد طرفدار جمهوری اسلامی که رسانه های حکومتی آنها را “دانشجو” معرفی کرده اند به سفارت بریتانیا در تهران، به مهمترین خبر روز گذشته رسانه های جهان تبدیل شد اما در عین حال خشم دولت این کشور، اتحادیه اروپا، ایالات متحده و شورای امنیت سازمان ملل متحد را برانگیخت.

شورای امنیت که مهمترین نهاد حافظ صلح و امنیت بین المللی است، شب گذشته به اتفاق آرای تمام 15 عضو خود، حمله به سفارت بریتانیا در تهران را به شدت محکوم کرد و از ایران خواست از دیپلمات ها محافظت کند.

خوزه فیلیپ کابرال رئیس دوره ای شورای امنیت و نماینده پرتغال در سازمان ملل متحد در این زمینه گفت اعضای شورای امنیت حمله به سفارت بریتانیا در تهران را که به ورود به ساختمان دیپلماتیک و کنسولی و به آسیب های جدی منجر شد، به “شدیدترین وجه” محکوم می کنند.

ویلیام هیگ وزیر امور خارجه بریتانیا، ارشدترین مقام دولتی این کشور بود که تا لحظه تنظیم گزارش به این اتفاق واکنش نشان داد.

او هشدار داد که جمهوری اسلامی باید منتظر “عواقب جدی” این اقدام باشد.

وزارت امور خارجه بریتانیا نیز با احضار کاردار سفارت جمهوری اسلامی در این کشور، نسبت به حمله صورت گرفته به شدت اعتراض کرد و مسئولیت حقوقی دولت ایران برای حفاظت از اماکن دیپلماتیک و امنیت دیپلمات ها مطابق کنوانسیون وین را به تهران یادآور شد.

دولت آمریکا و اتحادیه اروپا نیز حمله به مجموعه‌های سفارت بریتانیا را محکوم کردند.

سخنگوی دفتر رئیس جمهور آمریکا گفت که کشورش حمله به سفارت بریتانیا را به شدت محکوم می کند و آماده است که از همپیمانانش در شرایط سخت حمایت کند.

یک سخنگوی کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم از وقایع امروز تهران به شدت ابراز نگرانی کرد و آن را “حمله ای کاملا غیر قابل قبول” خواند.

این در حالی است که حتی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی هم در بیانیه ای از آنچه که “برخی رفتارهای غیر قابل قبول معدودی از معترضین” در حمله به سفارت بریتانیا خواند ابراز تاسف کرد و از مسوولان امر خواست تا اقدام ها و بررسی های فوری و ضروری در این رابطه به عمل آورند.

آنگونه که برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی گفته اند، نماینده دولت محمود احمدی نژاد در جلسه اخیر مجلس که به بررسی تصویب طرح کاهش رابطه با انگلستان اختصاص داشت، با آن مخالفت کرده بود.

اما نمایندگان مجلس هشتم با تصویب این طرح آن را به شورای نگهبان فرستادند و شورای نگهبان نیز آن را به سرعت تایید کرد.

به موجب طرح یاد شده، روابط اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی و بریتانیا به حداقل ممکن می رسد و سفیر بریتانیا نیز طی روزهای آتی باید تهران را ترک کند.

طرح یاد شده و تجمع دیروز طرفداران حکومت در مقابل سفارت بریتانیا در واکنش به تحریم بانک مرکزی ایران توسط دولت این کشور و افزایش فشارهای بین المللی بر جمهوری اسلامی به بهانه “ابعاد نظامی احتمالی” برنامه اتمی تهران است که در گزارش اخیر مدیرکل آژانس بین المللی به آن اشاره شده است.

شاهدان عینی و گزارش رسانه های داخلی و بین المللی حاکی از آن است که ساعتی پس از ورود نیروهای بسیج و انصار حزب الله به دو محوطه متعلق به دولت بریتانیا، تخریب و به آتش کشیدن اموال آنها و به اسارت گرفتن تعدادی از پرسنل این مجموعه، با افزایش نیروهای ویژه پلیس و ضرب و شتم بسیجی ها، اشغال سفارت نیز پایان یافت.

رسانه های حکومتی می گویند حمله کنندگان به سفارت بریتانیا، پس از ورود به آن تعداد زیادی از “اسناد جاسوسی و امنیتی” که نشاندهنده “دخالت دولت انگلستان در امور داخلی ایران و ترور مقامات جمهوری اسلامی” است را به دست آورده اند.

 

گزارش کامل خبرنگار روز

گزارش و مشاهدات “کیوان بزرگمهر” خبرنگار روز در تهران از حادثه دیروز در پی می آید:

ساعت کمی از 5 بعد از ظهر گذشته و حالت میدان فردوسی عادی به نظر می‏رسد. تنها مسیر حرکت اتوبوس‏ها در این خیابان فردوسی توسط یک اتومبیل راهنمایی و رانندگی مسدود شده است. اما می‏دانم که چند صد متر پائین‏تر غوغایی برپاست. تا دویست متر مانده به خیابان نوفل لوشاتو خبر خاصی نیست. اما از این جا به بعد تا چهارراه استامبول دو سوی خیابان توسط دو ردیف ماشین نیروی انتظامی قرق کرده‏اند.

خیابان نوفل لوشاتو که تعدادی از سفارتخانه‏های مهم چون فرانسه، روسیه و ایتالیا در آن واقع شده‏اند توسط مامورین مسدود شده و موتورسیکلت‏های پرشمار و سیاه رنگ با تعداد زیادی مامور گارد ویژه در آن صف کشیده‏اند. آنها آرام به نظر می‏رسند اما حدس زدن اینکه تا یکی دو ساعت دیگر در حال جولان دادن در خیابان فردوسی هستند کار چندان سختی نیست.

چند صد متر پائین‏تر درب ورودی سمت شرقی سفارت بریتانیا است با تعداد زیادی مامور و بسیجی و شهروندان معمولی در مقابل آن. به آنجا که می‏رسم حس می‏کنم که در گوشه‏ای از تاریخ این مملکت ایستاده‏ام که تا سالیان سال درباره آن خواهند نوشت و خواهند گفت.

ساعت حدود 5 و نیم بعد از ظهر است و هوا دیگر رو به تاریکی رفته. بسیجیان پرچم بریتانیا را از جلوی سفارت پائین کشیده‏اند و پرچم ایران را، آن هم وارونه به جای آن نصب کرده‏اند. بین سی تا چهل نفری هم بر روی سر در ورودی سفارت پرچم‏های “یا حسین” سیاه رنگ خود را تاب می‏دهند و مشغول فحش دادن به زمین و زمان هستند.

جلوی در سفارت تا فاصله‏ای حدود سی متر که به نرده‏های خط ویژه اتوبوس می‏رسد نیروهای گاردی ایستاده‏اند. حدس می‏زنم نزدیک 500 نفری باشند. بعد از آنها در دو سه ردیف کسانی هستند که از چهره‏هایشان پیداست که بسیجی یا طرفدار حکومت باشند. اما بی هیچ سر و صدایی فقط وقایع را نگاه می‏کنند. حتی شعارهای بی امان و خواهش و تمنای آنها که از سر در سفارتخانه بالا رفته‏اند هم واکنش آنها را بر نمی‏انگیزد. هوا تاریک شده و زنانی که به نظر می‏رسید برای همراهی مردان در جریان اشغال سفارت بریتانیا به محل آمده بودند مشغول ترک آنجا هستند.

ماشین‏ها با کندی و زحمت بسیار از این مسیر رد می‏شوند. مشخص است پلیس هنوز چهارراه استامبول را نبسته است. در طرف مقابل سفارت هم مردم عادی و عابران صحنه را با بهت و حیرت نظاره می‏کنند.

تعداد زیادی عکاس و فیلمبردار از روی یک کانکس در مقابل سفارتخانه بالا رفته‏اند و مشغول تهیه فیلم و عکس هستند. نکته قابل توجه آنکه یک دستگاه از ماشین‏هایی که تجهزات قابل حمل برای پخش زنده تلویزیونی بر روی آنها نصب است، نیز جلوی سفارت پارک کرده و فیلمبرداری از بالای آن با یک دوربین تلویزیونی مشغول تهیه فیلم است.

صدای “حیدر، حیدر” گروهی از بسیجیان که بلند می‏شود کمی جمعیت وسط خیابان را سر شوق می‏آورد. اما شور آنها یکی دو دقیقه بیشتر طول نمی‏کشد. به سمت چهارراه استامبول می‏روم. سفارت ترکیه و آلمان که در ضلع جنوبی این چهارراه هستند به شدت محافظت می‏شوند. بر می‏گردم و درست جلوی سفارت یک بلندی را برای ایستادن انتخاب می‏کنم. تا حدود 45 دقیقه اتفاق خاصی رخ نمی‏دهد. ساعت 6 و 15 دقیقه درب سفارت باز می‏شود و صدای “الله اکبر” اشغال کنندگان به هوا بر می‏خیزد. داخل سفارت چند پروژکتور روشن است که فاصله‏ای حدود 50 متر را قابل رویت می‏کنند. تعداد زیادی مامور داخل هستند. عده‏ای از بسیجیان هم هستند. حالا تعداد زیادی از آنها که بیرون ایستاده‏اند هوس داخل شدن به سرشان می‏زند. یکی که روی مجسمه شیر فلزی بالای سر در سفارت نشسته فریاد می‏زند “ماشا الله، حزب الله” و بیرونی‏ها به سمت در هجوم می‏آورند.

به نظر می‏رسد آن جلو فشار جمعیت زیاد باشد. چند باطوم را می‏بینم که بلند می‏شوند و پائین می‏آیند و جمعیتی متشکل از ماموران گارد ویژه و بسیجیان که در هم می‏لولند. نیروهایی که داخل سفارت هستند مجبور می‏شوند بعد از بیست دقیقه با زحمت فراوان در ورودی را دوباره ببندند.

اوضاع این طرف خیابان هم اما گرمای خودش را دارد. آنجا که مردم عادی ایستاده‏اند و به وضوح نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را می‏توان بین‏شان دید. با این حال حرف‏هایی را می‏شد شنید که باورش برای من سخت بود؛ اعتراض شدید نسبت به این حرکت و حتی تمسخر آنها که دست به این کار زده‏اند.

بحث در میان مردم داغ است و هر کسی نظری می‏دهد. یک نفر با خنده می‏گوید “این دیگر انقلاب سوم آقایان است.” مرد میانسالی اما این حرکت را مقدمه وقوع “جنگ دوم” می‏داند. یک نفر دیگر هم پرچم وارونه ایران که اکنون بر فراز سفارت بریتانیا برافراشته شده را نماد یک “انقلاب سفارشی و دستوری” می‏داند.

چیزی که مشخص است این است که همه ناظران این واقعه نگران تبعات آن هستند. کمی پائین‏تر از سفارت به سمت چهارراه استامبول بحث بین مردی 70 – 60 ساله با یک جوان بسیجی بالا گرفته و تعدادی هم دور آنها جمع شده‏اند. جوان دائم از خیانت انگلستان به ایران می‏گوید و پیرمرد معترض از فشارهای زندگی و رفتارهای غیر عقلانی حکومت. پیرمرد از فساد تیم احمدی‏نژاد و چشم پوشی بسیجیان و حکومت نسبت به آن حرف می‏زند و جوان بسیجی می‏گوید اگر احمدی‏نژاد به راه‏اش در حمایت از مشایی و جریان انحرافی ادامه دهد مثل همین سفارت انگلیس، دفتر ریاست جمهوری را هم اشغال می‏کنیم.

ساعت 6 و 50 دقیقه است که دود سفیدی که چندان هم زیاد نیست از درون حیات سفارت بلند می‏شود. نمی‏دانم دود چیست. برخی می‏گویند حدود ساعت 4 و نیم هم از حیاط سفارت دود زیادی بیرون می‏آمده. جمعیتِ بالای در سعی دارند دو مجسمه فلزی را از جا در بیاورند. به گردن آنها طناب بسته‏اند، اما هر چه تلاش می‏کنند کار ساز نیست. پس با کمی رنگ سفید به جان آنها می‏افتند. شکستن پروژکتورها اما برای این جماعت کار راحتی است. روی دیوارهای سفارت هر چند متر یک شعار مرگ بر انگلیس نوشته شده است.

جماعت بالای در هر چند دقیقه یک بار سعی دارند پائینی‏ها را وادار به شعار دادن بکنند. اما تلاش آنها بی فایده است و از بسیجی‏هایی که تعدادشان را می‏شود گفت که 800 – 700 است صدایی بلند نمی‏شود. حتی جوانی که صدای بلند و قوی دارد و از دیوار سفارت بالا رفته هم نمی‏تواند کاری بکند. نیروی انتظامی گر چه پر تعداد است اما رد شدن از سد آنها و رسیدن به در سفارتخانه برای بالا رفتن از آن چندان کار مشکلی به نظر نمی‏رسد. این را تعداد رو به افزایش افراد بالای سر در ورودی که دیگر بیش از 50 نفر هستند نشان می‏دهد.

ساعت از 7 شب گذشته و خیابان فردوسی دیگر کاملا مسدود شده است. یک اتوموبیل نیروی انتظامی به میان مردم می‏آید. از پشت بلندگوی ماشین، مردی که نمی‏توانم او را ببینم شروع به صحبت می‏کند. او در حالی که اشغال کنندگان سفارت را جوانان غیور و برادران عزیز خودش می‏خواند از آنها خواهش می‏کند که محل را ترک کنند. حرف او اثر ندارد و چند دقیقه بعد مجبور می‏شود اشغال کنندگان را به جان “مقام معظم رهبری” قسم بدهد. اما این حربه هم کارساز نمی‏افتد.

بعد از صحبت‏های او جمعیت بالا شروع به سینه زدن و “یا حسین” گفتن می‏شوند. چند بار که این حرکت تکرار می‏شود دو سه نفری از این طرف خیابان بعد از گفتن “یا حسین” آنها فریاد می‏زنند “میر حسین.” چشم می‏اندازم تا آنها را پیدا کنم اما جمعیت زیاد و متراکم است. خودم را منتظر هجوم ماموران یا لباس شخصی‏ها می‏کنم. این اتفاق اما رخ نمی‏دهد.

حالا جمعیت بسیجیان وسط خیابان هیجان بیشتری دارند و سر و صدایی به پا می‏کنند. فضا اما آرام است، بی هیچ کنش و واکنش خاصی. تصمیم می‏گیریم به جایم را عوض کنم. به همین منظور کمی از جمعیت فاصله می‏گیرم تا به سمت جنوبی سفارت بروم. اما در چشم بر هم زدنی متوجه می‏شوم که جمعیت در حال فرار است. ماموران حمله کرده‏اند.

چند لحظه تامل می‏کنم. مردم پخش شده‏اند و پشت سر آنها بسیجیانی را می‏بینم که مشخص است آنها هم در حال فرار هستند. ناخواسته در میان جمع آنها پا به فرار می‏گذارم. دویست متری که از آن منطقه فاصله می‏گیریم ماموران می‏ایستند و جمعیت پراکنده هم نفس نفس زنان از حرکت باز می‏ایستد. حالا دشنام و بد و بیراه بسیجی‏ها به نیروی انتظامی بلند می‏شود. صحنه جالبی است.

دوباره بر می‏گردیم. حالا خیابان کاملا در کنترل ماموران است. اما کسی کاری به افراد بالای سر در سفارت ندارد. آنها همچنان شعار می‏دهند و پرچم می‏گردانند و جمعیت را دعوت می‏کنند که به سمت سفارت بیایند. یک لحظه شنیدن شعار “نترسین، نترسین، ما همه با هم هستیم” توسط این جماعت برایم خنده‏دار جلوه می‏کند. پوزخند مردم عادی هم نشان می‏دهد که برای آنها هم اینچنین است.

نیروی انتظامی یک بار دیگر یورش می‏آورد و مجبور می‎‏شوم در طول خیابان فردوسی به سمت شمال بگریزم. به ابتدای خیابان نوفل لوشاتو که می‏رسم پشت سرم را نگاه می‏کنم. جمعیت زیادی هنوز جلوی سفارت است. نیروی انتظامی با آنها کاری ندارد اما اجازه هم نمی‏دهد جمعیتی که گریخته‏اند دوباره باز گردند.

موتورسیلکت‏های پر تعداد بدون اینکه با این جمعیت که اکنون جلوی خیابان نوفل لوشاتو جمع شده‏اند کاری داشته باشند وارد خیابان فردوسی می‏شوند و به سمت سفارت می‏روند.

حالا نوفل لوشاتو به لحاظ حضور ماموران خلوت‏تر است. اما نه چندان که بتوان در آن احساس امنیت کرد. دل به دریا می‏زنم تا از این خیابان بگذرم و خود را به خیابان جمهوری برسانم تا دوباره بتوانم از سمت جنوب به مقابل سفارت بروم.

تا بعد از سفارت فرانسه اتوموبیل‏های پلیس در دو ردیف ایستاده‏اند. ون‏ها که تعدادشان تقریبا سی تا است پر از نیروهای گارد ویژه هستند. به خیابان جمهوری اسلامی می‏رسم. درب کوچک ضلع جنوبی سفارت انگلیس هنوز توسط چند مامور پلیس دیپلماتیک به مانند مواقع عادی محافظت می‏شود. آنها از چه محافظت می‏کنند، من نمی‏دانم.

هنگامی که جلوی سفارت می‏رسم جمعیت بسیجیان با مامورین درگیر شده‏اند. بازداشت دو نفر را می‏بینم. بسیجیان بالای دیوار فریاد می‏زنند “ولش کن، ولش کن.” مردم اما به این شعار هم می‏خندند، شدیدتر از قبل.

درگیری و زد و خورد شدت گرفته است. نزدیک ساعت 8 شب و اوضاع کاملا متشنج است. پلیس با بلندگوی دستی هشدار می‏دهد که محل را ترک کنید. افراد بالای سر در ورودی سفارت که تعدادشان زیادتر شده هنوز شعار می‏دهند و کسی جلوی آنها را نمی‏گیرد. صدای دشنام مردم عادی را می‏شود به راحتی شنید. بسیجی‏های پائین سفارت هم دست بردار نیستند.

در همین حال و احوال نیروی انتظامی دوباره به سمت جمعیت حمله ور می‏شود. موتورسیکلت‏های پر تعداد در این حمله ماموران پیاده را همراهی می‏کنند. مردم و بسیجیان با هم پا به فرار می‏گذارند. در خیابان روبروی سفارت تراکم جمعیت زیاد است و صدای گوش‏خراش موتور سیکلت‏ها زنان را می‏ترساند. مغازه‏ها با سرعت چراغ خود را خاموش می‏کنند و کرکره مغازه‏ها را پائین می‏کشند.

جمعیت در میان بهت اتوموبیل‏هایی که نمی‏دانند دلیل این وضع چیست فرار می‏کنند و ماموران این بار تا مسافت زیادی دنبال جمعیت هستند. همراه با عده زیادی از خیابان لاله زار نو به سمت خیابان انقلاب بالا می‏روم و هنوز ماموران در تعقیب ماهستند. هیچ وقت فکر نمی‏کردم در چنین فراری با تعدادی بسیجی همراه شوم. آنها به نیروی انتظامی فحش می‏دهند اما متعقدند که توانستند امروز کار خودشان را انجام دهند و پیام خود را به دنیا برسانند.

حس کنجکاوی نمی‏گذارد راهم را ادامه دهم و از یک خیابان فرعی دوباره به سمت خیابان فردوسی می‏روم. از روبروی نوفل لوشاتو می‏توان دید که جمعیت مقابل سفارت بسیار کم شده‏اند. یک گروه موتورسوار جدید از سمت میدان فردوسی به پائین در حرکت هستند که شاید تعدادشان نزدیک 50 دستگاه باشد.

روی خیابان پر از مامور است و باید عادی رفتار کرد. ماموران چندین جوان را بازداشت کرده‏اند. هم بسیجی میان آنها است و هم از مردم عادی. ضلع شمالی میدان فردوسی نیز در اختیار اتوموبیل‏ها و نیروهای پر تعداد انتظامی است. اما در خیابان انقلاب انگار همه چیز عادی است. دست فروشان برای فروش اجناس خود فریاد می‏زنند، عده زیادی منتظر تاکسی هستند و ماموران حاضر در میدا باعث تعجب کسانی می‏شوند که از ایستگاه مترو بیرون می‏آیند. هنوز کسی نمی‏داند چند صد متر پائین‏تر چه اتفاقی افتاده است. اتفاقی که هنوز مشخص نیست چه پیامدی برای این مملکت به دنبال داشته باشد و با زندگی مردم آن چه کار کند.