کمک های ایران به استقرار افغانستان

نویسنده

afghanestan807.jpg

لورنس کورب و لورا کانلی

چند کشور معدود در حضور اولیۀ آمریکا در افغانستان به اندازۀ ایران برای ایالات متحده مفید بوده ‏اند. با این وجود، پس از سقوط طالبان، آمریکا نتوانست از امکانات بالقوۀ این رابطۀ استراتژیک به ‏نفع خود استفاده کند. در حال حاضر، گروه های ائتلاف و نظامیان افغان در حال تسلیم شدن در برابر ‏همان شورشیانی هستند که در سال 2001 با آنها مقابله کردند. بعید است در چنین جنگی آمریکا پیروز ‏شود مگر اینکه در روابط خود با ایران تجدید نظر کند.‏

حتی قبل از حملات تروریستی 11 سپتامبر 2001، ایران با طالبان مخالف بود و به شدت از جبهۀ ‏نیروهای شمال افغانستان حمایت می کرد. پس از این حملات، تهران برای کمک به سرنگونی ‏حکومت سنی افراطی افغانستان پیشقدم شد و قول داد 560 میلیون دلار به بازسازی این کشور ‏اختصاص دهد.‏

علاوه بر این، ایران قابلیت چشمگیر خود را برای هدایت دولت نوپای افغانستان و همکاری با آن به ‏نمایش گذاشت. جیمز دابینز، اولین فرستادۀ ویژۀ دولت بوش به افغانستان، همکاری های قابل توجه ‏ایران را در حوزۀ آموزش و تجهیز ارتش افغانستان تأیید کرد و، در عین حال، در کنفرانس بن در ‏سال 2001 از کمک های ایرانیان قدردانی نمود. ‏

متأسفانه، دولت بوش با انزوای پی در پی ایرانیان و بجای بهره گیری از نفوذ آنها برای ایجاد یک ‏افغانستان نسبتا ً باثبات، این رابطۀ مؤفق را خراب کرده است. بدتر اینکه بوش در سخنرانی سالانۀ ‏خود در سال 2002 ایران را “محور شرارت” قلمداد کرد. اگرچه باید از دخالت ایران در سایر ‏کشورهای منطقه انتقاد کرد، اما در توصیفات بوش هیچگونه اشاره ای به کمک های چشمگیر ایران ‏بر ضد طالبان نشده است. در عوض، بوش اجازه داده است محاسبات سیاسی بر واقعیت های ‏استراتژیک پیشی بگیرند.‏

آمریکا از سکوت دیپلماتیک خود با ایران چیز زیادی برای عرضه ندارد. اما ایران از زمانی که ‏عضو محور شرارت قرار گرفت، برنامۀ غنی سازی هسته ای خود را ادامه داده است. ایران همچنین ‏پس از هجوم نظامی آمریکا به عراق و به قدرت رسیدن دولت شیعه در این کشور، نفوذ خود را در ‏خاورمیانه افزایش داده است. در این میان، قوای آمریکا در افغانستان به پایان رسیده است و نظامیان ‏این کشور بیش از پیش بهای اشتباهات دولت آمریکا را می پردازند. ‏

بوش اعلام کرده است که آمریکا بدون پیش شرط با ایران مذاکره نخواهد کرد. اما درخواست آمریکا ‏در خصوص همکاری ایرانیان در افغانستان نیز به معنای از سرگیری روابط دیپلماتیک و یا تمایل به ‏کنار آمدن با برنامۀ هسته ای ایران نخواهد بود. در واقع، این امر نشان می دهد که برای ایجاد ثبات در ‏افغانستان به دیپلماسی منطقه ای نیاز است.‏

در حال حاضر، سایر کشورهای خاورمیانه هدایت این مسیر را به عهده دارند. اگرچه سعودی ها در ‏سال 2001 روابط دیپلماتیک خود را با طالبان قطع کردند، اما ظاهرا ً مذاکرات صلح میان دولت ‏حامد کرزای و طالبان را هدایت کرده اند، مذاکراتی که حتی به گفتۀ رابرت گیتس وزیر دفاع آمریکا ‏ضروری هستند. به همین ترتیب، اسرائیل و سوریه نیز که فاقد روابط دیپلماتیک با یکدیگرند، از ‏طریق ترکیه این مذاکرات را در پیش گرفته اند. اگرچه این دو کشور هرگز با یکدیگر روابط دوستانه ‏ای نخواهند شد، اما احتمالا ً راهی برای پیشرفت در چند موضوع پیدا خواهند کرد.‏

هفت سال قبل، آمریکا فرصت چنین اقدامی را داشت. آمریکا می توانست به این امید که از تجربۀ ‏طولانی ایرانیان در خاورمیانه و شناخت نزدیک آنها از جبهۀ نیروهای شمال افغانستان به نفع خود ‏استفاده کند، به ایران نزدیک شود. آمریکا می توانست، جدا از رابطۀ دوستی با ایران، بدنبال همکاری ‏با این کشور برای کمک به برقراری ثبات در افغانستان باشد. در واقع، بی رغبتی دولت بوش برای ‏همکاری با ایران، دستیابی آمریکا به اهدافش را به مراتب دشوارتر کرده است.‏

گرچه تلاش های آمریکا در افغانستان مستلزم حضور نیروهای نظامی بیشتر نیست، اما هیچ موفقیتی ‏بدون تعهد به دیپلماسی و نزدیکی به همسایگان افغانستان محقق نخواهد شد. ایران بازیگر حتمی این ‏فرآیند است. بنابراین، این بار آمریکا باید درست تصمیم گیری کند.‏

منبع: اینترنشنال هرالد تریبیون، 24 اکتبر‏