صحنه

نویسنده
پیام رهنما

بازتاب واقعیت های اجتماعی در متن

 

 

 

“شب روی سنگفرش خیس” اثر ماندگار زنده یاد اکبر رادی به کارگردانی هادی مرزبان در تماشاخانه ایرانشهر بر صحنه است.نگاهی داریم به متن و شیوه ی اجرای این تئاتر در تهران.

خلاصه نمایش : اثر درباره غلامحسین مجلسی –استاد بازنشستۀ ادبیات – است. ناهید -همسر مجلسی- دو سال است که از مجلسی جدا شده و بعد از گرفتن خانه و اموال او به عنوان مهریه ایران را ترک کرده است. بنابر این مجلسی و دخترش آپارتمانی از ابوالفضل گلشن اجاره کرده­اند. از یک سال پیش رخساره که شوهرش را در اثر بیماری از دست داده نیز به خانوادۀ مجلسی پیوسته است و در همان زمان برای پرداخت بدهی­های به جا مانده از بیماری شوهرش صد هزار تومان از گلشن قرض گرفته و چکی به موعد شش ماه برای ضمانت به همین مبلغ به او سپرده است…

 

متن:

رادی، قهرمان نمایشنامه‌اش را بدل از نماینده نسل نویسندگانی می‌گیرد که چون خود او به هیچ یک از قدرتمندان زمانه باج نداده‌اند و در همه حال کوشیده‌اند تا(به نقل از خود او) با تار ابریشم آبی میان حنجره خود، غرایز زلال را از ذهن عصر خود عبور دهند و طرح زمانه خود را به تصویر کشند. تصویری که برآمده از واقعیات اجتماعی است و به سبب همین واقع‌نگری، همواره به مذاق و کام زمامداران امور ناخوش می‌آید.

از همین روست که رادی برای تحقق منظورش، نمایشنامه‌ای را قلم می‌کند که در آن شخصیت‌ها، علاوه بر آن که در اشل منسجم و ساختارمند جهان درون متن، به درستی تعریف می‌شوند به واسطه کد گزاری‌های اعمال شده در بستر حوادث و روند وقایع، معنایی عام‌تر و فراتر می‌یابند و بنابراین در رابطه‌ای فرامتنی نیز تفسیر می‌شوند.
اما جهان متن رادی که معانی فرامتنی متعددی را در ذهن متبادر می‌سازد، از مجموعه مولفه‌هایی بهره می‌گیرد که نمایشنامه “شب روی سنگفرش خیس” را در زمره نمایشنامه‌های”خوش ـ ساخت” جای می‌دهد. این بدان معنی است که رادی صرفاً مفتون مضمون و واله معنا و شیفته محتوا نمی‌شود و همه چیز را فدای بیان و انتقال درون مایه نمی‌کند؛ چه آن که رادی اساساً درون مایه و اندیشه را واجب عام ـ و نه واجب خاص ـ نگارش یک نمایشنامه یا یک قطعه ادبی می‌داند و در عوض آن چه را که برجسته می‌کند و اهم می‌داند، ساختار و یا در کلامی خاص‌تر،زبان است. ساختاری که پایه‌هایش در گستره دایره کلمات و اصطلاحات زبان مطنطن و آهنگین رادی بنا شده است و از این رو زبان، فاعل نمایشنامه‌های رادی و به ویژه همین نمایشنامه”شب روی سنگفرش خیس” است؛ نمایشنامه‌ای که از سطر سطر دیالوگ‌های آن، همّ و عزمی راسخ در گزینش کلمات و ترکیب جملات و حتی توجه به آهنگ و آوای آن‌ها، خودنمایی می‌کند و در کل می‌توان معماری خوش ساخت زبان را در لابه‌لای سطور آن به نظاره نشست.از این منظر رادی ساختار را در مرکز توجه قرار می‌دهد و می‌کوشد تا داستانش را در چارچوبی کاملاً تعریف شده و اصولی روایت کند.

نمی‌توان مستقیماً رادی را به جریان چپ وابسته دانست، اما او با نگاهی متعهد و مسوولانه در این اثر، همه را نسبت به روابط اشتباه و اختلافات طبقاتی آگاه می‌سازد. اوالبته در دو نمایشنامه دیگرش ،پلکان و صیادان، بیشتر به این مسأله دامن می‌زند، و دیدگاهی کاملاً‌سوسیالیستی با طغیان کارگران برای رسیدن به عدالت اجتماعی دارد. آنچه رادی می‌گوید برای همه قابل پذیرش است چون واهی و پوچ نیست. او به درک درستی از واقعیت‌های روزمره رسیده و بی آنکه بخواهد تحلیل خود را با آب و تاب دروغین و کاذب همراه کند، در بستری حقیقی تجربه مردم را به آنان واگویه می‌کند. او نمی‌خواهد مانیفست سیاسی صادر کند بلکه همه را نسبت به فراز و نشیب‌های اجتماعی آگاه می سازد ، تا برقراری عدالت اجتماعی خود را از مصائب و بلایای رایج دور سازند. “شب روی سنگفرش خیس” یکی از زیباترین آثار متعهدانه‌ای است که برای ایران وایرانیان نوشته شده است وهمین یک اثر نیز می‌تواند به محکمی دلالت بر مسوولیت اجتماعی و دلسوزی رادی داشته باشد.

اجرا:

در این اثر کارگردان تاکید بر بعد روانی داستان دارد و در لایه های زیرین نمایش به کنکاش هر یک از شخصیت های نمایش  در موقعیت قرار گرفته آن ها که همانا شر بزرگ است ،می پردازد.

می توان گفت خلق چنین آثاری بیشتر بازیگر محور است ، بنابراین تمرکز کارگردان به این قضیه معطوف شده است و سعی کرده تا با ایجاد فضای های متفاوت به لحاظ استفاده از میزانسن تمامی تفکر خود را معطوف به ابعاد شخصی این افراد نماید. تلاش برای رسیدن به شخصیت های کاملا متفاوت در اشخاص که هر کدام به دنبال قدرت نداشته خود هستند بنا بر شرایط روحی آنها متفاوت است. هیچ گاه افراد خانوداه از یک حد فیزکی خاص به هم نزدیک نمی شوند مگر در موارد خاص و البته  آن هم برای منافع شخصی.یعنی با دقت بر طراحی خطوط اثر و تحلیل کلی متن در اجرا می توان به بخش هایی از کنش های مهندسی شده توسط کارگردان پی برد.مرزبان تلاش می کند تا بارعایت جایگاه فردی هر شخصیت و جنبه های درونی وی خطوط و نشانه های تعریف شده ای را برای هریک به اجرا در آورد.

همان طور که در بخش نخست گفته شد،کلام رادی در این نمایش دارای ریتم و ضرباهنگی پرشتاب است. حتی اگر زبانی جز واژگان امروز را می‌شنویم، آن‌ها با چنان مهارتی کنار هم چیده شده‌اند که نه تنها در حرکت و کلام سکته ایجاد نمی کنند که آن‌ها را به پیش هم می‌برند. طبیعی است که چنین شتابی در متن از هرگونه ایستایی جلوگیری می‌کند. مرزبان تا حد زیادی به این تحلیل وفادار می‌ماند و بازیگران و میزانسن‌ها بر مبنای کوبش و حرکت همین دیالوگ‌ها تنظیم می‌شوند‌. اما در بسیاری از لحظات تنها فضای نمایشی به بیان همین دیالوگ‌ها می‌گذرد. برخی بازیگران همانند فردوس کاویانی و بهزاد فراهای  چیزی به آن می‌افزایند و دیگر بازیگران نه.

بازی شیوا مکی نیا در نقش نوشین بیانگر یک دختر کور و اندوهگین است.او بی گناه بودن معصومیت را در لحظاتی دقیق و بدون اضطراب بازی می کند اما در لحظاتی نقش پردازی وی دچار چند پارگی می شود و او را به سوی تیپ سازی می کشاند.

بهزاد فراهانی در نقش پدر به خوبی مهرورزی می نماید و اطمینان حضور او در صحنه های بغرنج هم به خانواده و هم مخاطب آرامش ویژه ای اهداء می کند.

فردوس کاویانی که البته سالیان درازی را از صحنه های تئاتر به دور بوده در نقش “حاجی بازاری” نمایش نفع طلبی های خود را به زیبایی به اجرا می گذارد.او در ابراز عشق و علاقه به اطرافیان هیچ واهمه ای ندارد و در دنیای فرهنگی کلاسیک و سنتی خانواده تک تازی می کند.

بهرام ابراهیمی در استفاده از کلام و بدن ولخرجی های زیادی را انجام می دهد و کنترل دقیق بر ابزار بازیگری خود ندارد.همین عامل است که در بسیاری مواقع از وی یک تیپ ساده و شکست خورده در میان بازی دیگر بازیگران می بینیم.

“شب روی سنگفرش خیس” در بازتولید مجدد خود در سالن ایرانشهر با کاستی های فراوانی در درک و شیوه ی اجرایی به سر می برد و شتابزگی عوامل اجرایی برای بیان آن چه در متن زنده یاد رادی نهفته است با کمترین تامل و مکث حرکت می کنند.سرعتی که گهگاه باعث کلافگی مخاطب در طول اجرای اثر می شود.