آقا فرمودند، تعجب ممنوع!

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

آقا اعلام کرده…، چرا این طوری نگاه می کنید؟ مگر ما توی این مملکت چند تا آقا داریم؟… آقا اعلام کرده دیگر… باز هم که دارید همان طوری نگاه می کنید؟ برفرض که ما در این مملکت خیلی آقا داشته باشیم، ولی مگر چندتایشان جرات دارند همین طوری بی مقدمه، اول خط بیایند یک چیزی را اعلام کنند؟ … آهان! این شد. از این به بعد هم یادتان باشد وقتی یک نفر بی مقدمه می گوید آقا اعلام کرده، شما باید خودتان حساب کار دستتان بیاید که منظورش کدام آقاست.بیخودی هم این طوری بروبر نگاهش نکنید که یعنی نمی دانید از کی دارد حرف می زند.

حالا اگر کسی یک دفعه آمد گفت: آقا را گرفتند… یا آقا را بردند… یا آقا به صورت خودجوش سرش با جسم سخت برخورد کرد… یا آقا به مرگ طبیعی از دنیا رفت… یا آقا هر بلایی که فکرش را بکنید به سرش آمد، آن وقت حق دارید آن طوری نگاهش کنید و از خودتان بپرسید دارد کدام آقا را می گوید. چون احتمالا ممکن است منظورش یک آقای محترمی باشد مثل همه این آقاهایی که هزار تا بلا سرشان می آید نه آن آقا که هزار تا بلا سر بقیه می آورد. به هر حال ما الان برای اینکه بیخودی قضیه را کشششششش دار نکنیم، خودمان توضیح می دهیم که منظورمان از آقا، همان آقایی است که نظراتش به نظرات رئیس جمهور تا حدودی محترم، نزدیک تر بود. یادتان آمد؟ همان آقایی که یک تن ناسالم و یک جان ناقابلش را گذاشت وسط با ماشین از روی مردم رد شد… افتاد؟ همان آقایی که الان هشت سال است مواضع هسته ای اش را دو دستی گرفته ، پایش را گذاشته روی صورت مردم ، دقیقا همان آقا اعلام کرده: “ وقایع رخ داده در مجلس «بد» و «نامناسب» بود و منجر به «تاثر» بنده و مردم شده است.”

ای بابا! باز هم که دارید همان طوری نگاه می کنید. این جمله دیگر کجایش نا مفهوم است؟ خب قسمت اولش که دارد می گوید یک وقایعی در مجلس رخ داده،حالا شما از این وقایع خبر ندارید یا اساسا نمی دانید مجلس کجاست؟ اگر خدای نکرده از این وقایع خبر ندارید، که صحت خواب، بلند شوید بروید دست و صورتتان را با آب سرد بشویید، بروید بنشینید پای سفره، صبحانه تان را بخورید سرد نشود، چرا آمدید همین طوری نشستید پای اینترنت؟ و اگر هم اساسا نمی دانید مجلس کجاست، که … ببینم اصلا شما ایرانی هستید؟ الان دارید توی همین مملکت زندگی می کنید؟ کن یو اسپیک فارسی؟ دویو نو پرشین؟ ور آر یو فرام مای فرند؟

خب پس حالا ما مجبوریم به یک زبانی بگوییم که همه بفهمند.

مای کانتری ایز ایران. این ایران وی هو وان پلیس فول آف کاروتس اَند پوتِی توز. دیس پلیس ایز مجلس اند دیس مجلس هو اِ باس،لاریجانی. این آدر هند، وی هو وان لاولی پرزیدنت، احمدی نژاد. دی آر سو فانی اَند سوئیت . دی لایک تو میک سیل ویت دیر آندرور وری ماچ. لست ویک دی میک سیل ویت دیر آندرور وری وری هارد. دو یو آندراِستند؟…

باز هم که دارید همان طوری نگاه می کنید، ما که به زبان بین المللی هم توضیح دادیم، دیگر کجای این جمله نا مفهوم است؟… آهاااااان، قسمت دوم جمله برایتان نامفهوم بوده. یعنی همان جا که منجر به تاثر آقا و مردم شده. نشده؟ شما اصلا عین خیالتان هم نبوده، تازه خوشحال هم شده اید؟ خب بالاخره نمی شود که مردم فقط وقت خوشی و بگو و بخند کنار آقا باشند، الان هم که آقا متاثر شده، مردم چه بخواهند،چه نخواهند باید کنار آقا باشند. شما هم سعی کنید اهل شهر خودتان باشید و اهل کوفه نشوید و در این شرایط اصلا اقا را تنها نگذارید. زودتر متاثر بشوید،چون آقا خیلی متاثر شده و در ادامه اعلام کرده: “رئیس یک قوه به استناد اتهام ثابت نشده‌ای در دادگاه، دو قوه دیگر را متهم کرد که کار بد، نامناسب، تضییع حقوق اساسی مردم و خلاف شرع و اخلاق و خلاف قانون بود.”

کم کم دارید شورش را در می آورید.خب عزیز من، جان من ، هموطن گرامی متاثر که نشدی، دیگر چرا این طوری نگاه می کنی؟ حالا اگر یک نفر همین طوری رفته بود پانزده تا روزنامه نگار را به استناد اتهام ثابت نشده ای از توی رختخوابشان کشیده بود بیرون و بازداشتشان کرده بود انداخته بود زندان، یک حرفی، خیلی مهم نبود.یا اگر یک نفر رفته بود کاندیدای ریاست جمهوری یک مملکتی را بعد از اینکه در انتخابات پیروز شده،به استناد اتهام ثابت نشده ای توی خانه خودش حبس کرده بود و دو سال در را به رویش بسته بود، باز یک چیزی، خیلی تاثرناک نبود. اصلا اگر یک نفر همین طوری با ماشین از روی مردم، بدون هیج اتهامی رد شده بود، باز هم اینقدر مهم نبود. ولی وقتی رئیس یک قوه ای،آن هم قوه مجریه که خیلی نظرش به نظر آقا نزدیک است، به استناد اتهام ثابت نشده ای در دادگاه، که عبارت از یک فیلم به درد نخور بی کیفیت است که دارد نشان می دهد یک نفر راست راست توی روز روشن سی میلیارد تومان از یک قاتل بالفطره رشوه می خواهد و با همین فیلم روسای دوقوه دیگررا ، که اتفاقا باهم برادر هم هستند و خیلی صمیمانه به آقا و مواضع هسته ای اش ارادت دارند ، متهم کرده…

این کار بد و نا مناسبی نیست؟ تضییع حقوق اساسی مردم و خلاف شرع و اخلاق و خلاف قانون نیست؟ آقا نباید از این اتفاق متاثر بشود؟ خب باید بشود دیگر. حتی ما معتقدیم جا دارد آقا از غصه دق کند، همین الان با عروج ملکوتی، صاحب رحلت بشود. حالا اگر از غصه دق نمی کند و ارتحالش هی عقب می افتد، به خاطر بدشانسی شماست. کجا شانس داشتید که اینجا داشته باشد؟ اگر آقای جنتی- که دو دور کیلومتر صفر کرده و هنوز ته بلیط کشتی نوح اش توی جیب اش است و هنوز روبان دسته گل پلاسیده ای را که برای اولین والنتاین داده بود به خانم حوا و به خاطرش آقای آدم با سنگ توی سرش زد، برای یادگاری نگه داشته- زنده و گنده جلوی چشم همه مان راست راست راه می رود و هفت عزرائیل کفن کرده ولی خودش زنده است، مشکل بدشانسی شماست. اینها ربطی به آقا ندارد. حالا اینها را بگذاریم کنار، اصلا اگر بلانسبت شما خودتان جای آقا بودید چکار می کردید؟ خب متاثر می شدید دیگر. مگر یک آدم چقدر تحمل دارد؟ حالا شما هی همین طوری به من زل بزنید، آن طوری نگاه کنید، ببینم کجا را می گیرید. در اصل ماجرا که تفاوتی نمی کند. تازه به قول آقا” اصل استیضاح وزیر در ماه‌های پایانی دولت، آن‌ هم به علت و دلیلی که مربوط به آن وزیرنبود بدون توجیه، بی‌فایده و غلط بود.”

بله، چه آن طوری نگاه کنید، چه نکنید، غلط بوده.اصلا چه معنی می دهد؟ خب مجلس خبر مرگش می گذاشت این چند ماه آخر هم دولت به کارش برسد. به جایی که بر نمی خورد. فوق فوقش مرتضوی چند تا سازمان و شرکت و اداره دیگر را هم پیش فروش می کرد به جریان انحرافی، از قتل و تجاوز که بهتر بود. لااقل دستش بند این کارها می شد، سر کسی را هم به جسم سخت برخورد نمی داد. از آن طرف، آن یکی هم که بالاخره برادر خودشان بود. راه دوری نمی رفت. بعد از این همه کار دانشگاهی بالاخره یک طوری ورود می کرد و قضیه را جا می انداخت که آب از آب تکان نخورد، نهایتش یک کمی درد می گرفت. در عوض با این سی چهل میلیاردی که می گرفت، یک آپارتمان برای خودش می خرید، تمام. بدتان می آید یک آدم متخصص هموطن بیخانمان یک آپارتمان فسقلی چند میلیون دلاری بخرد و مجبور نباشد در این سرمای سیاه زمستان با دو تا برادر رئیس قوه زیر پل کارتن خوابی بکند که شب کس و ناکس به او بگویند مرتیکه کارتن خواب سگ بغل کن گربه متکای لانتوری.

ولی حالا چی؟ اینها که همچنان به کار خودشان می رسند. فقط این وسط تنها اتفاقی که افتاد این بود که بنده خدا آقا متاثر شد. دلتان می آید آقا به این نازی متاثربشود؟ شما هم فکر کنم این قدر آن طوری به من نگاه کردید که چشمتان عنقریب از کاسه در می آید. سی و چهار سال گذشت، هنوز عادت نکرده اید؟ هنوز تعجب می کنید؟ پس کی می خواهید این نگاهتان را عوض کنید؟ بروید یک کمی متاثر بشوید… بروید…