این محسن نامجوی لامروت هم هی می گوید عدد بده. عدد را می خواهی چه کنی؟ اصلا مگر اعداد معنی دارند؟ استالین گفته بود “مرگ یک نفر تراژدی است، اما مرگ یک میلیون نفر فقط آمار است.” طرف می گوید هزار بار بهت گفتم و منظورش از هزار همان پنج است. طرف می گوید نود درصد مردم مثل من هستند و منظورش از نود درصد همان ۴ درصد است. حالا بگذریم از اینکه بقول علی پروین به احتمال ۶۰ درصد می بریم، به احتمال ۷۰ درصد هم مساوی می کنیم، به احتمال ۵۰ درصد هم می بازیم. یعنی همیشه جمع درصدهای آماری ما حداقل ۲۰۰ درصد می شود. اصلا انگار معنی اعداد را نمی دانیم. خیلی ها اصلا معنی صفر را نمی دانند. برای شان یک میلیون دلار به همان اندازه زیاد است که یک میلیارد دلار.
حالا خیلی وقت ها چنین مسائلی خیلی مهم نیست. بعد از باخت خفن پرسپولیس به ملوان، دیگر مهم نیست که چند درصد احتمال دارد پرسپولیس چه بشود. البته این موضوع چیزی از ارادت ما نسبت به پرسپولیس کم نمی کند. طرف عاشق یک تیم دسته دو است و تا آخر عمرش هم عاشق همان تیم دست دوم می ماند. اصلا مهم نیست که تیم بیاید ته جدول یا برود بالای جدول. در مورد اعداد هم خیلی اوقات ما عاطفی برخورد می کنیم. اصلا معنی آنها را نمی دانیم. یک دفعه چون عصبانی می شویم صد درصد ناراحت می شویم و چون حال مان خوب می شود صددرصد راضی می شویم.
در واقع برای ما عدد به معنی تعریف کمی واقعیت نیست. مثلا هفته قبل سردار حسین همدانی کارشناس صدور آمار عجیب و تکذیب شونده اعلام کرده که “در جریان وقایع سال ۱۳۸۸ بیش از ۸۳۰ نفر قطع نخاع شدند.” این آدم اصلا نمی فهمد که ۸۳۰ نفر قطع نخاع یعنی چه. یعنی نمی فهمد که چنین چیزی غیرممکن است. سال ۱۳۸۸ براساس آمارهای موجود حدود ۱۳۰ نفر در اعتراضات انتخاباتی کشته شده اند. مسئولان حکومتی هم چند بار آمارهایی داده اند که مثلا ۳۰ نفر از بسیجی ها در اعتراضات انتخاباتی کشته شدند. به نظر من که اصلا این سی نفر هم حرف بی ربطی است. ولی این حرف سردار همدانی از آن تفاوت هایی است که اگر کسی نفهمد باید فرقش را توی چشمش فرو کنیم.
بعد از خواندن این آمار سردار همدانی من یک تحقیق اولیه کردم. به گفته محمد اسفندیاری رییس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران مجموعا ۵۴۸۴۹۹ نفر جانباز در کشور داریم که این افراد در سالهای جنگ هشت ساله ایران و عراق دچار معلولیت های مختلف شدند. از این تعداد ۲۱۲۳ نفر جانباز قطع نخاعی هستند. این آمار هم حدود یک ماه قبل داده شده. یعنی کلا در هشت سال جنگ با توپ و تانک و مسلسل و بمب و موشک و همه چیز سالی حدود ۲۶۵ نفر در جنگ قطع نخاع شده اند.
براساس همین آمار تعداد قطع نخاعی های سال ۸۸ از نظر سردار همدانی به اندازه بیش از سه سال جنگ بوده است. البته قطع نخاع که الکی نمی شود. باید حتما چیزی در حدود ۱۶۶ هزار نفر معلول شده باشند تا ۸۳۰ نفر قطع نخاع در بین آنها باشد. و با همین آمار که پیش برویم براساس واقع بینانه ترین آمارها حدود ۱۹۰ هزار نفر در جنگ هشت ساله به شهادت رسیدند که اگر سه سال آن را حساب کنیم حدودا باید ۷۱ هزار نفر در سال ۱۳۸۸ کشته شده باشند که ۸۳۰ نفرشان قطع نخاعی باشد. یعنی در سال ۱۳۸۸ تعداد کشته های وقایع بعد از انتخابات ۸۸ بیش از انفجار هیروشیما بود. خوب برادر من! شما یا نمی دانی ۸۳۰ چه عددی است یا تا حالا قطع نخاع نشدی یا اینکه کلا چیزی ندادی.
البته این سردار همدانی هم آمارش مثل بقیه آمارهای مملکت است. به گفته آیت الله خمینی ۶۰ هزار نفر توسط رژیم شاه در جریان انقلاب به قتل رسیده بودند. مصطفی فاتح که یک ترکیبی از توده ای ها و انگلیسی ها و چند تا چیز دیگر بود گفته بود رژیم پهلوی ۱۸ هزار نفر را کشت. قبل از انقلاب می گفتند حکومت پهلوی صدها هزار نفر زندانی سیاسی دارد. آقای اسدالله بیات که اتفاقا خیلی هم آدم باحالی است همان اوایل انقلاب گفته بود تلفات آمریکا در ایران ۷۰ هزار کشته و ۱۰۰ هزار معلول بود. بعدا دو آمار منتشر شد، بنیاد شهید که اصلا کار تخصصی اش همین بود اعلام کرد که کلا از سال ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۷ تعداد کشته های سیاسی حکومت از اول تا آخرش حدود ۳۱۶۴ نفر بود که کشته های انقلاب به گفته عماد الدین باقی کمتر از هزار نفر بود.
بیست سال گفته می شد که حکومت پهلوی در وقایع ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ دوازده هزار نفر را در خیابان کشت. در حالی که آمار واقعی در دو روز حدود ۸۱ نفر بود. یعنی اصلا اعداد بی معنی هستند. طرف می گوید صدها هزار زندانی سیاسی داریم، می گویی دقیق آمار بده، طرف حساب می کند و می گوید ۲۱۳ نفر. آن وقت این محسن نامجو هی می گوید عدد بده عدد بده عدد بده، دیجیتالم کجا بود برادر؟