سگ های گرسنه، گرگ های سیر

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

سگ های گرسنه درکره شمالی بدستور “رهبر” چنان “نفر دوم” حکومت را می درند که آوای وحششان روزهای نخست سال میلادی را با خوف می آکند و حتی تکذیب بعدی خبر را هم در سایه قرار می دهد. گرگهای سیر  “بانک‌دار معظم” درایران برای دو مقام پیشین که اکنون در حصرند، خط و نشان می کشندو مرگ تا زندان مخوف عادل آباد شیراز دامن می گسترد.

“بیداد ظالمان” همچنان و چنان خون عارف و عامی می ریزد، که خطراعدام ۳۹ نفرشان زنگ ها را در پارلمان اروپا بصدا در می آورد.

 ماه اول زمستان ۹۲ از نیمه می گذرد ودر آستانه سالروز دیگری “از انقلاب شکوهمند” آش چنان شور می شود که بوی استبداد به مشام علی مطهری هم می رسد؛ و او “به عنوان نماینده ملت در مجلس شورای اسلامی و به عنوان فرزند شهید آیت الله مطهری” فریاد بر می کشد که “اجازه ایجاد اختناق در کشور و انحراف در انقلاب اسلامی” را نخواهد داد. و بلا فاصله مجلس نشینی زهره طبیب‌زاده نوری نام، انگ دیر سال “نظام” را بر پیشانی او هم می کوبد که یا “عامل ام‌آی۶” است و یا “تحت تاثیر سرویس‌های جاسوسی” قرار دارد.

از دکان چهار نبش و جدید التاسیس حمید رسائی- نماینده وفادار به محمود احمدی نژاد و باند مصباح- بانگ بر می خیزد: ایها الناس… علی جنتی وزیر ارشاد اسلامی و فرزند احمد جنتی درکا رترویج اباحه گری است…

براستی هفته ایست شگفت. فرزند شهید مطهری – تئوریسین نظام و حاصل عمر امام- سراز سازمان جاسوسی انگلیس- ملقب به دشمن و روباه پیر- سر در می آورد، یکی از ستون های اصلی نظام که نوه اش مجاهد خلق اعدامی بود، پسرش در مقام وزیر به اباحه گری مشغول است. و هر دو درکنارنخست وزیر امام و رئیس پیشین مجلس نظام قرار می گیرند که رهبران نمادین “فتنه ۸۸ برای براندازای نظام بوده اند.” و مجری توطئه آمر یکا و اسرائیل. اولی را تهدید کرده اند، دومی را احضار. و سرنوشت دو تای دیگر بعد از سه سال حبس محل اختلاف دو تن – آنهم دو مقام در یک قوه- ازگرگهای پیراهن یوسف دریده است.

محمدجواد لاریجانی، معاون قوه قضاییه، تاکید می کند که پرونده میرحسین موسوی و مهدی کروبی در مرحله قضایی قرار دارد.و انگار نه انگار که فقط دو روز پیش از او، غلامحسین محسنی اژه‌ای، سخنگوی همین قوه صد در صد مستقل، گفته است: “هنوز نه پرونده‌ای برای میرحسین موسوی و مهدی کروبی تشکیل شده و نه برای برگزاری دادگاه آنان برنامه‌ریزی شده است.قبلا به اتهامات موسوی و کروبی رسیدگی شده که این می‌تواند اشاره‌ای غیرمستقیم به وضعیت کنونی آنها در حصر خانگی باشد.”

حال و روزمسئولین “خودی” ها که چنین باشد، روزگار “نخبگان غیرخودی” پیداست. دکتر رضا فرجی دانا که مانند چند وزیر دیگراز مجلس تحت رهبری برادر محمد جواد لاریجانی کارت زرد گرفته است، در مراسم تجلیل از نفرات بر‌تر هجدهمین المپیاد علمی دانشجویی، توضیحات تکان دهنده‌ای را بر زبان می آورد: “تربیت یک نفر نخبه یک میلیون دلار هزینه دارد که با مهاجرت مغز‌ها سالانه ۱۵۰هزار نفر در سال از کشور، ۱۵۰ میلیارد دلار به دیگر کشور‌ها کمک می‌کنیم.”

وعلی می ماند و سربازان ولایت و همه تا خرخره غرق در “فرهنگ و عرفان”؛ یکیشان قاضی شجاع و محبوب آقاست که حتی برای دادگاه هم تره خورد نمی کند. دیگری مداح دلخواه مقام رهبری است که رسما مانند تکزاس حق تیر دارد. حاج محمود کریمی در اشاره به دیدار خود با “رهبر معظم انقلاب در ایام فاطمیه” میزان ولایتمداری خود را چنین توضیح می دهد: “این طوری من «ولایت» را قبول کردم که به آقا عرض کردم: شما اگر سر بچه من را هم بخواهید، برایتان می آورم. فقط یک ذره به او آب بدهم!”

 ”سرباز ولایت” دیگری که این هفته هم توی بوق است، دیگر “حاج سعید” و “حاج محمود” نیست، بله “بابک” است و به گفته بیژن زنگنه، وزیر نفت، در غروب چهارشنبه: “هنوز بدهی بالای دو میلیارد یورویی خود به این وزارتخانه را پرداخت نکرده است.”

بعد نوبت می رسد به چماقداری که روزنامه نویس و کارگردان شد ودرست درهمان روزی که یکی از ارگان های مطبوعاتی محل فعالیتش تعطیل می شود، سر صحنه آخرین فیلمش ۶ نفر یکراست به “معراجی ها” می پیوندند. انفجار هنگامی رخ می دهد که مدیر جلوه های ویژه قصد دارد با استفاده از بنزین انفجار بزرگی ایجاد کند.

و درست روز آخر هفته برای “نگاه هفته” فرج سرکوهی در یادداشتی طشت رسوائی “فرهنگی کاران امنیتی” پرورش یافته در جمهوری اسلامی را از بام می اندازد.

 هفته دیگری ازدی ماه می رود. شمارش معکوس برای مذاکرات اتمی آغاز شده است. آرایش قوای جهانی منظر جدیدی می یابد. جبهه عدم اعتماد توسط عربستان و فرانسه شکل گرفته است. روسیه رسما وارد صحنه می شود: “رژیم عربستان تروریستی است. پاسخ ما نقشه خاورمیانه را تغییر خواهد داد.”

اخبار متعدد حکایت دارد که دعوت مقام رهبری – زیر نقاب دکترعلی اکبرولایتی- برای مذاکره یا تک تک اعضای ۱+۵ سخت مورد استقبال آمریکا قرار گرفته است و گفت وگوهای کاملا سری “نظام” با “شیطان بزرگ” ادامه دارد. و درست درهمین موقع “مقام معظم رهبری در پاسخ به استفتایی در باره چت کردن دختر و پسر نامحرم فرموده اند: با توجه به مفاسدی که غالباً بر آن مترتب است، جایز نیست.”

 

خانم ها! آقایان!

ما که تغییر کرده ایم، می توانیم نتیجه دایره بسته انتخابات را ببینیم و نگاهی دوباره به وضعیت کنونی جمهوری اسلامی بیاندازیم.

شاید پایان این شب زمستانی بریده نامه ای باشد از زندان عادل آباد شیراز:

به دادمان برسید٬ قرار است ۳۹ نفر را در عادل آباد اعدام کنند.

نامه ای با بغض و وحشت برای هیات پارلمان اروپا. الان روبرویم پسر جوانی به اسم نعمت پراکنده نشسته که از وقتی شنیده فردا چهارشنبه اعدامش میکنند٬ دیگر لال شده و نمیتواند حرف بزند. او در یک گوشه چمباتمه زده و زل زده به ما و هیچ نمیگوید. بعضی وقتها فکر میکنم دارم یک فیلم ترسناک می بینم. ولی نه نعمت واقعی است و از وحشت لال و کر شده و مثل مرده ها بمن نگاه میکند. امروز مسئولین زندان یک کاغذ در دستشان بود و میگفتند اسم ۳۹ نفر را نوشته اند٬ میگویند همین روزها این ۳۹ نفر را اعدام میکنیم. آیا از پشت این دیوار و در سالن های دیدارهای رسمی که با مقامات دارید٬ این صدا را میتوانید بشنوید٬ من نمیخواهم اعدام شوم٬ من از مرگ وحشت دارم٬ من نمیخواهم اسمم در این لیست سیاه قرار بگیرد٬ من نمیدانم به کجا متوسل شوم٬ میخواهم زنده بمانم٬ آیا شما نمیتوانید کاری بکنید؟ خانمها و آقایان محترم. من از زندان مخوف عادل آباد شیراز با شما حرف می زنم….

 

و بخشی از شعر سگ ها و گرگ های مهدی اخوان ثالث را بخوانیم:

زمین سرد است و برف آلوده و تر

هوا تاریک و توفان خشمگین است

کشد مانند سگها باد، زوزه

زمین و آسمان با ما به کین است

شب و کولاک رعب انگیز و وحشی

شب و صحرای وحشتناک و سرما

بلای نیستی، سرمای پر سوز

حکومت می کند بر دشت و بر ما

نه ما را گوشه ی گرم کنامی

شکاف کوهساری سر پناهی

نه حتی جنگلی کوچک، که بتوان

در آن آسود بی تشویش گاهی

بنوش ای برف! گلگون شو، برافروز

که این خون، خون ما بی خانمانهاست

که این خون، خون گرگان گرسنه ست

که این خون، خون فرزندان صحراست

درین سرما، گرسنه، زخم خورده،

دویم آسیمه سر بر برف چون باد

ولیکن عزت آزادگی را

نگهبانیم، آزادیم، آزاد