عاشورا، تهران کربلا بود

بهرام رفیعی
بهرام رفیعی

ماه محرم سال 88  با تمام ماه های محرم سال های پیش ترش فرق می کرد، ایران فقط برای آزادگان عاشورای سال 61 هجری قمری عزادار نبود که  خود داغدار عزیزترین و آزاده ترین فرزندان خویش بود با هزاران زخم بر پیکرش، با صدها اسیر در زندان ها و بغضی بس شکستنی در گلو.

روزهای ابتدایی ماه محرم 88 با خبر تلخ درگذشت آیت الله حسینعلی منتظری از مراجع بزرگ شیعه و پدر معنوی جنبش سبز هم گره خورد و بغض این محرم را شکننده تر هم کرد. ایران به سوی قم سرازیر شد. خیلی ها راه قم را درپیش گرفتند تا به پاس ایستادگی آیت الله منتظری به پای اهداف و آرمان های انقلاب 57 و حمایت هایش از جنبش سبز یادش را گرامی بدارند. قم قیامت بود. رهبران جنبش سبز؛ میرحسین موسوی و مهدی کروبی هم بودند. خیابان های قم پر شد از مردم جای جای کشور؛ فارس، آذری، کرد، گیلک و بلوچ همه علیرغم حضور گسترده نیروهای امنیتی بی هیچ واهمه ای در قم حاضر بودند.

مقام و منزلت آیت الله منتظری تا حدی بود که حتی سید علی خامنه ای رهبر حکومت مستقر نیز نتوانست بی تفاوت باشد. او در سالهای رهبری اش تمام تلاشش را کرده بود تا صدای منتظری را خاموش کند، اما با حصر و با فشارهای فراوان موفق نشده بود.حالا پیام تسلیت داده بود. مردم اما در مراسم تشیع جنازه آیت الله منتظری پاسخش را دادند: “تسلیت کینه ای نمی خوایم نمی خوایم”، “منتظری نستوه راهت ادامه دارد، حتی اگر دیکتاتور، بر ما گلوله بارد”، “منتظری مظلوم آزادی ات مبارک”.

مقامات امنیتی نظامی و نیروهایشان آماده باش بودند. غروب تشییع جنازه آیت الله منتظری نیروهای امنیتی و لباس شخصی ها مثل صبح به مردم حمله کردند، این بار شیشه های بیت آیت الله منتظری و صانعی (دیگر مرجع تقلید حامی جنبش سبز) را شکستند، مردم ایستادند. مردم ایستادند و کتک خوردند. اخبار سینه به سینه پخش می شد. فیلم ها منتشر می شد. پس از دو روز ناآرامی قم، مردم داغدار با بغضی در گلو به شهرهای خودشان برگشتند.

محرم بود، تاسوعا در پیش بود، عاشورا در پیش بود. هفتم آیت الله مصادف بود با عاشورای حسینی. سالها در گوش مردم خوانده بودند؛ حسین و یارانش برعلیه ظلم قیام کردند، برای ستاندن حق و گستراندن عدالت.  عمری به مردم گفته بودند  حسین و یارانش مظلوم بودند و مظلومانه به شهادت رسیدند. حالا اما مردم بعد از گذشت چند ماه از انتخابات 22 خرداد، کشتار روزانه معترضان به تقلب انتخاباتی در خیابان ها و بازداشتگاه ها در این محرم بیشتر از هر سال دیگری خودشان را در کنار حسین و یارانش می دیدند. مردم حسینی تر و آزاده تر از همیشه بودند. آنها خودشان را حق خواه و مظلوم تر از همیشه می دیدند. مردم یزید و سپاهیان تا دندان مسلح اش را هم در خیابان های شهرهای خودشان دیده بودند.

 

تهران آبستن قیامی حسینی بود

نیروهای  امنیتی و لباس شخصی درخیلی از شهرها به عزاداران حسینی حمله کردند. مشهد، شیراز، رشت حتی در اصفهان  همسر یکی از سرداران جنگ؛ “محمدابراهیم همت” را مضروب کردند. در تهران عزاداری های شبانه و سخنرانی های شخصیت های اصلاح طلب را لغو کردند.

صبح تاسوعا تهران آرام نبود. در طول روز درگیری های پراکنده میان نیروهای امینتی و انتظامی با مردم وجود داشت، تعدادی از مردم در این روز زخمی و مجروح شدند. تجمعات مردم پراکنده بود. درگیریها تا شب ادامه داشت اما

لباس شخصی های مدافع “نظام ولایی” بی توجه به همه چیز به سخنرانی سیدمحمد خاتمی رییس جمهور سابق کشور در “حسینه جماران” همان محل سخنرانی های همیشگی آیت الله خمینی حمله کردند و مراسم را برهم زدند.  در حضور خانواده بانی جمهوری اسلامی در و دیوارحسینیه را شکستند و عزاداران را مضروب کردند.

رهبران جنبش سبز و چند رسانه باقی مانده آنها در طول چندماه گذشته از انتخابات مدام بر مبارزه مسالمت آمیز و بدون خشونت تاکید کرده بودند. مردم هم مثل تمام چند ماه گذشته اش روز تاسوعا تا شب هم فقط ماندند و کتک خوردند، مجروح شدند و تعدادی بازداشت شدند.

فیلم درگیری ها در لحظه منتشر می شد، حضور فراوان نیروهای انتظامی و امنیتی در خیابان ها و درگیری با مردم در میادین و معابر اصلی شهر؛ امام حسین، فردوسی، هفت تیر، چهارراه ولیعصر. صحنه های فراوانی از شلیک گازهای اشک آور  و ضرب و شتم دسته های پراکنده مردم منتشرمی شد، تهران دودگرفته تر از پیش بود. منتظر بود.

مردم در این روز فقط شعار خودشان را دادند، “یاحسین میرحسین “، “ابوالفضل علمدار کروبی را نگه دار” و البته دیگر کار از” رای من کو؟” گذشته بود، مردم می پرسیدند” آی رهبر آزاده! تجاوزم آزاده؟” آنها تکلیف خودشان را روشن کرده بودند، درهمان درگیری های پراکنده روز تا شب تاسوعا مردم فریاد می زدند: “ما اهل کوفه نیستیم پشت یزید بایستیم”.

قرارمدارها اما گذاشته شده بود؛ روز عاشورا، تهران 10 صبح از امام حسین تا آزادی. مردم شهرهای دیگر هم بودند، مشهد، شیراز، قم، اصفهان، تبریز، رشت و…

 

و تهران خودش کربلا بود

از نخستین ساعات روز عاشورا، نیروهای انتظامی نظامی و امنیتی در بسیاری از نقاط پرتردد شهر را به اشغال خودشان در آورده بودند. از صبح اخبار درگیری های پراکنده، ضرب و شتم و شلیک گاز اشک آور به سوی مردم منتشر می شود. روز به نیمه نرسیده اخبار درگیری ها شدت بیشتری گرفت.

خبرها از شلیک مستقیم نیروهای امنیتی و نظامی به مردم حکایت می کرد. مردم حاضر در خیابان ها از کشته شدن برخی معترضان خبر می دادند. فیلم های دلخراش یکی پس از دیگری منتشر می شد.

مردم معترض در خیابان ها شعار می دادند: “یا حجت بن الحسن ریشه ظلمو بکن” و باتوم و گاز اشک آور بود که پاسخ می شنیدند. مردم باز هم خودشان را مظلوم می دیدند. ریشه های ظلم همچنان درحال شلیک مستقیم به مردم بود. در میدان ولیعصر با خودروی آرم دار نیروی انتظامی به مردم عزادار حمله کرده و از روی چند نفر چند بار گذشته و کشتند. در چهارراه ولیعصر هم به مردم شلیک مستقیم کردند، یک نفر کشته شد، فیلمش منتشر شد، خبر آمد زیر پل کالج هم به مردم حمله و شلیک کرده اند، آنجا هم گفتند کسانی کشته شده اند.

مردم طاقتشان طاق می شد. شعارها عوض شد: “مرگ بر دیکتاتور”، خامنه ای یزید شد، یزید رو سفید شد”، “معاویه حیا کن سلطنتو رها کنه”. مردم خودشان را مظلوم می دیدند. خبرها می گفتند به خواهرزاده میرحسین موسوی هم شلیک کرده اند و او نیز کشته شده است.

مردم مظلوم طاقت طاق شده از خودشان دفاع کردند. مثل روزها و ماه های قبل فقط نایستادند که کتک بخوردند، مجروح و کشته شوند بازداشت شوند و در بازداشت گاه کشته شوند یا بهشان تجاوز بشود. دیگر اگر مورد حمله قرار می گرفتند، واکنش نشان می دادند. مردم مظلوم بودند.

با ایستادگی و دفاع یکی دو گروه مردم از خود، ابتکار عمل از دست نیروهای سرکوبگر انتظامی و امنیتی خارج شد. یک نفر از روی پل کالج به پایین پرتاب شد، خبرگزاری فارس فراخوان فوری داد که نیروهای بیشتری به کمک نیروهای حاضر در میادین اصلی بروند.

بعضی ها شعار می دادند، “می کشم می کشم، آنکه برادرم کشت”، مردم مظلوم اما جلوی خودشان هم ایستادند. گروه های چند نفره نیروهای گاردی در محاصره قرار گرفته بودند، زده بودند و خورده بودند، مردم خشمگین شده بودند. گروه های مردمی خودشان را کنترل می کردند.

تا نیمه های شب فیلم های  مجروح و کشته شدن مردم در خیابان ها منتشر می شد. تهران ناآرام بود. احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیرو انتظامی با حالتی پریشان به صفحه تلویزیون آمد و درحالی که خبرگزاری ها کشته شدن مردم را تکذیب می کردند اعلام کرد که تعدادی کشته شده اند. او می گفت یکی از روی پل خودش پرت شده پایین، دو نفر توسط یک خودرو و دریک سانحه تصادف کشته شدند، یک نفر هم با گلوله کشته شده است. او می گفت که حادثه در دست بررسی (حتی نتوانست بررسی را درست تلفظ کند) است.

 

اگر دین ندارید حداقل آزاده باشید

زد و خوردهای بین مردم با دستان خالی  و نیروهای امنیتی لباس شخصی و انتظامی با انواع سلاح و تجهیزات تا نیمه های شب عاشورا ادامه داشت. مردم مظلوم شام عاشورا به واقع غریبانه به خانه هاشان بازگشتند. با سر و دست هایی زخمی، و روح و دلی آزرده تر از پیش.

مهدی کروبی در اولین ساعات فردای عاشورا خطاب به مسولان حکومت مستقر نوشت: “آنان که هویت و شناسنامه این انقلابند و در روزگار مبارزه در صف اول مبارزان بودند، بیاد دارند که در عاشورای ۱۳۴۲ تظاهراتی عظیم با شعارهایی تند علیه شاه صورت گرفت اما رژیم ستم شاهی حرمت عاشورا نگاه داشت و کشتار، سرکوب و دستگیری رهبران مبارزه و در راس آن امام را به روزهای بعد موکول کرد.”

کروبی همچنین در ادامه نوشته بود: “براستی چه شده است که حکومت برخاسته از قیام عاشورا، در روز عاشورا دست بر خون مردم برده و جماعتی وحشی را به جان مردم انداخته است… اینجانب این مصیبت بزرگ و گناه نابخشودنی را به محضر حضرت صاحب الزمان (عج)، ملت بزرگ ایران و خانواده‌های آسیب دیده تسلیت عرض می‌کنم و در پرتو آموزه جاودانه اباعبداله در ظهر عاشورا فریاد می‌زنم که اگر دین ندارید لااقل آزاد مرد باشید.”

دادستان تهران بی هیچ اشاره ای به قتل سید علی موسوی حبیبی خواهرزاده میرحسین موسوی تایید کرد که در جریان حوادث روز عاشورا 7 نفر کشته شده اند. نیروی انتظامی بیانیه داد که: “مهاجمان خودشان در درگیری زخمی و کشته شده اند”.

عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران در اظهاراتی دیگر اعلام کرد که: “در روز عاشورا یک نفر بر اثر اصابت گلوله کشته شده و بقیه کشته شدگان بر اثر اصابت جسم سخت و تیز و دو نفر هم بر اثر شلیک گلوله های ساچمه ای کشته شده اند” او همچنین تاکید کرده بود که “موضوع کشته شدن این افراد در این روز قابل بررسی است و دستگاه قضایی به دنبال بررسی تمام ابعاد آن است و امیدواریم عاملان آن به سزای اعمال خود برسند.”

اما بازهم مردم مظلوم ماندند. جنازه های کشته شدگان کربلای تهران را گروگان گرفتند و تحویل خانواده ها ندادند. تعداد زیادی از مردم را بازداشت کردند. چند نفری از خانواده های کشته شدگان را هم بازداشت کردند.  هیچ کدام از مسئولان از جمله همان دادستان تهران دیگر هیچ وقتی خبری از دستگیری و یا بررسی قاتلان مردم در روز عاشورا را اعلام نکرد.

ومردم بازهم مظلوم ماندند. این بار هم بیشتر از سالهای پیش با حسین و یارانش احساس نزدیکی کردند. مظلوم تر از همیشه در عاشورای معاصر، کربلای تهران.