کار آسمان به کجا کشیده؟

نوشابه امیری
نوشابه امیری

جانشین محمود احمدی نژاد برای ریاست جمهوری گفته است: “صلاحیتم را از آسمان گرفته ام… امام عصر شورای نگهبان را مجبور به تایید صلاحیتم می کند”. و کسی برایم نوشته:اسم دیگرش شده آسمان و امام عصر!

 من اما در عجب که آقایان به نام اسلام و دین، با آسمان چه کردند که اینگونه تپید؟ اینان که حنجره به نام خدا و آسمان وآسمانی ها، پاره می کنند، اینان که حجره به همین نام باز می کنند، آنگاه که به وقت دعا یا عبادت، سر به سوی آسمانی می گیرند که تا این حد به زیر کشیده شده، در آن چه می بینند؟ از آن چه طلب می کنند؟ در آن سراغ چه می گیرند؟

یا امام عصر. از این امام چه توقع دارند؟ امامی که  به عمق چاهش کشیدند تا به بلیتی بفروشندش؛ امامی که با “عملیاتی چند لایه و پیچیده”، اثر انگشت اش زیر فهرست کابینه تحفه برکشیده شان، گذاشتند، قرارست چه بکند؟

کم نیستند کسانی که می گویند:همان به که این آسمان و این امام به پایین کشیده شود؛ دم دستی شود؛ بشکند هیبت اش. تازه وقت رهایی و آگاهی ست. حرفی ست این هم. به قول امروزی ها لابد دیده اند که می گویند. دیده اند از آن هنگام که حسین و اهل بیت اش را با شش و هشت، به میدان آوردند، چه شد. دیده اند امامزاده سازی انبوه و تقلیل مکان مقدس به محل نشیمن “آقا”، چه طنزها در پی داشته. دیده اند قیمت آن شلاق ها که به نام زهرا بالا می رود، چندست. دیده اند تاثیر اینها بر مردمان.

لیک من اینجا، عجب ام از سکوت و همخوانی آنان است که متر متر پارچه بر سر دارند و جای مهر بر پیشانی. آنان که جایگاه شان، بسته به این آسمان و این امام است. آنان که خمس و زکات مردمان، به برکت این آسمان می خورند؛ همه آنان که با نام این امام، مردمان را نهی از منکر و امر به معروف می کنند؛ همان ها که مردمان را از خشم این آسمان می هراسانند؛ آنان که کفن می پوشند در اعتراض به بی حرمتی به این امام ها…. اینان نمی دانند آسمانی که از آن تایید صلاحیت فرستاده شود، و امامی که کهنسالان شورای نگهبان را “مجبور” به تایید صلاحیتی کند یا از آن باز دارد، دیگر محل کسب مال “حلال” و اعتبار و نام نیست؟ نمی دانند این آسمان و این امام از سکه که افتند، بر آنان چه خواهد رفت؟ نگران امروز و فردای خود نیستند؟ نمی خواهند از این بساط  تبری جویند  تا حوزه ها و حجره هاشان بماند؟

با شمایم؛ شما که ایمان تان اگر هنوز اندکی باقیست، باید سر در چاه فرو برید و خانه از شرم بر پا کنید، با این بساط. وقت آن نرسیده که دهان بگشایید و راه خود جدا کنید؟

کار آسمانی که چنان دوردست بود، بدین جا رسید، کار شما به کجاخواهد رسید که در هر کوچه و خیابان، کسی  را پیش رو دارید زخم دیده از این دوران؟