روز بین المللی رفع خشونت علیه زنان را تبریک می گویم. خشونت علیه زنان متاسفانه در کلیه جوامع بشری هنوز وجود دارد. النهایه در هر منطقه و هر تمدنی به نوعی خود را نمایان می کند. من همین ماه در هند بودم در شهر وارناسی به تعدادی زن برخوردم که لباسی از کتان سفید پوشیده بودند و سرهایشان را تراشیده بودند.
آنان، افرادی بودند که شوهرشان فوت کرده بود و خانواده بنیادگرایشان آنها را به این شهر فرستاده بودند تا زمان مرگ در آنجا زندگی کرده و تارک دنیا شوند- سال گذشته به لیبریا رفتم- کشوری که رییس جمهورش یک زن برنده نوبل صلح است. در این کشور بیش از یک سوم زنان ختنه شده بودند و همه آنان پیرو مذهب مسیح بودند- در ایتالیا بودم به آماری برخوردم که اعلام می کرد هر سه روز یک زن توسط همسر یا پارتنر سابقش کشته می شود- تصور می کردم زنان شمال اروپا در وضعیت بهتری بسر می برند- در فنلاند در سمیناری مربوط به حقوق زن شرکت کردم مدالیومی به من دادند تا بر یقه کتم نصب کنم و ان مدالیوم یک کرون بود که یک ربع آن را بریده بودند- به نشانه آن که دستمزد زنان یک چهارم از دستمزد مردان کمتر است.
در کشورهای اسلامی خشونت علیه زنان شدیدتر است زیرا قانون هم، در بسیاری موارد بر این امر صحه می گذارد- از جمله در کشور من ایران اگر مردی همسرش را با مرد دیگری در یک بستر ببیند حق دارد هر دو را بکشد و هیچ مجازاتی ندارد و از این قانون که مجوز قتل است بسیار سو استفاده می شود. قتل های ناموسی در جوامع اسلامی رواج زیادی دارد- هم چنین قوانین تبعیض آمیزی که در اغلب کشورهای اسلامی به تصویب رسیده، شکل دیگری از خشونت علیه زنان است.
متاسفانه اخیرا نوع بدتری از خشونت علیه زنان دیده می شود و آن جنایتی است که گروه داعش که نام خود را “دولت اسلامی” نهاده است مرتکب می شود. این گروه که هم اکنون بخش وسیعی از کشور عراق و سوریه را در اختیار دارد، بر هر شهری که غلبه می کند، بی محابا مخالفین خود را دسته دسته و بدون هیچ محاکمه ای می کشد، زنان را دستگیر کرده و آنان را به عنوان برده بین طرفداران خود قسمت می کند و دردناک تر آن که در سایت رسمی خود هم اعلام نموده این امر منطبق با شریعت است- در نیجریه نیز شاهد بودیم که گروهی بنیادگرای اسلامی بنام “بوکوحرام” با حمله به مدرسه ای دخترانه حدود دویست دانش آموز دختر را به اسارت گرفته و اعلام کردند که قصد فروش آنها را دارند. خوشبختانه تعدادی توانستند فرار کنند و به خانواده خود بازگشتند اما از سرنوشت بقیه دختران چیزی نمی دانیم. متاسفانه این عمل وحشیانه مجددا تکرار شد و دختران بیگناه هنوز هم به عنوان برده در اختیار این گروه هستند.
اکنون من به عنوان یک زن مسلمان باید به این سوال پاسخ دهم که آیا شریعت اسلام ستم بر زن را روا می دارد؟ آیا قوانین تبعیض آمیز و ضد زن، فروش زنان و دختران به عنوان برده، ختنه دختران، قتل های ناموسی و… ناشی از مذهب اسلام است؟ آیا نمی توان مسلمان بود ولی به برابری انسان ها از جمله برابری بر اساس جنسیت احترام گذاشت؟
برای پاسخ بدین سوال مقدمتا باید بگویم که بنیادگرایی در هر مذهبی وجود دارد از جمله در بودیسم، هندویسم، مسیحیت یهودی و… نمونه هایی از آن را هم در ابتدای این بحث مطرح کردم- اما نکته جالب آن که در برخی از رسانه های غربی فقط صحبت از بنیادگرایی اسلامی می شود و بطور غیر مستقیم این مطلب القا می شود که فقط مسلمان هستند که می توانند این چنین خشن عمل کنند- من بسیار کم در رسانه ها راجع به کشتار مردم مسلمان روهین گای و آتش زدن منازل آنها توسط بوداییان خوانده ام- به ندرت از کشتار مردم مسلمان چچن توسط دولت روسیه و بنیادگرایان مسیحی صحبت می شود- خیلی کم از کشتار مردم مسلمان آیغور توسط دولت چین سخن گفته می شود- تعدادی از رسانه ها چشم بر بنیاد گرائی برخی از یهودیان و خشونت های آن ها بسته اند و یا سعی در توجیه آن دارند. بنابراین با اطلاع رسانی درست که من نام آن را اطلاع رسانی عادلانه می نامم متوجه می شویم که بنیادگرایی متاسفانه در هر دین و آیینی ممکن است وجود داشته باشد.
اما در مورد اسلام، برای مقابله با بنیادگرایانی که با سوء استفاده از نام اسلام حقوق زن را پایمال می کنند باید قراۀت جدیدی از اسلام را که معتقد به حقوق زن است، رواج داد و خوشبختانه تعداد مسلمانان مدرن در جوامع اسلامی رو به گسترش است. این گروه عقیده دارند که قوانین شریعت به طور کلی به دو دسته تقسیم می شوند یک دسته قوانینی که در ارتباط فرد با خداوند است مانند نماز و روزه که این دسته از قوانین غیر قابل تغییر هستند و تا زمانی که فردی خود را مسلمان می داند مکلف به رعایت آنها است، اما هیچ کس، از جمله حکومت های اسلامی حق نظارت و بازخواست در مورد اجرای این قوانین را ندارد، مانند کلیسا رفتن مسیحیان در کشورهای غربی که هیچ دولتی حق باز خواست شهروندی را به علت عدم شرکت در مراسم کلیسا ندارد.
دسته دوم قوانین شریعت، قوانینی هستند که روابط افراد را در اجتماع تنظیم می کنند، مانند قوانین کیفری و انواع مجازات ها، قوانین مربوط به خانواده و غیره – این دسته از قوانین بر حسب مقتضیات زمان و مکان قابل تغییر هستند ولی باید روح کلی قانون حفظ شود. به عنوان مثال زنای زنی که شوهر دارد در نظر اسلام عملی است ناپسند – این روح کلی قانون است- اما این که مجازات چنین زنی چه باید باشد، می توان با عرف زمان و مکان در قانون شریعت تغیراتی داد- یعنی در 15 قرن قبل مجازات چنین زنی در عرف جامعه سنگسار بود و این چنین زنی را سنگسار می کردند، چنان که در دین یهود هم این مساله وجود دارد یعنی در آن دوران یک فعل ناپسند را بدین گونه کیفر می کردند و با توجه به این که “عدالت” اساسا یک مفهوم پویا است و هر زمان مصداق آن تغییر می کند بنا براین در قرن ۲۱ می تواند “عدالت” این باشد که در صورت اثبات این امر در دادگاه، شوهر حق دارد که زنش را طلاق داده و مهریه ای را که هنگام ازدواج توافق شده بود که در صورت طلاق به زن بدهد، دیگر به او تعلق نگیرد و بدین شیوه یعنی با محرومیت از دریافت مهریه زنی که به شوهرش خیانت کرده است مجازات می شود- هم چنین اگر مردی که همسر دارد مرتکب زنا شود، بعد از اثبات این امر در دادگاه زنش می تواند طلاق بگیرد و شوهر علاوه بر مهریه باید مبلغی به عنوان جبران خسارت روحی به زن بپردازد.
بدین شیوه روح کلی شریعت که نهی از زنا است باقی می ماند ولی مجازات تابع عرف زمان می گردد و با این استدلال مسلمانان مدرن اعتقاد دارند که می توان بین احکام شریعت و ضوابط حقوق بشر سازگاری برقرار کرد.
اسلام دینی است که برای زنان احترام قائل است – تا قبل از اسلام، اعراب، دختران خود را زنده به گور می کردند – دختر از اموال خانوادگی ارث نمی برد- بعد از فوت شوهر، همسرش به عنوان جزئی از ما ترک او محسوب شده و به ارث به وراث می رسید و بسیاری رسوم دیگر – اسلام همه اینها را از بین برد پس روح کلی اسلام احترام به حقوق زن به عنوان یک انسان کامل است – لذا باید این روح کلی را حفظ کرد و بر اساس زمان، تغییرات لازم را در قوانین داد- به عنوان مثال در ۱۴ قرن قبل زنان نه تنها در عربستان بلکه حتی در غرب هم مولد ثروت نبودند و اداره خانواده بر عهده مردان بود در چنین شرایطی اسلام مقرر نمود که ارث زن نیمی از ارث مرد است اما اکنون که زنان نیز مولد ثروت هستند و کار می کنند و درآمد دارند و ثروت خانواده نتیجه مشترک کار آنان است میزان ارث هر دو باید برا بر باشد.
مسلمانان مدرن خصوصا زنان مسلمان انتظار دارند که در کشور های غربی- رسانه ها و جوامع مدنی و دانشگاه ها در اشاعه این طرز تفکر آنان را کمک کنند وصدای آنها را به گوش مردم جهان برسانند. باید به افکار مدرن اسلامی بها داد، کتب و مقالات روشنفکران اسلامی را ترجمه و منتشر ساخت و از همه مهمتر حکومت هائی که ادعا می کنند به حقوق بشر احترام می گذراند نباید از حکومت های بنیاد گرای اسلامی تا زمانی که تغییر روش نداده اند، حمایت کنند. ما فراموش نمی کنیم که تعدادی از کشورهای بنیاد گرای اسلامی خاورمیانه که به شدت حقوق زنان را پایمال می کنند از دوستان صمیمی غرب هستند و به بهانه نسبیت فرهنگی هنگام امضای قرار دادهای تجاری، چشم بر نقض حقوق بشر می بندند.
دوستان گرامی
علم روانشناسی به ما می گوید وقتی در مورد چیزی، دانشی نداریم از آن می ترسیم و وقتی ترسیدیم آرامش خود را از دست می دهیم و هنگامی که آرامش خود را از دست دادیم از فرد یا چیزی که باعث آن بوده متنفر می شویم- بنا براین تا مردم جهان نسبت به دین و تمدن یکدیگر شناخت نداشته باشند نمی توان شاهد صلحی پایدار بود و در این امر مهم، دانشگاه ها و مراکز مطالعاتی باید پیش قراول باشند و من به سهم خود از برگزارکنندگان این جلسه که امکان بحث و گفتگو در مورد دین اسلام را فراهم کرده اند سپاسگزاری می کنم.
و سخن دیگر آن که امروزه در خاورمیانه شاهد هستیم برای مبارزه با داعش ائتلافی از چهل کشور برای از بین بردن آنها تشکیل شده و روزی چند مرتبه مواضع این گروه را بمباران میکنند اما نکته ای که نباید فراموش کرد آن است که داعش فقط یک گروه تروریستی نیست بلکه یک ایدئولوژی و در حقیقت یک طرز تفکر است و ایدئولوژی هرگز با اسلحه از بین نمی رود. آمریکا در سال ۲۰۰۱ برای از بین بردن طالبان به افغانستان حمله کرد و سالها در آن کشور ماند و به کشتار افرادی که مظنون به همکاری با طالبان بودند ادامه داد اما آیا طالبان از بین رفت؟ بن لادن کشته شد اما افراد دیگری به جانشینی او انتخاب شدند و گروه داعش را نیز میتوان به نوعی منشعب از طالبان دانست. پس بمباران و کشتار مردم نظامی و غیر نظامی دردی را دعوا نمی کند، مهم این است که بتوانیم زمینه مساعد برای رشد و تکثیر چنین افکاری را از بین ببریم.
زمینه مساعد برای روش افکار داعشی اول جهل است و بعد عدم عدالت اجتماعی باید با این دو عامل مبارزه کرد تا افکار داعشی نتواند رشد یافته و پیروان جدیدی جذب کند. دولتهای غربی باید بود جه ای را که برای جنگیدن با داعش در نظر گرفته اند صرف ساختن مدرسه کنند. بجای ریختن بمب بر سر مردم باید کتاب و جزوه بدهید- شاهد بودید که تروریستها چگونه از مدرسه هراس دارند تا حدی که ملاله یوسف زای را به خاطر تحصیل ترور میکنند و بوکو حرام اولین هدف مبارزاتی خود را تعطیل مدارس غربی اعلام کرده است زیرا از نظر آنان علم فقط فراگیری مقررات اسلامی است آن هم به شیوه ای که آنان تفسیر و درک میکنند. پس شیوه مبارزه با تفکر داعشی را باید تغییر داد تا بتوان به نتیجه رسید و الا دنیا شاهد اغتشاش و هرج و مرجی روز افزون خواهد بود.
و سخن آخر آن که، امیدوارم حرفهای من مورد توجه جوانان مسلمان کشورهای غربی هم قرار گیرد و آنان توجه داشته باشند که بنیادگرایی چگونه باعث می شود که عقل را فراموش کرده و دست به اعمالی زنیم که تحت هیچ عنوان قابل توجیه نیست و با روح اسلام نیز انطباق ندارد. خشونت مسری است، هر عمل خشنی واکنش خشن تری به دنبال خواهد داشت. نباید در راهی قدم بگذاریم که نه فقط ما را به بهشت رهنمون نمی شود بلکه عاقبت به دوزخ خواهیم رفت- دوزخی که با دستان خود آن را بنا کرده ایم.
می توانیم و باید با صلح و دوستی در کنار یکدیگر زندگی کنیم و این چیزی است که اسلام واقعی به ما می گوید. جوانان مسلمان نباید فراموش کنند که کلمه “سلام” در عربی به معنای صلح است و حضرت محمد به پیروان خود گفت که به جای صبح به خیر و یا عصر به خیر به یکدیگر بگویید “سلام علیک” یعنی آرزوی صلح برای تو می کنم.
پس چگونه است که عده ای اندک به بهانه اسلام می خواهند اسلحه دست شما داده و شما را به کشتن هم نوعان خود تشویق کنند.
فرزندان عزیزم - وقتی به کسی برخوردید که تصور می کنید شما را دوست ندارد، یا دشمن شما است، به جای اخم کردن و روی برگرداندن فقط به شیوه مسلمانان بگویید “سلام علیک” یعنی با تو اختلافی ندارم، طرفدار صلح هستم و مسلمان هستم- همواره به خاطر داشته باشید یک مسلمان واقعی صلح را انتخاب می کند نه جنگ و خشونت را.
(متن سخنرانی در روز بین المللی خشونت علیه زنان )