روزگار غریبی ست، نازنین

نویسنده
رها حسینی

» مانلی/ در این بن‌بست

 

شعر “در این بن‌بست” اول بار ۲۰ مرداد ۱۳۵۸ در کنار مصاحبه‌ی احمد شاملو با روزنامه‌ی “بامداد” منتشر شد و خود شاعر نیز در همان مصاحبه، اشاره‌ای به تمثیل‌ها و استعاره‌های نهفته در شعر کرد: “من می‌گویم یاس؛ و شما باید تجربه‌ی قناری را در‌باره یاس تکرار کنید. یاس را ببینید بوته‌ی یاس را و گلش را، عفاف سپید عطرش را عذرایی معصومیت سپیدش را و در جانتان به مفهوم عمیق و بزرگوار فروتنی دست پیدا کنید.  آنگاه من می‌گویم سوسن؛ و باز همان تجربه تکرار می‌شود. ما انسانیم و جهان را بدین گونه تجربه می‌کنیم. من با چنین اشیایی سخن گفته‌ام تا نهاد دیوی را برملا  کنم که پشت دریچه‌ی خانه‌ات ایستاده است: کباب قناری / بر آتش سوسن و یاس… و اگر شما حضور این اشیاء را حس نکنید، اگر از سطح کلمات پایین نیایید، از سیاهی این فضا به وحشت نخواهید افتاد و هشدارهای من باد هوا خواهد شد”. شعر “در این بن‌بست” بعدها در مجموعه‌ی “ترانه‌های کوچک غربت” منتشر شد، کتابی که شعرهای شاملو در فاصله‌ی سال‌های ۵۶ تا ۵۹ در آن گرد آمده‌اند.

احمد شاملو که طعم تلخ زندان را چشیده بود و همواره سودای انقلاب را در سر داشت، در نخستین ماه‌های بعد از انقلاب ۵۷، نظاره‌گر روزها و وقایعی شده بود، که ترس از آینده را در او بیدار کرده و در همان حال، تلخی روزهای رفته و آمده را در زیر زبان‌اش حس می‌کرد و این نگرانی تا آنجا در او ریشه دواند که در جایی از شعراش سرود: “ابلیس پیروزمست/  سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است”. او از روزهایی گفت که اندیشه و عشق به خط قرمزی بزرگ تبدیل می‌شدند و حلقه‌ی آزادی‌ها می‌رفت که روز به روز تنگ‌تر شود، و خبر از دشواری روزهایی می‌دهد که به انتظار ایرانیان نشسته بود.

 

در این بن‌بست

 

 

این شعر را می‌توانید با صدای شاعر، این‌جا بشنوید.

 دهانت را می‌بویند

 مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.

 دلت را می‌بویند

                    روزگار غریبی ست، نازنین

 و عشق را

 کنار تیرک راه‌بند

 تازیانه می‌زنند.

 

          عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

 

 در این بن‌بست کج و پیچ سرما

 آتش را

 به سوخت بار سرود و شعر

                               فروزان می‌دارند.

 به اندیشیدن خطر مکن.

                          روزگار غریبی ست، نازنین

 آن که بر در می‌کوبد شباهنگام

 به کشتن چراغ آمده است.

 

                    نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

 

 آنک قصابانند

 بر گذرگاه‌ها مستقر

 با کنده و ساتوری خون‌آلود

                         روزگار غریبی ست، نازنین

 و تبسم را بر لب‌ها جراحی می کنند

 و ترانه را بر دهان.

 

                      شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

 

 کباب قناری

 بر آتش سوسن و یاس

                         روزگار غریبی ست، نازنین

 ابلیس پیروزمست

 سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.

 

                       خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.