روز های حساس هسته ای

علی افشاری
علی افشاری

پرونده هسته ای ایران می رود تا وارد یک پیچ جدید شود. این ماراتن سنگین و کشدار  در مسیر طولانی هفت ساله خود با فراز ونشیب های زیادی همراه بوده است. گاهی شیب تنش افزایش پیدا کرده و منجر به تصویب تحریم ها و قطعنامه ها بر علیه حکومت ایران شده است. گاهی بر عکس تب تفاهم و سازش بالا گرفته است.

البته در همه مراحل شبح جنگ نیز بر آن سایه افکنده  که غلظت آن متغیر بوده است از این رو طرفین ماجرا با علم از تبعات مخرب و دردسر آفرین آن مسیر دیپلماسی را برگزیده اند. دیپلماسی که عرصه زور آزمایی طرفین را تشکیل می دهد و به تدریج از مسیر نرم و سازش طلبانه به سمت دیپلماسی سخت و تهاجمی تغییر مسیر داده است. مقامات و تصمیم گیران اصلی پرونده هسته ای ایران از ابتدا به دنبال حل مسئله و بر طرف کردن شائبه های جامعه جهانی نبودند. بلکه مذاکرات را فرصت مناسبی برای خرید زمان، مانور قدرت و برطرف کردن مزاحمت ها برای پیشبرد برنامه هسته ای ارزیابی می کردند. در اصل جمهوری اسلامی در تمامی ادوار خود دستیابی به فناوری هسته ای را یک اولویت در زمینه سیاست های تکنولوژیک، دفاعی و امنیتی خود می دانسته تا بدین ترتیب توان بازدارندگی خود در مقابل تهدیدات را افرایش دهد. البته در دوره های مختلف تاکتیک ها متفاوت بوده است ولی اکثر جناح های حکومتی از اصل سیاست  حمایت می کرده اند. از زمانی که حضور نظامیان در سیاست افزایش پیدا کرد، نوع نگاه و سیاست های اعمال شده در زمینه برنامه هسته ای وارد مرحله جدیدی شد. این مرحله که از دوره ریاست حمهوری خاتمی آغاز گشت، سپاه با استفاده از موقعیتی که آقازاده مدیر تحمیلی ( از طرف رهبری) سازمان انرژی اتمی برای آنان فراهم کرده بود، سمت و سوی فعالیت ها را به سمت امور حساس بردند. این مقطع همراه شد با حساس شدن آژانس نسبت به تخلفات حکومت از مفاد پیمان ان-پی ـ تی. از این مقطع به بعد عملا فناوری هسته ای در ایران به یکی از ابزار های اصلی سیاست خارجی ستیزه جویانه حکومت تبدیل شده است. افرادی که به فراخور شرایط در راس مدیریت مذاکرات هسته ای قرار گرفتند اعم از حسن روحانی، علی لاریجانی و سعید جلیلی هر کدام با روش های مختلف در پی جلو بردن برنامه هسته ای ایران و نجات آن از مخمصه ها بودند. اگر چه لحن و نوع روش حسن روحانی و لاریجانی ملایم تر و دیپلماتیک بود ولی آنها هم به دنبال متوقف کردن چرخ فعالیت های هسته ای نبودند. بلکه هر کدام کارگزارانی بودند که رهبری نظام بنا به مصلحت وقت و توازن قوا در جناح های حکومتی آنها را برای هدایت سکان مذاکرات انتخاب کرده بود.

قدرت های بزرگ جهانی نیز یک دست نبودند. البته همه آنها با هسته ای شدن ایران موافق نبودند و نظر به کنترل آن از طریق آژانس بین المللی اتمی داشتند. اما چین و روسیه همراهی بیشتری با ایران داشتند و مخالف تحریم های سنگین بودند. اکنون روسیه از این موضع فاصله گرفته و به آمریکا نزدیک شده است. اما چین هنوز در این موضع ایستادگی می کند.

 تروئیکای اروپا در ابتدا بسیار همراه نشان می داد و امید به حل مسئله از طریق ارائه مشوق ها داشت. اما به مرور موضعش تند شد بگونه ای که امروز فرانسه و انگلستان شدید ترین رویکرد تنبیهی را بر علیه حکومت ایران دارند. آمریکا در دوره جورج بوش بی صبری نشان می داد ولی استراتژی اش فعالیت در چهارچوب گروه 1+5 و شورای امنیت سازمان ملل متحد بود. اوباما این استراتژی را ادامه داد اما ابتدا جایگاهش را از رادیکال ترین موضع به میانه تغییر داد تا با اتخاذ لحن آشتی جویانه و رویکرد تنش زدا دل مقامات تهران را به دست  آورد. اما تصمیم حکومت ایران در رد طرح مبادله آژانس و افزایش درصد غنی سازی اورانیوم باعث شد تا دوباره آمریکا به موضع قبلی بر گردد.

اکنون ایران در بد ترین  نقطه در تاریخ بحران هسته ای اش قرار دارد. شورای امنیت سازمان ملل متحد و  گروه 1+5 موضع منسجم تری علیه ایران دارند و کاملا با سوءظن به برنامه های آن می نگرند.

روسیه نیز به سمت مخالفین پیوسته است. کاهش تنش ها بین آمریکا و روسیه و دلخوری مسکو از رد  پیشنهاد انتقال اورانیوم غنی شده ایران برای تغلیظ بیشتر در روسیه، دلیل اصلی این چرخش است.

برای نخستین بار شورای حکام آژانس تصمیم ایران برای عدم توقف غنی سازی اورانیوم و برطرف نکردن ابهامات کارشناسان آژانس را در اجلاس اخیرش محکوم کرد. این رویداد نشان داد که دیگر برنامه هسته ای ایران از حمایت کشور های غیر متعهد برخوردار نیست.

اعلام فعالیت  مرکز هسته ای جدید التاسیس فردو و انتشار برخی اسناد غیر رسمی مبنی بر تلاش ایران برای ساخت کلاهک هسته ای حمل کننده بمب هسته ای، نگرانی ها و سوءظن های آژانس و دیگر بازیگران این پرونده جنجالی را به میزان زیادی افرایش داده است.

کشور های عربی که تاکنون سعی می کردند موضعی بر علیه برنامه هسته ای ایران اتخاذ نکنند و حتی می کوشیدند تا  در نقش میانجی برای کاستن تنش ها و جلوگیری از تصویب تحریم ها ظاهر شوند، اینک آشکارا تعییر رویه داده اند و از سختگیری جامعه جهانی بر علیه ایران حمایت می کنند. اوج این اظهارات توسط سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان طی دیدار هیلاری کلینتون از ریاض ابراز شد که ضمن بی تاثیر دانستن تشدید تحریم ها، خواهان موضع گیری تند تری شد که چنین موضع گیری می تواند اقداماتی چون جنگ محدود را نیز شامل شود. جالب آنست که مقامات حکومت ایران که همه مخالفان شان را به ضعف و  مرعوب شدن در برابر بیگانه متهم می کنند، در برابر این اظهارات پرخاشگرانه سکوت کردند و حتی آقای خامنه ای موضع ملایم و آشتی جویانه ای نیز اتخاذ کرد تا دل سعودی ها را به دست آورد.

آخرین گزارش آژانس که به صراحت از فعالیت های افشا نشده گذشته و حال ایران برای ساخت کلاهک اتمی ابراز نگرانی کرده است، نشانگر وخامت وضعیت پرونده هسته ای ایران در نهاد های بین المللی است.

اسرائیل اگر چه پیشتر  ناشکیبایی بیشتری از خود نشان می داد اما اینک پس از فرو کش کردن امکان مصالحه غرب و جمهوری اسلامی، دیگر در پشت آمریکا قرار گرفته است و در پی عمل مستقل  نیست.

ایران اکنون ادعا کرده که تولید اورانیوم با غلظت 20 درصد را شروع کرده است که به تایید آژانس رسیده است. مقامات تصمیم گیر می پندارند که ناتوانی جامعه جهانی از تصویب تحریم های کمر شکن  در سالیان گذشته در آینده نیز ادامه می یابد و دنیا زور برخورد با آنان را ندارد. البته در اینکه ایران بتواند به میزان مصرف مورد نیاز راکتور تحقیقاتی تهران اورانیوم با بیست درصد غلظت تولید کند، تردید بسیار وجود دارد. چون ایران تا کنون توانسته حداکثر 4 درصد اورانیوم را غنی کند. در حال حاضر ارزیابی های کارشناسی نشان می دهد که یک زنجیره سانتریفوژ 164 تایی در حال غنی سازی بیست درصدی  اورانیوم  است که تولیدی در سطح آزمایشگاهی است. حتی اگر ایران بتواند  موفق به این کار شود، باز ناتوان از تولید میله های سوخت هست. همانگونه که احمدی نژاد به صراحت اعتراف کرد، تولید سوخت هسته ای با غلظت بیست درصد در ایران اقتصادی نیست . همچنین ایران مواد خام مورد نیاز برای این منظور را نیز ندارد. البته اعتراف احمدی نژاد همه حقیقت را فاش نمی کند. کلا تولید سوخت هسته ای و همچنین تولید برق هسته ای در ایران اقتصادی نیست.

 بنابراین به نظر می رسد این اقدام تاکتیکی برای فعال کردن دوباره مذاکرات با ترساندن گروه 1+5 است تا آنها در برابر رویکرد تهاجمی ایران تسلیم شوند. در واقع حاکمیت می خواهد موضع خود در مذاکرات را بالا ببرد.

موضوع اختلاف بر سر اصل مبادله نیست بلکه میزان و نرخ مبادله مورد چالش است. گروه 1+5  می خواهد 70 درصد ذخیره اورانیوم غنی شده  53 درصدی  از ایران خارج شود اما ایران حداکثر با خروج  چهل درصد رضایت می دهد. به نظر می رسد برنامه ایران تداوم غنی سازی اورانیوم، بی توجهی به درخواست جامعه جهانی و افرایش توان موشکی است. البته در این میان از مذاکره نیز استقبال می کند تا هم زمان بخرد و هم  مانع تصویب تحریم های جدید بشود. کما اینکه در گذشته با حداکثر توان کوشید تا مانع تصویب قطعنامه هایی شود که بعد ها احمدی نژاد آنها را ورق پاره خواند. همچنین سوخت مورد نیاز برای فعالیت راکتور تحقیقاتی تهران را نیز فراهم کند. این مسئله برای ایران اهمیت زیاد دارد تا این راکتور متوقف نشود. اقتدارگرایان در ایران پرونده هسته ای را  محمل خوبی برای ستیزه جویی با نظم بین المللی، افزایش قدرت منطقه ای، بسیج احساسات ناسیونالیستی و توجیه نارسایی های داخلی و فضای پلیسی می دانند.

 آنها روی مخالفت چین بسیار حساب کرده اند تا اجازه تصویب تحریم های تازه در شورای امنیت سازمان ملل را ندهد. اما چنین اطمینانی تضمینی ندارد. اگر چه رابطه چین و آمریکا به نسبت در ماه های اخیر تیره تر شده است و مسائلی چون فروش تسلیحات نظامی به تایوان، متهم کردن چین به کنترل و نفوذ در شبکه های اینترنتی، ملاقات اوباما با دالایی لاما وعدم مخالفت آمریکا با ورود هند به باشگاه سازندگان تسلیحات فضایی، چالش هایی را بین آنها ایجاد کرده است. اما وجود فاکتور های قوی در رابطه طرفین اجازه تغییری اساسی در مناسبات بین آنها را حداقل در میان مدت نمی دهد. بنابراین کافی است تا بده بستانی بین طرفین صورت گیرد تا چین دست از مخالفت با سری جدید تحریم ها بردارد. مشابه آنچه بین روسیه و آمریکا اتفاق افتاد. منافع مشترک بین آمریکا و چین بسیار بیشتر از منافع چین با ایران است. کافی است تا عربستان تولید نفتش را به میزان خرید چین از ایران افرایش دهد و یا غرب بازار های جدیدی در اختیار این قدرت جدید اقتصادی دنیا بدهد. البته در حال حاضر اروپا و آمریکا به صورت یکجانبه به سمت افرایش تحریم ها حرکت می کنند و معطل چین نمانده اند.

به نظر می رسد روز های سختی برای  صحنه گردانان پرونده هسته ای در پیش است. ایران بیش از هر زمان دیگری در عرصه بین المللی منزوی شده است. مشروعیت و وجهه حکومت  به دلیل سرکوب خونین و خشن معترضین به نتایج انتخابات در افکار عمومی دنیا کاملا مخدوش گشته است. این مولفه ها باعث شده است تا روند جهانی به سمت تشدید سخت گیری ها بر ایران پیش رود.

 احتمال تصویب دور جدید تحریم ها که بخش های حساس در سپاه پاسداران را هدف قرار می دهد بسیار محتمل است. از سوی دیگر زمزمه تحریم های سیاسی نیز بگوش می رسد. چنین شرایطی می تواند  فرایند گسترش بحران اقتصادی را تسریع کند که اثرات بی ثبات کننده جدی برای حکومت ایران  در پی دارد.

البته جامعه جهانی در مقطع فعلی از تحریم های کمر شکن چون تحریم فروش نفت ایران یا محاصره اقتصادی و ممانعت کامل  از مبادلات بانکی و بیمه ای ایران دور است و توازن قوای کنونی در عرصه بین المللی و بحران جهانی اقتصاد چنین امکانی را نمی دهد. همچنین برآورد سازمان های امنیتی و کارشناسان نظامی نیز حکایت از آن دارد که برنامه هسته ای ایران به خطوط قرمز نزدیک نشده است و بنابراین گرانیکاه فعالیت های بازدارنده بر  کنترل و مهار قرار دارد و تحمیل توقف و تخریب را در کوتاه مدت تجویز نمی کند.

البته فعالیت ایران نیز بدون مرز نیست. جمهوری اسلامی به شهادت سوابقش هر گاه احساس خطر جدی کند، انعطاف لازم برای عقب نشینی را دارا است. منتها در شرایط کنونی برآورد مقامات اصلی تصمیم گیر این است که تهدید جدی وجود ندارد و آنها می توانند با جلو بردن برنامه هسته ای، امیتازات بیشتری به دست آورند.

البته تداوم بن بست دیپلماسی، گسترش انزوای ایران و خطای محاسبه حاکمیت می تواند شرایط را به نقطه برگشت ناپذیری برساند. انتهای این روند بمباران  تاسیسات هسته ای و نظامی کشور خواهد بود. چنین اتفاقی علاوه بر هزینه های سنگین بر پیکره منافع ملی و آسیب دیدن هموطنان، آتشی جدید را در منطقه بر خواهد افروخت و بحران خاور میانه را به  مرحله شدید تر و مهار ناپذیر تری سوق خواهد داد.