صعود قیمت ها، جابجائی وزرا، و غرش احمدی ن‍ژاد

نویسنده

در سخنرانی ها علیه” مافیاهائی” که به قول او اقتصاد ایران را ویران می کنند. امروز ایران در یک وضعیّت بحرانی عمیق در رأی گیری دور دوّم انتخابات مجلس شرکت می کند، بحرانی که در میان محافل محافظه کار شکاف انداخته است و رئیس جمهور ایران را در یک سالی که تا انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده، آسیب پذیر ساخته است.

آنچه که موجب این تلاطم سیاسی شده در مرحله اوّل سطح تورم است. در آمار رسمی میزان تورم از 418% در سال گذشته به 522% درژانویه(2008) رسیده است امّا اقتصاددانان غیردولتی می گویند که میزان تورم بسیار بیشتر از میزان اعلام شده است. حمید 22 ساله قصاب بازار ولیعصر در مرکز تهران از اوضاع شاکی است: “قیمت گوشت راسته بره در عرض سه سال از سه هزار تومان به هشت هزار تومان رسیده است. دیگر آدم های مرفه هم نمی توانند گوشت بخرند”. حمید برای جبران از دست دادن مشتری هایش مجبور شده دو مغازه دیگر بخرد. میوه و سبزی هم همین وضع را دارند و به قول علی سبزی فروش همین بازار “چون قیمت شان در عرض دو سه سال چهار پنج برابر شده نصف خریدارانش را از دست داده است”.

سعید لیلاز اقتصاد دان می گوید: “متوسط تورم در بخش مواد غذائی 25% است امّا در بخش مسکن تورم به 100% رسیده است. در نتیجه این وضع سطح زندگی میلیون ها ایرانی به طور بیرحمانه ای سقوط کرده و به زیر مرز حداقل رسیده است. علّت بسیاری از جدل های اجتماعی امروز نبود مواد غذائی است”.

بنا بر آمار مراجع رسمی 7 تا 10% مردم امروز زیر مرز حداقل شرایط زیست یعنی تأمین 2100 کالری

در روز، به سر می برند. در برابر این وضع که از پایان جنگ ایران و عراق( 1988ـ 1980) تاکنون سابقه نداشته و طبقه متوسط ایران را نیز به شدّت تحت فشار قرار داده، سه تن از مراجع مذهبی نسبت به سیاست های احمدی نژاد ابراز تأسف کرده اند. روزنامه آفتاب یزد به نقل از آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازی می نویسد: “از هر گوشه می توان صدای شکایت ملّت را از قیمت های بالا و تورم شنید به خصوص در مورد مسکن که بیش تر از همه صدای مردم را در آورده است. بعضی ها[ هواداران احمدی نژاد] فکر می کنند که اگر ما درباره این چیزها حرف بزنیم حکومت را تضعیف کرده ایم در صورتیکه این درست نیست. اگر مشکلات اقتصادی حل نشوند دچار مشکلات سیاسی و فرهنگی می شویم”.

حمله مراجع مذهبی برای احمدی نژاد ــ که از اول هم محبوبیتی در میان آنان نداشته ــ می تواند عواقب جدی در پی داشته باشد و او را در میان مردم از اعتبار بیاندازد. احمدی نژاد در جریان مبارزات انتخاباتی سال 2005 که به انتخاب او انجامید با قول تقسیم پول نفت در میان مردم به قهرمان عدالت اجتماعی بدل شد. البته او واقعاً تلاش کرده با تزریق دلارهای نفتی به اقتصاد به وعده خود وفا کند. تورم دورقمی امروز هم که به نظر می رسد مهار آن دیگر ممکن نیست، ناشی از همین سیاست است. و این همه در شرایطی اتفاق می افتد که ایران هیچگاه به اندازه امروز ثروتمند نبوده است. در آمدهای ایران به عنوان چهارمین صادرکننده طلای سیاه در سال گذشته به 70 میلیارد دلار( تقریباً 45 میلیارد یورو) رسید در حالیکه در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی اصلاح طلب میزان در امدهای نفتی حدود دوازده میلیارد[ دلار] بود. با افزایش هر یک دلار در هر بشکه نفت حدود 900 میلیون دلار( 574 میلیون یورو) به در آمد ایران اضافه می شود. سعید لیلاز در این زمینه می گوید: “چرا راه دور برویم: فاجعه امروز نتیجه سوء مدیریت، نداشتن تولیدات داخلی و فساد عمومی است. این وضع را سلطه دولت بر اقتصاد به وجود آورده است. در حال حاضر 65 تا 70% کارخانه ها متعلق به دولت است. اگر می خواهیم اقتصاد بهتری داشته باشیم باید 180 درجه تغییر مسیر دهیم”. او در مورد نقش تحریم های شورای امنیّت می گوید: “نقش تحریم ها ناچیز است. ما سی سال است که به تحریم های یک جانبه آمریکا که صد درجه شدیدتر از تحریم های شورای امنیت بوده عادت کرده ایم. هردوی آن ها در مجموع هم مهم نیستند. ایران توانسته در 14 کشوری که در اطرافش وجود دارند شبکه های بسیار مؤثری برای دور زدن تحریم ها ایجاد کند”.

احمدی نژاد “دشمنان داخلی” و” مافیاهای اقتصادی” را متهم می کند که در برنامه اقتصادی او

خرابکاری می کنند و بدون آنکه از کسی نام ببرد به نزدیکان هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور اسبق که در پشت پرده فعالند،اتهام می زند. رفسنجانی در برابر این اتهامات واکنش نشان می دهد:” بالا رفتن قیمت مواد غذائی بیشتر از همه به فقرا لطمه می زند. درصورت گسترش بی عدالتی مردم حق دارند عکس العمل نشان دهند”.

نتیجه این جنگ آشکار میان دار و دسته محافظه کاران اینست که رئیس جمهور وزرایش را یکی پس از دیگری عوض می کند. روز نهم آوریل نوبت داوود دانش جعفری وزیر اقتصاد بود. قبل از او مدیر برنامه و بودجه، رئیس بانک مرکزی، وزیر نفت و وزیر صنایع به این سرنوشت دچار شدند. چرا چون همه مخالف سیاست او بودند.

منبع: لیبراسیون، 25 آوریل