از آن روزی که اعلامیه جهانی حقوق بشر تصویب شد و کشورهای بسیاری آن را امضا کردند و متعهد به اجرای آن شدند چندین دهه می گذرد. چندین دهه ای که همان کسانی که آن بیانیه پر از ذکر کرامت انسانی را امضا کردند دیدند تنها امضای آن بیانیه و این معاهده نمی تواند و در عمل نتوانست به حفظ کرامت انسانی در جامعه بشری منجر شود. وقتی این واقعیت تلخ را کنکاش می کنی و آن را با تجربیاتت در مقابله با یکی از حکومتهای ناقض حقوق بشر مقایسه می کنی در می یابی که مسئله اساسی در این میان، نه تعهد و عدم تعهد به این یا آن معاهده، بلکه فرضی است که این ناقضان اعلامیه جهانی حقوق بشر از انسان دارند. فعالین حقوق بشری که در زندانهای جمهوری اسلامی بازجویی شده اند شاید بتوانند معنای این سخن را بهتر درک کنند. قطعا با بسیاری از آنها سخن از معنای انسان زده شده است؛ که آیا انسان همین موجود یک سر و دو گوش و دو ست و دو پای ناطق متفکر است از هر رنگ، نژاد، قوم، مذهب و عقیده یا انسان همانی است که با آن حاکمیت و صاحبان ایدئولوژی خاص همراه باشد ؟ یادمان نرود که همین چندی پیش بود که عوادیا یوسف، شیخ بزرگ یهودیان اسرائیل رسما از درجه دوم بودن و در واقع انسان درجه دوم بودن غیر یهودی ها و در واقع غیر بنی اسرائیل سخن راند. در واقع در این میان مسئله اساسی تعهد بر سر این یا آن عهدنامه کاغذی نیست، بلکه مسئله این است که اساسا فرض این حاکمیتها و اندیشه های متصلب و جزمی از انسان با آنچه منظور نظر اعلامیه جهانی حقوق بشر است متفاوت است. از دیدگاه اینان بشر یعنی همه بشر و از دیدگاه جزم اندیشان بشر یعنی هر آنکه با ماست و هر که با ما نیست اساسا بشر نیست.
اما در میان تاریخ معاصر و همین سه، چهار و پنج دهه اخیر وقتی نگاه می کنیم در می یابیم که بودند اندیشه ورزانی که این آرمان بشر اندیشی و انسان گرایی به معنای تامه اش را در کشور خود پیاده کردند و در برابر مخالفان متفکرانه و اندیشه ورزانه و نه هوچی گرانه ایستادند و سخنی دیگر گونه گفتند. از گاندی تا ماندلا و البته اگر قدری به شرق اسلامی نظر کنیم و حافظه تاریخی یاریمان کند، امام موسی صدر که انسان را به ماهو انسان و نه به ما هو آنچه صاحبان اندیشه های متصلب و خشکه مقدسان از هر دین و آئینی می گویند می خواستند.
چنین بود که امام موسی صدر نه به ذکر مسلمانان و شیعیان لبنان که برای اهل سنت و مسیحیان لبنان هم پیشوا و امام بود. مردی ایرانی که در لبنان وحدتی را موجب شد که تاریخ کشورهای موزاییکی که مجموعه ای از فرهنگها، مذهبها و اقوام مختلف را در خود جای داده - حداقل در سده اخیر- چنین همدلی ای را به خود ندیده است.
امام موسی صدر در لبنان موجب وحدت شد؛ وحدتی که به انسان به عنوان سوژه همیشگی ارتباطات بشر با هیچ فیلتری نمی نگریست. انسان امام موسی صدر انسان است به تمام معنی کلمه. انسان برای او “عطیه الهی”(1) است. خداوند خالق این انسان این موجود را به عنوان هدیه ای به عالم کون و مکان عرضه کرده است.
انسان برای او “مخلوقی است که بر صورت و صفات خالقش آفریده شده”(2) و “خلیفه خدا بر روی زمین”(3) است. و چون چنین مقامی از سوی خالق جهان بر او ارزانی گشته پس “غایت هستی”(4) است. این موجود “آغاز و فرجام اجتماع”(5) است و مقصد همه حرکتها و رویکردهای بشر در طول تاریخ و در تعامل با جامعه و در طول اوج و فرودهای تاریخ انسانی همین موجود است که “حرکت آفرین تاریخ”(6) می شود و سیر تاریخ انسانی را به سوی کمال و هرچه انسانی تر شدن به پیش می راند.
“طبع انسان مدنی و اجتماعی است”(7) و این انسان اجتماعی “تا حد زیادی از طبیعت و موجودات اطراف خود متاثر است.”(8) این تاثر از محیط اطراف اما موجب می شود که این انسان “به میزان زیادی به طور خودجوش با همنوعان خویش تعامل”(9) داشته باشد و در تامین نیازها و بهره گیری از تواناییهایش با جامعه خود هماهنگ باشد.
این موجود مدنی الطبع از دیدگاه امام صدر “موجودی است عینی که با موجودات عینی دیگر، از نظر آزادی انتخاب، متفاوت است، بدین معنا که رفتار و اعمال او ناشی از تعقل و اراده اوست”(10) و نه متاثر از آنچه دیگری امر می کند و مدعی می شود که اعمال و رفتارش کاملا عقلانی و مدلل است و اگر جایی هم به تکافوی ادله بر سر مسئله ای رسید نه به فرموده کسی که بنا به علت ها انتخاب می کند.
انسان بدان میزان از دیدگاه امام موسی صدر ارزشمند است که صراحتا می گوید : “برای انسان گرد آمده ایم، که ادیان برای او آمده اند.”(11) و یا می گوید: “ادیان یکی بودند، زیران در خدمت هدفی واحد بودند : دعوت به سوی خدا و خدمت انسان و این دو نمودهای حقیتی یگانه اند.”(12)
در واقع در انسان شناسی امام موسی صدر کل کون و مکان و ادیان و رسولان برای انسان بر زمین نازل شده است و این مسئله را تا حدی گسترش می دهد که با هم عرض کردن دعوت به سوی خدا و خدمت به انسان را این دو را نمودهای حقیتی یگانه می داند. و این نتیجه مشخص اندیشه ای است که ادیان را در خدمت انسان می داند و برای اندیشه ای، دینی و ایدئولوژی ای ارزش قائل است که در خدمت انسان باشد و نه اینکه بخواهد انسان را به خدمت خویش بگیرد.
در این انسان شناسی “محبت خدا با دوست نداشتن انسان”(13) جمع نمی شود. حتی عدالت که والاترین ارزش انسانی که بشر برای رسیدن به آن تمامی هم و غم خود را گذاشته و تاریخ شرح تلاش آدمی برای رسیدن به آن است نیز “وسیله ای است برای امکان بخشیدن به تکامل انسان و نه آنکه خود هدفی باشد که کوشش عدالت خواهی در نخستین مرحله آن توقف کند.”(14)
در انسان شناسی امام صدر و در ارتباط با جامعه آن انسان مدنی الطبع صراحتا گفته می شود که “جامعه فقط برای انسان است و بس.”(15) آنچه در زمین به عنوان ثروت در اختیار انسان قرار گفته “امانت خدا در دست انسان است و پس اصل و اساس انسان است نه ثروت یا ابزار.”(16) همه “گروهها و جوامع برای خدمت به انسان شکل گرفته اند)”(17) و این انسان گوهر یکدانه هستی است و محور جهان مخلوقات. و حتی باید خطاب به مومنان بگوید که “ایمان بدون التزام به خدمت انسانی واقعیتی ندارد.”(18) ایمان نه در گوشه نشینی های زاهدانه و عابدانه و فرار از جامعه و مسئولیت که در خدمت انسان و در میان اجتماع معنا می شود.
اما یک سئوال ! آیا همه انسانها در انسانیتی که تا اینجا سخن از آن رفت یکسانند؟ یا به تعبیر مدعیان شهروند درجه یک و دو و سه دارند؟
امام صدر برای پاسخ به این سئوال به سخن مولی الموحدین علی ابن ابی طالب استناد می کند. آنجا که در فرمان خود به مالک اشتر نخعی می گوید: “فان الناس، اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق { مردم یا برادر دینی تواند و یا همنوعان تو}”(19) البته در تمامی انسان شناسی امام صدر اگر نظری دقیق و موشکافانه افکنده شود هیچ فیلتری برای ارزش گذاری انسانی در نظر گرفته نمی شود. ولی از آنجا که مدعیان خود زیر پا گذارندگان انسانیت انسان در طول تاریخ بوده اند اینجا صراحتا ذکر می کند که انسان انسان است بدون هیچ فیلتر و ملاک ارزش گذاری. همه مردم برادرند. بی هیچ ممیزی و تفکیکی.
انسان در نزد امام موسی صدر و هم اندیشان او بدون هیچ نقطه ممیزی عزیز است و محترم و باید گرامی داشته شود. انسانی که از او پرسیده نمی شود شیعه است یا سنی. مسلمان است یا مسیحی یا یهودی و یا زردشتی. موحد است یا ماتریالیست. کمونیست است، بهائی است یا معتقد به هر اندیشه و ایدئولوژی. انسان برای امام موسی صدر انسان است بماهو انسان. ارزش انسان برای او ماهوی است و ناشی از همین وجود انسانیش. او همه را در برابر خداوند برابر می دانست مگر به تقوایشان که آن را هم نه بشر با تقوا سنجهای بشری که به نظارتهای غیر منطقی استصوابی می انجامد می تواند اندازه بگیرد که مکیال و میزان آن را خدا دارد و بس.
همین اندیشه است که از معمم ایرانی الاصل یک امام و پیشوا برای لبنان می سازد. از گاندی لاغر اندام اسطوره برای همیشه تاریخ هند می سازد و از ماندلا ستوده ای که هنوز بشر در برابرش کرنش می کند.
اما ما چه؟ هنوز باید جواب پس بدهیم که از دیدگاهمان انسان کیست. تا کی این اندیشه ضد انسانی به سر آید. والله اعلم
منابع
1. ادیان در خدمت انسان – جستارهایی درباره دین و جهان معاصر – امام موسی صدر – در قلمرو اندیشه امام موسی صدر 2 – موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر – تهران پائیز 1384 / ادیان در خدمت انسان متن سخنرانی امام موسی صدر در تاریخ 19 فوریه 1975 مطابق با 30 بهمن 1353 در خطبه آغاز روزه در کلیسای کبوشین بیروت – ص 17
2. همان
3. همان
4. همان
5. همان
6. همان
7. همان – ص 20
8. همان / اسلام و ارزشها و مفاهیم انسانی – سخنرانی در ششمین کنفرانس مجمع بحوث الاسلامیه در تاریه 30 مارس 1971 مطابق با 10 فروردین 1350 ص 158
9. همان
10. همان
11. همان / / ادیان در خدمت انسان متن سخنرانی امام موسی صدر در تاریخ 19 فوریه 1975 مطابق با 30 بهمن 1353 در خطبه آغاز روزه در کلیسای کبوشین بیروت – ص 14
12. همان
13. همان – ص 16
14. همان / اسلام و عدالت اجتماعی – سخنرانی در نهمیت همایش اندیشه اسلامی ((ملتقی الفکر الاسلامی)) در تلمسان (یکی از شهرهای الجزائیر در تاریخ 26 ژوئیه 1975 مطابق با 17 تیر 1354 – ص 180
15. همان / اسلام و ارزشها و مفاهیم انسانی – سخنرانی در ششمین کنفرانس مجمع بحوث الاسلامیه در تاریه 30 مارس 1971 مطابق با 10 فروردین 1350 ص 167
16. همان
17. همان / ادیان در خدمت انسان متن سخنرانی امام موسی صدر در تاریخ 19 فوریه 1975 مطابق با 30 بهمن 1353 در خطبه آغاز روزه در کلیسای کبوشین بیروت – ص 20
18. همان – ص17
19. همان / جلوه هایی از تمدن ما – سخنرانی در دبیرستان دخترانه المقاصد در تاریخ 7 دسامبر 1968 مطابق با 16 آذر 1345 – ص 71