شب یلدای تو و دامن آن یار دراز

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

با توجه به اهمیت فال حافظ در وضعیت سیاسی کنونی و تا وقتی حافظ هم مثل بنزین آزاد نشده، برای کلیه مسوولان کشور به مناسبت شب یلدا فال گرفتیم. البته بعضی ها مثل حداد عادل خودشان فال گرفتند که در این موارد مسوولیت متوجه ما نیست.

 

حداد عادل برای خامنه ای فال گیرد

توئی که بر سر خوبان کشوری چون تاج

سزد اگر همه دلبران دهندت باج

دو چشم شوخ تو بر هم زده ختا و حبش

به چین زلف تو ماچین و هند داده خراج

دهان شهد تو داده رواج آب خضر

لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج

معنی: حداد گوید، ای قند! ای شکر! ای جان! ای روح روان! تو مثل تاج می مانی که فعلا استقلال است، و باید همه به تو باج بدهند جرینگی. تو با همان چشمان نانازت آرامش چین و آفریقا را ایکی ثانیه به هم زدی و هند هم فعلا بخاطر تو نمی داند با کشمیر چه کند. وقتی به پیش تو می آیم، از آن قندانت دو تا قند بده، بالاخره نمی توانم که چایی را با کوفت بخورم.

 

کروبی به رهبر گوید

چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست

سخن شناس نه ای جان من خطا اینجاست

سرم بدینی و عقبی فرونمی آید

تبارک الله ازین فتنه ها که در سر ماست

در اندرون من خسته دل ندانم کیست

که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

معنی: من مهدی کروبی فرزند احمد، نوه ننجون، مثل هر لری حرف دل خودم را می زنم، اگر نمی فهمی من چکار کنم، یک کلمه هم کوتاه نمی آم، نمی خوای برو بزن به دیوار. و این فتنه که برای ما درست کردید، ما همین هستیم و تازه خیلی حرف ها در دل ماست که هنوز نزدیم، باید با مهندس هم هماهنگی هایی بکنیم.

 

برای سردار رادان گرفته شد

اگر چه باده فرح بخش و باد گل بیز است

به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است

صراحی ای و حریفی گرت به چنگ افتد

به عقل نوش که ایام فتنه انگیز است

در آستین مرقع پیاله پنهان کن

که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است

معنی: هر کاری می خواهی بکنی احتیاط را از دست مده که سردار آدم تیز و دودره بازی است. اگر خواستی حال و حول بنمایی اشکال ندارد، ولی سروصدا نکن و آلودگی صوتی ایجاد مکن. چون چوب توی آستین و بطری توی پاچه ات می نمایند و مواظب باش.

 

فال کابینه احمدی نژاد

دولت آن است که بی خون دل آید به کنار   

ور نه با سعی و عمل باغ جنان این همه نیست 

پنج روزی که در این مرحله مهلت داری              

خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست 

زاهد ایمن مشو از بازی غیرت زنهار

 که ره از صومعه تا دیر مغان این همه نیست

معنی: ای محمود! کاری کرده ای که بزودی جواب آن را خواهی گرفت و این طوری نیست که زرتی سرت را بیندازی بروی توی بهشت، در این مرحله فرصت محدودی داری، می خواهی برو دنبال یللی تللی، ولی یادت نرود که دو مرد سیاه قد بلند را در آینده می بینی که برایت بد افتاده است. چند نفر عصبانی می شوند و ممکن است مجبور بشوی پرچم ات را بیندازی توی وایتکس.  

 

فال در احوال منوچ متکی

آسوده برکنار چو پرگار می شدم

دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت

خواهم شدن بکوی مغان آستین فشان

زین فتنه ها که دامن آخرزمان گرفت

معنی: ای وزیر سابق! برایت سفری پیش آمده و به جایی دور که چند مرد سیاه در آن هستند معروف به کوی مغان( سنگال سابق) سفر می کنی، در آنجا خبری برایت می رسد که استعفا دادی و هی گفتی فتنه هی گفتی فتنه حالا بخور، این هم از آخرش.

 

حافظ احوال قاضی مرتضوی گوید

دارم امید عاطفتی از جانب دوست

کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

دانم که بگذرد  ز سر جرم من که او

گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست

دارم عجب ز نقش  خیالش که چون نرفت

از دیده‌ام که دم به دمش کار شست و شوست

معنی: مقداری آدم زندانی کرده و دستور دادی بزنند که حالا امید داری عفو کنند، در طالع تو دو شیر دیده می شود اگر آنها توی هم بروند، احتمالا برای مدتی خلاص می شوی وگرنه خواهر شما بزودی به زیارت امام رضا مشرف شده و عده ای کل می کشند. مقداری تعجب کرده و بعد از رفتن به زندان یا دائم گریه می کنی یا همه اش مجبوری لباس بقیه را بشویی.

 

فال حیدر مصلحی وزیر اطلاعات

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند

ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

ماییم و آستانه عشق  و سر نیاز   

خواب خوش که را برد اندر کنار دوست

معنی: اگر آمریکا و اسرائیل، فتنه را حمایت نماید، ما هم با برنامه چراغ و به امید انتظار آقا امام زمان با آنها برخورد کرده و بطری های نوشابه را به آستانه عشق استعمال و نمی گذاریم یک دقیقه هم بخوابند. البته بعدا اگر پزشکان بیمارستان خودکشی کردند به ما مربوط نیست.

 

حافظ در احوال دل حسن نصرالله گوید

صبا اگر گذری افتدت  به کشور دوست 

بیار نفحه‌ای از گیسوی معنبر دوست

به جان او که به شکرانه جان برافشانم

 اگر به سوی من آری پیامی از بر دوست

اگر چه دوست به چیزی نمی‌خرد ما را

 به عالمی نفروشیم مویی از سر دوست

معنی: چشم انتظار یک کشور دوست هستی که برایت 25 میلیون دلار بدهد، و وقتی پول می رسد در بسته های شامپو بوده، بوی موهای دوست را می دهد. ولی هر چه بسته ها را باز می کنی می بینی که هیچ چیزی توی آن نیست و فقط پیام داده و درست است که تو او را با دنیا عوض نمی کنی، البته اگر دنیا بیشتر از 25 میلیون دلار بدهد فرق می کند، ولی آنها تو را به چیزشان هم حساب نمی کنند.

 

برای رحیم مشائی گوید

می‌چکد شیر هنوز از لب همچون شکرش 

گر چه در شیوه گری هر مژه‌اش قتالیست

ای که انگشت نمایی به کرم در همه شهر 

 وه که در کار غریبان عجبت اهمالیست

معنی: با یک نفر آقای پیر که بدجوری مردها را ماچ کرده و تاجر شکر است و اول اسمش مصباح است، ملاقات می کنی، و او لبخند زده و چند قتل رخ می دهد، کاری می کنی که در تمام مملکت به عنوان آدمی مساله دار شناخته شده و به نیویورک رفته و در آنجا به دادن چیزهای مختلف به غریبان می پردازی. مواظب باش درد نگیرد.

 

حافظ در احوال علی لاریجانی گوید

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز

 ور نه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

شیر در بادیه عشق تو روباه شود

 آه از این راه که در وی خطری نیست که نیست 

معنی: آدم رازداری هستی ولی هیچ کس رازش را به تو نمی گوید، مجلسی تشکیل داده که کارهای زیادی از آن برمی آید، ولی هیچ کار نمی کنی. چند شیر در سردرمجلس به نشانه شجاعت نصب شده اند که تبدیل به روباه شده و خیالت تخت باشد، هیچ خطری نیست، حالا برو بگیر بخواب.

 

فال حافظ برای تقی مصباح

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت

گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم

یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس

گوئی ولی شناسان رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ایدل مپیچ کانجا

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

هر چند بردی آبم روی از درت نتابم

جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت

معنی: از یک یار دلنواز یک حواله شکر به شما عنایت می شود، ممکن است تلفظ در ابتدا غلط گفته شود، ولی وقتی بچشی می فهمی شکر است. و شما بدون چشمداشت خدمت کردی، حالا اگر آنها چند میلیارد حواله شکر دادند، به تو ربطی ندارد، و خیلی ناراحت می شوی چون هیچ کس طرفدار ولایت نمی باشد و اگر گیر بدهی به موهای طرف و بخواهی با دقت نگاه کنی یک علامت 666 می بینی که نشان می دهد خیلی نحس است و باعث کشتن چند نفر توسط ام آی سیکس شده است. با وجود اینکه حبیب تو که خیلی جوان خوش تیپی می باشد، آب ات را برده( آورده، در نسخه کلاله خاور) ولی هنوز درش را ولی نمی کنی.( این قسمت معنی خاصی ندارد، بیخودی وووووی نگوئید.)

 

فال احمدی نژاد برای اوباما گرفته شد

دیری است که دلدار پیامی نفرستاد

ننوشت سلامی و کلامی نفرستاد

صد نامه فرستادم و آن شاه سواران

پیکی ندوانید و سلامی نفرستاد

سوی من وحشی صفت عقل رمیده

آهو روشی کبک خرامی نفرستاد

چندانکه زدم لاف کرامات و مقامات

هیچم خبر از هیچ مقامی نفرستاد

معنی: هر روز پشت پنجره منتظر می مانی ولی پستچی به خانه بغلی رفته و نامه برایت نمی آورد، و اگر چه برایش صد نامه فرستادی ولی هیچ جوابی نداده و تو را سرکار گذاشته دائم اینترنت بازی می نماید. و حتی یک مدونایی، شکیرایی، اسکارلت جوهانسونی را هم ارسال ننمود که جلوی ما رقص نامه نموده و جواب آنهمه نامه های ما را بدهد. آن همه چسی آمدیم که ما هاله نور داریم، رئیس جمهوریم، می خواهیم مدیریت جهان را بگیریم، نه خودش خبری فرستاد نه حتی آن زنیکه کلینتون.

 

 

خامنه ای برای خاتمی فال گیرد

دلی که غیب نمایست و جام جم دارد

ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد

ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان

کدام محرم دل ره در این حرم دارد

مراد دل ز که پرسم که نیست دلداری

که جلوه نظر و شیوه کرم دارد

معنی: درست است که فکر می نمایی برای کسی که اطلاعات از عوالم غیبی و وزارت دارد، و ضمنا چندین کانال جام جم در اختیار دارد، رفتن خاتمی غصه ای ندارد. ولی تو از اسرار پشت پرده، بخصوص آن پرده قرمز چین دار آگاه نیستی، پس بیخودی زرت و پرت المه، چون هیچ کس را به خانه ات راه نداده، خبردار نمی شوی که. و آخرش هم باید یک لنگی بایستی پشت پنجره و منتظر باشی یکی بیاید سراغ ات.

 

خامنه ای درباره احمدی نژاد

بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان دارد

بهار عارضش خطی بخون ارغوان دارد

چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر محمود

ندانستم که این دریا چه موج خون فشان دارد

خدا را داد من بستان از او ای شحنه مجلس

که می با دیگران خورده است و با من سر گران دارد

معنی: اینجانب دارای بتی بودم به نام محمود که در سایه سنبل( نام مستعار مشائی انتخاب شده توسط حاج منصور) رشد نموده و از بغل که نگاه می کردم به نظر جالب می رسید، وقتی مهر او پرت شد توی دل من، با خودم گفتم آخ جووووووووووووون، عجب جیگری! ولی متوجه نبودم که انتخاب این جیگر، باعث چه خین و خین ریزی می گردد. اکنون بر مجلس است که داد من را از این جیگر و آن سنبل گرفته، چون اینها با یکی دیگر حال می کنند، ولی پولش را از ما می گیرند.

 

میرحسین موسوی برای کروبی گوید

اگر روم ز پی اش فتنه ها برانقیزد

ور از طلب بنشینم به چینه برخیزد

فراز و شیب بیابان عشگ دامی بلاست

کجاست شیردلی چزبلا نپرهیزد

معنی: البته مطالبات جنبش مطالبات زیادی است و ما و آقای کروبی اون را دنبال می کنیم که وقتی من دنبال ایشان می روم درگیری هایی ممکن است بشود و اگر هم مطالبات مردم را پیجیری نکنیم، مشکلاتی در جنبش ایجاد می شود و این جنبش بالا دارد، همان طور که پائین دارد و همان طور که وسط دارد و ایشان یک شیردلی است که هر روز کتک خورده ولی از بلا نمی ترسد، مثل دوران دفاع مگدس!

 

حافظ در احوال فاطی رجبی گوید

دوش می آمد و رخساره برافروخته بود

تازگی باز دل فتنه گری سوخته بود

رسم عاشق کشی و شیوه شهرآشوبی

جامه ای بود که الهام بر او دوخته بود

معنی: شما یک خانم هستید که فشار خون تان بالاست و باید قرص اعصاب تان را به موقع مصرف کنید و دائم داغ کرده و گیر می دهید به یکی، در حالی که آقای الهام باید حضور فعال تری داشته باشد. شلوغ کردن شهر و به هم ریختن مملکت را خیلی دوست دارید و همسرتان هم در این مورد دائما به شما الهام داده یا شما به او الهام می دهید، زیاد مهم نیست، یکی به آن یکی می دهد.

 

خامنه ای برای هاشمی گوید

مسلمانان مرا وقتی دلی بود

که با وی گفتمی گر مشکلی بود

به گردابی چو می افتادم از غم

به تدبیرش امید ساحلی بود

دلی همدرد و یاری مصلحت بین

که در شورای او اهل دلی بود

معنی: در گذشته یک رفیقی داشتی که مشکلات تو را حل کرده و هر وقت مثل خر توی گل گیر می نمودی عبور از بحران نموده و ضبط و ربطت می کرد، و عضو شورای تشخیص بود، ولی هی گفتی وقت ندارم، حالا بخور.

 

حافظ در احوال هاشمی گوید

بخت از دهان دوست نشانم نمی دهد

دولت خبر ز راز نهانم نمی دهد

چندانکه برکنار چو پرگار می شدم

دوران چو نقطه ره بمیانم نمی دهد

شکر به صبر دست دهد عاقبت ولی

بدعهدی زمانه مجالم نمی دهد

معنی: این طور که معلوم است یک مسائلی اتفاق افتاده که دهان آقا که رفیق سی چهل پنجاه شصت هفتاد هشتاد نود صد، حالا که رسید به صد تا، ببخشید، رفیق چهل و پنج ساله ما بود، هیچ حرفی از ما نمی زند و حتی دولت نامه های محرمانه را هم برای ما نمی فرستد. و یک طوری است که ما از کار برکنار می شویم مثل یک پرگار که هی می چرخد و دوایری می کشد که معلوم نیست آقا در کدام است و ما در کدام، ولی ما شیرینی آینده را امیدواریم بچشیم، البته زمانه سختی شده است.

 

حافظ درباره حسنی گوید

آن ترک پریچهره که دوش از برما رفت

آیا چه خطا دید که از راه خطا رفت

دور از رخ تو دم به دم از گوشه چشمم

سیلاب سرشک آمد و طوفان بلا رفت

معنی: او رفت و مدتی است که حرف نمی زند و غمی جانکاه در دل تو افتاد، سعی نکن بیخودی با افراد الکی جای او را پر کنی و چشمت کور دنده ات نرم خطایی کردی که او هم ولت کرد و حالا حرف نمی زند و اکنون از دوری او گریه می کنی به یاد زمانی که بود و قاه قاه می خندیدی.