درهمه داستانهای جنایی قاعده بر آن است که هرکس بخواهد مسیر تحقیق و کشف علل جنایت را سد کند، یا مجرم است و یا شریک جرم.
در ماجرای جنایات زنجیره ای و سازمان یافته اسید پاشی بر چهره زنان ، نیروی انتظامی و دستگاه قضایی تحت امر آقای خامنه ای به جای تلاش در راه کشف حقیقت، وظیفه قلب حقیقت را برعهده گرفته اند. همان وظیفه ای که در ماجرای تجاوزات و جنایات کهریزک و عاشورای معروف بر عهده داشتند و به خوبی از عهده آن برآمدند. سخنگوی دستگاه قضایی جمهوری اسلامی مدعی شده است که :
۱- این جنایات سازمان یافته نبوده.
۲- هدف آن زنان “بدحجاب” نبوده است.
اگر بنای دستگاه قضایی بر شناساندن مجرمان و انگیزه آنان به افکار عمومی بود دست کم پیشاپیش به این دو گزاره کاذب متوسل نمی شد.
اما اگر قصد این نهاد پنهان کردن چهره اصلی مجرمان و احتمالا انتساب این جنایات به مخالفان “ طرح حمایت از مجریان امر به معروف و نهی از منکر” باشد، منطقی است که درهمان گام اول به دروغ های بالا متوسل شوند.
البته افکار عمومی از سخنگوی خوش سابقه قوه قضائیه حرف راست را هم باور نمی کند چه رسد به این گونه دروغها.
پروژه اسید پاشی اگر هدف آن ارعاب زنان و دخترانی که در ادبیات حاکمیت “بدحجاب” نام دارند بوده، موفق شده است. حالا نه فقط دختران و زنان “بدحجاب” رعایت احتیاط می کنند، بلکه خانواده ی آنان نیز در امر رعایت حجاب اسلامی همدست مجریان امر به معروف و نهی از منکر شده اند.
اینک پس از اجرای این پروژه “موفق” نوبت نیروهای امنیتی و دستگاه قضایی است که اسیدپاشی بر چهره زنان را به مخالفان نظام و دشمنان اسلام نسبت دهند و اگر لازم باشد حتی یک یا دو زندانی نگون بخت را با وعده بخشش وادار کنند که گناه این جنایات را برعهده بگیرند. در این صورت قضیه به “خوبی و خوشی” فیصله می یابد. هم زنان “بدحجاب” که جمهوری اسلامی از جانب آنان احساس نگرانی و عدم امنیت می کند تنبیه شده و ترسیده اند و هم امنیت مجرمان واقعی که رژیم همیشه به آنان نیازمند است تامین شده است. اگر ماکیاولی زنده بود از رژیم ایران یاد می گرفت و به احترام آقایان کلاه از سر برمی داشت.
اما زمانه این گونه زرنگی ها و موفقیت های سیاسی کاذب دست کم در ایران به سر آمده است. 35 سال تجربه جمهوری اسلامی مردم را با همه روشهای عوامفریبانه و سرکوبگرانه آن آشنا کرده است. مردم هم به عمق و ابعاد جنایت اسیدپاشی بر چهره زنان که دست کمی از سر بریدن های داعش ندارد آگاهی دارند و هم دستهای پنهان پشت این گونه جنایات را می شناسند.
پیامک های تلفنی ایرانیان این روزها همه حکایت از آن دارد که مردم در ماجرای جنایات اصفهان انگشت اتهام خود را به سوی نیروهای تحت امر رهبر جمهوری اسلامی نشانه رفته اند. برای نمونه به این پیامک توجه کنید:
“آهای مرتیکه تو این بطری چیه، عرقه؟
عرق نیست سرکار اسیده،
خسته نباشی برادر، التماس دعا”