غرب معیارهای دوگانه را کنار بگذارد

نویسنده

ganjijayezehj.jpg

بعد از ظهر روز سه شنبه 4 دسامبر 2007 طی مراسمی در شهر اوتاوا جایزه ی حقوق بشر جان همفری به اکبر گنجی ‏اهدا شد.‏‎ ‎در این مراسم، که در محل “موزه ی کانادایی تمدن” برگزار گردید، تعدادی از نمایندگان مجلس کانادا، قضات، ‏نمایندگان نهادهای مدنی، شخصیت های فرهنگی از جمله مایکل ایگناتیف استاد پیشین دانشگاه هاروارد و پرینستون و ‏کاندیدای رهبری حزب لیبرال کانادا شرکت داشتند.‏

در ابتدای مراسم، مارک اونیل رئیس موزه به حاضران خوشامد گفت و گوشزد کرد که مبارزه برای دموکراسی و حقوق ‏بشر محدود به دیگر کشورها نیست، ما نیز در کانادا باید برای تعمیق دموکراسی و رفع تبعیض مبارزه کنیم. خصوصا باید ‏برای حقوق اقلیت ها ی کانادا مبارزه و از دولت انتقاد کنیم. پس از آن رئیس جدید بنیاد حقوق و دموکراسی، درباره ی ‏فعالیت های بنیاد حقوق و دموکراسی و اهمیت جایزه ی جان همفری، نویسنده ی پیش نویس اعلامیه ی جهانی حقوق بشر، ‏سخن گفت.‏

وی با تبریک به گنجی به خاطر دریافت جایزه، افزود که: بسیار خوشنودم که اولین روز کار من با اهدای جایزه به یکی از ‏مبارزان راه آزادی و دموکراسی آغاز می شود. سپس، خانم جنیس استین، رئیس کمیته ی تصمیم گیرنده در خصوص ‏کاندیداها، دلایل انتخاب گنجی را توضیح داد. به گفته ی وی، سعدالدین ابراهیم مبارز مصری که سالها زندانی و شکنجه ‏شده، یکی از کاندیداهای امسال بود، ولی با جدیت و احساس بسیار به تصمیم گیرندگان گفت: به جای من این جایزه را به ‏گنجی بدهید، او بهترین انتخاب است. به گفته خانم استین، گنجی طی سه هفته به بسیاری از شهرهای کانادا سفر کرد و از ‏طریق سخنرانی و مصاحبه های مطبوعاتی گوناگون، با کانادائیان و ایرانیان در خصوص مبارزات مردم ایران سخن گفت. ‏من در سخنرانی وی در تورنتو حضور داشتم که بسیار خوب بود، مطمئنم که امشب هم سخنان خوبی از او خواهیم شنید. ‏پس از آن دو تن از ایرانیان با اجرای موسیقی سنتی، تشویق فراوان حاضران را برانگیختند.‏

سپس سعدالدین ابراهیم جهت اهدای جایزه به پشت تریبون رفت. او به حضار گفت: من و گنجی وجوه اشتراک بسیاری ‏داریم. گنجی دو ماه زودتر از من به زندان رفت. پس از سه سال من از زندان آزاد شدم، اما گنجی سه سال دیگر هم در ‏زندان ماند. در تمام دوران زندان، گنجی در قلب و ذهن من بود و من به عنوان الگوی خود به او می نگریستم و به من قوت ‏قلب می داد. آنگاه سعدالدین ابراهیم، گنجی را در آغوش گرفت و لوح و نشان جایزه جان همفری را به او تقدیم کرد. پس از ‏آن، فیلمی که به مناسبت دریافت جایزه ی مارتین آنالز در باره گنجی ساخته شده بود، به نمایش در آمد. پس از آن مجری ‏جلسه اعلام کرد که یک فیلم دیگر هم برای نمایش آماده ی پخش است. این فیلم هدیه دیگری برای گنجی است.‏

فیلم بعدی، پیام ویدئویی خانم لوئیس آربور، رئیس شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد بود که به مناسبت اهدای جایزه به ‏گنجی، برای وی و حاضران فرستاده شده بود. برنامه بعدی، سخنرانی اکبر گنجی به مناسبت دریافت جایزه، برای حاضران ‏بود، که تحسین و همدلی بسیاری را در میان حاضران برانگیخت. در پایان، دو هنرمند ایرانی، با نواختن قطعاتی از ‏موسیقی سنتی ایران، شکوه خاصی به مراسم که در محلی تاریخی فرهنگی برگزار می شد آفریدند و موجب تشویق بسیار ‏حاضران گردیدند. ‏

عنوان سخنرانی گنجی به مناسبت دریافت جایزه ی جان همفری، “ مرزهای خون آلود و معیارهای دوگانه ی ضد حقوق ‏بشری” بود.‏

‎ ‎متن سخنرانی اکبر گنجی‏‎ ‎


خانم ها، آقایان، مسؤولان محترم بنیاد حقوق و دموکراسی

مایه افتخار است که جایزه ای را دریافت می کنم که به نام جان همفری نگارنده پیش نویس اعلامیه جهانی حقوق بشر نام ‏گذاری شده است. از شما سپاسگزارم که مرا به عنوان یک ایرانی شایسته دریافت این جایزه مهم تشخیص داده اید. برای ما ‏بسیار مغتنم است که جامعه جهانی نسبت به درد و رنج مردم ایران و مبارزاتشان با یک دولت خودکامه سرکوبگر و ‏بنیادگرا ابراز همدلی می کند. آرمانی که الهام بخش جان همفری، حقوق دان برجسته کانادایی، و سایر فعالان حقوق بشر ‏بوده است این است که انسانها به صرف انسان بودن و صرفنظر از رنگ، نژاد، مذهب، جنسیت، و محلّ جغرافیایی که در ‏آن زیست می کنند از حقوقی اساسی و سلب ناشدنی برخوردارند. آرمان حقوق بشر، عدالت، و برابری انسانها همواره برای ‏من نیز الهام بخش بوده است، و فعالیتهای سیاسی من یکسره به شوق تحقق این آرمانهای انسانی صورت گرفته است. مبنای ‏فعالیتها و اقدامات سیاسی و اجتماعی من هرگز ضدیت با دولتی خاص، یا حمایت از یک دولت در برابر دولتهای دیگر ‏نبوده است. آرمان الهام بخش فعالیتهای سیاسی و اجتماعی من همواره این بوده است که انسانها جملگی بتوانند از حقوق ‏برابر در برخورداری از امنیت، آزادی، صلح، و زندگی شرافتمندانه بهره مند شوند. ‏

مایه خوشوقتی است که رفته رفته این باور که انسانها در عین تفاوتهای نژادی، دینی، جنسی، قومی، زبانی، ملّی، منطقه ‏ای، در گوهر انسانیت شریک اند، و درد و رنج یهودیان، مسیحیان، مسلمانان، بوداییان، هندوها و خداناباوران همه به یک ‏اندازه دل آزار و ناخواستنی است، به باوری فراگیر و جهانشمول تبدیل می شود. این تحوّل هم از تکامل عقلانی ما حکایت ‏می کند و هم از تکامل اخلاقی ما. نباید فراموش کرد که بزرگترین شکست رژیمهای سرکوبگر، شکست اخلاقی آنها نزد ‏مردم خود، و جامعه مدنی جهانی است. تجلیل از آزادیخواهان و مدافعان حقوق بشر به معنای اعلام شکست اخلاقی ‏رژیمهای خودکامه و نشانه فقدان مشروعیت آنها در چشم جامعه جهانی است. ‏

به گمان من یکی از مهمترین بنیانهای اخلاقی حقوق بشر این است که انسانها در ذات خود ارزشمند هستند و هرگز نباید به ‏ایشان به چشم ابزاری صرف برای برآوردن نیازها و خواسته های دیگران نگریست. یکی از تراژدیهای تاریخ انسانی این ‏است که ارزش ذاتی انسان واقعی و گوشت و خون دار به آسانی نادیده گرفته می شود و آدمیان در پای آرمانهای مبهم و ‏مشکوک یا آیین ها و ایدئولوژیها قربانی می شوند. ادیان و ایدئولوژیها باید در خدمت انسانها باشند، نه انسانها در خدمت ‏آنها. آیین ها و ایدئولوژیها در اصل برای کاستن از درد و رنج انسانها بوده اند، اما به مرور زمان جای خادم و مخدوم تغییر ‏کرده است، و رفته رفته به بهانه ی پاسداری از این برساخته ها، انسانهای واقعی قربانی شده اند. بسیاری از رهبران سیاسی ‏جهان نیز انسانهای واقعی را قربانی ایدئولوژیهای موهوم و ناکجاآبادی خود کرده اند. برای مثال، رهبر جمهوری اسلامی ‏ایران، مردم را به ابرازی صرف برای دستیابی به رهبری جهان اسلام، عظمت طلبی اتمی، و تحقق باورهای بنیادگرایانه ‏اش تبدیل کرده است. بنیادگرایان یهودی، مسیحی، و مسلمان هم زمین را به جهنم تبدیل می کنند تا خود به بهشت بروند. ‏مرزهای ملّی کشورها هم از جمله امور اعتباری بوده است که میلیونها انسان در طول تاریخ قربانی آن شده اند. انسان ‏واقعی و گوشت و خون دار چندان عزیز و ارزشمند است که مرزهای جغرافیایی و مقوله حاکمیت ملّی هم نمی تواند بهانه ‏ای برای نقض حقوق اساسی او باشد. تمامی مرزهای دینی، ایدئولوژیک و سرزمینی از جان آدمیان مایه گرفته و به شدت ‏خون آلودند. ما هرگز نباید این اصل مهم را از یاد ببریم که تمام این آیینها، ایدئولوژیها، قراردادها، و از جمله دموکراسی، ‏برای آن است که نهایتاً انسانها بتوانند آزادانه و به صلاحدید خود زندگی کنند، نه آنکه زندگی یگانه و تکرارناشدنی شان ‏قربانی آرمانهای مبهم یا مقاصد و بلندپروازیهای زمامداران پدرسالار شود. ‏

اصل راهنمای‎(regulative principle)‎‏ اندیشه، زندگی و عمل سیاسی و اجتماعی من احترام به آزادی و اصل برابری ‏شهروندان است، و به گمان من عدالت نیز فرزند آزادی و به رسمیت شناختن برابری شهروندان است. این اصل راهنماست ‏که مرا به مخالفت و مبارزه با تبعیض و ستمگری الزام می کند. مخالفت و مبارزه ی من با رژیم حاکم بر ایران را باید در ‏چارچوب همین باور و اصل راهنما ملاحظه کرد. اما اصل آزادی و برابری اصل راهنمای موضعگیریها و رفتارهای ما در ‏صحنه بین المللی نیز هست. اقتضای آن اصل فقط مبارزه و مخالفت با رژیم ایران نیست، بلکه لازمه آن مخالفت و مبارزه با ‏تمام اشکال تبعیض نامنصفانه، و نقض حقوق انسانها در جوامع دیگر، از جمله مخالفت با جنگ و اشغال سرزمینهای ‏دیگران در هر نقطه دنیا، و نیز مخالفت با آپارتاید و آواره کردن مردم از سرزمین شان هم هست. کسی که صادقانه پروای ‏حقوق بشر، آزادی و عدالت را دارد نباید از معیارهای دوگانه پیروی کند. نقض حقوق بشر فقط در مرزهای ایران و توسط ‏رژیم حاکم بر ایران بد نیست، در هرکجای دنیا هم که حقوق انسانها نقض می شود، کاری ناپسند و در خور ملامت انجام ‏می پذیرد. ‏

من امیدوارم که دولتهای غربی با مسأله حقوق بشر بر مبنای معیارهای دوگانه عمل نکنند. من دموکراسی های غرب را ‏بهترین گزینه واقعی از میان اشکال واقعاً موجود حکومت و نحوه سازمان دهی قدرت می دانم. اما به عنوان یک فعال حقوق ‏بشر از دولتهای غربی متوقعم که از معیارهای دوگانه پیروی نکنند. معیارهای دوگانه برتری اخلاقی دموکراسی های واقعاً ‏موجود را از میان می برد، و به حاکمان خودکامه در سراسر جهان از جمله منطقه ی خاورمیانه و نیز ایران این امکان را ‏می دهد که بتوانند در مبارزه تبلیغاتی علیه نیروهای دموکرات خود را در وضعیت بهتری قرار دهند. چگونه می توان ‏حاکمان خودکامه را به رعایت حقوق بشر الزام کرد وقتی که حقوق بشر توسط قدرتهای مسلط جهانی نقض می شود؟ ‏آزادیخواهان جوامع پیرامونی چگونه می توانند از دیکتاتورهای مسلط بر کشورشان توقع داشته باشند که قواعد دموکراتیک ‏را رعایت کنند وقتی که ارزشهای دموکراتیک توسط رهبران جوامع دموکراتیک نادیده گرفته می شود؟ دولتهای غربی ‏نقض گسترده حقوق بشر و دموکراسی را توسط متحدان خود نادیده می گیرند، اما نقض حقوق بشر توسط دشمنان خود را با ‏حساسیت و گاه بزرگنمایی تعقیب می کنند. سیاست دفاع از حکومت های استبدادی منطقه ی خاورمیانه به دلیل اتحاد آنها با ‏دولت های غربی اقدام نادرستی است که نتایج زیانبار آن را امروز آشکارا مشاهده می کنیم. یکی از پیامدهای فاجعه بار این ‏سیاست نادرست این است که در بعضی کشورها بنیادگرایان به تنها گزینه ی بدیل دولت های منطقه تبدیل شده اند و حتی در ‏یک انتخابات کاملاً آزاد بر رقبای سکولار خود پیروز می شوند و دولت هایی به مراتب فاسد تر و خودکامه تر را بنیان می ‏نهند که علاوه بر حوزه سیاسی، تمام ساحات اجتماعی را سرکوب خواهد کرد. ‏

ما نباید فراموش کنیم که در جهانی کاملاً به هم پیوسته زندگی می کنیم، و آنچه در گوشه ای از این جهان رخ می دهد مستقیم ‏یا غیر مستقیم سایر نقاط جهان را نیز تحت تأثیر خود قرار می دهد. بنابراین، یکی از عواملی که پیشرفت دموکراسی را، ‏برای مثال، در ایران به مخاطره می اندازد، برخورد دوگانه دموکراسیهای غربی با مسأله نقض حقوق بشر است. اما این ‏تنها چیزی نیست که در عرصه جهانی مانع گسترش دموکراسی در کشورهای پیرامونی از جمله ایران می شود. یکی از ‏مهمترین عواملی که در جهان به هم پیوسته امروزین مانع گسترش دموکراسی و رعایت حقوق بشر است، بی عدالتی دامن ‏گستری است که در جهان وجود دارد. گسترش صلح و دموکراسی در گرو تحقق عدالت در رابطه میان ملّت- دولتها و نیز ‏در روابط بین الملل است. مقتضای عدالت در سطح ملّی این است که آزادیهای پایه، یعنی آزادیهای سیاسی (مانند حقّ رأی ‏دادن، و حقّ اشغال مناصب عمومی)، آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی وجدان، آزادی اجتماعات، آزادیهای شخصی (مانند ‏آزادی از سرکوب روانی و تعرض جسمانی)، حقّ تملک شخصی، و آزادی از بازداشت خودسرانه، به طور برابر میان ‏همه افراد جامعه جامعه توزیع شود. برابری فرصتها از جمله ارکان عدالت است. بر این مبنا، فرصت احراز مناصب و ‏مشاغل امتیازآفرین اقتصادی و اجتماعی باید به روی همگان گشوده باشد. منابع ثروت، قدرت، اطلاعات، و منزلت باید به ‏طور مساوی میان تمام آحاد جامعه توزیع شود مگر آنکه توزیع نابرابر آنها گروههایی را که کم نصیب تر هستند در ‏موقعیتی بهتر قرار دهد. بنابراین، در سطح ملّی ساختار پایه جامعه باید به نحوی سامان یابد که منابع کمیاب، یعنی قدرت، ‏ثروت، معرفت، و منزلت، در جهت کاستن از درد و رنج محرومترین اقشار اجتماعی به کار گرفته شود. اما این اصل ‏تبعیض مثبت را باید در سطح روابط بین الملل و به نفع کشورهای جنوب نیز حاکم کرد. ‏

این درست است که منطقه خاورمیانه به دموکراسی و صلح نیازمند است. اما انسانی که با فقر و گرسنگی دست و پنجه نرم ‏می کند و درحال مرگ است تا چه حدّ می تواند دموکراسی و حقوق بشر را جدّی بگیرد، و در راه تحقق آنها بکوشد؟ انسانی ‏که در نهایت فقر و فلاکت زندگی می کند، این قبیل مفاهیم را تزیینی و دستمایه دعواهای بی حاصل روشنفکرانه تلقی خواهد ‏کرد. جامعه ای که در آن فقر و بی سوادی یا کم سوادی غوغا می کند محصولی جز دیکتاتوری به بار نخواهد آورد. ‏فقرزدایی و گسترش سواد به تمام اقشار اجتماعی بخش مهمی از فرایند گذار به دموکراسی است. البته این درست است که ‏یکی از مهمترین عوامل فقر و گرسنگی در کشورهای پیرامونی سوء مدیریت حاکمان بومی است. اما این نکته را هم نباید ‏فراموش کرد که دولتهای غربی در غالب موارد از طریق حمایت مستقیم یا غیر مستقیم از این حاکمان نالایق در پیدایش فقر ‏و فلاکت در آن جوامع نقش مؤثری ایفا کرده اند، و لذا تاحدّ قابل ملاحظه ای در پیدایش آن وضعیت ناگوار مسؤول هستند. ‏

اما علاوه بر همه این موارد، امروز مسأله دیگری هم وجود دارد که جنبش دفاع از حقوق بشر و دموکراسی خواهی را در ‏ایران بشدّت به مخاطره انداخته است. آن مسأله به موضوع سلاحهای اتمی مربوط است. من شخصاً با تسلیح ایران به ‏سلاحهای اتمی مخالفم. اما چون در این مخالفت خود از معیارهای دوگانه پیروی نمی کنم، با مسابقه تسلیحاتی، گسترش ‏سلاحهای اتمی، و تحمیل سیاستهای یکجانبه با اتکای به قدرت ناشی از تهدیدات هسته ای، به طور مطلق و در هر گوشه ‏دنیا که رخ می دهد مخالفت دارم. برای برقراری ثبات و امنیت در منطقه خاورمیانه باید به مسابقه تسلیحاتی در این منطقه ‏خاتمه داد، و برای ایجاد خاورمیانه ای عاری از سلاحهای هسته ای، میکروبی، و شیمیایی کوشید. پایبندی کامل به معاهده ‏ان. پی. تی. نقطه آغاز خوبی برای تمام کشورهای جهان است برای آنکه از پدید آمدن قدرتهای هسته ای جدید جلوگیری ‏کنند و نیز سلاحهای هسته ای موجود را از میان ببرند. ‏

اما خطر جنگ که اکنون به بهانه احتمال دستیابی ایران به سلاحهای اتمی بر ایران سایه افکنده است، نهایتاً به زیان ‏جریانات طرفدار دموکراسی و حقوق بشر در ایران می انجامد. دولت ایران هر انتقادی را که از سوی مخالفانش ابراز می ‏شود “خیانت”، “براندازی نرم”، و “انقلاب مخملی” قلمداد می کند. در شرایطی که جامعه جهانی خطر حمله نظامی به ‏ایران را احتمالی جدّی ارزیابی می کند، بنیادگرایان جمهوری اسلامی با دست گشوده تری می توانند قدرت را در قبضه ‏خود بگیرند، و به بهانه خطر “دشمن” جامعه مدنی نوپای ایران را سرکوب نمایند. جنبش دموکراسی خواهی ایران، در ‏وضعیت امنیتی – اضطراری، در شرایطی که خطر جنگ هر لحظه می تواند به واقعیت تبدیل شود، در شرایط کاملاً دو ‏قطبی سیاسی که حکومت می کوشد همه مخالفان خود را “مزدور دولت آمریکا” معرفی کند، به شدت آسیب خواهد دید. در ‏چنین شرایطی، مدافعان حقوق بشر و فعالان جامعه مدنی خود را در موقعیت ناخواسته ای می یابند که آنها را ناگزیر می ‏کند میان حکومت خودکامه و بنیادگرای حاکم بر ایران و وضعیتی نظیر آنچه در عراق می گذرد یکی را برگزینند. کوبیدن ‏بر طبل جنگ، حتی در حدّ یک سناریوی روی میز، لاجرم چنان دوراهی ای را بر مردم ایران، از جمله فعالان جامعه ‏مدنی، مدافعان دموکراسی، و آزادیخواهان، تحمیل خواهد کرد. و از قضا این دقیقاً خواست و آرزوی زمامداران بنیادگرای ‏حاکم بر ایران است که از آن سوی دیگر مدام بر طبل جنگ می کوبند. از این روست که به گمان من باید حمله نظامی به ‏ایران را تحت هر عنوان و بهانه ای محکوم کرد. آزادیخواهان و دموکراسی خواهان ایرانی از دولت کانادا انتظار دارند که ‏تصمیم عاقلانه و شجاعانه ی عدم ورود به جنگ عراق را، با در دست گرفتن پرچم مخالفت با حمله ی نظامی به ایران ‏تکرار کند و نشان دهد که با ویرانی زیرساخت های یک کشور و کشتار زنان و کودکانش نمی توان به صلح و دموکراسی ‏دست یافت. در عین حال، ما با هرگونه تحریمی هم که بر درد و رنج مردم بی گناه ایران بیفزاید مخالف هستیم. نباید به جای ‏مجازات زمامداران بنیادگرای حاکم بر ایران، مردم ایران مجازات شوند. در عوض می توان کیفرخواستی علیه تمام ‏زمامداران حاکم بر ایران که در شکنجه، ترور، و قتل عام دگراندیشان و دگرباشان دست داشته اند، تشکیل داد، و آنها را در ‏اوّلین فرصت ممکن بازداشت کرد و در دادگاهی بین المللی به جرم جنایت سازمان یافته علیه بشریت محاکمه نمود. جامعه ‏جهانی باید به دولت های سرکوبگر برای رعایت حقوق بشر و گذار به دموکراسی فشار وارد آورد، اما این فشار، مجموعه ‏ای از تشویق ها و تنبیه هاست. بسته پیشنهادی اتحادیه اروپا به دولت ترکیه، آنقدر می ارزید که دولت آن کشور برای ‏عضویت در اتحادیه اروپا، چند هزار قانون خود را تغییر داد، مجازات اعدام را لغو کرد، و به شهروندان ترکیه این حق را ‏داد اگر در دادگاهی در ترکیه محکوم شدند، از دادگاه اروپا درخواست تجدید نظر در حکم صادره را بنماید. سرمایه گذاری ‏گسترده در ایران، ارسال تکنولوژی پیشرفته به ایران، در نظر گرفتن منافع منطقه ای ایران و پذیرش نقش فعال ایران در ‏جامعه جهانی، می تواند بخشی از بسته پیشنهادی برای رعایت حقوق بشر و گذار به دموکراسی باشد. از سوی دیگر اگر ‏حاکمان ایران به رعایت حقوق بشر و روند دموکراتیک کردن ایران تن ندادند می توان مجازاتهای متعددی را برای ایشان ‏درنظر گرفت. ‏

حکومت ایران، حکومت اقلیتی است که اراده خود را بر اکثریت جامعه ایران، از جمله جوانان، زنان، و کارگران به زور ‏تحمیل می کند. این حکومت حقوق دموکراتیک مردم، تنوع سلیقه ها و عقاید دینی و سیاسی و سبک های زندگی را نادیده ‏می گیرد و عقاید، سلیقه ها و رفتارهای متفاوت با الگوی مورد تجویز خود را سرکوب می کند. این حکومت مخالفان سیاسی ‏خود را که حامی برابری همه شهروندان (صرف نظر از مذهب، قومیت، جنسیت، وعقیده سیاسی) و خواهان آزادی بیان و ‏عقیده و حذف امتیازات ویژه حاکمان و اقلیت اندک طرفدار حکومت هستند، سرکوب می کند. این حکومت حقوق برابر ‏زنان در عرصه های سیاسی و اقتصادی و حقوقی و حق برخورداری برابر از قدرت تصمیم گیری در امور خانواده را ‏نادیده می گیرد. حکومت بنیادگرای حاکم بر ایران نوعی آپارتاید سیاسی را به نام حقّ نظارت استصوابی توسط شورای ‏نگهبان منتخب رهبر جمهوری اسلامی اعمال می کند. این منتخبان رهبری هم قدرت سیاسی را حق ویژه و مادام العمر ‏همان رهبر می دانند. حکومت ایران مخالفان سیاسی و عقیدتی خود را خودسرانه بازداشت می کند، به مدت نامحدود در ‏بازداشت نگاه می دارد و آنها را از حق دسترسی به وکیل و ملاقات با خانواده های خود محروم می کند. بسیاری از ‏بازداشت شدگان در سلول های انفرادی نگهداری می شوند، و مورد آزار جسمی و روحی قرار می گیرند تا علیه عقاید و ‏دوستان خود و نیز سایر فعالان سیاسی مخالف حکومت “اعتراف” کنند. بر این فهرست می توان از جمله نقض حقوق اقلیت ‏های قومی، دینی، و جنسی را نیز افزود. دخالت بشر دوستانه ی بین المللی باید تقویت جامعه و مردم ایران را در برابر این ‏اعمال سرکوبگرانه مد نظر قرار دهد تا نگرانی درباره تغییر موازنه ی قوای نظامی به ضرر این یا آن قدرت منطقه ای یا ‏جهانی در خاورمیانه. ایران قدرتمند دموکراتیک، موازنه ی قوا را به نفع دموکراسی در کل خاورمیانه تغییر خواهد داد. ‏مجازات ایران، برای تأمین برتری نظامی و استراتژیک دولت اسرائیل در منطقه، بر شکاف جهان اسلام و جهان غرب ‏خواهد افزود و موجب گسترش بنیادگرایی در منطقه خواهد شد. اما مجازات شدید رژیم بنیادگرای حاکم بر ایران، زمانی که ‏زنان مدافع برابری حقوقی را به زندان می اندازد، یا کارگران را به خاطر تشکیل اتحادیه ی مستقل کارگری مجازات می ‏کند، یا دانشجویان را با نیروهای نظامی و شبه نظامی سرکوب و در زندانها شکنجه می کند، یا در شبه انتخابات غیر رقابتی ‏و غیر آزادش هم صلاحیت هزاران رقیب اصلاح طلب را رد می کند، به گسترش دموکراسی و حقوق بشر در ایران یاری ‏می رساند. ایران کلید منطقه است، دموکراتیزاسیون ایران، دموکراتیزاسیون منطقه را به دنبال خواهد آورد. ‏

حمایت از دموکراسی و حقوق بشر در ایران وظیفه اخلاقی دولت ها و نهادهای جامعه مدنی در کشورهای غربی است. من ‏از حمایت اخلاقی- معنوی ای که نهادهای مطبوعاتی، سازمانها و نهادهای مدافع حقوق بشر، و نمایندگان مردم در همه ‏سطوح سیاسی در کشورهای غربی (خصوصاً نهادهای مدافع حقوق بشر کانادایی) از جنبش دموکراسی خواهی در ایران ‏ابراز داشته اند به سهم خود تقدیر و تشکر می کنم. بزرگترین قوّت دمکراسی، نیروی الهام بخش و برتری اخلاقی آن است. ‏از مؤسسه حقوق و دمکراسی و همه کسانی که به پایدار ماندن این نیروی الهام بخش و این قدرت برتر اخلاقی یاری می ‏رسانند از صمیم قلب تشکر می کنم. ‏