مانلی

نویسنده

نگاهی به مجموعه شعر “می میرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم” سروده ی محمد شمس لنگرودی

من چوپان معصومانه ترین بره هایم…

علی رضاعباسی

 

یک-

شعر

صبحانه ی زندگی است

ناهار گرسنه ی عاشقی

که در صف رویاها منتظر بود

شام آخر شادی ها

وقتی که یهودا

در ستایش عیسا می نوشت.

 

دو –

تا صبح علی الطلوع

می نویسم

از کوکی هایش

تا وقتی عصا به دست گرفته

به سختی قدم از قلمم بیرون می گذارد

من چوپان معصومانه ترین بره هایم

شعر های من!

 

سه -

چه نیازی به ستایش شاعران داشت

همه مرده اند

کاری نکرد زندگی

 

نگاه…

 تجربه های زیست جهانی، موثرترین عامل شکل دهی مولفه های انسانی (فردی ) هستند و ساختار کنشی یا واکنشی درون انسان، نسبت به جهان قابل رویت، درک یا استنباط فردی با مرور آنها پایه ریزی شده و بنا می شود.

دریافت ها و اکتساباتی که از طریق تجربه های زیست جمعی به پیکره ی شخصیت فردی می پیوندند گاهی آنچنان به تغییر حالات انسانی منجر می شوند که همه جوانب رفتاری – پنداری در خصوص زندگی فردی و ارتباط جمعی را متاثر از خود می سازند. شکل گیری جهان بینی فردی برای هر انسان تنها از طریق امکان فکر جمعی میسر است اما تاثیرگذاری هرفکرواحدی بر پیکره ی جمعیت قابل انکار نیست. طرح چنین مطلبی و میزان ارتباط آن با موضوع عنوان این مقاله را در شیوه ی حرکت آثار متاخر شمس لنگرودی می توان جستجو کرد، بدین معنی که با مرور آثار وی نوعی جهان بینی شکل گرفته از ماهیت زیست جهانی شاعر محسوس می شود واز طرفی ماهیت معنا مدار وگاه فلسفی آثار ارائه شده شمس لنگرودی، تلنگر و پیشنهادی را به رخ جامعه شعری معاصر می کشاند و آن چیزی نیست جزتقویت روح اومانیست در شعر از طریق صمیمیت انتقال و زمینه سازی امکان ورود مخاطب به لایه های درونی تر شعر.

اگرچه این سخن ممکن است باعث شکل گیری نگاه اعتراضی از سوی برخی فعالان باشد که معتقد به سادگی رابطه از طریق زبان در شعر نیستند، اما تاکید بر آن بدلیل تعریف اومانیسم و شیوه ی نقد اومانیستی قابل دفاع است.آنچه در شیوه نگاه اومانیستی، شاخصه و درخور توجه است همان دوعنصر فراگیر کلی در آموزه های آن هستند که از نخستین گفته های کلاسیک تا ظریف ترین قرائت های موجود خود را حفظ کرده اند.همانطور که بیلگرامی درمقدمه کتاب(اومانیسم ونقد دموکراتیک – ادوارد سعید) اشاره مجددی به آنها دارد و این دو قطب اصلی را یکی در  پیداکردن ویژگی هایی معرفی می کند که آنچه انسانی است را مجزا سازد ودیگری را در اشتیاق به هر آنچه انسانی ست. برای رسیدن به این منظورآنچه درخور اهمیت است، ابتدا به ساکن نیاز به درک مشترک ازهیجانات، شادی ها ویا آلام انسانی است و برای برقراری فهم مشترک وایجاد اعتماد و نشان دادن امکان همذات پنداری و هم خویشی  نیاز به ایجاد زمینه های رابطه است، (رابطه که خود ضرورت زیست جمعی است ) ودر شعر بعنوان هنر برخوردار از شاخصه پر قدرت زبان، چنین  خصیصه ای برای زمینه سازی ارتباط، پیش از امکانات دیگر وارد عمل می شود.

امکان شناخت در مرحله اول از طریق حس و نیز همزمانی رهیافت عقلی و تجربی به آثار جمع آوری شده در اکثر مجموعه هایی که در صحنه شعر امروز عرضه می شوند نشان از این موضوع دارد که اکثرقریب به اتفاق شاعران امروز تاکیدی بر گونه خاص  استنباط زیبا شناختی از آثارشان ندارند و کارکرد گستره ی عینی و ذهنی خود را محدود به حرکت در یک نظریه قاعده مند نمی دانند، این خود می تواند محل توجه منتقدین شعر امروز ایران برای نوعی از نقد ادبی باشد که زیر شاخه ای از نظریه ادبی محسوب می گردد. از طرفی استنباط از هرگونه تکلف و تعهد در شعر امروز از طریق خواننده بدلیل امکان دسترسی اش به منابع ساده برای درک از پیرامونش، استنباطی پسندیده و قابل توجیه نیست.

مخاطب امروز بدلیل گرفتار شدن در سرعت سرسام آور هجوم داده ها، آنچه را افزون و آمیخته با ماهیت زیبا شناسانه شعر می طلبد، به نظرچیزی است نزدیک به تمرکز و توجه به روزمرگی های زندگی اش و مسلم این است که دیگر زمان غرق کردن مخاطب در لحظات شاعرانه صرف و طربناک، یا تلاش برای درگیر کردن او با معماهای ساخته ذهن مولف  و وادار نمودنش به رمزگشایی از متن سپری شده است.

شمس لنگرودی با درک از چنین امری و به نسبت رقیق شدن مولفه های درونی و انسانی اش علاوه بر تمرکز به امکانات شاعرانه، توجه ویژه ای به آنچه انسان پردغدغه امروز را نسبت به شعر خوشبین می کند، نشان می دهد و همانطور که در برخی گفتگوهایش عنوان نموده مسئله اصلی شعر نزدیک شدنش به زندگی مردم است.

همانگونه که خصلت های ناب انسانی برای بشر امکان درک توسط تجربه های ذهنی مازاد بر تجربیات عینی را فراهم آورده، شاعران بعنوان طیف خاص جامعه که دارای احساسات منعطف و بالقوه نسبت به شادی ها یا آلام عمومی هستند همواره در معرض انباشتگی ذهنی منتج از موضوعات و مفاهیم پیرامونشان قرار دارند که فرصت واکنش به انباشت های کنشی در ذهن را از طریق نوشتار هنری شان خواهند یافت و چه بهتر این است که چنین واکنشی به امر خنثی مبدل نشود و بقولی پنجره باز شده از طریق جهان شاعرانه منتهی به بن بست نباشد بلکه خود برای خواننده افزون بر لذت آفرینی، ایجاد فکر نماید.

ایجاد فکر جز با جلب توجه مخاطب از طریق احترام به شعور مشترک محال به نظر می رسد و شاعرانی نظیر شمس لنگرودی به این مهم معتقد شده اند که شعر بیشتر از وظیفه ای که در خلق زیبایی دارد، مسئولیتی در قبال رابطه را بدوش می کشد. همانگونه که الیوت معتقد است که :

(ارزش زیبا شناسانه یک اثرهنری از طریق معیارهای زیباشناسانه قابل سنجش است اما عظمت آن در میزان ارتباطش با جهان بیرون است که سنجیده می شود).

نوع نامگذاری دفترهای شمس لنگرودی پیش از ورود به عمق شعرها، پیش شناسه قابل استنادی از جهان بینی آثارش  را در اختیار خواننده قرار می دهد و آنچه از دفترهای متاخر  بچاپ رسیده از وی مشهود است، توجه هرچه بیشتر سروده هایش به قابلیت رهیافت و درک، توسط قشر وسیعی ازخوانندگان می باشد که به امری ذاتی در آثار وی بدل شده است.این مهم نه با توجه به دخالت مستقیم خودآگاه، برای ساخت اثر از طریق همزمانی سرایش صورت پذیرفته، بلکه با مرور تجربه شاعرانه و نیز رشد و تقویت نگاه انسان گرا در زندگی و به طبع ذهن و آثار او شکل گرفته است.

مجموعه شعر (می میرم به جرم آنکه هنوز زنده بودم )‌ که چاپ اول آن در سال 1389 توسط نشر چشمه صورت گرفته و در اختیار علاقمندان قرار دارد از جمله دفترهای متاخر بچاپ رسیده از شمس لنگرودی می باشد که آثار موجود در آن  همچنان از خصیصه های شعری که در بالا به آنها نسبتا اشاره شد، پیروی می کنند.

آثار این مجموعه که در قالب شعر کوتاه ارائه شده اند، عموما از همان ویژگی های صمیمیت بیانی و عمق تصویری – معنایی بهره می برند و کشف در برخی آثار این مجموعه طراوت خاصی به کلیت سروده ها بخشیده است.(ژرفا ژرف و سرد است / دریا / چگونه نمی ترسد از خود / دراین تاریکی.)ص9

امکانات تاویل علاوه بر فهم در نمونه  اثر اشاره شده نشان از دقت نهادینه شاعر به امکان استعاره های مفهومی دارد، همچنان که در برخی آثار این ویژگی را در لایه های طنز بیشتر درمی یابیم.

(اشاره اش اکنون به چیست/ انگشت اشاره ام / در مشتم.)ص38

و یا شعرهایی که علاوه بر زیبایی تصویر، عاملی برای حرکت فکر در خواننده می باشند.

(سخت است آدم برفی / سخت است / روشنایی روز را دوست داری / دل دل می کنی نکند بیاید.)ص1

و مثال های متعددی از امکانات و پیشنهادات موجود در این دفتر که می توان به تفصیل درباره آنها بحث نمود.

آنچیزی که در رفتار فردی و بازتاب آن در آثار، گفته ها و مقالات شمس لنگرودی همواره قابل استنباط است، نوعی شور و مایه امید به زندگی است، علیرغم این موضوع در این مجموعه گاهی با آثاری طرف هستیم که وجه پارادوکسیکال این قضیه را رقم زده اند، بدین منظورکه شاعر گاهی آنچنان به پایه های زندگی انگ بی ثباتی و بی معنایی می زند که گویی آنچه سهم شخص او از نوستالژی رنج است، بسی پررنگ تر از توجه وی برای امیدبخشی به دیگران است، به نمونه زیر توجه کنیم:

(چه نیازی به ستایش شاعران داشت / همه مرده اند / کاری نکرد زندگی.) ص45

این مصداق همان شعر زیبای شمس لنگرودی است که در فقدان عمران صلاحی سرود و در آن اشاره کرد:

(…/برادرم عمران / آخر زندگی آنقدر ارزش داشت/ که برای آن بمیری /…)

نام گذاری همین مجموعه نیز از جهان بینی منعکس در آثار موجود در آن نشانی دارد،  هرچند وجود تغزل در برخی سروده ها، باعث تنوع در بینش آنها شده، اما عموم شعرها  از نگاهی نقاد و شکوه گر نسبت به زندگی برخوردارند.

آثار ملموس از حیث دریافت شاخصه های زیباشناختی در وجه تصویر یا خیال و نیز صمیمیت قابل درک از راحتی بیان و زبان صمیمی باعث شده، در ذهن خواننده ای که مدام با پیچیدگی های نحوی یا رفتارهای زبانی طرف بوده و یا در گیرودار جدل های دیرفهمی یا عدم رهیافت در لایه های شعر قرار داشته،  ابتدا به ساکن احساس سادگی صرف یا عدم وجود شاخصه های زیباشناسانه،  شکل گیرد اما خوانش مجدد و توجه به ویژگی های معنایی وکشف  های صورت گرفته در آثار حکایتی دیگر را به رخ می کشد و آنجاست که خواننده در قبال دقت نظر در آثار به حس خوشایند درکِ زیبایی از سادگی رابطه، خواهد رسید. 

 

منبع: روزنامه شرق

 

معرفی نویسنده

محمد شمس لنگرودی متولد ۲۶ آبان ۱۳۲۹، شاعر معاصر ایرانی و از اعضای کانون نویسندگان ایران است. او فرزند آیت‌الله جعفر شمس لنگرودی است که مدت ۲۵ سال امامت جمعه لنگرود را بر عهده داشت. وی استاد دانشگاه بوده و تاریخ هنر درس می‌دهد، و به همراه حافظ موسوی و شهاب مقربین مدیر انتشارات آهنگ دیگر می‌باشد. وی سرودن شعر را از دهه پنجاه آغاز کرد. نخستین دفتر شعرش رفتار تشنگی در ۱۳۵۵ منتشر شد، اما پس از انتشار مجموعه‌های “خاکستر و بانو” و “جشن ناپیدا” در اواسط دهه شصت به شهرت رسید. “پنجاه و سه ترانه عاشقانه” مجموعه اشعار پنجاه و سه سالگی اوست.از دیگر آثار وی می توان به “رفتار تشنگی”، “در مهتابی دنیا”، “خاکستر و بانو”، “جشن ناپیدا”، “قصیده لبخند چاک چاک”، “نت‌هایی برای بلبل چوبی”، “پنجاه و سه ترانه عاشقانه”، “باغبان جهنم”، “ملاح خیابان‌ها”، “توفانی پنهان شده در نسیم”گزیده شعرها با انتخاب بهاء الدین مرشدی، ۲۲ مرثیه در تیر ماه شامل اشعاری مرتبط با رویدادهای پس از انتخابات ۱۳۸۸(کتاب اخیر در قالب PDF به همراه cd این مجموعه از وبگاه شاعر قابل دریافت است)، “لب خوانی‌های قزل آلای من”، “رسم کردن دست‌های تو” و… اشاره کرد.