اشغال چند ساعته سفارت بریتانیا در تهران و باغ جنجالی قلهک و به اسارت گرفتن بعضی از پرسنل آنها توسط تعدادی از دانشجویان بسیجی و اعضای انصار حزب الله، با فرا رسیدن واپسین ساعات دیروز، پایان گرفت. آنگونه که یک شاهد عینی در این خصوص به “روز” گفت، بسیاری از افرادی که روز گذشته به سفارت بریتانیا حمله ور شده بودند، پس از خارج شدن از آن با در دست داشتن غذاهای نذری ماه محرم که توسط هیات های عزاداری اطراف سفارت توزیع شده بود، از یکدیگر خداحافظی کردند.
تعدادی از دانشجویان طرفدار جمهوری اسلامی و نیروهای بسیج و انصار حزب الله که به گفته کیوان بزرگمهر، خبرنگار روز در تهران، تعدادشان بین 700 تا 800 نفر بود، روز گذشته به سفارت بریتانیا در تهران و باغ قلهک که در اختیار این سفارتخانه قرار دارد حمله کردند، درها و شیشه های آنها را شکستند، دست کم یک اتوموبیل را آتش زدند و برای ساعاتی شش پرسنل آن را به اسارت گرفتند.
شاهدان عینی و خبرنگار روز می گویند که این حمله بخصوص در ساعات اولیه با مماشات و سهل انگاری نیروهای یگان ویژه پلیس حاضر در محل به وقوع پیوست.
حمله افراد طرفدار جمهوری اسلامی که رسانه های حکومتی آنها را “دانشجو” معرفی کرده اند به سفارت بریتانیا در تهران، به مهمترین خبر روز گذشته رسانه های جهان تبدیل شد اما در عین حال خشم دولت این کشور، اتحادیه اروپا، ایالات متحده و شورای امنیت سازمان ملل متحد را برانگیخت.
شورای امنیت که مهمترین نهاد حافظ صلح و امنیت بین المللی است، شب گذشته به اتفاق آرای تمام 15 عضو خود، حمله به سفارت بریتانیا در تهران را به شدت محکوم کرد و از ایران خواست از دیپلمات ها محافظت کند.
خوزه فیلیپ کابرال رئیس دوره ای شورای امنیت و نماینده پرتغال در سازمان ملل متحد در این زمینه گفت اعضای شورای امنیت حمله به سفارت بریتانیا در تهران را که به ورود به ساختمان دیپلماتیک و کنسولی و به آسیب های جدی منجر شد، به “شدیدترین وجه” محکوم می کنند.
ویلیام هیگ وزیر امور خارجه بریتانیا، ارشدترین مقام دولتی این کشور بود که تا لحظه تنظیم گزارش به این اتفاق واکنش نشان داد.
او هشدار داد که جمهوری اسلامی باید منتظر “عواقب جدی” این اقدام باشد.
وزارت امور خارجه بریتانیا نیز با احضار کاردار سفارت جمهوری اسلامی در این کشور، نسبت به حمله صورت گرفته به شدت اعتراض کرد و مسئولیت حقوقی دولت ایران برای حفاظت از اماکن دیپلماتیک و امنیت دیپلمات ها مطابق کنوانسیون وین را به تهران یادآور شد.
دولت آمریکا و اتحادیه اروپا نیز حمله به مجموعههای سفارت بریتانیا را محکوم کردند.
سخنگوی دفتر رئیس جمهور آمریکا گفت که کشورش حمله به سفارت بریتانیا را به شدت محکوم می کند و آماده است که از همپیمانانش در شرایط سخت حمایت کند.
یک سخنگوی کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا هم از وقایع امروز تهران به شدت ابراز نگرانی کرد و آن را “حمله ای کاملا غیر قابل قبول” خواند.
این در حالی است که حتی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی هم در بیانیه ای از آنچه که “برخی رفتارهای غیر قابل قبول معدودی از معترضین” در حمله به سفارت بریتانیا خواند ابراز تاسف کرد و از مسوولان امر خواست تا اقدام ها و بررسی های فوری و ضروری در این رابطه به عمل آورند.
آنگونه که برخی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی گفته اند، نماینده دولت محمود احمدی نژاد در جلسه اخیر مجلس که به بررسی تصویب طرح کاهش رابطه با انگلستان اختصاص داشت، با آن مخالفت کرده بود.
اما نمایندگان مجلس هشتم با تصویب این طرح آن را به شورای نگهبان فرستادند و شورای نگهبان نیز آن را به سرعت تایید کرد.
به موجب طرح یاد شده، روابط اقتصادی و سیاسی جمهوری اسلامی و بریتانیا به حداقل ممکن می رسد و سفیر بریتانیا نیز طی روزهای آتی باید تهران را ترک کند.
طرح یاد شده و تجمع دیروز طرفداران حکومت در مقابل سفارت بریتانیا در واکنش به تحریم بانک مرکزی ایران توسط دولت این کشور و افزایش فشارهای بین المللی بر جمهوری اسلامی به بهانه “ابعاد نظامی احتمالی” برنامه اتمی تهران است که در گزارش اخیر مدیرکل آژانس بین المللی به آن اشاره شده است.
شاهدان عینی و گزارش رسانه های داخلی و بین المللی حاکی از آن است که ساعتی پس از ورود نیروهای بسیج و انصار حزب الله به دو محوطه متعلق به دولت بریتانیا، تخریب و به آتش کشیدن اموال آنها و به اسارت گرفتن تعدادی از پرسنل این مجموعه، با افزایش نیروهای ویژه پلیس و ضرب و شتم بسیجی ها، اشغال سفارت نیز پایان یافت.
رسانه های حکومتی می گویند حمله کنندگان به سفارت بریتانیا، پس از ورود به آن تعداد زیادی از “اسناد جاسوسی و امنیتی” که نشاندهنده “دخالت دولت انگلستان در امور داخلی ایران و ترور مقامات جمهوری اسلامی” است را به دست آورده اند.
گزارش کامل خبرنگار روز
گزارش و مشاهدات “کیوان بزرگمهر” خبرنگار روز در تهران از حادثه دیروز در پی می آید:
ساعت کمی از 5 بعد از ظهر گذشته و حالت میدان فردوسی عادی به نظر میرسد. تنها مسیر حرکت اتوبوسها در این خیابان فردوسی توسط یک اتومبیل راهنمایی و رانندگی مسدود شده است. اما میدانم که چند صد متر پائینتر غوغایی برپاست. تا دویست متر مانده به خیابان نوفل لوشاتو خبر خاصی نیست. اما از این جا به بعد تا چهارراه استامبول دو سوی خیابان توسط دو ردیف ماشین نیروی انتظامی قرق کردهاند.
خیابان نوفل لوشاتو که تعدادی از سفارتخانههای مهم چون فرانسه، روسیه و ایتالیا در آن واقع شدهاند توسط مامورین مسدود شده و موتورسیکلتهای پرشمار و سیاه رنگ با تعداد زیادی مامور گارد ویژه در آن صف کشیدهاند. آنها آرام به نظر میرسند اما حدس زدن اینکه تا یکی دو ساعت دیگر در حال جولان دادن در خیابان فردوسی هستند کار چندان سختی نیست.
چند صد متر پائینتر درب ورودی سمت شرقی سفارت بریتانیا است با تعداد زیادی مامور و بسیجی و شهروندان معمولی در مقابل آن. به آنجا که میرسم حس میکنم که در گوشهای از تاریخ این مملکت ایستادهام که تا سالیان سال درباره آن خواهند نوشت و خواهند گفت.
ساعت حدود 5 و نیم بعد از ظهر است و هوا دیگر رو به تاریکی رفته. بسیجیان پرچم بریتانیا را از جلوی سفارت پائین کشیدهاند و پرچم ایران را، آن هم وارونه به جای آن نصب کردهاند. بین سی تا چهل نفری هم بر روی سر در ورودی سفارت پرچمهای “یا حسین” سیاه رنگ خود را تاب میدهند و مشغول فحش دادن به زمین و زمان هستند.
جلوی در سفارت تا فاصلهای حدود سی متر که به نردههای خط ویژه اتوبوس میرسد نیروهای گاردی ایستادهاند. حدس میزنم نزدیک 500 نفری باشند. بعد از آنها در دو سه ردیف کسانی هستند که از چهرههایشان پیداست که بسیجی یا طرفدار حکومت باشند. اما بی هیچ سر و صدایی فقط وقایع را نگاه میکنند. حتی شعارهای بی امان و خواهش و تمنای آنها که از سر در سفارتخانه بالا رفتهاند هم واکنش آنها را بر نمیانگیزد. هوا تاریک شده و زنانی که به نظر میرسید برای همراهی مردان در جریان اشغال سفارت بریتانیا به محل آمده بودند مشغول ترک آنجا هستند.
ماشینها با کندی و زحمت بسیار از این مسیر رد میشوند. مشخص است پلیس هنوز چهارراه استامبول را نبسته است. در طرف مقابل سفارت هم مردم عادی و عابران صحنه را با بهت و حیرت نظاره میکنند.
تعداد زیادی عکاس و فیلمبردار از روی یک کانکس در مقابل سفارتخانه بالا رفتهاند و مشغول تهیه فیلم و عکس هستند. نکته قابل توجه آنکه یک دستگاه از ماشینهایی که تجهزات قابل حمل برای پخش زنده تلویزیونی بر روی آنها نصب است، نیز جلوی سفارت پارک کرده و فیلمبرداری از بالای آن با یک دوربین تلویزیونی مشغول تهیه فیلم است.
صدای “حیدر، حیدر” گروهی از بسیجیان که بلند میشود کمی جمعیت وسط خیابان را سر شوق میآورد. اما شور آنها یکی دو دقیقه بیشتر طول نمیکشد. به سمت چهارراه استامبول میروم. سفارت ترکیه و آلمان که در ضلع جنوبی این چهارراه هستند به شدت محافظت میشوند. بر میگردم و درست جلوی سفارت یک بلندی را برای ایستادن انتخاب میکنم. تا حدود 45 دقیقه اتفاق خاصی رخ نمیدهد. ساعت 6 و 15 دقیقه درب سفارت باز میشود و صدای “الله اکبر” اشغال کنندگان به هوا بر میخیزد. داخل سفارت چند پروژکتور روشن است که فاصلهای حدود 50 متر را قابل رویت میکنند. تعداد زیادی مامور داخل هستند. عدهای از بسیجیان هم هستند. حالا تعداد زیادی از آنها که بیرون ایستادهاند هوس داخل شدن به سرشان میزند. یکی که روی مجسمه شیر فلزی بالای سر در سفارت نشسته فریاد میزند “ماشا الله، حزب الله” و بیرونیها به سمت در هجوم میآورند.
به نظر میرسد آن جلو فشار جمعیت زیاد باشد. چند باطوم را میبینم که بلند میشوند و پائین میآیند و جمعیتی متشکل از ماموران گارد ویژه و بسیجیان که در هم میلولند. نیروهایی که داخل سفارت هستند مجبور میشوند بعد از بیست دقیقه با زحمت فراوان در ورودی را دوباره ببندند.
اوضاع این طرف خیابان هم اما گرمای خودش را دارد. آنجا که مردم عادی ایستادهاند و به وضوح نیروهای امنیتی و اطلاعاتی را میتوان بینشان دید. با این حال حرفهایی را میشد شنید که باورش برای من سخت بود؛ اعتراض شدید نسبت به این حرکت و حتی تمسخر آنها که دست به این کار زدهاند.
بحث در میان مردم داغ است و هر کسی نظری میدهد. یک نفر با خنده میگوید “این دیگر انقلاب سوم آقایان است.” مرد میانسالی اما این حرکت را مقدمه وقوع “جنگ دوم” میداند. یک نفر دیگر هم پرچم وارونه ایران که اکنون بر فراز سفارت بریتانیا برافراشته شده را نماد یک “انقلاب سفارشی و دستوری” میداند.
چیزی که مشخص است این است که همه ناظران این واقعه نگران تبعات آن هستند. کمی پائینتر از سفارت به سمت چهارراه استامبول بحث بین مردی 70 – 60 ساله با یک جوان بسیجی بالا گرفته و تعدادی هم دور آنها جمع شدهاند. جوان دائم از خیانت انگلستان به ایران میگوید و پیرمرد معترض از فشارهای زندگی و رفتارهای غیر عقلانی حکومت. پیرمرد از فساد تیم احمدینژاد و چشم پوشی بسیجیان و حکومت نسبت به آن حرف میزند و جوان بسیجی میگوید اگر احمدینژاد به راهاش در حمایت از مشایی و جریان انحرافی ادامه دهد مثل همین سفارت انگلیس، دفتر ریاست جمهوری را هم اشغال میکنیم.
ساعت 6 و 50 دقیقه است که دود سفیدی که چندان هم زیاد نیست از درون حیات سفارت بلند میشود. نمیدانم دود چیست. برخی میگویند حدود ساعت 4 و نیم هم از حیاط سفارت دود زیادی بیرون میآمده. جمعیتِ بالای در سعی دارند دو مجسمه فلزی را از جا در بیاورند. به گردن آنها طناب بستهاند، اما هر چه تلاش میکنند کار ساز نیست. پس با کمی رنگ سفید به جان آنها میافتند. شکستن پروژکتورها اما برای این جماعت کار راحتی است. روی دیوارهای سفارت هر چند متر یک شعار مرگ بر انگلیس نوشته شده است.
جماعت بالای در هر چند دقیقه یک بار سعی دارند پائینیها را وادار به شعار دادن بکنند. اما تلاش آنها بی فایده است و از بسیجیهایی که تعدادشان را میشود گفت که 800 – 700 است صدایی بلند نمیشود. حتی جوانی که صدای بلند و قوی دارد و از دیوار سفارت بالا رفته هم نمیتواند کاری بکند. نیروی انتظامی گر چه پر تعداد است اما رد شدن از سد آنها و رسیدن به در سفارتخانه برای بالا رفتن از آن چندان کار مشکلی به نظر نمیرسد. این را تعداد رو به افزایش افراد بالای سر در ورودی که دیگر بیش از 50 نفر هستند نشان میدهد.
ساعت از 7 شب گذشته و خیابان فردوسی دیگر کاملا مسدود شده است. یک اتوموبیل نیروی انتظامی به میان مردم میآید. از پشت بلندگوی ماشین، مردی که نمیتوانم او را ببینم شروع به صحبت میکند. او در حالی که اشغال کنندگان سفارت را جوانان غیور و برادران عزیز خودش میخواند از آنها خواهش میکند که محل را ترک کنند. حرف او اثر ندارد و چند دقیقه بعد مجبور میشود اشغال کنندگان را به جان “مقام معظم رهبری” قسم بدهد. اما این حربه هم کارساز نمیافتد.
بعد از صحبتهای او جمعیت بالا شروع به سینه زدن و “یا حسین” گفتن میشوند. چند بار که این حرکت تکرار میشود دو سه نفری از این طرف خیابان بعد از گفتن “یا حسین” آنها فریاد میزنند “میر حسین.” چشم میاندازم تا آنها را پیدا کنم اما جمعیت زیاد و متراکم است. خودم را منتظر هجوم ماموران یا لباس شخصیها میکنم. این اتفاق اما رخ نمیدهد.
حالا جمعیت بسیجیان وسط خیابان هیجان بیشتری دارند و سر و صدایی به پا میکنند. فضا اما آرام است، بی هیچ کنش و واکنش خاصی. تصمیم میگیریم به جایم را عوض کنم. به همین منظور کمی از جمعیت فاصله میگیرم تا به سمت جنوبی سفارت بروم. اما در چشم بر هم زدنی متوجه میشوم که جمعیت در حال فرار است. ماموران حمله کردهاند.
چند لحظه تامل میکنم. مردم پخش شدهاند و پشت سر آنها بسیجیانی را میبینم که مشخص است آنها هم در حال فرار هستند. ناخواسته در میان جمع آنها پا به فرار میگذارم. دویست متری که از آن منطقه فاصله میگیریم ماموران میایستند و جمعیت پراکنده هم نفس نفس زنان از حرکت باز میایستد. حالا دشنام و بد و بیراه بسیجیها به نیروی انتظامی بلند میشود. صحنه جالبی است.
دوباره بر میگردیم. حالا خیابان کاملا در کنترل ماموران است. اما کسی کاری به افراد بالای سر در سفارت ندارد. آنها همچنان شعار میدهند و پرچم میگردانند و جمعیت را دعوت میکنند که به سمت سفارت بیایند. یک لحظه شنیدن شعار “نترسین، نترسین، ما همه با هم هستیم” توسط این جماعت برایم خندهدار جلوه میکند. پوزخند مردم عادی هم نشان میدهد که برای آنها هم اینچنین است.
نیروی انتظامی یک بار دیگر یورش میآورد و مجبور میشوم در طول خیابان فردوسی به سمت شمال بگریزم. به ابتدای خیابان نوفل لوشاتو که میرسم پشت سرم را نگاه میکنم. جمعیت زیادی هنوز جلوی سفارت است. نیروی انتظامی با آنها کاری ندارد اما اجازه هم نمیدهد جمعیتی که گریختهاند دوباره باز گردند.
موتورسیلکتهای پر تعداد بدون اینکه با این جمعیت که اکنون جلوی خیابان نوفل لوشاتو جمع شدهاند کاری داشته باشند وارد خیابان فردوسی میشوند و به سمت سفارت میروند.
حالا نوفل لوشاتو به لحاظ حضور ماموران خلوتتر است. اما نه چندان که بتوان در آن احساس امنیت کرد. دل به دریا میزنم تا از این خیابان بگذرم و خود را به خیابان جمهوری برسانم تا دوباره بتوانم از سمت جنوب به مقابل سفارت بروم.
تا بعد از سفارت فرانسه اتوموبیلهای پلیس در دو ردیف ایستادهاند. ونها که تعدادشان تقریبا سی تا است پر از نیروهای گارد ویژه هستند. به خیابان جمهوری اسلامی میرسم. درب کوچک ضلع جنوبی سفارت انگلیس هنوز توسط چند مامور پلیس دیپلماتیک به مانند مواقع عادی محافظت میشود. آنها از چه محافظت میکنند، من نمیدانم.
هنگامی که جلوی سفارت میرسم جمعیت بسیجیان با مامورین درگیر شدهاند. بازداشت دو نفر را میبینم. بسیجیان بالای دیوار فریاد میزنند “ولش کن، ولش کن.” مردم اما به این شعار هم میخندند، شدیدتر از قبل.
درگیری و زد و خورد شدت گرفته است. نزدیک ساعت 8 شب و اوضاع کاملا متشنج است. پلیس با بلندگوی دستی هشدار میدهد که محل را ترک کنید. افراد بالای سر در ورودی سفارت که تعدادشان زیادتر شده هنوز شعار میدهند و کسی جلوی آنها را نمیگیرد. صدای دشنام مردم عادی را میشود به راحتی شنید. بسیجیهای پائین سفارت هم دست بردار نیستند.
در همین حال و احوال نیروی انتظامی دوباره به سمت جمعیت حمله ور میشود. موتورسیکلتهای پر تعداد در این حمله ماموران پیاده را همراهی میکنند. مردم و بسیجیان با هم پا به فرار میگذارند. در خیابان روبروی سفارت تراکم جمعیت زیاد است و صدای گوشخراش موتور سیکلتها زنان را میترساند. مغازهها با سرعت چراغ خود را خاموش میکنند و کرکره مغازهها را پائین میکشند.
جمعیت در میان بهت اتوموبیلهایی که نمیدانند دلیل این وضع چیست فرار میکنند و ماموران این بار تا مسافت زیادی دنبال جمعیت هستند. همراه با عده زیادی از خیابان لاله زار نو به سمت خیابان انقلاب بالا میروم و هنوز ماموران در تعقیب ماهستند. هیچ وقت فکر نمیکردم در چنین فراری با تعدادی بسیجی همراه شوم. آنها به نیروی انتظامی فحش میدهند اما متعقدند که توانستند امروز کار خودشان را انجام دهند و پیام خود را به دنیا برسانند.
حس کنجکاوی نمیگذارد راهم را ادامه دهم و از یک خیابان فرعی دوباره به سمت خیابان فردوسی میروم. از روبروی نوفل لوشاتو میتوان دید که جمعیت مقابل سفارت بسیار کم شدهاند. یک گروه موتورسوار جدید از سمت میدان فردوسی به پائین در حرکت هستند که شاید تعدادشان نزدیک 50 دستگاه باشد.
روی خیابان پر از مامور است و باید عادی رفتار کرد. ماموران چندین جوان را بازداشت کردهاند. هم بسیجی میان آنها است و هم از مردم عادی. ضلع شمالی میدان فردوسی نیز در اختیار اتوموبیلها و نیروهای پر تعداد انتظامی است. اما در خیابان انقلاب انگار همه چیز عادی است. دست فروشان برای فروش اجناس خود فریاد میزنند، عده زیادی منتظر تاکسی هستند و ماموران حاضر در میدا باعث تعجب کسانی میشوند که از ایستگاه مترو بیرون میآیند. هنوز کسی نمیداند چند صد متر پائینتر چه اتفاقی افتاده است. اتفاقی که هنوز مشخص نیست چه پیامدی برای این مملکت به دنبال داشته باشد و با زندگی مردم آن چه کار کند.