از بام آفریقا تا بام آسیا

نویسنده

images.jpg

با زن کوهنوردی به گفتگو نشسته ایم که علاوه بر موفقیت های بسیاری که در حوزه ورزشی به دست آورده، میزان شور و تعهد اجتماعی او به مبارزات زنان هموطن اش نیز هیجان برانگیز است. کسی که به عنوان جوانترین زن فاتح قله کلیمانجارو بیانیه کمپین یک میلیون امضاء را برای همبستگی با زنان هم وطنش به بام افریقا برد و فتح این قله را همراه با بیانیه کمپین جشن گرفت، کسی که در فتح دو قله در هیمالیا نیز سالنمای برابری (سالنمای کمپین یک میلیون امضاء) را همراه با خود داشت؛ تا خواسته های کمپین را از بام افریقا تا بام آسیا بر فراز در آورد. خواندن این گپ و گفت دوستانه با این ورزشکار توانا و متعهد نه تنها برای من که برای ادامه مبارزه جنبش یک میلیون امضاء انرژی و تعهد به همراه دارد. پس با هم به تجربه هایش گوش دهیم.

zankohnavard.jpg

لطفا در ابتدای مصاحبه مختصری از خودت و فعالیت های کوهنوردی ات بگو

مریم خمسه متولد بهار 1361 از سال 1380 با گروه فدک به سرپرستی آقای علیرضا رحیمی پور پا به طبیعت گذاشتم و به این زیبای بی همتا وابسته شدم بطوری که تصور حذف آن از زندگیم مانند هر کوهنورد یا طبیعت گرد دیگری، دشوار و به نظرم غیرممکن شده است. سال 81 وارد باشگاه کوهنوردی و اسکی دماوند شدم. دوره های کارآموزی سنگ نوردی و کوهپیمایی را با فدراسیون کوهنوردی گذراندم و دوره یخ و برف و سایر کلاسهای تئوری مربوطه را نیز با اساتید مجرب باشگاه گذراندم. سال 1385 مربیگری کوهپیمایی درجه 3 با فدراسیون کوهنوردی و همزمان از سال 81 به ورزشهایی چون اسکی و دوچرخه کوهستان نیز پرداختم؛ به هر بهانه ای به دنبال تجربه هایی جدید در طبیعت و مخصوصاً کوهستان می گشتم. پیمایش غارهای زیبا و گاه صعب العبور و جنگلهای انبوه و قله های زیبایی مانند دماوند (بام ایران) که بنظرم هر شهروند ایرانی ای برای یک بار هم که شده باید پا بر این بام بگذارد. قله علم کوه و قله سبلان با دریاچه زیبایش و… تجربه کوهستان در مناطق مختلف دنیا نیز انگیزه ای برای سفر به آرارات- کلیمانجارو- آیلنپیک- کالاپاتار و… شد. با اینهمه همچنان خود را در آغاز راه می بینم.

از چه زمانی به کوهنوردی علاقه مند شدی؟

از اولین بار که پا به دره گذاشتم. در واقع دره ایگل اولین سفر مستقل من از خانواده در طبیعت بود.

معمولاً سفرهای کوه با تیم است ؟ و چند روز طول می کشد؟ آیا خانواده ات با برنامه های تو مشکلی نداشتند؟ چگونه توانستی آنها را راضی کنی؟

بستگی به برنامه و آدمش دارد. من 90% سفرهایم را با تیم رفتم چون از همنوردانم چیزهای زیادی در زمینه های مختلف یاد می گیرم. از یک روز تا یک یا چند ماه. بعضی از سفرها هم دور دنیا، درمسافت هایی که طولانی تر است طبعا بیشتر طول می کشد. به هرحال ما اهل رفتن ایم و به برگشت زیاد فکر نمی کنیم (ما زنده از آنیم که ارام نگیریم)، در مورد خانواده ام هم باید بگویم که آنها نیز مثل اکثر خانواده های ایرانی چنین ورزشی را مناسب دختر شایستة خانواده نمی دانستند. ولی من توانستم بعد از یک سال خودم را ثابت کنم و آنها هم راضی شدند (شاید هم من اینطور فکر می کنم و هنوز راضی نشده باشند). یک بار به علت آسیب دیدگی زانو مجبور شدم 6 ماه در خانه بمانم و در این مدت آنقدر افسرده شده بودم که پدرم پیشنهاد و اصرار کرد که به کوه بروم.

تفاوت مرد کوهنورد و زن کوهنورد چیست؟

بین مرد کوهنورد و زن کوهنورد بخاطر ویژگیهای فیزیکی شان مانند هر ورزش دیگری در هر جای دنیا تفاوت وجود دارد. ولی بخاطر فشارهای جامعه، تفاوت این دو در جامعه ما بسیار بیشتر است. گاهی «حواشی و مسائل یک برنامه» برای یک زن، از صعود سخت ترین دیواره ها و قله ها دشوارتر است. از لحظه ای که با کوله و تیپ ورزشی، (البته با مانتو و روسری)، از خانه خارج می شوی تا لحظه ای که با تیپ خاکی و گلی به خانه برمی گردی، ماجراهای زیادی را فقط به حکم زن بودن در چنین جامعه ای تجربه خواهی کرد.

می توانی در همین مورد، مثالی بزنی؟

مثلاً خیلی از برنامه ها را با وجود داشتن توان فیزیکی و مالی نمی توانی شرکت کنی زیرا سرپرست تیم می داند که حضور تعداد زنان بیشتر، یعنی دردسر بیشتر. در خیلی از مناطق یافتن جای کمپ برای تیم هایی که همنورد زن دارند، دشوار است. زیرا باید جوابگوی مقامات انتظامی یا افکار سنتی بومیان بعضی مناطق باشی، که چرا انسانی با جنسیت زن تصمیم گرفته قدم به طبیعت بگذارد و بعنوان یک انسان با دیگر همنوردانش به صعود بپردازد! هیچ کس لحظه ای نمی اندیشد که لذت بردن از رسیدن به نقطه ای دست نیافتنی از طبیعت، برای هر انسانی جدا از جنسیتش، می تواند لذت بخش و الهام بخش و مؤثر در پیشرفت معنوی اش باشد. مردان می توانند پوششی مناسب داشته باشند و در نتیجه صعودی راحت تر. مثلاً لباسی با قابلیت تنفس، این امکان را می دهد که با تعرق کمتر و راحت تر صعود کنند. حال آنکه هیچ مانتویی با چنین قابلیتی دوخته نشده است و یا هیچ مردی روی دیواره و درحال صعود صخره نگران خطرات وحشتناک و گاه مرگبار گیر کردن روسری یا ادامه لباس بلندشان در ابزار سنگنوردی نیست و خیلی موارد دیگر. اما زنان کوهنورد این مشکلات را که ذره ای از دریای مشکلاتشان است به جان پذیرفته اند، تا لذتی صدچندان از صعود خود ببرند. در تمام دنیا کوهنوردان کوهنوردی می کنند برای تجربه یک روز سخت، تا بیش از پیش از آرامش روزمره شان لذت ببرند. ولی اینجا زنانی را می شناسم که سختی صعود را می پذیرند، تا ساعاتی از مشکلات و نگرانیهای روزمره شان فارغ شوند.

آیا تا به حال شده است که فکر کنی زن بودنت سد راه تو شده؟ یا برعکس باعث پیشرفت تو شده؟

زن بودن در این راه و اینجا همیشه سد است. ولی زنان کوهنورد به شکستن دائم سدها عادت کرده اند. این ابتدای راه است. تا وقتی به سخت ترین قله ها پا می گذارند، همنوردان مرد با شگفتی اعتراف می کنند که اگر جای آنها بودند فکر چنین صعودی را هم نمی کردند. رسیدن به موفقیتی واحد برای آنها که راه سخت تری را پیموده اند، بزرگتر و لذتبخش تر است. شاید اگر پسر بودم با درآمد یک یا دو سال یک ماشین می خریدم و آخر هفته ها را در خیابانها با دوستانم یا پای بازیهای کامپیوتری و اینترنتی و غیره می گذراندم. تنها چیزی که باعث می شود انسان عمیق تر فکر کند، درد است. شاید رشد زنان و دختران ما نیز در چند سال اخیر به علت فکری عمیق تر است که خود حاصل دردی عمیق تر است. من هم مثل تمام انسانهای دیگر، بزرگترین موفقیت هایم را بعد از مقاومت در مقابل بزرگترین مخالفت ها بدست آورده ام. نمی دانم باید از زن بودنم راضی باشم یا ناراضی. ولی می دانم و مطمئنم که اگر هزاران بار دیگر به اختیار خود به دنیا می آمدم، دختر بودن را انتخاب می کردم؛ انسانی که می تواند فکر کند و به اندازه فکرش تلاش؛ اگر لازم باشد مبارزه کند.

کوهنوردی ورزش پر هزینه ای است چگونه درآمد آن را تأمین می کنی؟

به جرأت می توانم بگویم گران ترین ورزش است. من بیش از تمام درآمد سالانه کار ثابتم، هزینه می کنم و مجبورم از تخصصهای دیگرم بعد از وقت اداری برای درآمد بیشتر استفاده کنم، ولی… برای سفر آفریقا، شرکت دولتی که در آن مشغول به کار بودم بطور کتبی و رسمی قول حمایت مالی داد و قرار شد بعد از برگشت هزینه را به من بدهد. مقدار زیادی قرض کردم و با این امید صعود کردم. بعد از برگشت شفاها آفرینی گفتند و اظهار کردند چون خانم هستم و کارمند رسمی شرکت نیستم نمی توانند این مسئولیت (هنوز نمی فهمم بعد از برگشت از صعودی موفقیت آمیز چه مسؤلیتی؟!) را بپذیرند و هزینه سفرم را بدهند. در نتیجه من استعفا دادم

آیا شرکت های تجاری به همان اندازه که اسپانسر مردان می شوند از زنان هم حمایت می کنند؟

متأسفانه در کشور ما شرکتهای خصوصی با اسپانسر تیم ورزشی شدن و بهره برداری تبلیغاتی از این راه کاملاً ناآشنا هستند. ولی شرکتهای دولتی رقابت بسیار خوبی برای حمایت تیم های ورزشی دارند. البته این حمایت شامل زنان ورزشکار حتی در رشته های سالنی هم نمی شود چه رسد به ورزشی مانند کوهنوردی، که هنوز بزرگان مشخص نکرده اند تیم بانوان بطور مستقل در مناطق بکر کوهستانی امنیت بیشتری دارد یا در کنار همنوردان آقا…

تو جوان ترین زن فاتح قله کلیمانجاروـ بلندترین کوه قاره افریقا ـ هستی که توانسته ای در سن 24 سالگی این افتخار را برای ایران کسب کنی. مسئولان چه استقبالی از این تلاش تو کردند؟

البته من تا سال صعودم و طبق اطلاعاتی که از فدراسیون گرفتم جوانترین زن ایرانی بودم و هرگز برای چنین عنوانی صعود نکردم. ضمن اینکه این صعود از جایی حمایت نمی شد و بنابراین چنین مقامی جائی ثبت نشده. ما ساعت 3صبح رسیدیم فرودگاه و یادم است که با اینکه بسیار خسته بودم شخصاً از فرودگاه امام آژانس گرفتم و رفتم خانه – روز و روزهای بعد مامانم دوستانم همکارانم و همنوردانم صعودم را تبریک گفتند. ولی من منتظر وعده ای بودم که یک شرکت دولتی بطور رسمی به من داده بود (تنها دلیل درخواست استخدامم در این شرکت بدلیل امید به تأمین هزینه های ورزشی ام بود). گزارش کاملی از صعود به همراه عکس پرچم شرکت بر روی قله را به بخش ورزش تحویل دادم، اما در عین ناباوری بدلیل زن بودن و رسمی نبودن صعود نمی توانستم از هیچ مزایایی استفاده کنم…. برای فدراسیون کوهنوردی هم تنها صعود افرادی که در غالب تیم ملی صعود می کنند، مهم و دارای ارزش است. که همانطور که می دانید در مقابل هر تعداد صعود مردانه، شاید تنها یک صعود برای تیم ملی زنان ترتیب داده شود. صد البته که این قسمت غم انگیزتر است، چرا که زنان کوهنورد به این دلخوش هستند که همنوردانشان با درد آنها آشنایند… ولی گویا آنان نیز در چهارچوبی دولتی، ارزشهای این ورزش معنوی را در اولویتهای بعدی قرار داده اند.

این تلاش در مقابل تلاش بعضی از زنان کوهنورد کشورمان، ذره ای هم محسوب نمی شود. کسانی هستند که صعودهایی را برنامه ریزی و اجرا و سرپرستی می کنند که اکثر قوی ترین مردان کوهنوردمان حتی به آن فکر هم نمی کنند. تنها آرزویم این است که تلاش این عزیزان ستایش شود. زیرا وقتی هرکدام از ما قدم به قله ای در آنسوی مرزها می گذاریم هیچکس نمی گوید یک عضو از باشگاه فلان یا آقا یا خانم X و یا حتی تیم ملی، تنها چیزی که به یاد همگان می ماند یک ایرانی است! آنها می گویند یک ایرانی! قله… را صعود کرد.

با کمپین یک میلیون امضا چگونه آشنا شدی؟

من دوستان زیادی دارم و خیلی از آنها معرف کمپین برایم بودند. زمانی که اسم کمپین را در میان دیگر دوستانم آوردم کمتر کسی بود که با آن آشنا نباشد.

فکر می کنی قوانین نابرابر در زندگی زنان چقدر تاثیر دارد؟ در زندگی ات یا در محیط ورزشی که هستی با این قوانین درگیر بوده ای؟ یا زنان اطرافت؟

قطعا قوانین تبعیض آمیز تأثیرات منفی زیادی در زندگی ما زنان می گذارد. ولی این قوانین تنها زندگی زنان را متاثر نمی کند. بلکه مردان و کودکان جامعه نیز به همان اندازه یا شاید گاهی بیش از زنان از این نابرابری متضرر می شوند. من هم مانند همه؛ مشکلات زنان را در محل کار (چه دولتی و چه خصوصی) دیده ام. درحالی که جامعه به فعالیت اجتماعی زنان وابسته است. در محیط های ورزشی با توجه به نیاز جامعه به مطرح شدن زنان در این بخش، در سطح بین الملل و یا در خانواده با توجه به اهمیت نقش زن به عنوان ستون عاطفی کانون خانواده و… در همه این فضاها مسائل و مشکلات عدیده زنان را می بینم

هربار که از تو خواستم بیانیه کمپین را امضا بزنی قبول نکردی و گفتی قصد داری در قله کلیمانجارو این کار را بکنی چرا؟

دوست داشتم تلاش درونی خودم را برای این هدف تجربه کنم و ثابت کنم خیلی کارها را می توان انجام داد، فقط اگر اینگونه بیاندیشیم. شاید سخت، شاید دیر، ولی حتماً شدنی است! اگر فکر کنیم که شدنی است.

می توانی بگویی آن زمان که در کلیمانجارو بیانیه کمپین را امضا زدی چه احساسی داشتی؟

احساس می کردم در مقابل دوستانی که در این راه تلاش می کنند تا جامعه ای بهتر برای زنان و مردان آینده بسازند کار ناچیزی انجام می دهم. من بر تمام قله ها به یاد تلاش آنها هستم.

همنوردانت از بیانیه استقبال کردند؟

خیلی زیاد! همینکه از کیفم درآوردم لازم نبود توضیح خاصی بدهم دست به دست می گشت و همه با تمایل کامل امضا می کردند، دوستانی که همگی از روشنفکران و افتخارات جامعه هستند.

از سفر دوم ات (هیمالیا) بگو؟

هر کوهنوردی آرزو دارد تجربه ای در هیمالیا داشته باشد. بعنوان اولین تجربه در این منطقه قله 6200متری آیلنپیک را انتخاب کردم و سعی می کنم بزودی صعودهای بلندتری داشته باشم.

با تقویم سالنمای کمپین در قله آیلندپیک و کالاپاتار عکس انداخته ای…

تصمیم داشتم مانند سفر قبلی فرم امضاء همراه خودم ببرم. ولی تنها برگه فرمی که همراهم بود را در کمپ های پایین تر به دختر کوهنورد ایرانی دیگری داده بودم و تنها چیزی که می توانستم به یاد دوستان حق طلب ام با آن عکس بیاندازم سالنمایی بود که بعنوان عیدی از یک دوست گرفته بودم. می خواستم بگویم اگرچه تلاشی در این راه نکرده ام ولی اندیشه و سیع شان برایم قابل ستایش است. من دنبال یافتن معنا و پاسخی برای چرایی های شخصی ام هستم تا شاید به آزادی اندیشه و آرامش قلبی دست یابم ولی فعالان کمپین با افق دیدی وسیع تر، آزادی خود را در آزادی دیگر همنوعانشان می بینند.

دوستانت چه عکس العملی داشتند؟

چیز غیرقابل درکی نبود. هرکس مهمترین چیزها را همراه خود تا قله حمل می کند. موضوع برابری زنان و یا مردان در جامعه برای تمام دوستانم به اندازه من با ارزش است. فقط توانمان برای بیانش متفاوت است.

در آن مسیر دشوار و یخبندان چگونه توانستی سالنمای کمپین را سالم تا قله ببری؟

کوله حمله جایی مخصوص برای نقشه یا کتاب دارد داخل کاور و توی کوله ام حملش کردم برایم مهم بود که آسیب نبیند.

برنامه های آینده ات چیست؟

به تازگی یاد گرفتم که نمی شود به برنامه های آینده دل بست. چون معلوم نیست آینده برای هر کس یعنی تا کی؟ ولی برای شان تلاش می کنم. دوست دارم صعودهای بعدی ام در مناطق آب و هوایی و ارتفاعاتی باشد که تا کنون تجربه نکرده ام. ترجیح می دهم درباره تجربیاتم صحبت کنم تا هدف و آرزوهایم؛ پس لطفاً به من زمان بدهید.

آینده کمپین یک میلیون امضا را چگونه می بینی؟

انسان در زندگی ماشینی از طبیعت و نیازهای طبیعیش دور افتاده. ولی کمبود آنها همیشه او را آزرده است. شاید دلیل این آزردگی را دیر بفهمد. ولی بالاخره خواهد فهمید. زیرا انسان است و شاخص ترین تفاوتش با دیگر موجودات شعور و اختیار است. با آگاهی انسان از نیازهای واقعی اش فکر می کنم آینده روشنی در انتظار کمپین یک میلیون امضا باشد.

منبع: مدرسه فمینیستی