آدل مورنو
جمهوری اسلامی و اسراییل به صورت دوطرفه یکدیگر را به انجام عملیات تروریستی متهم می کنند. تهدیدهای اسراییل علیه تأسیسات اتمی ایران، که هر روز بیشتر پیشرفت می کند، روز به روز سنگین تر و جدی تر می شود. محمدرضا جلیلی، کارشناس خاورمیانه، در مصاحبه ای با اکسپرس به سؤالاتی درخصوص بحران هسته ای ایران و دیگر مسایل مربوط به آن پاسخ داده است. این مصاحبه را می خوانید.
افزایش تنش های اخیر میان ایران و اسراییل را چگونه توضیح می دهید؟
می توان گفت جنگ میان ایران و اسراییل آغاز شده. این یک جنگ پنهان است که به دو شیوه پیش می رود: حملات کامپیوتری که هدف شان ایجاد تأخیر در برنامه اتمی ایران است، و ترور شخصیت های علمی ایرانی و همچنین دیپلمات های اسراییلی. مقامات اسراییلی براین عقیده اند که ایران درحال نزدیک شدن به خط قرمز قبل از دستیابی به تسلیحات اتمی است، درحالی که مقامات آمریکایی معتقدند که هنوز تا آن مرحله زمان باقی است.
تنش با ایران مسأله جدیدی نیست و همواره شعار سیاستمداران اسراییلی بوده است. هاگای رام، کارشناس اسراییلی در امور خاورمیانه، در سال ۲۰۰۹ این ذهنیت جناح راست اسراییل در قبال ایران را در کتابی تحت عنوان “ایران هراسی: منطق تعصب اسراییل” آورده است. او می نویسد که مسأله ایران عاملی برای جلب حمایت افکار عمومی در اسراییل است، بدین صورت که همواره باید ایده یک خطر موجود را مطرح کرد. ازطرف دیگر این مسأله اجازه می دهد، درحالی که مسأله فلسطین کاملاً به بن بست رسیده، کمی توجهات منحرف شود.
یک ایران اتمی چه خطراتی به دنبال خواهد داشت؟
من شخصاً فکر می کنم که ایران تا چند هفته آینده به بمب دست نخواهد یافت، حتی اگر جمهوری اسلامی به تدریج در این مسیر گام برمی دارد. نیت ایران بی شک تنها دستیابی به سلاح اتمی نیست، بلکه رسیدن به “آستانه اتمی” نیز هست، یعنی دراختیار داشتن تمامی اجزای سلاح اتمی بدون اینکه الزاماً تا مرحله تولید یا مونتاژ آن پیش رود. و حتی اگر حکومت بمب اتمی می داشت، من بعید می دانم که از آن علیه اسراییل استفاده می کرد. ازطرف دیگر، امکان بمباران اسراییل برای ایران بدون اینکه به مردم فلسطین آسیبی وارد نشود وجود ندارد.
بی شک حکومت آیت الله ها ستیزه جوست، ولی خود را به خطر نمی اندازد. این مسأله را چندین بار در برابر فشارهای خارجی نشان داده: در سال ۱۹۸۸ زمانی که تهران پس از ۸ سال جنگ خانمان برانداز علیه عراق اعلام آتش بس کرد [نوشیدن جام زهر توسط آیت الله خمینی]، همچنین در سال ۲۰۰۳ زمانی که جمهوری اسلامی برنامه هسته ای خود را پس از حمله آمریکا به عراق متوقف کرد.
خطر برنامه هسته ای ایران بیشتر این جنبه را شامل می شود که کشورهای همسایه نیز به نوبه خود به برنامه هسته ای روی آورند؛ بدین ترتیب خطر لغزش در چنین منطقه حساسی بسیار افزایش خواهد یافت.
اسراییل درصورت حمله به ایران چه خطراتی را متحمل خواهد شد؟
چنین حمله ای بی شک برای اسراییل بسیار پرهزینه خواهد بود و تنها مسأله “رفت و برگشت” چند بمب افکن اسراییلی به مانند رآکتور اوسیراک عراق نیست. در آن مورد تنها یک مرکز هسته ای مطرح بود، ولی شرایط و پراکندگی مراکز در ایران به شکل دیگری است. کاملاً مشخص است که ایران برای دفاع از تأسیسات اتمی از تمامی امکانات خود استفاده خواهد کرد: بستن تنگه هرمز، احتمال عملیات نظامی حماس یا حزب الله،… و این باعث وقوع یک بحران شدید منطقه ای خواهد شد.
ازطرف دیگر، حمله اسراییل علیه ایران یک فاجعه برای مخالفان حکومت تهران بشمار می رود و درعوض یک خدمت بزرگ به نفع حکومت جمهوری اسلامی. چنین حمله ای نشان خواهد داد که ایران ازسوی هیچ متحدی در منطقه حمایت نمی شود و همچنین به ادامه برنامه اتمی به عنوان ابزاری بازدانده برای ایران مشروعیت خواهد بخشید. و به ویژه بر بقای حکومتی که درحال حاضر در زمینه های اقتصادی و دیپلماتیک بسیار ضعیف شده خواهد افزود.
آیا آمریکا نیز در برابر ایران در همان موضعی است که اسراییل قرار دارد؟
مقامات آمریکایی نمی خواهند وارد یک ماجراجویی جدید نظامی در منطقه شوند، درحالی که آنها به تازگی از عراق خارج شده اند و خروج نیروهای خود از افغانستان را نیز اعلام کرده اند. اگر اسراییل واشنگتن را برخلاف میل اش وارد این درگیری کند، درنهایت ایالات متحده تضعیف شده بیرون خواهد آمد. کاخ سفید علی رغم تلاش جمهوریخواهان در چارچوب کمپین انتخاباتی شان، همواره درحال ارسال نشانه هایی به تل آویو است تا مقامات این کشور را از عدم خواست خود برای مشارکت در چنین مداخله ای آگاه کند.
آیا تحریم ها می توانند امکان حمله نظامی را ازبین ببرند؟
هر چیزی که بتواند احتمال وقوع یک جنگ را کاهش دهد خوب است. مطمئناً تحریم ها سلاح مطلق نیستند و تأثیرات منفی بر مردم ایران خواهند داشت. تحریم ها که به مدیریت اقتصادی نالایق حکومت اضافه شده اند، واقعاً تأثیرات بسزایی برجای گذاشته اند و می توانند حکومت را از حفظ مواضع اش رویگردان کنند.
آیا بحران سوریه و ایران با یکدیگر ارتباط دارند؟
جمهوری اسلامی حقیقتاً از وضعیت سوریه نگران است. اگر حکومت سوریه سقوط کند، این به منزله شکست ۳۲ سال سیاست خارجی حکومت جمهوری اسلامی خواهد بود. سوریه یکی از متحدان اصلی ایران است و افزایش قدرت حزب الله در لبنان به لطف حمایت های این دو پدرخوانده، یعنی تهران و دمشق، تنها موفقیت جمهوری اسلامی در صدور انقلاب اش بشمار می رود. فروپاشی این حکومت بی شک جنبش شیعه لبنان را تضعیف خواهد کرد.
آیا اکنون به سوی وقوع یک “جنگ مذهبی” میان شیعیان [ایران، سوریه، عراق و حزب الله در رأس] و سنی ها [عربستان سعودی در رأس] گام برمی داریم؟
خیر، البته درست است که روابط میان ایران و عربستان سعودی قدری متشنج شده، به ویژه از زمان بحران در بحرین که در آن ریاض از پادشاهی این کشور در برابر اقلیت شیعه حمایت کرد. تهران مداخله نظامی عربستان در این کشور را که منجر به سرکوب معترضان شد محکوم کرد. این دو کشور همچنین اختلافات سیاسی بسیاری در قبال سوریه و عراق دارند. ولی نباید مبالغه کنیم: در اینجا نمی توان از محور تشیع سخن گفت. جنبش علویون بی شک جنبشی است که برخاسته از تشیع است، ولی ازنظر مذهبی آنقدر از یکدیگر فاصله دارند که مشکل بتوان در یک جبهه متحدشان کرد. این منطقه شیعه نشین بیشتر یک ائتلاف سیاسی است تا مذهبی. ائتلاف سیاسی از این نظر که این کشورها در برابر اسراییل و دیگر کشورهای غربی مواضع مشترک دارند.
منبع: اکسپرس، ۱۸ فوریه